-
چند دقیقه با کتاب «پیغام ماهیها» / ۲۴۰
شستشوی آشپزخانه در دیدار آخر سردار با خانواده!
گفت: حالا که دارم میروم بگذارید فریزر را تمیز کنم و بروم. یک ظرف آب جوش و پنکه هم کنار دستش گذاشته بود. سریع برفکهای فریزر را تمیز و خشک کرد. بعد هم آمد آشپزخانه را تمیز و رو به راه کرد.
-
چند دقیقه با کتاب «مرا بپذیر» / ۲۳۰
نزدیک بود «حاج قاسم» اسیر طالبان شود!
خلبان بهانه آورد که هوا خوب نیست و نمی توانم منطقه را درست ببینم! حاج قاسم مطمئن و قاطع دستور نشستن داد. رنگ از چهره خلبان پرید. به هر زحمتی بود نشست.
-
چند دقیقه با کتاب «هواتو دارم» / ۲۲۳
مرتضی نمیگذاشت حتی یک حوری از دستش در برود+ عکس
سر مزار که فاتحه دادیم، مرتضی گفت: زهرا سادات! من توی قطعه ۲۶ یه حال خاصی میشم. یه حس خوبی به این قطعه دارم. آدم میآد اینجا خیلی سبک میشه. از یه طرف علی آقا امرایی از یه طرف شهید ابراهیم هادی...
-
تورقی در کتاب «همراه ما بود»؛
نزدیکترین دوست سیدحسن نصرالله در ایران که بود؟
کتاب «همراه ما بود»، شامل مجموعه سخنرانیها و مصاحبههای دبیرکل حزبالله لبنان درباره دوست و همرزم بیستسالهاش حاج قاسم سلیمانی، بعد از شهادتش، است.
-
گفتوگو با برادر شهید سیدمجید بابایی وسطی کلائی؛
اولین شهید پلیس فتا را میشناسید؟
برادرم اهل ورزش بود. به فوتبال علاقه زیادی داشت. در برابر مشکلات و سختیها همیشه میگفت صبور باشید، درست میشود. او بسیار اهل مطالعه بود. کتابهایی به یادگار از او باقی مانده است.
-
چند دقیقه با کتاب «مسجدنا» / ۱۹۳
لیست پدر شهید برای ازدواج جوانان!
بعد هم پدر شهید یک دفتر و خودکار آورد و گذاشت جلوی ما! پرسیدم چه کار کنیم؟ گفت: «اطلاعات و شماره تلفنت رو بنویس. شستم خبردار شد که پای معرفی برای ازدواج وسط است...
-
چند دقیقه با کتاب «عزم پیکار» / ۱۹۲
در دعاهای کمیل و توسل و ندبه شرکت فرمایید!
اولا گوش به فرمان رهبر عزیز باشید؛ دوم اینکه در نمازهای جماعت و جمعه شرکت نمایید؛ سوم اینکه در دعاهای کمیل و توسل و ندبه حتی المقدور شرکت فرمایید.
-
گفتگوی مشرق با محسن نعماء، نویسنده کتاب میم مثل محسن؛
بعضی از ما از شهادت میترسیم!
بدون تعارف بعضی از ما حزباللهیها از شهادت هم میترسیم. زندگی شهید، هراس مرگ را در نوجوان و جوان از بین می برد. آدم متوجه میشود که با تهذیب نفس، میتواند به جایی برسد که نه تنها از مرگ نترسد.
-
در انتشارات شهید کاظمی؛
«حوالی شش بعدازظهر» به مقصد رسید
«حوالی شش بعدازظهر»؛ خاطرات شفاهی زندگی و زمانه پاسدار مدافع حرم، شهید عینالله مصطفایی که توسط کوثر امیدی نوشته شده، توسط انتشارات شهید کاظمی منتشر شد.
-
چند دقیقه با کتاب «دلبافته» / ۱۸۳
بوسه بر پیشانی مادرزن در سردخانه!
من خیلی کمتر دیده بودم این جوری داماد توی سردخانه بیاید مادرزنش را ببوسد. حتی حسین تمام خرج مادرم را هم خودش داد. گفت: نگاه کن من مادرت را عین مادرم دوست دارم. میخواهم خودم از دل و جان خرجش کنم...
-
چند دقیقه با کتاب «قصه کربلا» / ۱۸۱
فاصله بریر تا حورالعینها چقدر بود؟!
شب عاشورا بریر پسر خضیر و عبدالرحمن انصاری ایستاده بودند پشت خیمهای که امام حسین داخلش داشت غسل شهادت میکرد. آنها هم میخواستند غسل کنند و برای این کار عجله داشتند. بریر با عبدالرحمن شوخی میکرد...
-
در نشست نقد و بررسی «صبح شام» مطرح شد؛
کتاب شهید امیرعبداللهیان و تشریح قدرت سخت با زبانی نرم
عباس خامهیار گفت: کتاب «صبح شام» روایت خاطرات امیرعبداللهیان از یک جنگ تروریستی خونین و یکی از خشنترین جنگهای جهان است. این جنگ تروریستی مذهبی بود که همه چیز به نام الله انجام میشد و...
-
چند دقیقه با کتاب «سردار سربدارها» / ۱۶۸
شرطبندی برای عکس سردار پشت میز!
خیلی راحت بود یافتن عکس سردار در مناطق عملیاتی با لباس رزم یا چفیهای بر سر، یا بیسیمی به دست؛ ولی خیلی سخت بود پیدا کردن عکس حاج قاسم که تکیه زده به صندلی و نشسته است پشت میز.
-
حجتالاسلام راجی تشریح کرد:
مراحل هشتگانه تبدیل شدن ایران به ابرقدرت
۱۵ سال پیش هیچ مقالهای از ایرانیان، در میان مقالات پر استناد دنیا به چشم نمیخورد ولی امروز سه برابر نسبت جمعیتی خود، صاحب مقالات پر استنادی هستیم.
-
چند دقیقه با کتاب «یک قاسم دو کربلا» / ۱۶۶
تزریق آمپول شلکننده برای برگشت به تهران!
آنجا همه پرستاران از زن و مرد، جوان و خوش برخورد بودند. اینجا همه سبیل کلفت بودند. چند تا خانم هم بودند که صدرحمت به پرستاران آقا. یه جوری قیافه مردانه و صدای کلفت داشتند که اگر...
-
گفتوگو با اصغر بختیاری مدیر تولید مجموعه مستند «روایت فتح» در سیویکمین سالروز شهادت آوینی؛
تا امروز کسی مانند آوینی نیامده است
اصغر بختیاری گفت: تا امروز کسی مانند آوینی نیامده است. شاید انسانهای شریفی باشند اما مدیریت آوینی را ندارند. من آدمی مثل او نمیبینم. آوینی دنبال نام نبود اما امروز افراد کمی این طور هستند.
-
چند دقیقه با کتاب «ستین ایلم» / ۱۶۰
تصمیم پسر ۱۰ ساله برای ترور ترامپ!
خبر شهادت را صبح زود از تلویزیون شنیدم. دعا می کردم دروغ باشد. حتی پسر کوچکم شروع به جیغ زدن کرد. ۱۰ سالش بود و از قبل سردار را میشناخت. عکسش را زده بود روی دیوار اتاقش. ماتمزده لباس عزا پوشیدیم.
-
چند دقیقه با کتاب «کلنا قاسم» / ۱۵۷
توصیه حاجغُلوم بعد از شهادت سردار!
خیلی از زندانیان با شنیدن خبر شهادت حاج قاسم متأثر شدند. مرد مسنی به نام حاج غلوم که به اتهام مواد مخدر و شرکت در جنگ تحمیلی زندانی شده بود به ما میگفت: «چرا شما این قدر ناراحتید؟...
-
چند دقیقه با کتاب «روایت رستاخیز» / ۱۵۶
سردار سلامی: نگران نباشید؛ ما میزنیم!
رفتم جلوتر تا ببینم چه اتفاقی افتاده است. جلوی ماشینی جمعیت زیادی حلقه زده بودند و با خشم و حرارت درخواست انتقام میکردند. رفتم جلوتر و دیدم ماشین سردار سلامی است. مردم از سردار چیزی میخواستند.
-
صادق الوعد؛
حاج صادق اصلا اهل مصاحبه نبود! + عکس
توی این ۱۰ سال هر وقت یاد صادق میافتادم، اسمش را گوگل میکردم. هیچ ردی ازش نبود، هیچ، غیر از یک خبر! آن هم از سایت سازمان مجاهدینخلق یا همان سازمان منافقین. خبر مربوط بود به آبان سال ۱۳۹۱.
-
چند دقیقه با کتاب «خانه حاج قاسم کجاست؟» / ۱۴۷
خانه حاج قاسم سلیمانی کجاست؟!
زود نیست. صد سال گذشته امشب وقت نماز مگر فکر نمیکردی به جعفر؟ دایره صدا را رنگ میدهم. میرسد به چهار. در ساعت یک و بیست دقیقه بامداد امروز، سیزدهم دی ماه ۱۳۹۸، سردار امت اسلام، حاج قاسم سلیمانی...
-
«سردار، مادر را را دوست دارد» در قلعهنوی شهرری برگزار شد؛
ارادت افغانستانیها به حاج قاسم + عکس
در این برنامه که در روز چهارمین سالگرد حاج قاسم برگزار شد، دانش آموزان کلاس اولی که جمعیت قابل توجهی از آنان افغانستانی بودند، با برنامههایی میزان ارادت و علاقه خود را به سردار دلها نشان دادند.