-
در محضر مدافعان حرم/۲۲۵/ گفتگوی مشرق با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت ششم
دست و پای «عباس» را با تویوتا جدا کردند!
فرداش میان دستهای عباس رو به تویوتا میبندن. بر اثر حرکت مخالف، دست و پا از هم جدا میشه و تیکه های بزرگ رو با قمههای بزرگ از هم جدا میکنند و مثل گوشت قربونی تیکه تیکه می کنن...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۲۴/ گفتگوی مشرق با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت پنجم
بعد از شهادت پسرم اصرار کردم شوهرم به سوریه برود!
گفت پنج تا داعشی به نیت تو میکشم؛ پنج تا به نیت تو میکشم؛ به نیت بابام شهید میشم. گفتم پس من چی؟ گفت مامان! تو جایگاهت فرق داره؛ برای اینا ۵ تا میکشم برای شما بعد از این هر چی داعشی کشتم...
-
وبلاگ مشرق
لشکر جدید "مدافعان حرم" در مسیر سوریه/ چرا زمینههای حصر موسوی و کروبی بیشتر شده است؟
دبیر اتحادیه بنکداران با اشاره به گرانی در بازار توزیع شکر گفته است: هم اکنون شکر با 6 نرخ متفاوت در بازار به مردم عرضه میشود!
-
در محضر مدافعان حرم/۲۲۳/ گفتگوی مشرق با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت چهارم
اعتصاب آب برای رفتن به سوریه! + عکس
با حضرت عباس! اگه من رو مدافع حرم خواهرت نکنی، آب نمی خورم. تا پامو نذارم حرم خواهرت، آب نمی خورم. از اون جایی که آب به بدن نرسه، کلیه و کبد از کار می افته، یک استکان چای صبح می خورم یک استکان شب.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۲۲/ گفتگوی مشرق با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت سوم
فنون رزمی را به خواهر و مادرش یاد میداد! + عکس
خودش رو آماده میکرد که اگه یه موقع جنگ شد، بدنش آماده باشه. باباش میگفت که زمان جنگ یه موقع غذا هم نیست باید گشنه باشی به خاطر همین خودش رو آماده میکرد که اگر همچین زمانی پیش اومد، آماده باشه.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۲۱/ گفتگوی مشرق با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت دوم
«عباس» از فوتبال و ژیمناستیک فراری بود! + عکس
اول گذاشتیمش کلاس ژیمناستیک و گفتیم: برو ژیمناستیک. یک روز رفت و دیگه نرفت. پشیمون شد. گفتیم: چرا نمیری؟ گفت: لباساش لختیه، بدم میاد که همه جام معلوم باشه، به خاطر همین نمیرم.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۲۰/ گفتگوی مشرق با مادر شهید عباس آبیاری/ قسمت اول
«عباس» زیبا بود و مدام بلا میدید! + عکس
دکترا با هم حرف میزدند و میگفتند که ما عمل میکنیم! ولی این نود درصد احتمال داده میشه که لال بشه و نتونه حرف بزنه. اگر هم حرف بزنه احتمال داره که لکنت زبون شدید پیدا کنه...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۱۹/ گفتگوی مشرق با خانواده شهید غلامحیدر سلطانی/ قسمت دوم و پایانی
یک پسرم شهید شد؛ یک پسرم بلاتکلیف است!
خانواده های شهید هم شرایط خاص خودشان را دارند اما پسر من چون در اردوی ملی سرباز بوده، نمیتواند از افغانستان پاسپورت بگیرد. از این ور هم دولت اگر او را بگیرد رد مرز می کند؛ به خاطر همین مشکل است.