-
گفتگو با دکتر مهدی نوریمقدم، از تدریس و ترجمه تا نقد وضعیت سینمای ایران؛
منتظر بودم بعد از اکران این فیلم «زنان» تجمع کنند!
داستانی ساختهاند که یک مدیر و کارمندش که جفتشان همسر و خانواده دارند با همسران صیغهایشان به کیش رفته اند و در این سفر یک پارتنر دیگر هم هر کدام از این دو را همراهی میکنند!
-
فیلمبردار صحنههای جنگ، پر کشید + عکس
در عملیات کربلای ۵ به علت اصابت ترکش خمپاره به دستش مجروح شد، اما تا پایان جنگ ماند و به ثبت و ضبط حماسه های دفاع مقدس و رزمندگان پرداخت.
-
چند دقیقه با کتاب «پسر هرسین» / ۱۹۵
بعد از پسرش ۴۷ روز زنده ماند!
خبر شهادت مسعود و پس از آن سکته قلبی پدر که ۴۷ روز بیشتر تاب این داغ را نداشت و منجر به مرگش شد، مادر را با شتاب به شکستگی و پیری پرتاب کرد.
-
چند دقیقه با کتاب «پری خانه ما» / ۱۷۹
دروغ نگویید؛ بچهام سر ندارد! + عکس
از همان شب دلشوره افتاد به جانم تا امروز چند روز بعدش، پاسداری آمد جلوی در حیاط و گفت: «ایرج زخمی شده.» گفتم: «دروغ میگین. ایرج شهید شده. بچهم سر نداره.» پاسدار بهت زده نگاهم میکرد.
-
چند دقیقه با کتاب «قابهای روی دیوار» / ۱۶۹
ناامیدی پزشکان از پرونده پزشکی آقامسعود!
پرونده پزشکی مسعود را به هر دکتری که نشان میدهیم ناامیدمان میکند. در کورهای از دلهره میسوزم و هیچ کاری از دستم برنمیآید. نه اشک آرامم میکند و نه دلداریها. برعکس مسعود بریده بریده نفس میکشد.
-
چند دقیقه با کتاب «سیاح» / ۱۶۱
راهکار برای کسی که تا بیست روز نمیتواند حمام کند!
عمار به بچهها سفارش کرده بود هر سؤالی دارند از من بپرسند. کاظم سؤالهای جزئی را خیلی خودمانی میپرسید و به خاطر شرایطی که داریم شاید بچهها چند شب نتونند بروند حمام. گاهی تا بیست روز هم نمیتوانند.
-
به روایت گلعلی بابایی؛
ماجرای توقیف کتاب دو سردار!
از نگاه من نوشتن این کتاب ادای دین به شهدای مدافع حرم، بهویژه شهید حاجقاسم سلیمانی بود. خوب است بدانید یکی از فصلهای آخر کتاب به نبرد صحرا که در نهایت به فروپاشی داعش منجر شد، اختصاص دارد.