بر خاك درگهت به ارادت نشستهايم
• در انتظار چشم عنايت نشستهايم
• شاهان عالميم و گدايان كوي تو
• رندانه بر سرير قناعت نشستهايم
• چشم طمع به غير تو از غير بستهايم
• تا در قصور عزّ و مناعت نشستهايم
• ما تشنگان چشمه فيض ولايتيم
• با اشتياق جام ولايت نشستهايم
• در آستانِ مِهر و ولاي تو يا علي
• عمري است مستحقّ كرامت نشستهايم
• در دادگاه عدل ز اعمال زشت خويش
• شرمندهايم و بهر شفاعت نشستهايم
• ما سر سپردهايم به جانان ز جان و دل
• در پاش، تا قيام قيامت نشستهايم