کل اخبار: 2
-
چند خاطره از سوسنگرد؛
گلولههای گروهبان عبدالامیر روی سینه پیرمرد!
ناگهان ۵ یا ۶ گلوله از کلاشینکف گروهبان عبدالامیر در سینه پیرمرد نشست. پیرمرد در میان دود و باروت از روی صندلی به زمین غلتید. در همین حال شال سبز از گردنش باز شد و روی خونها افتاد.
-
نگاهی به نمایش «رابعه: زخمه بر گیسوی نار»
«رابعه» یا «طاهره»، مساله این است! / وقتی شاعرهی فرهیخته، رقاصهی لالهزاری میشود +عکس
بخش اعظم این انتلکتوئلها، در برابر هر نوع استدلال، پکی به سیگار می زنند و در حالی که «اسپرسوی دوبل» خود را مزمزه میکنند و میگویند: «دهانت را میبویند...مبادا گفته باشی دوستت دارم».