سرویس سیاست مشرق- بازار نشر ایران، یکی از مظاهر نوعی از سرمایهسالاری عنان گسیخته شده، که دولت اعتدال در حوزههای مختلف دنبال می کند. این بسیار کنایهآمیز و البته تلخ است که حوزهای به شدت فرهنگی همچون نشر کتاب، به شدت در چنبره مناسبات بازاری محض گرفتار آمده و آن چه که البته در این میان قربانی می شود، فرهنگ عمومی است.
در این بلبشوی عجیب، در حالی که حوزه تالیف عمدتا به واسطهی آوردهی مالی تقریبا «هیچ» برای نویسندگان و مولفان، بسیار بی رونق است، بازار «ترجمه»، آن هم از سنخ «گوگل ترنسلیت» و ترجمههای هول هولکی و به شدت سطح پایین رونق دارد و بسیار دیده می شود که با فروش خوب اولین چاپ فلان رمان خارجی(البته خوب در مقیاس بازار ایران که در بهترین حالت تیراژ هر نوبت چاپ ۱۵۰۰ نسخه است)، انتشاراتیهای مختلف دست به کار میشوند و همان کتاب را با ترجمههایی به شدت بد و بی کیفیت به بازار می دهند تا از این نمد کلاهی برای خود ببافند. متاسفانه در حوزهی ترجمه، نه تنها بسیار از آثار ارزشمند از ملل مختلف دنیا، و حتی بسیاری از آثار ماندگار و معروف کلاسیک و مدرن، هنوز به فارسی منتشر نشده است، برخی کتب نه چندان ارزشمند، در عرض دو سال، تا ۱۰ الی ۱۵ ترجمه مختلف از ناشران مختلف به بازار می آید.
در یکی دو سال اخیر، رمانی با عنوان «ملت عشق» (با نام اصلی «۴۰ قاعدهی عشق»)، نوشتهی نویسنده زن ترکیهای تبار، الیف شافاک، که برداشتی آزاد از داستان شمس و مولانا در ترکیب با داستان یک زن امروزی است، با ترجمههای مختلف به چاپهای بالای ۵۰ رسیده است. نکته جالب اینجاست که الیف شافاک، که در کشور خود ترکیه، نویسندهی چندان محبوبی نیست (و حتی بین اقشاری از ملت ترکیه، نامحبوب هم هست) آنچنان بازار پررونقی در ایران پیدا کرده که تقریبا همه رمانهای او به فارسی ترجمه شده است. اما نگاهی گذرا به جهان داستانهای شافاک، به خوبی نشان می دهد که این نویسندهی دوتابعیتی، جهان-وطن، لائیک و صراحتا ضد-دین، نه صرفا یک نویسنده، که یک «پروژه» سیاسی-فرهنگی است و همین مساله، مجموعه عواملی را که دست در دست هم، به رونق عجیب آثار او در ایران، کمک کردهاند، مشکوک می سازد.
الیف شافاک (یا «شفق» ) نویسندهی بریتانیایی ترک تبار، علاوه بر ادبیات، خود را فعال «حقوق زنان»، سخنران انگیزشی و فعال سیاسی هم می داند. او به دو زبان ترکی و انگلیسی مینویسد. شافاک تاکنون ۱۷ اثر منتشر کرده که ۱۱ تای آنها، رمان است. «حرامزادهی استانبول»، «۴۰ قاعده ی عشق» (در ایران معروف به «ملت عشق») و «سه دختر حوا» از معروفترین رمانهای او هستند.
آثار او به ۴۹ زبان ترجمه و منتشر شده است و او نشان شوالیه در فرهنگ و ادبیات را از دولت فرانسه دریافت کرده است. شافاک فعالیت سیاسی پررنگی دارد و عضو موسس «شورای اروپایی روابط خارجی» است.
او از ۲۰۱۳ در لندن زندگی می کند. شوهر او ایوب خان، سردبیر روزنامه ترکزبان «رادیکال» و پسرخوانده فتحالله گولن است که از او یک دختر و یک پسر دارد. او در ۲۰۱۷ در مصاحبهای اذعان کرد که یک «دوجنسخواه» (علاقهمند به رابطه جنسی با دو جنس) است.
نکته جالبی که اخیرا در بازار نشر ایران اتفاق افتاده این است که رمان «حرامزادهی استانبول» این نویسنده، که قبلا با نام «ناپاکزادهی استانبول» در ایران منتشر شده بود، بار دیگر و توسط یک ناشر دیگر و به قلم مترجمی دیگر، با عنوان «شرم» به بازار آمد. (البته طبق آخرین خبرها، ظاهرا هر دوی این عناوین، از سوی وزارت ارشاد لغو مجوز شدهاند)
عنوان دومی که برای ترجمه کتاب شافاک، انتخاب شده، یعنی عنوان «شرم»، اهل فن و آگاهان حوزه کتاب و ادبیات را به یاد اثر معروفی از یک نویسندهی دوتابعیتی دیگر (باز هم مقیم لندن) می اندازد که در دهه ۱۹۸۰، تبدیل به بدنامترین رماننویس تاریخ در بین مسلمانان جهان شد. منظور، رمان «شرم» سلمان رشدی، نویسنده ی هندیتبار بریتانیایی است که خالق کتاب ضاله ی «آیات شیطانی» هم هست.
جالب اینجاست که ترجمه فارسی کتاب «شرم» سلمان رشدی(به قلم مهدی سحابی) در سال ۶۴ از سوی وزارت ارشاد وقت، به عنوان کتاب سال جمهوری اسلامی در حوزه ترجمه برگزیده شد. تنها سه سال بعد، ماهیت خبیث و پلید سلمان رشدی به تمامی از پرده بیرون آمد و به واسطهی توهینهای بیشرمانه او به ساحت پیامبر عظیمالشان اسلام(ص) و خویشان و اصحاب حضرت، از سوی حضرت امام خمینی(ره) مرتد و مهدورالدم اعلام شد.
سلمان رشدی، مسلمانزادهی اهل هند، کار خود را با نقد، هجو و حتی استهزای فرهنگ مسلمانان شبه قاره هند در داستانهایش شروع کرد. «خودتحقیری» (به عنوان یک مسلمانزادهی اهل سرزمینی که چندین دهه استعمار بریتانیا را با گوشت و پوست لمس کرده بود)، برتر-پنداری فرهنگ مهاجم استعمارگران و در لایهی عمیقتر، ترسیم تصاویری سیاه و پلید و خبیث از فرهنگ و سنن و آداب مسلمین، مشخصه آثار رشدی پیش از «آیات شیطانی» بود. به علاوه، وقاحت جنسی و درگیر بودن شخصیتهای جهان داستانی رشدی در زنجیرهای تو در تو و به هم پیچیده از روابط نامشروع و در نهایت «زنای با محارم»، یادآور بیپروایی و عریانی و وقاحت آثار گابریل گارسیا مارکز و به طور خاص «صد سال تنهایی» بود، و البته رشدی بی میل نبود که به عنوان یک مارکز جدید، سبک «رئالیسم جادویی» مارکز را در زمینهی فرهنگ مسلمانان شبه قاره هند به کار بگیرد.
در رمان «آیات شیطانی»، رشدی تمام وجوه منحط برسازندهی جهان-زیست داستانی خود را در کمال خود به کار می گیرد تا به صورت توامان هم با شبیهسازیهای نه چندان پوشیده، کینه و خصومت شیطانی خود را نسبت به ساحت رسول رحمت، حضرت محمد مصطفی(ص) آشکار سازد و هم تسویه حسابی ادبی با حضرت امام خمینی(ره) صورت دهد که البته این ماموریتی بود که از جانب شبکهی جهانی صهیونیسم بر گردن رشدی گذاشته شد، همان شبکهای که صعود حیرتآور رشدی را در جهان انگلیسیزبان، با حمایت و هدایت مالی و رسانهای خود امکانپذیر ساختند.
اما شباهتها میان «پروژه» ی سلمان رشدی و «پروژه» ِ الیف شافاک، بسیار بیش از تعلق تباری و ریشهای آن دو به یک جامعهی مسلمان (یکی جامعه مسلمانان هند و دیگری ترکیه)، سکونت و استقرار هر دو در لندن (به عنوان پایتخت نویسندگان جهانوطن و آتئیست گریزان از ریشه و تبار خود)، نفرت نه چندان پنهان هر دو از جوامع اسلامی که به آن تعلق دارند و پشتیبانی همهجانبهی مالی و رسانهای و تبلیغاتی، و بررسی این شباهتها باید در مجالی مستقل و به صورت تفصیلی از سوی اهل فن صورت گیرد. لیکن در وجه نمادین، درباره این شباهتها، شاید همین شیطنت ناشر ایرانی به خوبی گویا باشد که عنوان ترجمهی فارسی جدید کتاب «حرامزاده ی استانبول» را بدون هیچ ربط منطقی، «شرم» انتخاب کرده است و البته در کمال تزویر و نفاق، روابط گناهآلود و پلید میان شخصیتهایی با اسامی قابل تامل «مصطفی»، «زلیخا» و «آسیه» (با محوریت زنای با محارم) را کمی پوشیدهتر و گنگتر بیان کرده است.
شافاک که در یکی از سخنرانیهایش علاوه بر تاکید بر این که یک فعال حقوق «همجنسبازان» است، به صراحت گفت که یک «دوجنسخواه» (یا بایسکچوال) نیز هست و از این که نمی توانسته در جامعه مسلمان ترکیه به صراحت این گرایش خود را داد بزند، ابراز نارضایتی کرده است! [۱]
از این منظر، حتی علاقهمندی و انگیزههای او برای پرداختن به داستان مولانا و شمس تبریزی را، اگر در پازل آثار پیشین، وجوه شخصیتی و گرایشهای جنسی و انحرافات اخلاقی شخصی او قرار دهیم، آنگاه هم نیت پشت نوشتن «ملت عشق» و هم روایت شافاک از داستان شمس و مولوی قابلتامل می شود.
حتی در جامعهی لائیک ترکیه، به واسطهی حجم بالای پردهدریها، توصیفات جنسی، ترسیم روابط ممنوعه از جمله زنای با محارم و ساختارشکنیهای اخلاقی در آثار شافاک، در ژوئن سال جاری، دادستان عمومی ترکیه دستور بررسی آثار این نویسنده را برای یافتن موارد «وقاحت جنسی» و «جریحهدار کردن عفت عمومی» صادر کرده است.
گفتنی است که وقتی کتاب «حرامزادهی استانبول» شافاک در سال ۲۰۰۶ منتشر شد، اولین کتاب در تاریخ جمهوری ترکیه بود که نویسنده آن ذیل ماده ۳۰۱ قانون جزای این کشور، ذیل اتهام توهین به «ترکیهای» بودن توسط دادستان تحت تعقیب قرار گرفت. این کتاب جنجال بسیاری در عرصه عمومی ترکیه برانگیخت و اقشار مختلف مردم این کشور، از مسلمانان معتقد تا ناسیونالیستهای رادیکال به شافاک انتقادات تند وارد و او را به تلاش برای «انحراف» ذهن زنان و جوانان ترکیه متهم کردند. [۲]
لازم به ذکر است که شافاک به عنوان یکی از نمادهای فرهنگ لائیک و غربشیفته در ترکیه، از مدافعان سرسخت پیوستن ترکیه به اتحادیه اروپا، با هر قیمتی است و از این رو، به واسطهی موج اسلامگرایی که در سالهای اخیر در ترکیه احیاء شده است (و به زعم شافاک موجب دورتر شدن ترکیه از اروپا می شود) از مخالفان و منتقدان شدیدالحن دولت حزب اعتدال و توسعه محسوب می شود. او در مقالهای در روزنامه گاردین(۱۳ ژانویه ۲۰۱۸)، به صراحت احیای روح دینی در ترکیه را موجب «پسرفت» و «ارتجاع» ترکیه خوانده است. او در همین مقاله، آشکارا دولت ترکیه را متهم کرده که با تبلیغ «مادرانگی» و «مقدس بودن ازدواج»، موجب «عقبماندگی» زنان شده است. او حتی افزایش تمایل خانوادههای ترکیهای را به تحصیلات مذهبی فرزندان در مدارس دینی هم نشانههای خطرناک و شوم «اسلامی سازی» جامعه ترکیه خوانده است. [۳]
[۱] http://www.hurriyet.com.tr/kelebek/magazin/elif-safaktan-itiraf-biseksuelim-۴۰۶۱۰۸۲۳
[۲] https://www.theguardian.com/books/۲۰۱۸/jan/۱۳/elif-shafak-nations-dont-always-learn-from-history
[۳] https://www.newstatesman.com/politics/uk/۲۰۱۹/۰۶/elif-shafak-s-diary-censorship-turkey-social-media-trolls-and-europe-flux