-
چند دقیقه با کتاب «پسرهای ننه عبدالله» / ۲۲۶
واقعیتهای زندگی یک پاسدار لو رفت!
گفت: «شما همهاش از شهادت و مردن میگویید کمی هم از امید و زندگی بگویید.» گفتم: «به هر حال اینها واقعیتهای زندگی ماست. زندگی با یک پاسدار همین است. خواستم آمادگی داشته باشید.»
-
در نشست «ارض موعود» مطرح شد؛
سربازان اسرائیلی رکورددار بالاترین آمار خودکشی
نویسنده کتاب مطرح کرد: دغدغه اولیه من برای خلق این رمان بر اساس مطالعهای بود که بر روی سربازان اسرائیلی داشتم و اینکه چرا بیشترین آمار خودکشی در میان سربازان اسرائیل است.
-
چند دقیقه با کتاب «زمان ایستاده بود» / ۲۱۲
محمدرضا و صارم در تله گوشبرها!
برگشتم و نگاهی انداختم پشت سرم. حسینی و مهرفرد دیده میشدند؛ فقط صدایشان میآمد. تا بلند شدم خودم را برسانم بالا و مسیر را نشانشان بدهم، کریمی فریاد زد: بیا بریم فرصتی نیست دیگه...
-
چند دقیقه با کتاب «تاریخنگاران و راویان صحنه نبرد» / ۲۱۱
منع برادر از رفتن به قرارگاه خاتمالانبیا!
برادرش حسین موافق نبود گفت: «تو هنوز تجربه زیادی نداری تا همین حدی که کمک فکری میدی فعلاً کافیه. صبر کن تجربه ات بیشتر شه بعد برو.»
-
چند دقیقه با کتاب «منوچهر مدق» / ۲۰۲
پول ربوی برای خرید داروهای جانباز!
به نادر گفتم هر طور شده پول جور کند، حتی اگر نزول باشد. نگذاشتیم منوچهر بفهمد، وگرنه نمیگذاشت یک قطره آمپول برود توی تنش. اما این داروها هم جواب نداد.
-
چند دقیقه با کتاب «مسجدنا» / ۱۹۳
لیست پدر شهید برای ازدواج جوانان!
بعد هم پدر شهید یک دفتر و خودکار آورد و گذاشت جلوی ما! پرسیدم چه کار کنیم؟ گفت: «اطلاعات و شماره تلفنت رو بنویس. شستم خبردار شد که پای معرفی برای ازدواج وسط است...
-
به همت نشر روایت فتح؛
دوکتاب از نویسنده شیرازی رونمایی شد
مراسم زونمایی از دو کتاب انتشارات روایت فتح، عصر روز یکشنبه مورخ ۲۱ مرداد، ساعت ۱۷ در فرهنگسرای عطارنیشابوری در محله بریانک با حضور نویسنده کتاب، خانواده شهدا، جمعی از اهالی رسانه و کتاب برگزار شد.
-
چند دقیقه با کتاب «گرای باقر» / ۱۸۴
ببخشید حاجآقا؛ ولایت فقیه به شما مربوط نیست!
شیخ بنا کرد به شلوغ کردن. بقیه همکارانم چون بچههای جنگ بودند به پشتیبانی من در آمدند. چند روز بعد دفتر نظارت لشکر مرا خواست و مسئول دفتر شروع کرد به نصیحت کردن من. میخواستند حق را به شیخ بدهند.
-
توسط دبیرخانه رویداد انجام شد؛
معرفی نامزدهای بخش نهایی نهمین جشنواره خاتم
نامزدهای بخش نهایی نهمین دوره جشنواره خاتم توسط دبیرخانه این رویداد معرفی شدند.
-
در نشست رونمایی از کتاب «عیدگاه» مطرح شد؛
تلفیقی از اقلیم مشهد و زندگی امام رضا(ع)
خراسان رضوی - مدیر انتشارات بهنشر گفت: «عیدگاه» توام با اقلیم مشهد و داستانی با محوریت زندگی امام رضا (ع) است و این یکی از نقاط قوت این اثر است.
-
چند دقیقه با کتاب «سینهخیز تا عرش» / ۱۷۸
مسابقه سینهخیز عبدالحمید مقابل حضرت امام(ره)
بچههای دیگر که خواب عبدالحمید را مشتاقانه گوش میدادند ابراز خوشحالی میکردند و خوابش را تعبیر میکردند. این مسابقه عشقه و مسابقه ولایت مداریه و چه سعادتی از این بالاتر که از دست امامت جایزه بگیری.
-
گفتگو با امیر خلبان صفرعلی ناطقی؛
کوچکترین سنگ و آخرین نوع فشنگ برایمان تهدید بود
از کوچکترین سنگ تا آخرین نوع فشنگ برایمان تهدید بود. ما ۱۰ تا ۲۰ دقیقه روی سر دشمن بودیم. با تیر کِلاش (کلاشنیکف) و تیربار و حتی یکبار دیدم با سنگ، ما را میزنند.
-
چند دقیقه با کتاب «امام، فراتر از مرزها» / ۱۷۳
دعوت سورئالیستی امام از گورباچف!
پیام امام خمینی به میخائیل گورباچف این بود که کمونیسم از نظر معنوی و مادی شکست خورده و اکنون زمان آن فرارسیده است که اتحاد شوروی، نجات خود را در اسلام جست وجو کند.
-
در این دوره تکلیفی به گردن ندارم
سردار سعید محمد از نامزدی انتخابات ریاست جمهوری ۱۴۰۳ منصرف شد.
-
پرفروشترین کتابهای نمایشگاه مجازی؛
پرفروشهای داستانی حوزه مقاومت در نمایشگاه
چه میشود که کتابی، در یک نمایشگاه چند روزه خوب دیده میشود و خوب میفروشد؟ قطعاً دلایل زیادی برای موفقیت کتابها در رویدادهای اینچنینی وجود دارد. بخشی از این دلایل به جذابیت خود کتاب برمیگردد.
-
در غرفه انتشارات حماسه یاران عرضه میشود؛
روایت زندگی تنها شهید فرانسوی دفاع مقدس در نمایشگاه کتاب
«موسیو کمال» داستانی است از زندگی جوانی فرانسوی به نام ژروم است. او بعد از مسلمان شدن در جنگ تحمیلی ایران شرکت میکند.
-
چند دقیقه با کتاب «به قلم سوگند» / ۱۶۷
سهمیه خدا از بین بچههای گروهان روحالله
نمیدانم خدا چه حکمتی را مقدر کرده بود که من چند ساعت قبل از شهادت حبیب موقعی که او زیر آتش خمپارهها، با تیمم آخرین نمازش را میخواند دلم گواهی دهد که دیگر حبیب باز نمیگردد.
-
چند دقیقه با کتاب «شکارچی» / ۱۶۲
ذوق «رشیدپور» برای دیدن بعثیها!
اوایل از دیدن بعثیها در حالی که خودم دیده نمیشدم ذوق میکردم و دوست داشتم دست به اسلحه ببرم و شلیک کنم ولی آرام آرام به خودم مسلط شدم. یاد گرفته بودم قبل از هر شلیکی روی خاکهای مقابلم را خیس کنم.
-
چند دقیقه با کتاب «بیست و هفت روز و یک لبخند» / ۱۵۸
بابای شهید رفته بود استخر!
گردن کج میکنم. پدر کمی آنطرفتر از ما تکیه داده به ستون. زانوها را بغل گرفته و به جایی نا معلوم خیره شده است. مادر رد نگاهم را میگیرد. روزی که خبر شهادت بابکم رو آوردن، باباش رفته بود استخر... ر.
-
به یاد مرد همیشه مربی، شهید محمد عبدی؛
دعا کن مثل حضرت زهرا(س) شهید بشوم
خیلی از هیأتیهای آن سالها، او را با گریهها و ضجههایش میشناختند. نالههای او برای اهل بیت(ع) در مجالس عزا فراموش نمیشود. از آن گریه کنهای قهار هیئتی بود که هق هق او موج به گریهها میانداخت.
-
خاطرات جاویدالاثر کاظم اخوان در کتاب «تصویری در بند»؛
همنشین با چمران و متوسلیان +عکس
در ستاد جنگهای نامنظم بود که شهید چمران را شناخت. به پیشنهاد ایشان هم بود که دوربین به دست گرفت و گوشههایی از حقیقت ماجرا را ثبت کرد. داستان کاظم اخوان، داستان رزمندهای است که یک دستش دوربین بود...
-
چند دقیقه با کتاب «خانه حاج قاسم کجاست؟» / ۱۴۷
خانه حاج قاسم سلیمانی کجاست؟!
زود نیست. صد سال گذشته امشب وقت نماز مگر فکر نمیکردی به جعفر؟ دایره صدا را رنگ میدهم. میرسد به چهار. در ساعت یک و بیست دقیقه بامداد امروز، سیزدهم دی ماه ۱۳۹۸، سردار امت اسلام، حاج قاسم سلیمانی...
-
چند دقیقه با کتاب «چشمهایم در اورشلیم» / ۱۴۶
حساسیت شالوی اسرائیلی به پیراهن یقه شکاری!
ارزش پرسهزدن در میدان وندوم پاریس و دیدار از ساختمانهای سبک ویکتوریای آن را داشت. به هر حال در حرفه ما نیاز بود برای نزدیک شدن به هر سوژهای از علایق و نقطه ضعفهای او با خبر باشیم.
-
توسط انتشارات روزنامه ایران؛
«بیگانه با ترس» وارد بازار نشر شد
کتاب «بیگانه با ترس؛ هشتگفتوگو درباره خلبان محمود اسکندری» توسط انتشارات مؤسسه مطبوعاتی ایران منتشر و راهی بازار نشر شد.
-
روایتی از دومین شب عزاداری هیئت هنر به مناسبت ایام فاطمیه؛
نوایی از انتهای کوچهای در مدینه
برعکس شب اول که تا آخر هیئت آرام و قرار نداشتم و توی خانهی هیئت میچرخیدم، شب دوم حداقل تا پایان سخنرانی کنج یکی از اتاقهای خلوتِ خانه، خودم بودم و صدای سخنران و زنگی از صوت دسته ی دمام توی سرم.
-
چند دقیقه با کتاب «ستارههای بلوچ»؛ / ۱۳۹
توصیف عباس نارویی از «سردار ابوباقر»
وضعیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی سوریه و مناسبات قدرت و ثروت را در آن روز بهتر و بیشتر متوجه شدم. تقریباً میشد نتیجه گرفت که امنیت و صنعت و ثروت، بین علویها، اهل تسنن و مسیحیها تقسیم شده است.
-
سیر تحول و شکلگیری ادبیات داستانی دفاع مقدس در دههی شصت؛
تحول در ادبیات با انقلاب
سیر تحول و شکلگیری ادبیات داستانی در دههی شصت برای فهم معرفتمندانه از جنس و روش شناختن، نوع «ادبیاتپایداری» ضرورت علمی دارد.
-
چند دقیقه با کتاب «تو برادر من نیستی»؛ / ۱۳۰
ماجرای شهادت تاجبخش چه بود؟ + عکس
حسین قمی میگفت: «هوا که روشن شود میروند.»... هنوز هم باورم نمیشود از آن درگیری جان سالم به در بردهام. کار خدا بود و تدبیر حسین که داعشیان نتوانستند خاکریز را دور بزنند. اگر دورمان میزدند...
-
چند دقیقه با کتاب «از فرانکفورت تا رقه»؛ / ۱۲۹
شوهرم میگفت صلاحیت تو پخت نان و شستن ظروف است!
چون دامادم در ملا عام سیگار کشیده بود داعشیها او را بازداشت کردند و با خود بردند. الآن شش ماهی میشود که از او خبری نیست؛ شاید او را کشته باشند...