سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
کمالطلبیکور و جنگ هوشمند دشمن
محمد ایمانی در روزنامه کیهان نوشت:
1- در دوره بسیار خطیری به سر میبریم که انباشته از موفقیتها و فرصتهای بزرگ و در عین حال تهدیدهای پیچیده است. اگر موقعیتشناس نباشیم، در انواعی از پیچ و خمهای جنگ هوشمند گرفتار میشویم. یا سرخوردگی به ما دست میدهد، یا دچار عافیت طلبی و خستگی میشویم، یا در کام درگیریهای فرعی سقوط میکنیم و به اشتباه، به جای شلیک به دشمن، همدیگر را میزنیم، و یا مجالی فراهم میکنیم که دشمنِ سرخورده، روحیه بگیرد و از موقعیت ضعف خارج شود.
2- برخی انسانها فاقد آرمانند. محافظهکاری، موجب انحطاط و پسرفت است. اما در مقابل، آرمان گرایانی هستند که به مقدورات و مقتضیات توجه نمیکنند. انسان بدون کمال طلبی سقوط میکند. اما همین، گاه میتواند ضد خود عمل کند و موجب افسردگی، بیتفاوتی و رها کردن آرمانها در میان مدت شود، یا به سربازگیری از سوی دشمنان جبهه حق بینجامد. روانشناسان میگویند در مقابل کمال گرایی مثبت که میتواند انگیزه و امید ایجاد کند، کمال گرایی منفی، فرد را به افسردگی و سرخوردگی سوق میدهد. با کمال طلبی فاقد «بصیرت، صبر، دور اندیشی، ملاحظه مضیقهها»، حتی ائمه معصومین (ع) هم متهم میشوند؛ چنانکه خوارج آلوده به نفوذ و بیبصیرت، با امیر مومنان علیهالسلام، و سپس، دیگرانی با سایر ائمه علیهمالسلام کردند و آن بزرگواران را -نعوذ بالله- متهم به کوتاهی نمودند! وقتی پیش افتادن از ائمه معصومین اتفاق افتاده، لابد رفتار مشابه در دوره غیبت معصوم و حاکمیت ولایت فقیه محتمل الوقوعتر است.
3- جبهه استکبار و ضد انقلاب، به شهادت کارنامهشان ضد بشریت و ضد عدالت هستند. اما همین طیف غوطهور در فساد و ظلم، وقتی به انقلاب اسلامی و کارنامه آن میرسند، ژست کمالگرایی میگیرند تا یاس را به افکار عمومی تزریق کنند. هر تلاشی برای خدمتگزاری و اصلاح امور و مبارزه با نابهنجارها انجام میشود، زیر سؤال میبرند و چنان ناچیز و ناکافی نشان میدهند که مردم به ویژه انقلابیون مطالبه گر، از پای صیانت از انقلاب پراکنده شوند. نفوذیهای چپ نما در تاریخ ما یک انحراف همیشگی بزرگ محسوب میشوند که با انقلابینمایی کوشیدهاند نهضت را به بیراهه ببرند و در نهایت پیش پای آمریکا و انگلیس قربانی کنند. از توده ایها و سازمان مجاهدین خلق بگیرید تا برخی چپ نماهای پس از انقلاب، برخی عناصر منسوب به حلقه انحرافی، و این آخر سری، طیفی از مدعیان اصلاحطلبی.
4- مبارزه با جبهه استکبار به مرحلهای بیسابقه و حساس رسیده است. جبهه صهیونیسم مسیحی، جنگ در عراق، سوریه، لبنان، فلسطین و یمن را با سرشکستگی واگذار کرده و شاهد اقتدار روزافزون جمهوری اسلامی در منطقه است. آنها در فتنه 78 و 88، بهاشرافیت خائن به انقلاب امید بسته بودند و به عنوان سرمایه بزرگ خود یاد کردند. در چند سال اخیر هم امید داشتند از طریق ترویج اعتماد به غرب و در پوشش توافق و نُرمالیزاسیون، از انقلاب اقتدار زدایی کنند. اما با تدابیر حکیمانه رهبر انقلاب در همین دوره، پیروزیهای بزرگ جبهه مقاومت رقم خورد و به تحقیر آمریکا و انگلیس در خلیجفارس انجامید. افکار عمومی اکنون، هم دستاوردهای مقاومت را میبینند و هم تلخی اعتماد به دشمن را در معاش خود میچشند. اکنون فصل نتیجهگیری و شروع مجدد است. همین، دشمن و برخی مدیراناشرافیت زده و ناکارآمد را که آدرس اعتماد به دشمن را دادند، نگران میکند و به صرافت میاندازد تا دل مشغولی و اولویتهای جامعه را جا به جا کنند.
5- عطریانفرعضو مرکزیت حزب کارگزاران اخیرا گفت «دولت برای اینکه بتواند از برجام، ظرفیت تبلیغاتی و انتخاباتی بگیرد -چون مردم ظرفیت امنیتی را براحتی نمیفهمند- یک ظرفیت دیگر به برجام بار کرد و آن ظرفیت اقتصادی است. این خیلی بزرگتر از واقعیت بود و به پیکره دولت آسیب زد». این اعتراف، شبیه سخنان مدیر روزنامه شرق است که گفت «مبالغه درباره برجام را قبول دارم. این مبالغهها باید میشد به این خاطر که فضا خیلی فضای تنگ و ترشی بود، دولت باید در حقیقت این موضوع را قدری بزک میکرد که بتواند حرفش را به کرسی بنشاند.»! در اوج هیجان مذاکرات، ادعا این بود که با توافق، 150 میلیارد دلار دارایی ایران به کشور برمی گردد و 200 میلیارد دلار هم سرمایهگذاری خارجی با خود میآورد. برجام را با سراب 350 میلیارد دلاری، شیرین سازی کردند. اما گزارشهای علنی از آخرین مذاکرات در پاریس حاکی از این بود که حضرات آمادهاند 11تعهد اروپا و همه آن وعدهها را در ازای وعده اعتبار 15 میلیارد دلاری بفروشند و از تعهدات لغو تحریمهای بانکی و مالی و نفتی صرف نظر کنند!
6- دولتمردی اخیرا گفت «مردم به اندازه کافی با غصه و سختی مواجه هستند. نباید اجازه داد که براساس بیدقتیها، غصه جدیدی بر مردم وارد شود. نباید برخی تندرویها و مسیرهای غیردقیق و مردم آزار در جامعه بروز کند. زنان و کارگران ما احساس میکنند بعضی از حقوق آنها مراعات نمیشود». آیا حیف و میل 18 میلیارد دلار ذخایر ارزی، ایجاد رانت 150 هزار میلیارد تومانی برای سه درصد رانت خوار، و تحمیل تورم حداقل 42 درصدی به 97 درصد مردم وتحمیل شکاف طبقاتی، مصادیق آزار و غصه دار کردن نیست؟ چگونه است که از خودکشی یک دختر سی ساله و ازدواج نکرده که دارای اختلال روانی بوده، سوژه ضرورت رفتن زنان به ورزشگاه را علم میکنند اما نمیگویند برای انبوه جوانان محروم از ازدواج و اشتغال چه کردهاند؟ وقتی دبیر سابق ستاد هماهنگی اقتصادی دولت -که صلاحیتش برای شهرداری تهران از سوی وزارت اطلاعات رد شد اما به اصرار آقای روحانی، حکم او امضا گردید- همسر جوان خود را با شلیک پنج گلوله کشت، طیف حامی دولت پای قاتل ایستادند، حیثیت مقتول بیپناه را لکه دار کردند و گفتند «مهدور الدم بود»! اما نه از روحانی، و نه از ابتکار و جنیدی و مولاوردی صدایی در نیامد. حالا اما همین طیف برای حقوق زنان اظهار نگرانی میکنند.
7- طیف مذکور به بهانه صدور حکم اولیه برای چند کارگر نیشکر هفت تپه، وکیل مدافع کارگران شدند. اما هرگز از نوع کارگران به ویژه کارگران بیکار شده هفت تپه، به خاطر سوء مدیریت فاحش اقتصادی و واگذاریهای مسئله دار عذرخواهی نکردند. مگر نه اینکه نیشکر هفت تپه را آذر ۹۴ به قیمت ۵ درصد ارزش واقعی شرکت فروختند؟ و مگر نه اینکه مدیریت «رئیسستاد انتخاباتی رئیس دولت در آذربایجان شرقی» بر سازمان خصوصیسازی، آغاز نابسامانی در برخی کارخانهها و ندادن ماهها حقوق به کارگران و اعتراض آنان بود؟ آیا با زدن چوب حراج به نیشکر هفتتپه، ماشینسازی تبریز، هپکو اراک، آلومینیوم المهدی، پالایشگاه کرمانشاه و...، برای کارگران و خانوادههای آنها دلسوزی میکردند که حالا طلبکار شدهاند؟! حلقههایی که مرتکب برخی تخلفات و مفاسد شدهاند، اکنون از اهتمام و جدیت دستگاه قضایی در دوره جدید احساس نگرانی میکنند و بنابراین از هر نوع مسئلهسازی یا حاشیهپردازی استقبال میکنند.
8- ضریب جینی که نشانگر میزان فاصله میان طبقات پایین و بالاست، در دولت نهم و دهم، به شکل محسوسی پایین آمد. علت، در هدفگذاری برای خدمترسانی و توانمند کردن طبقات پایینتر بود. مدیران، بیشتر در میان مردم بودند، مشکلاتشان را میشنیدند و برای کاهش آن تلاش میکردند. ضریب جینی از رقم 0/425 در سال 84 (آغاز دولت نهم) به 0/365 در سال 92 کاهش یافت. اما پس از دولت یازدهم، بهطور پیوسته و مداوم بالا رفت و در سال گذشته به رقم 0/409 رسید. برخی مدیران چند سال است - حتی پس از بههم خوردن برجام- پُز افزایش فروش نفت به 2/5 میلیون بشکه را میدهند. بماند که ما، قبل از برجام تا 1/5 میلیون بشکه نفت میفروختیم اما حالا این رقم، به زیر چند صد هزار بشکه رسیده و تحریمها نیز شدیدتر از قبل برگشته است. اما نکته مهم این است که در این شش ساله افزایش و کاهش درآمدهای نفت، ضریب جینی علیالدوام رو به افزایش بوده است. یعنی مدیریت اشرافی، کمترین اهتمام را برای کاهش شکاف طبقاتی داشته، بلکه برخی سیاستگذاریهایش موجب تشدید این شکاف شده است. این سوءمدیریت و اولویت قائل نشدن به طبقات محروم را نمیشود به تحریم نسبت داد.
9- افکارعمومی مطابق این واقعیتهای غیرقابل خدشه، به عبرتهای مهمی نزدیک شده که میتواند پشتوانه مقاومت مقتدرانه در حوزه دیپلماسی، و انتخاب تصمیمگیران خدوم و جهادی در سیاست داخلی باشد. در این شرایط، نیروهای مدعی دلسوزی برای انقلاب و مردم، حق ندارند جبهههای جدیدی باز کنند که مجددا تشخیص را برای مردم دشوار کند، یا توجهات را از اولویتها به درگیری در جبهه خودی بکشاند. نقشه دشمن منهزم در منطقه، تکمیل پازلی بزرگ برای القای ناتوانی و ناامیدی و بنبست در کشور است، و در این مسیر، حتما به مستند کردن انگارهسازیهای خود با گفتار و رفتار افراد منسوب به جبهه انقلاب بیش از هر چیز دیگر نیاز دارد. هیچ یک از ما اگر در خانواده خود بدترین دعواها را هم داشته باشیم، به اسم نقد و نهی از منکر، در کف کوچه و خیابان، پردهدری و آبروریزی و همدیگر را هو نمیکنیم. کسانی که نسبت به خانواده خود این قدر غیورند، چگونه میتوانند نسبت به حیثیت خانوادهای در تراز یک ملت خوندل خورده و نظام برآمده از آن، بیمبالات باشند؟ روحیهای که دشمنان و مفسدان و متخلفان، از مشاهده مجادلات اینچنینی میگیرند، بدیل و نظیر ندارد. «وَلا تَنازَعوا فَتَفشَلوا وَتَذهَبَ ریحُکُم وَاصبِروا. إِنَّ الله مَعَ الصّابِرینَ».
10- مبارزه برای حق و عدالت، سختترین جنگهاست و بدون جبههسازی و همافزایی نیروها و شناخت درست از موقعیت جبهه خودی و دشمن به سرانجام نمیرسد. بلکه حتی میتواند موجب بدفهمی و شلیک به جبهه عدالت شود یا دستکم، به هدف دشمن در پروژه القای غرق مصنوعی (قطع امید کردن و تسلیم شدن) کمک برساند. چاره چیست؟ نوعی از آرمانخواهی که امید و اهتمام را پمپاژ کند و نه دلزدگی و رها کردن مسئولیت، یا سربازگیری شدن برای رفتار انتحاری در خدمت دشمن. درگیریهای فردی، یا فرد را مستهلک میکند، یا او را به خود اجتهادی میکشاند، یا اولویتهای کلان را لابهلای حواشی گم میکند. و البته افتادن در دام بدخواهان نیز یک احتمال است. جمعیتهای سالم، افراد را از افراط و تفریط بازمیدارد؛ همچنانکه نمیگذارد افراد با انگیزه حقطلبی، طعمه دشمنان شوند. این کلام حکیمانه از امیر مومنان علیهالسلام خطاب به انقلابینماهای خوارج است که فرمود «وَ إِیَّاکُمْ وَ الْفُرْقَهًْ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّیْطَانِ کَمَا أَنَّ الشَّاذَّ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ. از تفرقه و جدایی برحذر باشید که جدا شده از جمعیت، بهره شیطان است، چنانکه گوسفند دور مانده از گله، نصیب گرگ». (خطبه 127 نهجالبلاغه).
داستان بولتون
علی ربیعی در روزنامه ایران نوشت:
در داستانها یا سریالهایی که این روزها برای «اتم» سرهمبندی میشود هیچ اشاره معناداری به نقش صهیونیسم و لابی پرقدرت اسرائیل در برجام ستیزی وجود ندارد. بهعنوان مثال باید پرسید چگونه میتوان سریالی یا داستانی برای برجام ساخت و سوز و گداز صهیونیستی در لحظه شکلگیری توافق هستهای را ندید و نشان نداد یا بهعنوان مثال آن «ویدئوی تبریک» را که نتانیاهو به محض مشاهده کمترین علائم خروج ترامپ از آن نشر داد ندید. آن خشم و کف برلب آوردن ضد برجامی نتانیاهو ولابی مربوطه در امریکا و این شادی شیطانی صهیونیستی در مرحله به زیر ضرب بردن برجام، غایب بزرگ آن داستان و آن سریالهایی است که مطابق مقاصدی خاص جعل میشود.
برکناری جان بولتون، مشاور امنیت ملی کاخ سفید را به این لحاظ میتوان به مثابه فرصتی برای مشاهده آن چیزهایی تلقی کرد که معمولاً در فیلمبندیهای ضد دولتی به نحو حساب شده از معرض دید خارج میشود: بولتون در کنار دیک چنی معاون جورج بوش و پل ولفوویتز و دیگر جنگطلبان حرفهای از معماران لشکرکشی به عراق بود. همین دارودسته جنگطلب را میتوان در آن تابستان داغ در کنگره و سنای امریکا دید که لشکرکشی مشابهی را اینبار در شکل لابیگری علیه شکلگیری توافق هستهای سامان داده بودند.
تصادفی نبود که اوباما در آن ایام گفت: همان افرادی که نقش اصلی را در جنگ عراق داشتند اینبار به مصاف توافق هستهای با ایران آمدهاند. اوباما تأکید کرد «همان افراد وهمان ذهنیت.» پیوند میان توافق هستهای و غیرممکن کردن جنگ همان پیوندی است که در داستانسراییهای جعلی برضد مدافعان حریم دیپلماسی و قهرمانان قدرت نرم کشور به حوزه خاکستری رانده میشود. در سیمای جنگطلبانه بولتون میتوان شکل وارونه آن پیوند را به وضوح مشاهده کرد. بولتون همان کسی که پیشنهاد بمباران ایران را مطرح کرده بود وهمان شخصی است که در نهایت شدت و خشونت دیوانهوار علیه برجام و نقش پیشگیرانه آن برضد جنگ، جنگی مستمر برپا کرده بود.
بولتون همچنین نقش حلقه واسط در لابی اسرائیل و لابی تروریسم نفاقآلود داشته است. بولتون در همایش تروریستهای رجویستی در پاریس گفته بود حاکمیت ایران جشن چهلسالگی خود را نخواهد دید و به جای آن در کنار حضار همان همایش جشن سرنگونی برپا خواهد کرد. اکنون بولتون رفته و میهن ما پس از جشن چهلسالگی انقلاب آغازی تازه را زندگی میکند: آنجا که سخن از حاکمیت قانون و تأسیس بنای قانون اساسی و معماری جمهوریت اسلام میرود، یک تأسیس مستمر، یک آغاز همیشه تازه و یک هویت چندوجهی و همیشه نوشونده ملی رخ مینماید. بهمنی که گذشت چهلمین جشن به گورسپاری امر کهنه یعنی دیکتاتوری بود اما «عارفان در دمی دو عید کنند» اسفندی که در پیش است جشن آمدن مولودی نوین خواهد بود. در اسفندِ خانهتکانی نوروزی، «خانه ملت» نیز در معرض نوسازی قرار خواهد گرفت. شکوه آزادی انتخاباتی و مشارکت چهلمیلیونی ملت ما تضمینی خواهد بود برای به انزوا راندن تحریمگران و جنگطلبان در جهان و در خود امریکا. دولت تدبیر و امید در نخستین گام همین دو سال پیش رو، تسهیلگر و مجری انتخاباتی خواهد شد در تراز و سطح و کیفیت مردمسالاری جمهوریت اسلام و در گام دوم و بر بنیاد مشروعیتی که همین انتخابات در سطح جهانی در اختیار دیپلماسی میگذارد بنیانهای تحریم و تروریسم اقتصادی را نه تنها در جهان که در جهان غرب نیز به پرسش خواهد گرفت و آغازی بکر و تازه برای نسل ۱۴۰۰ رقم خواهد زد.
باز هم پیرامون فساد در جلسه سران سه قوه در قوه قضائیه یکی از مباحثی که پیرامون آن بحث شد، هماهنگی برای مبارزه با فساد، ثبات مدیریت و عدم تخریب نظام مدیریتی و ریسکپذیری مدیران بوده است. فساد هم همانند سایر پدیدههای اجتماعی است که اگر بدون نگاه علمی و شناخت از پدیده به سراغش برویم پیچیده و لاینحلتر میشود. بدانیم فساد یک پدیده تاریخی، دیرین و جهانی است. هرجا ذرهای از قدرت باشد امکان شکلگیری فساد وجود دارد و فارغ از ساختارهای قدرت، تا عامل نفسانیت انسانی نیز وجود دارد امکان فساد هست بخصوص وقتی مبارزه با فساد، تکبعدی، سیاسی، جناحی و مقطعی شود مبارزهای ناکارآمد و انحرافی شکل میگیرد.
مبارزه با فساد باید در چارچوب حقوقی، عادلانه، غیرهیجانی و درازمدت صورت گیرد. بر همین اساس، در بخش زمینههای بروز فساد و گلوگاههای رانتی، ستاد مبارزه با فساد در دولت اقدامات خوبی را سامان داده است و نیز دولت با فراهم آوردن زیرساختهای مبارزه با فساد و اقداماتی از قبیل لایحه شفافیت، افزایش طرفیت نقد و نظارت و... تلاش بسیاری جهت کاهش فساد انجام داد. تأکید ما این بود که امر سیاستی در معرض فضای امنیتی و قضایی قرار نگیرد و کلیه مراحل آیین دادرسی در بررسی اتهامات رعایت شود. در برهههایی شاهد این بودیم که نه فساد بلکه سیاستها به محاکمه کشیده میشوند و در تبلیغات غیرمنصفانه افرادی که هیچ نفع شخصی برای خود و دیگران و نزدیکانشان تدارک ندیدهاند مورد هجمه تبلیغاتی قرار گرفتند و نظام تصمیمگیری را به مدیریت همراه با واهمه تبدیل کرده و موجب احاله تصمیم به مقامات بالاتر شده اند.
درست در دورانی که تحولات اقتصادی و تحریمها زندگی مردم را با مشکل مواجه میکند، نیاز به تصمیمگیری بموقع، سریع و پاسخگو داریم، این فرآیند به ناکارآمدی میانجامد. خوشبختانه بخشنامه اخیر رئیس قوه قضائیه که دیروز در رسانهها منتشر شد، اقدام مثبتی در جهت ثبات اقتصادی در کنار مبارزه با فساد است. بخشنامهای که مراجع قضایی را ملزم میدارد به جای احضار مدیرعامل، نماینده قانونی یا وکیل او را معرفی کنند و چنانچه در این بخشنامه اشاره شده اقدامات قضایی نباید موجب اخلال در روند تولید و اشتغال گردد. این گام مثبتی است و امیدوارم شاهد گامهای دیگری در این زمینه باشیم و با تلاشهای دولت و شخص معاون اول نیز بهعنوان رئیس ستاد مبارزه با مفاسد اقتصادی با مشارکت سه قوه شاهد مبارزه منطقی و امیدوارکننده و عادلانه با مقوله فساد خواهیم بود.
لایه های پنهان نطق آتشین نصر ا...
امیر مسروری در روزنامه خراسان نوشت:
با پاسخ مقاومت به رژیم صهیونیستی و نمایش قدرت حزب ا... بسیاری دوباره اسم سید حسن نصر ا... را به عنوان مرد اول جهان عرب بر سر زبان ها جاری کردند. کارشناسان و تحلیل گران رسانه های عربی از اقدام حزب ا... خوشحال به نظر می رسند و معتقدند در زمانی که حکام عرب، گوی مذاکرات صلح و سازش را با تل آویو از یکدیگر می ربودند، این دبیرکل حزب ا... بود که به وعده خود عمل کرد و پاسخ نتانیاهو را داد و نشان داد برای عزت عربی و اسلامی از هیچ سلاحی نمی ترسد.
در چنین شرایطی که همه نگاه ها به دبیرکل حزب ا... لبنان بود، وی در یک سخنرانی عاشورایی در شب عاشورا با تحلیل اوضاع سیاسی منطقه و هشدار به تل آویو برای مذاکرات صلح، خود را مرید رهبری معظم انقلاب حضرت آیت ا... خامنه ای نشان داد تا دوباره ثابت کند ارادتش به رهبری بیش از یک تعارف سیاسی است. پیشتر هم رفتار سید مقاومت جنجال آفرین شد. او زمانی که بعد از آزادی جنوب لبنان و ایستادگی در برابر رژیم صهیونیستی مرد شماره یک جهان عرب نام گرفت، به تهران آمد و بازوان رهبری ایران را بوسید تا خود را مرید و شاگرد رهبری معرفی کند. سیدمقاومت بارها چه در دیدارهای خصوصی وچه در دیدارهای عمومی و حتی خطابه های تلویزیونی تاکید کرد که به گفتار و دستور رهبری اعتقاد کامل دارد و آن را مطابق با واقع می داند.
پیش بینی پیروزی مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی درجنگ ۳۳ روزه، شکست داعش و آمریکا در سوریه و ده ها مورد دیگر بارها از زبان دبیرکل حزب ا... لبنان به عنوان برآورد صحیح حضرت آیت ا... خامنه ای ابراز شده است.
این اقدام البته از سوی بسیاری از تحلیل گران پیام دیگری هم دارد. چندی پیش واشنگتن در یک اقدام نابخردانه رهبری ایران را تحریم کرد و مدعی شد هر نوع همکاری با ایشان جرم است. در چنین شرایطی حزب ا... نشان داد برای سربازی انقلاب اسلامی و مریدی رهبری افتخاری بالاتر ندارد و به واقع سید خود را سرباز رهبر انقلاب نشان داد.در کنار این موضوع ایجاد اختلاف در جبهه مقاومت و تبلیغات درخصوص وجود شکاف در سطح رهبران جبهه مقاومت خط دیگری بود که رسانه های آمریکایی- سعودی از مدتی پیش دنبال می کردند.
این رسانه ها در تحلیل های خود مدعی بودند حزب ا... با خط مقاومت در عراق اختلاف دارد. مقامات شیعی مقاومت عراق با ایران و برعکس، سیاسیون عضو جبهه مقاومت در ایران نفوذ خود را در عراق از دست دادهاند. اما حضور یکی از بزرگ ترین جریان های سیاسی- عربی عراق در تهران و انتشار تصویر وی در حسینیه امام خمینی (ره) ، نشان داد این اختلاف واقعی نیست. این در حالی است که شنیده ها حاکی است آمریکایی ها بارها به مقامات کشورهای عربی عراق، سوریه و لبنان گفته اند حاضر به پذیرش مقاومت و گروه های آن هستند به شرط این که تهران را رها کنند و در کنار تهران در برابر آن ها نایستند.
به تعبیر دیگر جنگ با ایران را جنگ خود ندانند و منطقه را به خاطر تهدید ایران به آتش نکشند. تحولات اخیر نشان داد، گروه های مقاومت در کشورهای منطقه امنیت ایران را بخشی از امنیت خود می دانند و برای حفظ آن هیچ گاه ایران را تنها نمی گذارند.این پیام اهمیت ویژه ای دارد. در حالی که مشاوران امنیتی آمریکا و کاخ سفید مدعی هستند گزینه جنگ یکی از گزینه ها در مقابله با ایران است، حضور گروه های مقاومت در کنار ایران این پیام را به واشنگتن می دهد که هر گونه حماقت در قبال کشورمان به معنی ورود به نبردی درپهنای هشت میلیون کیلومتر مربع برای منافع آمریکا و هم پیمانانش است. همان وعده ای که چندی پیش سرلشکر غلامعلی رشید، فرمانده قرارگاه مرکزی خاتمالانبیا (ص) اعلام کرد.
تغییر رویکرد یا تاکتیک
محمدعلی وکیلی در روزنامه ابتکار نوشت:
هفته گذشته تغییرات مهمی در کاخ سفید رخ داد. جان بولتن مشاور امنیت ملّی رئیسجمهور آمریکا با یک استعفای اجباری از کار برکنار شد. این تغییر و گمانهها پیرامون عوامل و تبعاتِ آن، در صدرِ اخبار هفته گذشته بود. جان بولتن در پختوپز تصمیماتِ خشنِ کاخ سفید در سیاست خارجی نقش مهمی داشت. او یک جنگطلبِ تمامعیار است. در واقع بولتن در جنگطلبی صاحب شناسنامه و کارنامه است. حتماً سختگیریهای آمریکا در این چند سال بیارتباط با او نیست. همزمان با این تغییر، شایعه شد که ترامپ با پیشنهاد ماکرون جهت ایجاد خط اعتباری موافقت کرده است. این پیشنهاد، بخشی از شرایط ایران بود که در صورت صحت این خبر، یعنی آمریکا بخشی از شرایط ایران برای مذاکره را پذیرفته است. البته هنوز به طور رسمی این اخبار تایید نشده است، اما حتماً این تغییرات فضا را تا حدودی مثبت خواهد کرد.
با این حال، برای رسیدن به توافق این میزان از تغییرات، کافی نیست. در واقع، گذشته از مشکل تاریخی ما با آمریکا در این چهار دهه، چند سال است که گِرهِ عظیمی در روابط ما با آمریکا افتاده است. مسئله ای که ما را تا نزدیکترین فاصله به جنگ بُرد. این مسئله تنها محصول حضورِ بولتن نبود که با رفتنش حل شود. مسئله محصولِ نوع نگاهی است که کاخ سفید به مناسبات بینالملل دارد. دولت حاضر در آمریکا، تخمین درستی از قدرتهای منطقه ندارد. این دولت حتی دریافت دقیقی از روابط بینالملل و آثار اعمال و رفتارها در سیاست خارجی ندارد. این جهالت در کنار خوی شدید سلطهگری، پارادایم حاکم بر کاخ سفید را جنگطلب کرده است. در واقع اگر ترامپ وعده جمع کردنِ بساط جنگهای آمریکا را نداده بود و موضوع برایش حیثیتی نشده بود، این نگاه، این دولت آمریکا را تا کنون به حداقل سه جنگِ ویرانگرِ دیگر در این سه سال کشانده بود. دقیقاً مشکلِ ناکارآمدیِ سیاست خارجی ترامپ همین است.
سیاستهای دولتش تنشزا است ولی همزمان هم نمیخواهد بجنگد! مشخص است که این نگاه یا به جنگِ ناخواسته میانجامد یا عملاً به یک دیپلماسیِ ظاهری و ناکارآمد و بدون دستاورد تبدیل خواهد شد. اکنون یک دولت بیدستاورد در سیاست خارجی بر دستان ترامپ باد کرده است. این نکته را پارهای از سیاستمداران آمریکایی نیز به ترامپ گفتهاند که کاخ سفید دچار آشفتگی راهبردی است. این آشفتگی برخلافِ آنچه ترامپ خود پاسخ میدهد که این امر باعث میشود رقبای ما گیج شوند، باعث تولید ضدکارکرد در سیاست خارجی آمریکا شده است. از یک طرف پارادایم مسلط بر سیاستهای آمریکا، جنگطلبی است و از طرف دیگر ترامپ وعده داده و دوست دارد بدون جنگ مسائل خارجیاش را حل کند؛ این امر نشدنی است. با پارادایم موجود، آمریکا آمادگی تامین کفِ خواستههایی که بتواند منجر به توافق با هر گروه یا کشوری بشود را ندارد. لذا با این پارادایم نه با ایران به توافق میرسد نه با هیچ کشور دیگری؛ آنچنان که این سه سال نیز نتوانسته است!
درست است که فلسفه وجودی ما ستیز با آمریکا نیست و حتما علیالاصول در حکمرانی ما سرنوشت مردممان مهمتر از مبارزه جهت عوض کردنِ نظم جهانی است. اما بخشی از رفاه و آسایشی که آمریکا از مردم ایران سلب کرده است، در این شرایط قابل بازگشت نیست. برای مذاکرهای که به نفع مردم ایران باشد شرایط باید عوض شود. در واقع، در چنین شرایطی، منافع ملّی ما تامین نمیشود. حتماً باید تغییرات جدیتری در آمریکا رخ دهد. آمریکا باید بپذیرد برای یک توافق، باید هم امتیازات اقتصادی و هم امتیازات سیاسی را بر نهجی که کمترین معترض را داشته باشد تقسیم کند. این را باید درک کنند که مدلی که با عربستان و امارات رفتار میکند عمومیتپذیر نیست. نمیتوان با کشوری مثل ایران، مختصری امتیاز اقتصادی داد و تمام امتیازات سیاسی و نظامی را درو کرد. با خیلی از کشورها، دیگر نمیتوان با این مدل رفتار کرد. ترامپ باید برای تقسیم امتیازات سیاسی هم آماده بشود و نگاه کاخ سفید را بر این اساس تغییر دهد که بدون این تغییر، چشماندازِ توافق بسیار تاریک است. در واقع، تغییر هیچ مهرهای در کاخ سفید نمیتواند جای این ضرورت تغییرِ نگاه را بگیرد.
بهانههای حقوقی برای اهداف سیاسی
محمد اسماعیلی در روزنامه جوان نوشت:
۱-طرح «ریزش اعتماد عمومی مردم نسبت به ارکان حاکمیت سیاسی کشور» که منتهی به ایجاد شکاف اجتماعی، اعتقادی و فرهنگی نیز خواهد شد طی هفته اخیر با خودسوزی یک هوادار فوتبال به روزرسانی شده است.
شش ماه به انتخابات مجلس شورای اسلامی جریانات، گروهها و شخصیتهای سیاسی در تکاپو برای کسب کرسیهای مجلس آینده با ترفند «همراه ساختن خود با مطالبات اکثریت جامعه و موج سواری روی آن» هستند و ضدانقلاب نیز عامل دستیابی به اهداف خود را ریزش اعتماد عمومی و ضربه زدن به سرمایههای اجتماعی نظام میداند که خروجی آن در مفاهیمی مانند «کاهش مشارکت مردمی در انتخابات» مجلس و ریاست جمهوری است.
موضوعات دسته چندمی نظیر «پافشاری برای برگزاری رفراندوم»، «موتور یا دوچرخه سواری زنان»، «ورود زن به ورزشگاه»، «حضور زنان بدپوشش در همایش روستایان در حضور رئیسجمهور» و «تجمع مدافعان حقوق حیوانات در مقابل شهرداری تهران»، طی هفتههای اخیر مورد توجه ضدانقلاب و جریان غربزده داخلی قرار گرفته است و این دو جریان تلاش کردهاند با موجسواری روی محورهای مورد اشاره، سرمایه اجتماعی کشور را تضعیف کنند، مشارکت در انتخابات را کاهش دهند و «مقدمات تشکیل مجلسی شبیه مجلس ششم» را فراهم کنند.
موجسواری هوشمند و تبلیغات هدفمند روزهای اخیر درباره «خودسوزی سحر خدایاری» نمونه اخیر رویکرد مورد اشاره است.
۲- بازیهای چند لایه حزبی – سیاسی یک طیف نشانهدار داخلی و ضدانقلاب درباره موضوع خودسوزی سحر خدایاری محرز است، اما تجربه موضوعات مشابه اثبات میکند که حاکمیت سیاسی کشور، مسئولان و نهادهای کشور و نیروهای انقلابی رفتار و جهتگیریشان باید منسجم و باثبات باشد.
به عنوان نمونه در برخی از پروندههای فساد، مسئولان ذیربط و از جمله قوه قضائیه نسبت به تنویر افکار عمومی بههنگام اقدام نکرده و بعد از آنکه روایت جریان نشانه دار داخلی یا ضدانقلاب تثبیت شد، سخنگو یا سایر مقامات این قوه با تأخیری محسوس، ضرورت روشنگری را احساس کردند.
در هفته اخیر قوه قضائیه با تأخیر چند روزه نسبت به اصل ماجرا اقدام کرد، بعد از آنکه حجم انبوهی از فضاسازی سیاسی توسط طیف وسیعی از سلبریتیهای ورزشی-سیاسی صورت گرفت و رسانههای بیگانه فارسی زبان روی چنین موضعگیریهایی موج سواری کردند.
۳- وجود یک «قوه عاقله» برای برخورد فرهنگی-قضایی با جرائمی مانند کشف حجاب، بدپوششی و ورود مخفیانه دختران به ورزشگاه به عنوان جرائم سازمان یافته (تبلیغ علیه نظام) یک اصل ضروری است، اگر چه ورود سحر خدایاری را نمیتوان از مصادیق جرائم سازمان یافته تلقی کرد و باید آن را جزو جرائم شخصی دانست چرا که چنانچه هدف سیاسی داشت حتماً گزینه دیگری غیر از خود سوزی را انتخاب میکرد و همانند بسیاری دیگر از وابستگان به یک جریان سیاسی به خارج از کشور پناهنده میشد.
قوه عاقله در موارد اینچنینی میتواند سازمان یافته یا شخصی بودن جرم را تشخیص داده و نسبت به برخورد فرهنگی یا قضایی تصمیمگیری اتخاذ کند که مانع از دو قطبیسازی سیاسی- اجتماعی شود و تصمیمگیری کند که چنانچه جرمی واقع شده است برخورد قضایی لازم از میان گزینههای حبس، شلاق، جریمه نقدی کدام است یا آنکه میتوان مجازات اجتماعی متناسب را جایگزین حبس کرد با این هدفگذاری که ضدانقلاب و یک جریان داخلی سرمایههای اجتماعی نظام را تضعیف نکنند و زمینه ریزش اعتماد عمومی را فراهم نکنند.
یکی از ابهامات موجود درباره پرونده خودسوزی اخیر آن است که در شرایط احراز بیماری روانی فرد مجرم میتواند رافع مسئولیت کیفری باشد، سخنگوی دستگاه قضا به این مسئله اشاره نکرده است.
مسئله مهمتر آنکه، امنیتی کردن چنین پروندههایی میتواند بستر مناسبی را برای جوسازیهای مرسوم رسانهها توسط رسانههای بیگانه و کانالهای تلگرامی وابسته به یک جریان سیاسی را فراهم کند در صورتی که میتوان با جرائم شخصی (و نه سازمان یافته) از رویه ارشاد و یا مجازات اجتماعی برخورد کرد که هزینههای اجتماعی و سیاسی آن قابل مقایسه با حالت نخست نیست.
این در حالی است که یکی از نقاط قوت قانون مجازات سال ۱۳۹۲، محرومیت از حقوق اجتماعی به عنوان یکی از جایگزینهای حبس است که میتواند مانع از ایجاد شکافهای اجتماعی، اعتقادی و فرهنگی در کشور نیز شود.
موضوع علم جرم شناسی این است که جرم چگونه بهوجود آمده است تا بهواسطه چنین کشفی با علت بهوجود آمدن جرم مقابله شود، در واقع جرم معلول است و به همین دلیل باید تصمیم گیران در قبال جرائم شخصی (و نه سازماندهی شده) نگاهی درمانی داشته باشند و جرم را بشناسند تا بتوانند با آن مقابله مؤثر کنند.
زندهباد مخالف من
نعمت احمدی حقوقدان در روزنامه آرمان ملی نوشت:
یک خطیب یا سخنران از تریبون عمومی باید از موضع بیطرفی صحبت کند. اتفاقا صحبتی که آقای علیرضا پناهیان داشتند برعکس از موضع بیطرفی نبود. خود ایشان دارد جامعه را به دو بخش تقسیم میکند. البته اختلاف امت به فرمایش حضرت رسول، حرکت است. اگر در یک جامعه همه یک نظر داشته باشند، آن جامعه، متحول و متحرکی نیست. یعنی اجازه ندادیم نظر دیگری رشد کند. ما آیات عدیدهای در قرآن داریم. «فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ» (زمر آیه 17 و 18) اگر همه پیرامون یک نگاه و نظر حرکت میکردیم لزومی داشت که خداوند به لسان وحی به حضرت ختمی مرتب این آیه را نازل کند؟ پذیرش اقوال مختلف خیلی جالب است اما اینکه بیاییم نوعی نگاه کنیم که جامعه باید یک قطب باشد، به سرانجام جوامعی که یک قطبی بودند، هم توجه کنیم.
کشورهای اقماری شوروی سابق هم یک نظر داشتند. بحث بر سر این که نظرشان باطل است یا درست ندارم ولی یک نظر و یک جریان بوده و حاکمیت از یک جریان حمایت میکرد و یک جریان اجازه رشد و نمو داشت و خروجی آن را دیدیم که چه شد.
لذا جوامع متحول، جوامعی هستند که چند گفتمان دارند و اجازه میدهند گفتوگوهای مختلف یا به فرمایش قرآن اقوال مختلف شنیده شود. خداوند انسان را اشرف مخلوقات خلق کرده است، اقوال مختلف را میشنود و بهترین را انتخاب میکند. جامعه یک قطبی، جامعه محکوم به فناست و تاریخ نشان داده، جوامعی که اجازه گفتمان و شنیدن حرف مخالف را ندادند یا حرف مخالف اجازه رشد و نمو پیدا نکرده، به طرف یک نوع درونی رفته است. درون افراد یک حرفی را زده و بیرونشان حرف دیگری میزند که این خطرناک است. به باورم بهتر است که ما آن شعار «زنده باد مخالف من» را ترویج دهیم.
اگر ترویج دهیم در گفتوگو، در شنیدنها بهترین راه را میتوانیم پیدا کنیم. سخنرانی آقای پناهیان را به صورت شنیداری نشنیدم و به نقل از خبرگزاریها مرور کردم، اما این گفتار سالهاست که در همه دنیا کنار گذاشته شده پس بهتر است هیچکس خودش را حق نپندارد. حق را باید در گفتمان در محک زدن به برنامهها پیش برد. رئیسجمهور، منتخب یک عده است و چند ده میلیون نفر به او رای دادهاند. آنوقت ما بیاییم از نفرینهای الهی دربارهاش استفاده کنیم؟ یا ادبیاتی را به کار ببریم که آن ادبیات با غلط است. حقپنداری از ناحیه گوینده و باطل از ناحیه طرف مقابل باشد، این راه به جایی نمیبرد. محمد بوعزیزی، جوانی تونسی که تحصیلات دانشگاهی داشت و در زمان بنعلی دستفروشی میکرد. تونس کشوری در شمال آفریقاست و مراودات طولانی مدتی با فرانسه داشته و مدتی شخصی به نام بنعلی رئیسجمهورش بود که بهاتفاق همسرش همه چیز را در اختیار خود گرفته بودند.
مامورین سد معبر وسایل بوعزیزی را تصاحب کردند و مانع از کارش شدند. از آنجا که او هم متاهل و متعهد بود و باید خرج زندگیاش را میداد، تاب نیاورد و خودش را آتش زد. خودسوزی او باعث شد که شعله طغیان بلند شد، اعتراضات مردمی در تونس شروع و منجر به اعتراضات فراگیر شد و تمام تونس را دربر گرفت. بنعلی فرار کرد و به عربستان گریخت درحالی که خانواده بنعلی و همسرش بر اقتصاد و رسانهها و تلویزیون تونس سایه افکنده بودند و اجازه شنیدن صدای هیچ مخالفی را نمیدادند. این موضوع به مصر سرایت کرد و حکومت مبارک را از بین برد و بعد از آن به لیبی کشیده شد و ادامه یافت. اینها همه براثر خودسوزی جوان تحصیلکرده که در تونس دستفروش بود، اتفاق افتاد.
منظور آقای پناهیان از تونسیزاسیون این است که الان میخواهند از خودسوزی سحر خدایاری استفاده کنند. اشاره به نمایندگانی که خواستار پاسخگویی شدهاند، به گفته پناهیان دامن زدن به خودسوزی این دختر هدف افرادی است که میخواهند ایران را به سرنوشت تونس مبتلا کنند. یعنی به جای اینکه دولت سرپوش بگذارد و اجازه ندهد که این مسأله عمده و عمومی شود، به بلندگویی تبدیل شده که اعضای دولت دربارهاش صحبت میکنند. اختلاف و دوگانهگویی در دولت هم دیده میشود که از یکسو از محمود واعظی درباره ورود زنان به ورزشگاهها سخنی نقل میشود که در مقابل اظهارنظر معاون حقوقی رئیسجمهور قرار میگیرد. برداشتم این است که سخنان گفته شده به دوقطبی که در دولت وجود دارد اشاره کردهاست. اگر از دوقطبی شدن میگوید چرا نسبت به مسائل دیگر، سکوت میکند؟یادر حادثهای که در ماجرای ستار بهشتی پیش آمد، خود وزارت اطلاعات اعلام کرد که صفحه او در فضای مجازی بیش از هشت نفر بازدیدکننده نداشته، اما اتفاقی که برای او افتاد در نهایت به هزینه سنگینی برای کشور تبدیل شد. ضمن اینکه نمیتوانیم جامعه را تکصدایی کنیم. خداوند میفرمایند که «ما شما را از مرد و زن آفریدیم و شما را ملتها و قبیلهها قرار دادیم تا یکدیگر را بشناسید». یعنی گفتمان و نگاههای متفاوت داشتن حاصل زندگی اجتماعی است و امکان ندارد که یک نگاه باشد. جامعه مرده، جامعه تکصدایی میشود. جامعهای کهآیه قرآنش «فَبَشِّرْ عِبَادِالَّذینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ»است، مگر میشود تکصدایی باشد؟
شما دلسوز ما نیستید!
سید محمد بحرینیان در روزنامه رسالت نوشت:
ماجرای سحر خدایاری که به دختر آبی مشهور شد، دردناک و تأسفانگیز است و مسلماً باید پیگیری شده و عوامل زمینهساز آن مورد مطالعه علمی قرار گیرد، از سوی دیگر باید با تمام کسانی که خواسته یا ناخواسته، در این پرونده، افکار عمومی را جریحهدار کردند و موجب ناامنی روانی و اجتماعی شدند، در هر جایگاه و مقامی، بدون اغماض برخورد شود، اما موضوع این یادداشت، دختر آبی نیست، موضوع نظام اولویتبندی کنشگران سیاسی و اجتماعی کشور در واکنش به مسائل و مشکلات است، یعنی چه؟ بخوانید:
گزارش امروز رسالت در مورد روند بازسازی خانههای مردم که در اثر زلزله دو سال قبل ویرانشده بودند را بخوانید، بسیاری از مردمی که ابتدا وعده شنیدند که خانههایتان تا یک سال بازسازی میشود، بعداً قرار شد تا پایان ۹۷، دوباره وعده دریافت کردند که تا پایان شهریور ۹۸ صاحبخانه میشوید، امروز و درحالیکه دوباره هوا رو به سردی میرود، همچنان در کانکس و چادر زندگی میکنند. مسائل رفاهی و عمرانی به کنار، استان مظلوم کرمانشاه، قبل از زلزله هم در بسیاری از آمارهای منفی مانند بیکاری و آسیبهای اجتماعی، رکورددار بود و لابد، تبعات وحشتناک اجتماعی زندگی طولانیمدت زن و مرد و پیر و جوان در کانکسها و چادرهای کوچکی که بههیچعنوان سرپناه محسوب نمیشوند را میدانید. این مسئله کشور است!
میدانید در استانهای غربی یعنی کرمانشاه، کردستان و ایلام، هرماه و هرسال، چند کولبر بیچاره جان یا سلامتی خود را از دست میدهند و زن و فرزندانشان بیسرپرست میشوند؟ تابهحال، اصلاً در مورد خودسوزی زنان در ایلام چیزی شنیدهاید؟ کافی است عبارت «خودسوزی زنان ایلامی» را در فضای مجازی جستوجو کرده و از نتایج آن شگفتزده شوید. چرا تابهحال چیزی در مورد ایلام نشنیدهایم؟
در همان مناطق زلزلهزده کرمانشاه، چند زن و کودک به علت دسترسی نداشتن به درمان و امکانات مناسب، آسیب دیدهاند؟ حالا کرمانشاه که واقعاً مظلوم است و پیش از زلزله هم مظلوم بود، در تهران و مشهد، چه مصائبی بر حاشیهنشینان رفته است و عموم بیاطلاعاند؟ چرا؟ واقعاً این مشکلات، مسائل اصلی کشور محسوب میشوند یا فرعی؟
قصدم سیاه نمایی نیست، چه اینکه برشمردن بسیاری از آمارهای سیاه ازجمله اعتیاد، کودکان کار و کارتنخوابی که در سالهای اخیر حتی به ماشین خوابی و گور خوابی هم رسیده است، دردی را دوا نمیکند. ازقضا یقین دارم که راهحل تمام مشکلات، در داخل کشور وجود دارد و نیل به وضعیت مطلوب شدنی است. اما سؤال اینجاست که آن نماینده مجلس، آن فعال سیاسی، آن صاحب تریبون و آن سلبریتی، با کدام نظام اولویتبندی، مشکلات را فریاد میزنند؟
حل مسائل عمده و اصلی کشور، عزم و اراده، تمرکز و کار مستمر و فعالیت علمی و عمیق میطلبد، اما فریاد نمایشی برای دختر آبی، نهتنها هزینهای ندارد و منتج به کار و فعالیت نیست، بلکه از دیدگاه برخی، موجب محبوبیت و زمینه رأی آوری هم هست. آن نماینده مجلس که در دفاع از دختر آبی، گریبان چاک میکند، در ۴ سال نمایندگی خود، چند طرح حامی زنان و خانواده را در مجلس پیگیری کرده است؟ امروز که به لطف فضای مجازی، کارنامه و سابقه همگان مشخص است، شما به دنبال حل مشکلات مردم نیستید، شما سالهاست که بین قهرمان بودن و پیگیر مشکلات مردم بودن، گزینه اول را انتخاب کردهاید. ما را با شما حرفی نیست. اما برادرانه از هموطنان عزیزم میخواهم که نظام اولویتبندی ذهن خود را به دست هر مسئول و مقام و چهره و ورزشکار و بازیگری ندهند که بیش از آنکه به فکر ما باشد، راهزن آرامش ماست!