-
در محضر مدافعان حرم/۲۰۹/ گفتگوی مشرق با مادر شهید مرتضی کریمی شالی/ قسمت ششم و پایانی
پای صحبت مادر ۵ شهید و ۳ جوان ناکام! + عکس
پیکرها را که آوردند، بعد یکی از پیکرها را مادر شهید آبیاری گرفت بغلش و به خاک سپرد و یکی را هم من بغل کردم و تحویل آقا دادم تا برایش دعا بخوانند. باز همانجا باهاشون صحبت کردم و بعد به خاک سپردیم.
-
در محضر مدافعان حرم/۲۰۸/ گفتگوی مشرق با مادر شهید مرتضی کریمی شالی/ قسمت پنجم
من مادر ۴ شهید هستم! + عکس
چون فرزند من جاویدالاثر است من می خواهم این شهید جاوید الاثر که الان زحمت کشیدید و شما آوردینش و می خواهید اینجا به خاک بسپاریدش، من می خواهم به جای مادرش من این شهید را به خاک بسپارم و بغلش کنم...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۰۷/ گفتگوی مشرق با مادر شهید مرتضی کریمی شالی/ قسمت چهارم
مادر شهید: نمیخواستم پسرم برگردد! + عکس
گفتم پسرم! خوش آمدی به وطنت؛ خوشا به سعادتت که در جوار حضرت زینب بودی و آنجا به شهادت رسیدی؛ خوشا به سعادتت. رفتم نشستم و دو رکعت نماز شکر خواندم و گفتم خدا را شکر...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۰۶/ گفتگوی مشرق با مادر شهید مرتضی کریمی شالی/ قسمت سوم
«مرتضی» با تن مجروح به دنبال دوستان شهیدش رفت!
خودش ماشین را با یک راننده برمیدارد که برود. می رود بچه ها را جمع کند، وقتی نیروها را جمع می کند، از آن طرف یک موشک کُرنر می خورد که آقا مرتضی همانجا به شهادت می رسد...
-
در محضر مدافعان حرم/۲۰۵/ گفتگوی مشرق با مادر شهید مرتضی کریمی شالی/ قسمت دوم
مادر شهید: مرتضی پسر من نبود! + عکس
گفت مادر! فردای قیامت شما می توانی به حضرت زهرا جواب بدهی؟ می توانی به حضرت زینب جواب بدهی و بگویی من مرتضی را از شما بیشتر خواستم و نگذاشتم مرتضی بیاید دفاع از حرم حضرت زینب؟
-
در محضر مدافعان حرم/۲۰۴/ گفتگوی مشرق با مادر شهید مرتضی کریمی شالی/ قسمت اول
مادر شهید: بیست روز در کُما بودم! + عکس
من که نفهمیدم معصومه خانم فوت کردهاند. تا بیست روز در بیمارستان بودم. در حالت کما بودم. همان دختر کوچکم زهرا بغلم بستری بود و نمی شناختمش که این دخترم است! بعد دیگر یک شب دیدم یکسری از آقایان آمدند.