به گزارش مشرق، همان طور که هوشنگ گلمکانی لقب «آقای بازیگر» را روی عزتا... انتظامی گذاشت، روزنامه نگاران اقتصادی هم در دورهای که هنوز اصطلاحاتی مثل سلطان فلان و بهمان وجود نداشت به اسدا... عسگر اولادی لقب «آقای بازار» را دادند، اما این تنها لقب عسگراولادی تاجر نبود و یکی دیگر از لقبهای بامزهای که به آقای بازار داده شد لقب «حاجی ترانسفر» بود که یک روزنامه اقتصادی در اوایل دهه شصت در حالی که او را در ردیف سوم فهرست میلیاردرهای ایران معرفی کرده بود به کار برد. البته عسگراولادی از این لقب و جایگاه ناخرسند شد و حتی تهدید به شکایت هم کرد، ولی بعدتر که دانست روزنامهنگار از سر ذوق و علاقه به اقتصاد آزاد این لقب را ابداع کرده، کوتاه آمد و دیگر حساسیت نشان نداد. برای اینکه از راز و رمز زندگی این چهره اقصادی و کارآفرین بیشتر آگاه شویم به سراغ گفتههای خود او که در این سالها از نحوه تجارتش گفته رفتیم که خواندنش خالی از لطف نیست.
بیشتر بخوانید:
عسگر اولادی در یک نگاه
اسدا... عسگراولادی در ۱۵ اسفند ۱۳۱۲ در چهارراه سیروس، تهران به دنیا آمد. پدرش دکان عطاری داشت. برخلاف تصور خیلیها که اسدا... را یک پیرمرد تاجر سنتی میدانستند که حتی دیپلم هم ندارد، او دو لیسانس ادبیات فارسی و انگلیسی داشت و بسیار هم اهل مطالعه بود. او یکی از باسابقهترین نمایندگان بخش خصوصی در اتاق بازرگانی تهران و ایران بود که از سالهای قبل از انقلاب، عضو اتاق بازرگانی و یکی از بازرگانان شناخته شده خشکبار بود، پس از انقلاب جزو هشت نفری بود که با فرمان امام خمینی (ره) مدیریت اتاق را برعهده گرفت. او در انتخابات اسفند سال گذشته هیات نمایندگان اتاق بازرگانی تهران شرکت کرده بود که برای اولین بار از ابتدای انقلاب تاکنون، موفق نشد برای حضور در هیات نمایندگان اتاق تهران رای بیاورد. با این حال، برخی او را یکی از ثروتمندترین افراد ایران بهشمار آوردند و ادعا میشود که مجله فوربز میزان سرمایه او را حدود هشت میلیارد دلار برآورد کرد. صادرات پسته، زیره، میوهجات خشک و واردات شکر و لوازم خانگی از مهمترین فعالیتهای اقتصادی او بود. بالاخره ۲۲ شهریور امسال آقای بازار هم تسلیم مرگ شد.
شروع تجارت عسگراولادی
عسگر اولادی خودش در مصاحبههایی که انجام داده میگوید: «زمانی که ۱۲-۱۳ ساله بودم با روزی ۲ ریال شاگردی وارد بازار کار شدم و در سال ۱۳۲۷ برای اولین بارتجارت را شروع کردم و با خرید یک کیسه کنجد به قیمت ۵۳ تومان و فروختن آن به قیمت ۷۰ تومان وارد بازار تجارت شدم. اولین ماشینم را که یک فولکس بود به مبلغ ۵۹۰۰ تومان در سال ۱۳۳۳ خریدم و با همین ماشین کیسههای خوارباری را که از بازار میخریدم بین نانوا و بقال توزیع میکردم. در سال ۱۳۳۴ تصمیم گرفتم که رسما تاجر شوم و کارت بازرگانی بگیرم، اما به دلیل نداشتن ۲۴ سال که شرط دریافت کارت بود موفق به این کار نشدم.»
ثروت عسگر اولادی
میزان ثروت اسدا... عسگراولادی یکی از جذابترین سوژههایی است که بارها و بارها توسط روزنامههای اقتصادی چه در زمان حیات و چه اکنون که از دنیا رفته درباره آن مطلب نوشته شده است. اسدا... عسگراولادی طی ۳۴ سال گذشته هر روز ساعت ۶ صبح خانهاش در خیابان فرشته تهران را به مقصد همین دفتر ترک میکرد. «شرکت حساس» بزرگترین دارایی مالی او به شمار میآید که حداقل پنج بار برنده جایزه صادراتی شرکت نمونه سال شده است. صادرات زیره، پسته و دیگر نمونههای خشکبار طی تمامی سالهای گذشته از طریق همین دفتر انجام شده است. دفتر روزنامه زن متعلق به فائزه هاشمی دختر آیتا... هاشمی رفسنجانی یکی از منازل مسکونی اسدا... بود. دفتر روزنامه رسالت ارگان راست سنتی نیز دیگر ملک متعلق به اسدا... عسگراولادی بود. دفتر اولیه تشکیل جلسات اقتصاد اسلامی با حضور چهرههایی مانند آیتا... بهشتی، آیتا... مطهری و نخستوزیر جنگ در دهه ۶۰ نیز دیگر ملکی به شمار میآید که سندش به نام اسدا... عسگراولادی خورده است. خانه خیابان فرشته مهمترین دارایی او به شمار میآید؛ خانهای که گفته میشود فرش دست بافت ۵۰۰ متری کف آن را پوشانده است و ۱۰ میلیون دلار قیمت دارد. مسجد خیابان فرشته و صندوق قرضالحسنه خیابان فرشته نیز دیگر داراییهای وقفشده او به شمار میآیند. بخش مهمی از داراییهای عسگراولادی به زمین و خانه تبدیل شده است.
۱۰ راز پولدار شدن «آقای بازار»
نکاتی را که در این قسمت میخوانید برگرفته از مصاحبههایی است که خود عسگراولادی در چند سال اخیر با روزنامهها و خبرگزاریهای مختلف از جمله همشهری، عصر ایران و تجارت نیوز انجام داده است و ما بخشهایی را که مربوط به نحوه سرمایهگذاری و نگاه اقتصادی او بوده انتخاب کردهایم که در ادامه میخوانید.
۱. هر درآمدی که به دست آوردم چند قسمت کردم. بخش اول برای هزینههای خانواده و امور جاری. بخش دوم سرمایهگذاری در همان کار برای ادامه و توسعۀ آن. بخش سوم را، اما ملک خریدم و چهارمی را به امور خیریه اختصاص دادم و اگر مشمول خمس میشد، بخش پنجم هم برای خمس مال یا وظایف شرعی دیگر و همینها پولم را بابرکت کرد.
۲. تاجر باید بتواند خوب صحبت کند و حتی قصه بگوید.
۳. من ۵۰، ۶۰ سال است که نیم ساعت مانده به اذان صبح بیدارم، ساعت ۶ استخر میروم و ۷ از خانه بیرون میآیم.
۴. هیچ وامی از هیچ بانکی دریافت نکردهام. بدهی به هیچکس هم ندارم.
۵. هیچ وقت به هیچ کس بیش از یکهفتم سرمایهام را نسیه نمیدهم هرچقدر هم آن فرد معتبر باشد. چرا که اگر آن میزان به خطر افتاد، همه داراییام را یک جا نبازم.
۶. هیچ وقت هم نسیه خرید نمیکنم. یا نقد پرداخت میکنم یا بر اساس اعتماد دوطرفه خرید میکنم. همیشه هم یک برگ چک توی جیبم است، برای اینکه وقتی مجبور شوم در نمانم. اینها شعار من است. در این شعارها هم موفق هستم.
۷. از هر چیزی که به اطلاعات من اضافه کند، استفاده میکنم. آیپد هم دارم، اما راستش وقت و حوصله استفاده ندارم.
۸. اگر قرار باشد درباره چیزی کار کنم سیر تا پیاز آن را در میآورم من اطلاعاتم را از بازار، روزنامهها و تلویزیون کسب میکنم حتی شده موقع ناهار یا مراسم ختم هم اطلاعاتی از افراد کسب میکنم از جمله از نمایندگان مجلس و شورا.
۹. من در تجارت به ۳اصل سخت و سفت پایبند هستم: کیفیت، رقابت و خوشقولی. وقتی تعهد میکردم برای فروش یک جنس، اگر بعد از فروش قیمت ترقی میکرد، معامله را به هم نمیزدم.
۱۰. ۲۰ درصد از سود را ملک و املاک میخرم واکثر خانههایی را که خریدهام نگه داشته و به اجاره دادهام و آنها را نفروختهام.