کد خبر 1032616
تاریخ انتشار: ۲۹ دی ۱۳۹۸ - ۰۰:۲۸

انقلاب ما از ابتدا مبتنی بر ارزش‌های انسانی و اسلامی بوده و وجهه‌ای کاملا فرهنگی داشته است اما متاسفانه سال‌هاست روند هنرهای نمایشی از انقلاب و ارزش‌ها فاصله گرفته است.

به گزارش مشرق، «سید ابوالحسن موسوی طباطبایی» در یادداشتی در «روزنامه کیهان» نوشت:

جهان غرب به علت تهی بودن از الگوهای رفتاری و فقدان شخصیت‌ها و اسوه‌های حماسی، رو به نمادهای افسانه‌ای و کارتونی می‌آورد. زورو، سوپرمن، بَتمن، مرد عنکبوتی و ده‌ها عنوان دیگر، تراوش ذهنی نویسندگان و هنرمندانی است که با مدد تخیل، هیجان و تکنولوژی، فرهنگ خویش را به خورد نسل‌های مختلف ما داده‌اند. سالیان طولانی، کودکان ما با این شخصیت‌های ناملموس و به شدت ضد فرهنگ خو گرفته، بزرگ شدند و زندگی کردند. ما در اینجا از دغدغه اساطیر ملی چون رستم و سهراب سخن نمی‌گوییم بلکه محور بحث، شخصیت‌های عظیم‌القدرِ معاصری همچون شهید چمران و شهید همت است که نسل جدید ما از نامشان جز بزرگراه‌هایی نمی‌داند.

کشور ما روزگاری نه چندان دور شخصیت‌های والا و کمیابی را تجربه کرده که در میان ما زیستند و خورشیدگونه، گرم و صمیمی اما پرمهابت و باشکوه بر ما تابیدند. آنان انسان‌هایی بودند سخت آسمانی، وارسته و الهی که پس از پیروزی در میدان جهاد اکبر، پا در عرصه نبرد با دشمن نهادند و در دوران دفاع مقدس و نیز در کسوت مدافعان حرم با آفرینش حماسه‌هایی بی‌نظیر به پیمان خود با خدا صادقانه وفا کردند و به لقای او شتافته و جاودانه شدند.

یکی از این انسان‌های شگفت، سردار بزرگ اسلام، حاج قاسم سلیمانی است که پس از خاتمه جنگ تحمیلی، به مدت سی سال ناآرام و آشفته‌حال بود که چرا به همرزمان شهیدش نپیوسته‌ است. سردار عزیز ما نمی‌دانست خداوند مهربان برای امور بسیار مهمی او را ذخیره فرموده که از آن جمله: «ایجاد امنیت جهانی» و «صدور فرهنگ مقاومت به ملت‌های آزاده» است. آری! سردار سلیمانی شمعی نبود که بر انجمنی بتابد یا جویباری که بُستانی را سیراب سازد. او خورشید پرفروغ محفل بشریت بود و تعلق به همه انسان‌ها داشت. خداوند حکیم اینچنین اراده فرموده بود که فیض وجود سردار، عالمگیر و همگانی باشد.

سردار رشید، سلیمانی عزیز شخصیت منحصر به فردی بود که خبر شهادت عارفانه‌اش در صدر اخبار جهان قرار گرفت و ظرفیت عظیمی در سراسر عالم به وجود آورد. این واقعه هولناک، نظر همه کشورها را به سوی فرهنگ مقاومت و شهادت معطوف نمود و ملت‌های جهان را به درنده‌خویی دولت آمریکا و حقانیت و مظلومیت انقلاب اسلامی واقف ساخت. شهادت این ولی مخلص خدا، آنچنان دستاورد و برکاتی به همراه داشت که با هزاران شیوه تبلیغ و میلیاردها هزینه‌کرد، حصول آن ممکن نبود.

 تغافل فرهنگی

انقلاب ما از ابتدا مبتنی بر ارزش‌های انسانی و اسلامی بوده و وجهه‌ای کاملا فرهنگی داشته است. با این وجود پس از گذشت چندین دهه، آنچه که به طور معمول در کارنامه عده‌ای از مسئولان فرهنگی مشاهده می‌کنیم غالبا بی‌برنامگی و تساهل و احیانا ضدیت با هنجارهای فرهنگی است.

برخی از سکانداران فرهنگ کشور که معمولا با جریانات انقلابی، بیگانه و گاه مخالفند، به‌رغم داشتن مسئولیت‌ در سطح کلان، نه تنها از ظرفیت‌های موجود به نفع ارزش‌های دینی و انقلابی استفاده نمی‌کنند، بلکه در برابر انحرافات فرهنگی و ضد دینی در بازار نشر، فیلم، تئاتر و زمینه‌های مشابه آن سکوت می‌نمایند. و چه بسا کارگزاران غیرانقلابی، غربزده، لیبرال و بعضا ضدانقلاب با قرار دادن ابزارهای تشویقی، به تشدید جریانات ضد دینی کمک کرده و به بهانه اینکه هنر و هنرمند نباید سفارشی باشند، از چهره‌های ضدارزشی و ضدانقلاب حمایت نموده‌اند.

شواهدِ بسیار قابل تأسفی وجود دارد که عده‌ای از کارگردان‌ها و هنرمندان مفسد و ضدانقلاب که دغدغه‌شان «اشاعه فساد و فحشا در جامعه» و «تکثیر ثروت‌های کثیف از همین راه» است، در بزم عده‌ای از مسئولان ما راه دارند بلکه محبوب و نورچشمی هستند! اما در مقابل، هنرمندان مؤمن و انقلابی به همان نسبت دور رانده و مورد بغض‌اند و پیوسته می‌بایست جورِ کارشکنان را نیز بکشند.

حال که سخن به اینجا رسید باید این نکته را نیز افزود که سال‌هاست روند هنرهای نمایشی به سوی فاصله گرفتن از انقلاب و ارزش‌ها و گشودن جبهه‌ای در تقابل با باورهای مردمی است. نگاهی به سینما و تئاتر در یکی دو دهه اخیر ثابت می‌کند که در هر بازه زمانی، سنگری از اخلاقیات و ارزش‌های ملی و اسلامی فتح شده و از ناهنجاری‌ها و زشتی‌ها قبح‌زدایی گردیده است. در این شرایط اسف‌بار، خلق آثار فاخر نه به عنوان یک جریان مستمر که از موارد استثنایی این هنر تلقی می‌شود.

سلبریتی‌های ناسپاسی که در فضای امن همین وطن تنفس کرده و از راه همین مردم نجیب، کسب ثروت و شهرت نموده‌اند، در موقعیت‌های حساسی که نیاز به وحدت ملی و دعوت مردم به مقابله با جریانات فتنه‌ساز بوده است، مخالف‌خوانی آغاز نموده و پُز دگراندیشی داده‌اند. و گاه مشتی بی‌سواد که تمیز دوغ و دوشاب را نمی‌توانند، به پیروی از هم‌قطاران جاهل‌تر از خودشان به نشانه مثلا اعتراض، ژست روشنفکری گرفته قهر کرده و آوای ضدیت سر داده‌اند و گاه با سوءاستفاده از عطوفت جمهوری اسلامی در فضایی که می‌دانند برایشان امن است لجن‌پراکنی‌ کرده‌اند.

البته ژست روشنفکری، رایگان به دست نمی‌آید و لوازمی دارد. از جمله: باید به آرمان‌ها و باورهای ملت پشت پا زد و بر روی حقایق جامعه، چشم‌ها را فرو بست و بر شرافت و حمیت پا گذارد. ریاکارانه از وطن دم زد اما نمونه‌های متعددِ وطن‌فروشی و تحقیر مردم را در پرونده خود داشت. از ملت عبور کرد و جمعیت‌های میلیونی را ندید و برعکس، از جمعیت‌های چند ده نفریِ مخالف و معاند، حمایت نمود و عناد و افساد آنان را مطالبات ملت قلمداد نمود.

و صد البته هنرمندان اصیل و مردمی که به عشق ملت می‌کوشند و خدمت به میهن را با چیزی معاوضه نمی‌کنند، حسابشان جداست.

این سؤال همیشه وجود داشته و دارد که چرا به هنرمندانی که می‌خواهند تفکرات پلید و مسموم و آغشته به شهوات خود را در جامعه منتشر کنند مجوز داده می‌شود؟! آیا تأمین سلامت روانی و امنیت فکری جامعه همانند سلامت جسمی برعهده دولتمردان نیست؟ آیا از منظر اسلام موضوعات فرهنگی و فکری، غذای روح محسوب نمی‌شوند که نباید آلوده و زهرآگین باشند؟ همچنان که آیه ۲۴ سوره مبارکه عبس به همین مطلب اشاره دارد آنجا که می‌فرماید: «فَلیَنظُرِ الإنسانُ إلی طَعامِهِ؛ انسان باید به غذای خود با تأمل بنگرد» در روایات اهل بیت، معلوماتی که آدمی کسب می‌کند و با آن روح خویش را سیراب می‌نماید، از مصداق‌های غذایی است که در این آیه به آن اشاره شده. (تفسیر صافی ذیل آیه شریفه)

دشمنان با برنامه‌ریزی بر روی نسل‌های آینده ما، آنان را بی‌تفاوت، منحرف و آلوده می‌خواهند و این تساهل و تغافل فرهنگی در حقیقت حرکت کردن در بستر مهیای دشمن است. با تأسف و افسوس باید اظهار داشت امروز برخی از مسئولان ما به خود می‌بالند که نخواسته‌اند به زور مردم را به بهشت ببرند!

اقتدا به سردار

شرایط جدید و تحول بنیادینی که با شهادت مظلومانه حاج قاسم عزیز در کشور ایجاد شد، فرصتی ناب و استثنایی است که خداوند مهربان بار دیگر در اختیار ما نهاد. مسئولان جمهوری اسلامی، توجه داشته باشند که ملت ایران هزینه فوق‌العاده سنگینی متحمل شده و سرمایه عظیمی را از دست داده تا این موقعیت بسیار ویژه برایش فراهم آمده است.

از برکات خون شهید سلیمانی آن است که همه نسل‌ها و همه طبقات را دگرگون کرده و «اقتدا به سردار» را به عنوان یک راهبرد نجات‌بخش در سراسر کشور حاکم نموده است. در همین زمان کوتاه، مادرانی به احترام سردار خوبی‌ها، نوزادان متولد شده خود را قاسم نام نهاده‌اند.

کودکان که معمولا فارغ از رویدادهای پیرامون خود، در دنیای فانتزی و افسانه‌ای خویش‌ سیر می‌کنند، در شهادت سردار، اشک ریختند و از انتقام خون او سخن گفتند. جوانان و نوجوانان که در این مقطع سنی، گمشده خود را در بین مشاهیر عالم هنر و ورزش می‌جویند با شهادت سردار بزرگ انقلاب، مشتاقانه و عاشقانه به او رو آوردند و از خونخواهی او و ادامه دادن راه مقدسش سخن گفتند. و افرادی نیز که، به ظاهر هیچ همسویی با انقلاب نداشته‌اند، اشک‌ریزان در مراسم بزرگداشت سردار مظلوم شرکت جستند. اقشار مختلف، اقلیت‌های دینی، اصناف گوناگون از مرد و زن همگی با احساسات جریحه‌دار به بزرگداشت سردار دل‌ها شتافتند.

این عشق بسیار شگفت‌انگیز، نیرویی عظیم و نشاطی انقلابی در کشور ایجاد کرد که به هدر دادن یا منحرف کردن آن گناهی بزرگ و نابخشودنی محسوب می‌شود. کارگزاران نظام باید توجه کنند که خواه ناخواه، حاج قاسم به عنوان الگوی مسئولیت‌پذیری در جامعه مطرح شده و تراز انتظار جامعه از مسئولان را بسیار بالا برده است. از این پس کسانی باید سکان دستگاه‌ها را در اختیار گیرند که همچون حاج قاسم روحیه ولایتمداری، ایثار، خدمت، شهادت‌طلبی و تواضع در برابر ملت را داشته باشند.

مجلس و دولت می‌بایست با الگو قرار دادن شخصیت اسطوره‌ای سردار دل‌ها و «مکتب سلیمانی» کمر اخلاص و خدمت را محکم کنند و از مسیر فراخی که این انسان الهی به روی جهانیان گشوده است اعراض نکنند. امروز که فرهنگ مقاومت جای خود را در کشور گشوده است، دشمن را خوار و زبون‌تر و ایران اسلامی را بانشاط و سربلندتر از همیشه می‌بینیم.

حضور یکپارچه و میلیونی ملت در تشییع و تکریم سردار سرفراز اسلام سپهبد سلیمانی، در حقیقت رفراندومی برای مقبولیت راه مقاومت بود که در چارچوب آن مسئولان بی‌انگیزه، منفعل و مرعوب غرب جایی ندارند. سیلاب عظیمی که به نفع مقاومت ایجاد شد همه شبه‌فرهنگ‌هایی را که در محافل ضد دینی و غیرانقلابی وجود دارد چون خار و خاشاکی خواهد برد و از سطح جامعه پاک خواهد نمود. برکات خون شهید عزیز ما سردار سلیمانی انقلابی دیگر در وسعت گیتی ایجاد کرد.

باش تا صبح دولتت بدمد    کاین هنوز از نتایج سحر است