یاد خاطرات نپال افتادم ، از دامنه جنوبی در نپال به سمت اورست حرکت کردیم ، ی گروه هم از آمریکایی ها از دامنه شمالی که طرف تبت بود شروع به صعود اورست کردن ، وقتی من فهمیدم اینا (یانکی ها) هم قرار صعود کنند ، به بچه های گروه گفتم باید ما اول برسیم ، خلاصه همون روز طرف ما هوا بد شد برف کولاک و بادشدید و از شانس یانکی ها اونور خورشید در اومده بود ، ما به اولین کمپ که رسیدیم بودیم ، یانکی ها داشتن به چهارمین کمپ می رسیدن (تامسرکو) در ارتفاع ۶۰۰۰هزار متری ، که اتفاق عجیبی افتاد و بهمن شد و همه یانکی ها در بهمن گیر افتادن ، علت هم شل شدن برفها در روز آفتابی گزارش شده بود ، ما به کمک یانکی رفتیم و من چند تایی را پیدا کردم و نجات دادم ،خیلی حس خوبی بود درسته من اورست را فتح نکردم ولی موفق شدم جان چند تا یانکی بی دین و ایمون را نجات بدم و قله های انسانیت را فتح کنم با تشکر .