سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
این حسین(ع)کیست؟
محمدهادی صحرایی در کیهان نوشت:
امام صادق علیهالسلام فرمود سه چیز نشانه عقل است: فرستاده و هدیه و کتاب. این حدیث شریف و رهگشا اگرچه ماهیت مدیریتی نیز دارد ولی برای عموم قابل استفاده است و برکتش به همینها هم منحصر نمیشود. فرستاده و هدیه و کتاب یا نامه، سه اموری هستند که نشانه شخصیت و نبوغ و فهم صاحبانشان است و میتوان از آنها میزان بلندهمتی و کرامت و عزت نفس و صدالبته عقل فرستنده و اهداکننده و نویسنده آنها را فهمید. آثار به جا مانده از بزرگان هرکدام ارزش و عیاری دارند که میتوانند ما را در مسیر آدمیت و آرمانگرایی کمک کنند و رسیدنمان به مقصود را هموار نمایند. در میان آثار بزرگان، میراث اهل بیت علیهمالسلام از ارزش و اعتبار ویژهای برخوردار است و این با نگاه متعصبانه تنافر دارد و امری است که اعتراف بزرگان فن از مکاتب و مذاهب مختلف را پشتوانه دارد و آنها که مانده، در دستان ما و در دسترس هر نقاد و اهل فنی است تا در موردشان قضاوت کند.
اگر قرآن که سخن خدا و فوق تاب و طاقت علم و عقل و هنر بشری است را کنار بگذاریم، نهجالبلاغه، صحیفه سجادیه، ادعیه و مناجات کمیل، ندبه، عاشورا، شعبان و... و دعای عرفه امام حسین حاوی نکات علمی، هنری و اخلاقی است که هر ذهن خلاق و فعال و کنجکاو و باهوشی را مدهوش و معطوف خود میکند. ویژگیها و امتیازات دعای عرفه بسیار است ولی آنچه آن را از سایر نوشتهها جدا میکند آن است که از زبان کسی گفته شده که ماندگارترین و بینظیرترین و زیباترین و عاشقانهترین جلوههای بندگی و ایثار و اخلاص و اخلاق و جوانمردی و خانواده دوستی را به تصویر کشیده است و تأیید همه انبیاء و اولیاء و ائمه قبل و بعد خود را به حماسهاش اختصاص داده است. ویژگیهای همه ائمه اطهار علیهم صلوات الله منحصر به فردند ولی همگی، امام حسین را منحصر به فردترین دانستهاند و هرکدام به شیوه خود و مقدورات زمانشان، به تکریم و تقدیس و تأییدش پرداختهاند و او را حافظ دین خدا و بندگان خدا دانستهاند. و حسین مؤید به نصرت الهی است و خدا برکت را به حسین سپرده و او را جلوه داده است.
دعای عرفه سیدالشهداء از زبان کسی است که معارفش را از کنج مکتب و کتابخانه و تجربه دیگران نیاموخته است. او نواده رسول خدا و فرزند علی مرتضی و تربیت شده فاطمه زهراست و در کنار برادرش، اسلام ناب را از گفتار و رفتار نبیالله و ولیالله و عصمتالله گرفته است و در خانهای بزرگ شده است که محل رفت و آمد جبرئیل و ملائکه بوده است و به همین نیز اکتفا نشده و حسین، جان شیرین خود را بر سر دفاع از همان معارف ناب، به گونهای فدا کرده که خدا از قتلش، حرارتی در قلوب اهل عقل و ایمان گذاشته که تا قیامت هرگز خنک نخواهد شد. عزاداری 1400 ساله میلیونها نفر برای یک کشتار ناجوانمردانهای که ممکن است بارها در تاریخ اتفاق افتاده باشد، طبیعی نیست و حتماً این کشتار با سایرین متفاوت بوده که اینگونه دوام آورده و از برکت نیفتاده و هر روز بیش از پیش گداختهتر و منتشرتر شده و در طول این قرون، صدها هزار نفر برای هدف حسین، جان خود را فدا کردهاند و به همین خاطر است که اصلاً حسین جنس غمش فرق میکند.
دعای عرفه از کسی است که صداقت ادعاهایش را به بهترین وجهی ثابت کرد و اگرچه یزیدیان جنایاتشان در کربلا را به بدترین وجهی انجام دادند و لعنت ابدی را نصیب خود کردند و از آن دشت سوزان رو به جهنم گدازان برای خود دَری گشودند ولی برای حسین و یارانش بهتر و زیباتر از آنچه در کربلا شد نمیشد. اینکه بانویمان فرمود «مارأیتُ إلا جمیلاً» همین است. صحنه شهادت معصومین و مردان خدا اگرچه دردناک است ولی چون مدخل بهشت و سعادت ابدی و مشوق آزادگان است، حماسه است. روشنفکران، لغز و کنایه نگویند و سادگی نکنند و به دست «هُمَزَهًْ لُمَزَه» بهانه ندهند که چرا «به جای افکار حسین زخمهای تنش را برایمان میشمارند»، اصلاً زخمهای تن حسین به خاطر اهداف اوست و اگر فکر او نیز مثل ابن زبیر و ابن عمر و دیگران بود و اهل کنار آمدن با یزید بود کسی با او کاری نداشت. اتفاقاً هم اهداف حسین حماسه است و هم زخمهای تنش. حسین، هم تشنه لبیک بود و هم حرمش تشنه آب. تاریخ ثابت کرده آنها که برای تنهایی و عطش و زخمهای حسین گریه کردهاند، جزء اولین لبیکگویان و قربانیان راه او بودهاند و در عوض کسانی که با حساب بُرد بُرد، قیام حسین را محاسبه کرده و میکنند، به جای دست حسین و امثال او، شبانه با پای حجاج و امثال او بیعت کرده و میکنند و هنوز محو اماننامه شمرند.
ایام محرم فرصت خوبی است که بتوان در مورد قیام سیدالشهداء اندیشید ولی این اندیشه بدون شناخت او ممکن، کامل و راهگشا نیست. شاید یکی از زیباترین منابع شناخت امام حسین همین دعای عرفه باشد که در دست ماست. آنجا که به شیوه امیرالمؤمنین با ستایش خدا شروع میکند که «ستایش مخصوص خدایی است که قضا و حکمش را جلوگیریکنندهای نیست و برای عطا و بخشایش او مانعی. و هیچ سازندهای مانند ساخت او را نساخته... او دعاها را شنواست... گرفتاریها را برطرف کند و درجات را بالا برد و گردنکشان را ریشهکن سازد...» گواهی میدهد به آنچه در ضمیر دارد که «خدایا من بهسویت مشتاقم و به پروردگاری تو گواهی میدهم. اقرار دارم به اینکه تو پروردگارم هستی و بازگشتم به سوی توست...»
و خدا را میستاید برای نعمت هدایت و «از لطفی که به من داشتی و مرا در دوران حکومت سردمداران کفر به دنیا نیاوردی و اسباب هدایتم را فراهم آوردی... شناختت را به من الهام کردی و با عجایب رحمتت مرا به هراس انداختی و بیدارم کردی بدانچه در آسمانها و زمینت آفریدی... » و به ما شیوه سپاسگزاری میآموزد که «راضی نشدی از نعمتی بهرهمند و از سایرش محروم شوم. پس پیوسته به انواع نعمتهایت روزیام دادی تا اینکه تمام نعمتها را بر من کامل کردی و تمام رنجها و بلاها را از من دور ساختی».
دعای عرفه نامهای است که انشاءکنندهاش در نهایت عقل است و شناخت. و اوج احساس سیدالشهداء به خداست. عاشقانهای است از عاشقی واقعی به معشوقی بینظیر. خوش به حال حسین با چنان معشوقش و خوش به حال عشق که کسی مثل حسین دارد. آنچه ما از اربابمان در ذهن داریم، صلابت و مهابت و شجاعتی است که او را شیر میدانها از جمل و صفین تا کربلا کرده است ولی اگر کسی میخواهد رمز استمهال یک شبه حسین از عمرِسعد را برای مناجات بداند باید نظری به دعای عرفه بیندازد. «معبودم کدام یک از نعمتهایت را بشمارم و یاد کنم یا برای کدامیک از عطاهایت سپاسگزاری کنم در صورتی که آنها بیش از آن است که به حساب آید... خدایا آنچه را از سختی و گرفتاری از من دور کرده و بازداشتی بیش از آنچه برایم آشکار شد بوده است... » و اگر این سخنان سیدالشهداء در عرفه است، شب عاشورا چگونه و چه خبر بوده؟ و آنها که اینها را از حسین شنیدند و حالش را دیدند و تنهایش گذاشتند، حق و باطل و انصاف و اجحاف و بهشت و دوزخ به کنار، عجب نامردان سنگیندلی بودهاند.
و دعای عرفه پیش میرود و حسین یکییکی به نعمات خدا گواهی میدهد و گویی هر کدام از اعضای خود را که برمیشمارد برای قربان کردن برای خدا انتخاب کرده است. «گواهی میدهم خدایا به حقیقت ایمانم و دید چشمانم و خطوط پیشانیام و راههای نفسم و پردههای بینیام و راههای گوشم و لبانم و حرکتهای زبان و دهان و فک و لثه و کامم و عصب مغزم و حلق و رگهای گردنم و آنچه درون قفسه سینه دارم و رگهای قلبم و شاهرگم و آنچه را که در میان استخوانهای دنده دارم و مفاصل استخوانهایم و... و گوشتم و خونم و موی بدنم و پوستم و عصبم و ساقم و استخوانم و مغزم و رگها و تمام اعضاء و جوارحم... و گواهی میدهم که اگر تصمیم بگیرم و بکوشم در طول قرون و اعصار بر فرض که چنین عمری بکنم و بخواهم شکر یکی از نعمتهای تو را بهجا آورم نخواهم توانست...».
و تو ای رفیق خوبیها؛ اگر حسین را بخواهی باید به اندازه خودت او را بشناسی تا محرَّمت مُحَرم شود و خودت مَحرم شوی. در دعای عرفه هرچه حسین میگوید، بیشتر متحیرمان میکند و در خودمان غرق میشویم. اصلاً حسین متفاوت است با هرچه که فکرش را بکنی و نعمتی است که به تنهایی فلسفه خلقت را اثبات میکند. اگرچه پناه به حسین اضطرار نجات است ولی عشق به او عالمی دارد که نجات را از یاد میبرد. با عشق حسین، ابتلا دیگر چیست؟ ابتلا نمیماند. عاشق حسین، فقط حسین را میخواهد. تنهایی زمین و آتش نمرود و چاه یوسف و توفان نوح و تلاطم نیل و... بیابان سوزان کربلا و اسارت تا شام مهم نیست. حسین مهم است و ماندن با او. حسین، خدا را میخواهد و ما از خدا حسین را میخواهیم. چون خدا همین را میخواهد و راه را راه حسین گذاشته و انحراف را در هر راه غیر او. راه حسین راه انبیاء و اولیاء و صراط مستقیم است و حکمتش همین است که ره گم نشود و پرچم او برای این برافراشته است تا در طول تاریخ و جغرافیای بشر، هیچ رهرو و جوانمرد و جویای هدایتی، بیرهبر و ولی و امام رها نشود.
استراتژی دوستونه: مقاومت سازنده و تعامل گسترده
علی ربیعی در ایران نوشت:
رئیسجمهوری چهارشنبه گذشته پس از دیدار با سران سه قوه با اعلام اجرای گام سوم ایران از دیروز جمعه، مهلت ۶۰ روزه دیگری را برای اروپا تعیین کرد با این پیام که «هر زمان به تعهدات خود در برجام بازگردند ما هم به تعهدات خود برمیگردیم.» استراتژی دولت در کاهش تعهدات برجامی این است: «مقاومت سازنده و تعامل گسترده» و به تعبیری دیپلماسی مقاومت و مقاومت دیپلماتیک.
هدف از این استراتژی افزایش تعاملات جهانی و ماندن در این تعاملات است نه عبور از برجام. این استراتژی دولت دوازدهم نمودی از یک دیدگاه در تعاملات جهانی و مواجهه با نقض برجام از جانب دولتهای سرکش جهان است. دیدگاه مقابل به طور نانوشته و ناگفته به نوعی سخن میگوید که گویی تعامل با دنیا نوعی وادادگی است و تحریم سرنوشت محتوم ماست و باید به رفع اثر تحریم بپردازیم.
اما دولت اصل را نه در رفع اثر تحریم بهعنوان واقعیت تحمیلی سرنوشت ایران، که در رد اصل تحریم میبیند. در دیدگاه مقابل گویی خرمشهر اشغال شده و رفع آثار اشغال خرمشهر باید ملاک باشد درحالی که مطابق دیدگاه دولت اصل رفع اشغال خرمشهر است.
دیدگاه دولت منطبق بر خنثیسازی استراتژی امریکا است که با سوق دادن ایران به سمت انزوا درصدد فروپاشی جامعه و کوچک کردن وطن ماست. تلاش رژیم اسرائیل و برخی دیگر همواره بر این اساس بوده که ایران در اندازههای کنونیاش قابل تعامل و تحمل نیست و ایران منزوی براحتی قابل کوچک شدن است.
در مواجهه با این استراتژی نگاه جامع نگر و عمیق حکم میکند که هدف اصلی حذف تحریمها و خنثیسازی تلاش امریکا برای انزوای ایران باشد. امریکا 5 هدف را با فشار حداکثری دنبال میکند: ۱- تسلیم ایران و مذاکره از سر تسلیم و ناتوانی. ۲- ائتلاف منطقهای با هدف انزوای ایران. 3- فروپاشی اقتصاد ایران با صفر شدن صادرات نفت.4-ایجاد اعتراض مصنوعی در میان مردم و شوراندن آنها علیه نظام، 5- خروج شتابزده ایران از برجام و زمینهسازی برای سوق دادن ایران به سمت فصل هفتم منشور ملل متحد.
نگرانی این است که اهداف امریکا و تحریمها تحت عناوین وسوسهآمیز و با ظاهری انقلابی توجیه شوند و برخی از جریانها سعی کنند به طور غلط انزواطلبی را فرصت بدانند. به نظر آنها میتوان راه تعامل با جهان را بست؛ گرچه با بسته شدن راه تعامل با جهان زندگی با وجود مشقات در جریان خواهد بود اما آنچه خواست مردم در کنار مقاومت و غلبه کردن بر آثار تحریم است عقب راندن اصل تحریم و خروج از انزوای ایران است که در مقابل آن انزوای ترامپ قرار دارد. رئیسجمهوری هم اخیراً گفته «اگر بنا باشد با فشار به مردم، کشور را اداره کنیم که هرکسی بلد است کشور را اداره کند.»
«اف.دی.دی» اتاق فکر صهیونیستی است که با عبور از برجام و طراحی تحریمهای ظالمانه اکنون تلاش دارد تا تحریمها را نهادینه کند. لابی اسرائیلی ضد برجام در امریکا اکنون میگوید باید تحریمها را چنان طراحی و نهادینه کرد که هیچ رئیس جمهوری دیگری در امریکا نتواند حتی اگر بخواهد آن را لغو کند. عدهای نباید در داخل کشور تفکری را دنبال کنند که وضعیت فعلی تحریمها را به شکل یک وضعیت آرمانی درآورده و از شرایط استثنایی کنونی یک قاعده دائمی بسازند.
نباید وارد این بازی دو سر باخت شد. ایران با اتخاذ خویشتنداری راهبردی و عدم خروج از برجام نشان داد که دست لابی جنگ افروز صهیونیستی را خوانده است. ترامپ فکر میکرد به محض خروج از برجام ایران نیز با شدت بیشتری همان مسیر را در پیش خواهد گرفت و به این ترتیب راه برای بازگشت آن قطعنامههای شوم و ضد ایرانی هموار خواهد شد.
آنچه استراتژی اعتلای ایران امروز است نه مذاکره تسلیم وار و نه تقویت استراتژی انزوای ایران در داخل، بلکه کاستن فشار از زندگی مردم، پیشگیری از فروپاشی اقتصاد ایران و در نهایت منزوی کردن سیاستهای ترامپ و وادار کردن امریکا به عقب نشینی است. همانند شکستن حصر آبادان، شکستن حصر سیاسی و اقتصادی ایران استراتژی امروز ماست.
رهبر معظم انقلاب نیز روشنگریهایی در این زمینه دارند. بسامد معنا دار واژگان «جهان» و «جهانی» در بیانیه گام دوم انقلاب نشان میدهد که کسب چنان جایگاهی شامخ جز در پرتو آن چیزی که رهبری «تعامل گستردهتر با جهان» نامیدند ممکن نخواهد شد.
بیانیه «گام دوم انقلاب» از رسالت تمدنسازی و از «نسلی که اینک وارد فرآیند بزرگ و جهانی چهل سال دوم میشود» سخن میگوید. در همین راستا، همه تلاش دولت تدبیر و امید در طی فرصت باقی مانده آن است که یک دولت بدون تحریم تحویل نسل ۱۴۰۰ دهد و چهل سال دوم انقلاب ما چهل سال بدون تحریم شود.
ما به مثابه یک ملت دیوار تحریمهای ظالمانه را یک بار دچار فروپاشی کردیم و یک بار دیگر و نیرومندتر از هر زمان دیگر آن دیوار ظلمت را نابود خواهیم کرد. ما در برابر تحریم تسلیم نخواهیم شد اما از راه مقاومت، اتکا به توان داخلی توأم با ابتکارهای دیپلماتیک، انگیزه تحریم ایران را از میان خواهیم برد.
پشت پرده نطق اتمی اردوغان
حامد رحیم پور در خراسان نوشت:
وقتی پوتین وسط نمایشگاه هوایی ماکس 2019 در روسیه اردوغان را به خوردن بستنی دعوت کرد،همه از مهمان نوازی پوتین تعجب کردند،اما غافل از آن که پوتین اردوغان را نمکگیر کرد تا «سوخو57 » های روسی را بخرد.مهمان نوازی به سبک پوتین به کنار، سیری ناپذیری این روزهای اردوغان هم جای تعجب دارد.
سلطان این روزهای ترکیه گفته است: «برخی از کشورها موشک هایی با کلاهک های هسته ای دارند که یکی دو تا هم نیست. اما به ما می گویند نمی توانید سلاح هسته ای داشته باشید. من این را نمی توانم بپذیرم.» جمله بی سابقه اردوغان گرچه اشاره ای به طرح احتمالی ترکیه برای دستیابی به سلاح هسته ای نمی کند اما موجی از شک و شبهات را نسبت به نیات واقعی دولت ترکیه درباره چشم انداز هستهای این کشور به راه انداخته است، فوری یک سوال را به ذهن مخاطب می اندازد:آیا اردوغان واقعاً به دنبال سلاح هستهای است؟به نظرمی رسد می توان تا حدودی با قاطعیت گفت بله، اردوغان به دنبال سلاح هسته ای است اما نه اکنون .
دولت اردوغان در حالی که هم ان پی تی و هم پروتکل الحاقی را امضا و اجرایی کرده عملا برای حرکت به سمت بمب اتم در گام اول باید از زیر رصد آژانس خارج شود و در گام بعد باید مخاطرات امنیتی و اقتصادی حرکت علنی به این سمت را بپذیرد که به نظر نمی رسد دولت اردوغان هم اکنون آمادگی ورود به این عرصه را داشته باشد .پس چر اردوغان این گونه آشکارا از چیزی سخن گفته که خیلی ها سعی می کنند در خفا آن را پیگیری کنند؟
حزب عدالت و توسعه ورجب طیب اردوغان از زمان روی کار آمدن در سال 2002 همواره با چند سیاست مختلف عملا در سودای بدل شدن به قدرتی هژمونیک در منطقه و به نوعی احیای امپراتوری عثمانی بوده است .زمانی اردوغان و داوود اوغلو وزیر خارجه نام آشنای ترکیه با سیاست «صفر کردن مشکلات » و «دکترین عمق استراتژیک » این هدف را دنبال می کردند و پس از آن مداخله آشکار اردوغان در تحولات منطقه ای از جمله جنگ سوریه ابزار رسیدن به این هدف شد، بدیهی است توفق و برتری هسته ای نیز نمی تواند از نگاه سردمداران حزب عدالت و توسعه برای رسیدن به این هدف دور بماند اما به نظر می رسد آن چه در این برهه اردوغان را به بیان چنین سخنانی واداشته بایددر دو محور تحولات منطقه ای و جهانی و تحولات داخلی ترکیه جست وجو کرد .
از حیث منطقه ای پس از آن که سر اردوغان در سوریه به سنگ خورد و عملا هیچ کدام از سیاست های وی در آن جا به نتیجه نرسید و همچنین تغییراتی که در موازنه قدرت در منطقه احساس می شود به خصوص انتشار اخباری که از موافقت ضمنی دولت ترامپ برای ارائه تکنولوژی حساس هسته ای به عربستان حکایت دارد و نیزحمایت بیچون و چرای واشنگتن از گروه های کردی یگان های مدافع خلق دولتمردان آنکارا را نگران کرده است.
در کنار این شرایط در حوزه مسائل جهانی نیز شاهد بلبشو و بی نظمی هستیم که عملا دولت ترامپ یک پای همه ماجراهای آن است از جمله خروج آمریکا از عمده تعهدات جهانی به ویژه پیمان منع موشک های میان برد .بنا براین آنکارا در مواجهه با پیچیده ترین چالش امنیتی خود بعد از جنگ سرد، معتقد است که در نظام آنارشیک بین المللی، در کنار همپیمانی با ایالات متحده و عضویت در ناتو، ضروری است در محافظت از خود در برابر بی ثباتی ها و تهدیدهای بالقوه در کشورها و مناطق پیرامونیِ خود، برای مقابله با برهم خوردن موازنه قوا توسط کشورهای منطقه دست به کار شود.
اما ممکن است برخی این سوال را مطرح کنند که وقتی ترکیه شریک راهبردی آمریکا وعضوی از ناتوست و پایگاه «اینجرلیک» در اختیارش است ،دیگر چه نیازی به سلاح هسته ای دارد؟واقعیت این است که بروز اختلافات عمده میان ترکیه و آمریکا در کنار تشدید حس بدبینی و بی اعتمادی طرفین نسبت به اقدامات و نیاتشان در قبال تحولات منطقه ای در بیان این اظهارات از سوی اردوغان مؤثر بوده است.
مضاف بر این که در سایه بدبینی اردوغان به نیات مقامات کاخ سفید، رئیس جمهور ترکیه بر این باور است که کشورش به عنوان همپیمان ایالات متحده در ائتلاف ناتو دیگر نمی تواند در بزنگاه های تاریخی حساس به آمریکا اعتماد و اتکا داشته باشد، آمریکایی که از نگاه اردوغان به دشمنان ترکیه یعنی نیروهای کُرد یگان های مدافع خلق، سلاح و تجهیزات می فروشد اما زمانی که تُرک ها جنگنده های اف-۳۵ از آمریکا می خواهند، واشنگتن به آنکارا "نه" می گوید.
اردوغان همچنین با این سخنان این پیام را به آمریکا و غرب می دهد که مماشات با همکاری مشکوک هسته ای با عربستان و همین طور معیار دوگانه درباره اسرائیل که از قضا نزدیکی جغرافیایی با ترکیه نیز دارد می تواند یک مسابقه تسلیحات اتمی در منطقه را در پی داشته باشد .
با تمام این تفاصیل اما به نظر می رسد بخش اعظم این صحبت های اردوغان به احتمال زیاد مصرف داخلی دارد.شکست حزب عدالت و توسعه در انتخابات شهرداری استانبول، برای اردوغان بهمثابه زنگ خطری بود که سالها قبل، خود آن را برای رقبایش به صدا درآورد.به بیان دیگر، اردوغان با این شکست، واهمه دارد که مبادا این رویداد پیروزیِ رقبا، با تکرار در انتخاباتهای بعدی، به روند تبدیل و کار برای حزب عدالت و توسعه سختتر و سختتر شود.
هوشمندی اردوغان ایجاب میکرد که فکری اساسی برای رفع این تهدید احتمالی بیندیشد.بنابراین اظهارات هسته ای او هم حاکی از ژستها و نمایشهای گاه و بی گاه دولت اردوغان برای نمایش قدرت عثمانی کوچک است و هم احیای اقتدار و قاطعیت از دست رفته حزب حاکم ترکیه برای تقویت سرمایه اجتماعی و رشد احساسات ناسیونالیستی.آیا به فاصله کمتر از چهار سال مانده به یکصدمین سال تاسیس جمهوری ترکیه توسط مصطفی کمال آتاتورک،تولید سلاح هسته ای نیز به کلکسیون شگفتی های ترکیه اضافه می شود؟
واقعیتی به نام دو بخش انتصابی و انتخابی
صادق زیباکلام در آرمانملی نوشت:
بسیاری از کنشگران سیاسی در ایران از جمله آقای مسعود پزشکیان، نایب رئیس مجلس شورای اسلامی به موضوعی اشاره داشتهاند تحت عنوان دولت سایه یا دولت پنهان و تعابیری از این دست. در موارد بسیاری دولت پنهان را مسبب بسیاری از مشکلات و مسائل قوه مجریه دانستهاند.
از جمله در مقطعی که ارز منظما رو به صعود بود، دستکم برخی دولت پنهان را مسبب آن رویداد میدانستند. بعضا حتی صحبت از کودتا علیه دولت آقای حسن روحانی و فراهم نمودن زمینه برکناری ایشان هم مطرح شده بود. درخصوص این مطالب چه میتوان گفت؟ آیا بهراستی در ایران یک دولت سایه یا دولت پنهانی وجود دارد که شبانه روز درصدد برنامهریزی جهت فلج کردن دولت روحانی است؟
در پاسخ میبایستی گفت که بسیاری از این دست تصورات و ذهنیات، درحقیقت معلول توهمات توطئه و فرضیههای دایی جان ناپلئونی است. مشکل در وجود ماهیتی به نام دولت پنهان نیست یا درستتر گفته باشیم، اساسا ذات یا ماهیتی به نام دولت پنهان وجود خارجی ندارد بلکه واقعیت به گونهای دیگر است.
واقعیت آن است که نظام مدیریتی کلان کشور مدتهاست که به دو بخش انتصابی و انتخابی تقسیم شده است. این تقسیمبندی نه توطئه است، نه به صورت پنهانی است یا برنامهریزی شبه کودتا بلکه روندی بوده که دهها سال است ادامه داشته و روزبهروز ابعاد آن گستردهتر شده است.
به این معنا که ساختار حکومتی در ایران از نظر اجرایی به دو بخش انتصابی و انتخابی تقسیم شده است. بخش انتصابی قدرتش و اختیاراتش بیشتر است و عندالزوم هم باید اشاره کرد که در حد انتظار مردم پاسخگو نیست. به عبارت دیگر پاسخگویی در قبال تصمیمات، سیاستها وعملکردش کمتر وجود دارد. اگر تصمیماتش درست بودند، موظف به پاسخگویی نیست و اگر تصمیماتش نادرست بودند و نتایج مطلوبی برای کشور به بار نیاوردند، پاسخگویی کافی در این زمینه بیان نمیشود. به زبان سادهتر، هرچه کرده است، درست است و هرچه هم انجام نداده آنهم درست است.
در مقابل بخش انتخابی قرار دارد که عمدتا شامل قوه مجریه میشود. اختیارات این بخش بسیار محدود و جدای از آنکه مجبور است حَسَب قانون عمل نماید، پاسخگو نیز است. ابتدائا به مجلس شورای اسلامی و در مرتبه بعدی به مطبوعات، رسانهها و افکار عمومی.
این وضعیت در حقیقت همان است که آقای پزشکیان و دیگران به آن عنوان دولت سایه یا دولت پنهان میدهند. اما همانطور که گفتیم، هیچ مخفیکاری در مورد آن وجود ندارد. به بیان سادهتر، قوهای هم هست هرآنچه انجام بدهد، درست است و هر آنچه هم انجام ندهد آن هم درست است و در پایان هم پاسخگویی چندانی در مورد عملکردش ارائه نمیشود.
صداوسیما، شورای عالی انقلاب فرهنگی و نهادهای تبلیغاتی، فرهنگی و غیره هم بخشهای دیگری از بخش انتصابی هستند که با وجود اختیارات وسیع پاسخگویی متناسب با مسئولیتشان ندارند. این وضعیتی که بهوجود آمده، ریشه بسیاری از مشکلات و مسائل و ناکارآمدیهای مدیریت کلان کشور است. چراکه این تجربه تاریخ همه جوامع دیگراست که قدرت و اختیارات بدون مسئولیت و پاسخگویی، مقدمه اقتدارگرایی است.
انتصابهایی برای آینده!
وحید حاجیپور در جوان نوشت:
دو سال پیش بود که وزیر نفت پس از پیروزی حسن روحانی در دوازدهمین انتخابات ریاست جمهوری رسماً اعلام کرد مدیرانی که به روحانی و دولت وی اعتقاد ندارند باید کنار بنشینند؛ پاکسازی نفت از مدیرانی که به روحانی رأی نداده بودند، آغاز شد؛ نه خود زنگنه و نه مدیران وی که هجمههای شدیدی علیه رئیسی داشتند، گمان نمیکردند پس از دو سال کار بهجایی برسد که مقام عالی وزارت برای تضمین آینده خود پس از کنار رفتن، از موضع خود کوتاه آمده و برای افرادی حکم صادر کند که ازنظر سیاسی در جبهه مقابل وزیر نفت قرار دارند.
زنگنه طی دو ماه گذشته چند حکم صادر کردهاست چه مستقیم و چه باواسطه. او میداند پس از پایان کارش در وزارت نفت باید پاسخگوی عملکرد خود باشد، خوب میداند آیتالله رئیسی بدون آنکه بپرسد «که هستی»، سوءمدیریتها را زیر ذرهبین قرار میدهد و مسئولان خطاکار باید پاسخگوی ضررهایی باشند که به کشور تحمیل کردند؛ چه زنگنه باشد و چه مدیران وی.
زنگنه در جلسات خصوصی مدام از دستگیری و بازداشت خود به دلیل سوءمدیریتهای خود ابراز نگرانی میکرد تا چندی پیش هم رسماً اعلام کرد از زندان رفتن واهمه دارد؛ زنگنه در انتخابات ریاست جمهوری، رئیسی را به سخره میگرفت، حملات عجیبی به وی میکرد و نزدیکان آیتالله را در نفت، از کار برکنار کرد.
شاید زنگنه زمانی احساس خطر کرد که چندی پیش از ورود رئیسی به قوه قضائیه، برخی مدیران وی به دیدار رئیسی رفته بودند. او میداند رئیسی بیش از همه به دنبال محاکمه مقصران کرسنت است و در مبارزه با فساد با هیچ احدی تعارف ندارد.
زنگنه همان کسی است که سخنان رئیسی را «نسنجیده» عنوان میکرد و بهگونهای سخن میگفت که گویی رئیسی بازیچه اطرافیان خود قرارگرفتهاست. او در همان زمان خطاب به رئیسی گفته بود: آیا شما اینچنین میخواهید از حرمت اشخاص که پاسداری از آن در قانون اساسی از وظایف رئیسجمهوری است، صیانت کنید؟
وی حتی رئیسی را تهدید کرده بود که بهزودی اسنادی را منتشر خواهد کرد، اما مانند شش سال پیش تنها به «گفتن» اکتفا کردهاست و حاضر نیست اسناد را از «جیب» خود بیرون بیاورد؛ با حملات بیوقفه زنگنه به رئیسی، همان خط نیز توسط آمدنیوز پی گرفته شد بهطوریکه شخص رئیسی بهعنوان یکی از عناصر فساد در کرسنت معرفی شد!
حالا از آن روزها دو سال گذشته است؛ کسی که به وی حمله میشد ریاست دستگاه قضا را برعهده گرفتهاست. زنگنه بهخوبی میداند پس از پایان وزارتش باید پاسخگوی مدیریت خود باشد، باید بگوید بابت اقداماتی که انجام داده و نداده چه دلایلی داشته است.
او بهخوبی میداند در آینده چه به وجود خواهد آمد، بنابراین طی ماههای گذشته با فرافکنی و بازیهای رسانهای سعی دارد این دروغ را القا کند که بابک زنجانی و تیم پشتیبان وی که یکی از آنها «سعید جلیلی» است، قصد دارد وی را به زیر بکشانند زیرا او یگانه نگاهدار ثروت ملی ایرانیان است!
قطعاً مشاوران وی به او گفتهاند با چنین بازیهای رسانهای نیز موفق نخواهد شد، پای خود را از مهلکه دستگاه قضا بیرون بکشاند پس طبیعی است مدیران اصولگرا را به کار بگیرد؛ او ابتدا برای عبدالحسین بیات حکم مدیریت در هیئتمدیره شرکت ملی صنایع پتروشیمی را صادر کرد، برای محمدرضا مقدم معاون سابق خود که دارای نفوذ بسیاری در مراجع تصمیمگیری بالادست است حکم مشاوره صادر میکند و همزمان برای دو کارشناس حکم مدیرکلی صادر میکند. نیروهایی که وی برای آنها حکم صادر کردهاست، از نظر سیاسی در مقابل وزیر نفت قرار دارند؛ زنگنه را همه میشناسند، او طاقت مدیرانی که ازنظر عقاید سیاسی با آنها همنظر باشند، ندارند حال سوابق فنی و اجرایی هر چه که باشد.
چنین چرخش بزرگی از زنگنه قطعاً زمینهسازی برای آینده است؛ آیندهای که خود میداند چندان روشن نیست. چرخش او بهسوی نیروهای اصولگرا میتواند واهمه وی را تبدیل به یک اطمینان از روزهای آرام کند؟
تاثیرگام سوم و پاداش صبر ایران
محمدعلی وکیلی در ابتکار نوشت:
۱- ایران گامی بلند در کاهش تعهدات خود در برجام برداشت. این سومین گام ایران در این زمینه است. به لحاظ راهبردی این گام ارزش ویژهای نسبت به دو گام گذشته دارد. ما زمانی داریم گام سوم را برمیداریم که گویا توافقات جدیتری با اروپا انجام دادهایم و به گفته مسئولان وزارت خارجه، اختلاف در شیوه اجرای آن است.
برداشتن این گام نشان میدهد ایران در کاهش تعهداتش ذرهای شوخی ندارد و اگر طرفین باقیمانده در برجام نتوانند تعهدات خود را با جدیت دنبال کنند، منطقاً تعهدات ایران نیز باید آب برود. مطابق روایت رئیسجمهور، تعهدی که ایران در گام سوم کاهش میدهد، در زمان مذاکرات برجام بسیار پرمناقشه بوده است. گویا زمانبندی برنامه توسعه دانش و تجهیزات هستهای، برای طرفین برجام موضوع مهمی بوده است.
عدم تعهد به این زمانبندی میتواند به طرفهای منفعلِ برجام شوکِ جدی وارد کند. از طرف دیگر اقدامات خصمانه و یکسویه آمریکا و انفعال اروپا، توزین فضای راهبردی برجام را به هم زده است. با این گام سوم، مقداری توازن به این فضا برخواهد گشت.
۲- پس از خروج آمریکا از برجام، ما حدود یکسال «صبر راهبردی» پیشه کردیم. این صبر بسیار درستی بود. آمریکا تقریباً مطمئن بود که ایران پس از این اقدام، از برجام خارج خواهد شد. رژیم صهیونیستی و سعودیها نیز دست به کار شدند و در کارزار فشارِ آمریکا اقدامات تحریکآمیز انجام میدادند. صبر ایران باعث شد تا بهرغم تمام تلاش ایالات متحده، هم اجماع و ائتلاف جهانی علیه ایران شکل نگیرد و هم طرفین باقیمانده در برجام بر سرِ نجاتِ برجام با ایران به توافق برسند.
پس از یکسال، از آنجا که اجرای تعهدات اروپا با توجه به فشار آمریکا روند کُند داشت، ایران تصمیم گرفت با دادن ضربالاجل به اروپا طی گامهایی از تعهدات خود کم کند. این ابتکار نیز بسیار راهگشا بود. هم اروپا را جدیتر کرد و باعث تحرکات بیشتری شد؛ هم همچنان برجام را زنده نگهداشت؛ و نشان داد که تعهدات ایران در برجام تا چه اندازه و به راحتی برگشتپذیر است.
۳- گام سوم در حالی برداشته میشود که فرانسه در دو ماه اخیر دوندگیهای زیادی برای کاهش تنش میان طرفین انجام داده است. ایران به این دوندگیها روی خوش نشان داد تا ثابت کند که کدام طرف از مذاکره فرار میکند. پذیرش دعوت فرانسه توسط ظریف و حضور ناگهانی او در فرانسه در زمان نشست جی۷ برای جهان حکایت از اراده ایران در اعتنا به دیپلماسی داشت. مطابق اعتراف رسمی مقامات فرانسه، این حرکت ایران، ثابت کرد که طرف متعهد به دیپلماسی در این نزاع، ایران است. عدم پذیرش پیشنهاد فرانسه توسط آمریکا این تصویر را کاملتر کرد؛ در این تصویر، آمریکا تعهدی به دیپلماسی و علاقهای به سیاست ندارد.
۴- به نظر میآید اروپا باید دیگر تکلیف خودش را مشخص کند. به نظر نمیآید در نهایت اروپا بتواند در مقابله با آمریکا یا راضی کردنِ آن به همراهی کاری کند. کاخ سفید نشان داده که هیچگونه ارزشی برای اروپا قائل نیست و تلاشهای دیپلماتیک ماکرون را هم بهرغم قول و قرارهای نشست جی۷ به راحتی ناکام میگذارد. ما تکلیفمان را مشخص کردیم؛ درستش این بود که ما توازن راهبردی با آمریکا را به نفع خودمان تغییر دهیم که با این گامها، همین کار را میکنیم.
شاید اکنون اروپا فکر میکند درستش این بود که از ابتدا نباید از ترامپ فاصله میگرفت. ترامپ بسیار تنها شده است؛ به واسطه همین تنهایی به راحتی توسط تیم ب و پمپئو اداره میشود. درهرحال آمریکا با این روش به میز مذاکره برنمیگردد. تا اروپا مقابل آمریکا دست به اقدامات عملی جدی نزند، این فضا شکسته نخواهد شد.
۵- ترجیح ما همچنان این است که برجام را نگه داریم. این گامها را نیز در جهت حفظ برجام برخواهیم داشت. در این توزین راهبردی کسی تمایل به اقدام جدی ندارد؛ نه اروپا کاری میکند و نه آمریکا از خصومتش میکاهد؛ لذا با این گامها، ما این توزین را عوض خواهیم کرد تا با ایجاد شوک و برهمزدن میز توزین، بیمارِ برجام را به حیات برگردانیم.
۶- درست است که در این بازی همه ضرر میکنند؛ هم ایران، هم آمریکا و هم سایر طرفین برجام، از وضع کنونی ضرر میکنند. برهمخوردنِ برجام یا عدم مذاکره و توافق، نه به سود اقتصاد ایران و جهان است، و نه به نفع امنیت جهان است. معاملهای است که همه در آن میبازند. اما در هر صورت وضع ایران نسبت به قبل از برجام به مراتب بهتر است. ایران دست بالای حقوقی را دارد و طلبکار است. تعهدات خود را کنار گام به گام گذاشته است. قطعنامههای شورای امنیت را لغو کرده و از فصل هفت شورای امنیت نیز خارج شده است.
در چهاردهه گذشته اولینبار است تمام نهادهای جهان مشروعیت حقهای اینچنینی ما را به رسمیت میشناسند. پیش از برجام، هیچگونه فعالیت هستهای ما نزد نهادهای بینالمللی مشروعیت نداشت و پرونده سنگین امنیتی برای ما پخته بودند و تحریمهای شورای امنیت از پیِ هم میآمدند.
اکنون ما تمام امکانهای هستهای پیش از برجام را داریم؛ مدتی هم نفتمان را بدون دردسر فروختیم ولی دیگر هیچ پرونده هستهای نداریم. صدالبته که به علت بدعهدی طرفهای غربی اکثر مزایای اقتصادی برجام را نچشیدیم، و این به معنای ضرر است؛ اما هیچکس کمتر از ما ضرر نکرد.
ترامپ اکنون باید این پرسش را پاسخ دهد که با خروج از برجام چه دستاوردی داشته است؟ تعهدات هستهای ایران را کمتر کرد، به اقتصادِ بخشی از جهان لطمه زد و امنیت جهان را هم کمتر کرد. این کارنامه، نزدیک به انتخابات آمریکا، حتماً تاثیر خاصی خواهد داشت.
این اتاق نباید تاریک بماند!
حنیف غفاری در رسالت نوشت:
بازی مشترک واشنگتن و متحدان اروپایی آن در قبال ایران، وارد فاز جدیدی شده است.کار به جایی رسیده است که دونالد ترامپ دو پیشنهاد اولیه خود به کاخ الیزه در خصوص راه اندازی کانال اعتباری 15 میلیارد یورویی با ایران و اعمال معافیتهای نفتی بر سه کشور چین، ژاپن و هند را رد می کند و در یک بازی نخ نما و ناشیانه، سعی میکند از این موضوع به مثابه «رد پیشنهاد پاریس توسط کاخ سفید» قلمداد کند!
شواهد موجود نشان می دهد که ترامپ متعاقب برداشته شدن سومین گام کاهش تعهدات برجامی ایران بار دیگر مذاکرات پشت پرده خود را با تروئیکای اروپایی و خصوصا پاریس آغاز کرده است. این مذاکرات در چارچوب «دیپلماسی پنهان» هدایت می شود و استراتژی حاکم بر آن نیز «مهار ایران قدرتمند» است.در ذیل استراتژی «مهار ایران قدرتمند»، ایالات متحده و تروئیکای اروپایی بر سر یک تاکتیک مشترک به نام «پیچیده سازی صحنه بازی» به توافق رسیدهاند.
واشنگتن و متحدان اروپایی معتقدند که هر اندازه صحنه را پیچیده تر و ابعاد زمین بازی با ایران را گسترده تر سازند، قدرت مانور بیشتری برای امتیازگیری از ایران خواهند داشت.بنابراین، آنها یک معادله ساده «یک مجهولی» به نام «خروج آمریکا از برجام» و «لزوم بازگشت بدون قید و شرط آن به توافق هستهای» را تبدیل به معادلهای «چند مجهولی»کرده اند که در آن مؤلفههایی به نام «INSTEX»،« تغییر برجام»،«مذاکره مجدد با ایران»،«بازگشت ایران از گامهای کاهنده تعهدات در برجام» و «توان منطقه ای ایران» خودنمایی میکنند.
بدون شک ترامپ، ماکرون،مرکل و بوریس جانسون سعی در ایجاد اتاق تاریکی دارند که در آن، هیچ چیزی سر جای خود نباشد! آنها به خوبی میدانند که اگر بازی مشترک آنها در معرض دید افکار عمومی ایران و جهان قرار بگیرد، دیگر قدرتی برای امتیازگیری از کشورمان و خلق تصاویر مجازی و کاذب و جا زدن این تصاویر به نام تصاویر حقیقی نخواهند داشت.
آنچه در این اتاق تاریک بیش از هر موضوع دیگری خودنمایی می کند، مانور پارادوکسها و موارد متناقض است؛ اینکه فدریکا موگرینی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا که تا دو ماه قبل از اجرایی شدن INSTEX در آینده ای نزدیک خبر می داد، پس از ایفای نقش خاص ماکرون در قبال پرونده ایران،از زمانبر بودن این پروسه خبر می دهد! اینکه رؤسای جمهور آمریکا و فرانسه که بارها به صورت صریح بر «مهار همه جانبه ایران» به مثابه یک هدف مشترک در حوزه منطقه ای و سیاست خارجی خود تأکید کرده اند،هم اکنون سعی دارند خود را دو قطب مخالف نشان دهند!
اینکه امانوئل ماکرون که در سال 2017 میلادی و به نیابت از ترامپ و نتانیاهو،بر لزوم مذاکره مجدد با ایران بر سر اعمال محدودیتهای فرازمانی در برجام و توان موشکی کشورمان تأکید کرده بود،هم اکنون سعی دارد خود را به عنوان یک واسطه گر فداکار جلوه دهد!
تمامی این موارد، محصول بازی غرب در یک اتاق تاریک است. همان گونه که اشاره شد، در اینجا توجه و تمرکز بر کلید واژه ای به نام دیپلماسی پنهان اهمیت ویژه ای دارد. واشنگتن و تروئیکا در قبال ایران دو خط قرمز نانوشته دارند :یکی کشانده شدن صحنه بازی از حوزه دیپلماسی پنهان به حوزه دیپلماسی رسمی و دیپلماسی عمومی و دیگری، ساده سازی و شفاف سازی صورت مسئله توسط ایران.
بی دلیل نیست که امانوئل ماکرون و دیگر بازیگران اروپایی ، اصرار ویژه ای مبنی بر محرمانه بودن مذاکرات دارند.بدون شک آمریکا و متحدانش، نه تنها این اتاق تاریک را روشن نخواهند کرد، بلکه از هیچ گونه اقدامی برای تاریک ماندن آن فروگذار نخواهند کرد.
روشن کردن این اتاق تاریک، هنر و مهارت دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان را می طلبد.بدون شک در صورتی که این اتاق تاریک ، روشن شود و روح دیپلماسی پنهان از کالبد میز مذاکرات ایران و اروپا رخت بر بندد،جایی برای پیچیده سازی بازی از سوی رقیب باقی نخواهد ماند.