سرویس فرهنگ و هنر مشرق - مسعود فراستی شب گذشته وارد استودیو دورهمی شد و به حاضران سلام کرد اما پاسخی نشنید مهران مدیری در اقدام به این واکنش حاضران اشاره کرد و گفت: میترسند و ناگهان سالن دورهمی از شدت خنده حضار منفجر شد. در ادامه فراستی با اشاره به میکروفن خود گفت: من با این ناراحت نیستم و مهران مدیری پاسخ داد: " من غلط کردم" ... ، به من ببخش...، من چه کنم؟! فردا میگویم از مدلهای دیگری بخرند و بفرستند درب خانه، یک امشب را تحمل کن. این سخنان مدیری با خنده حاضران توام بود اما شوخیهای ابتدایی برنامه ابتکاری برای آرام کردن فضای برنامه بود، تا یکی از گفتوگوهای متفاوت مسعود فراستی در چند سال اخیر در دورهمی نمود پیدا کند. بخشی از این گفت و گو بدین شرح است:
مدیری: خیلیها منتقدند نسبت به خودت، به خاطر بیان گزندهای که داری و نقد بیرحمانهای که در مورد سینما یا هر هنر دیگری که انجام میدهی و الان به نظرم خیلی جالب است و در این برنامه روشن شد که چرا مثلا ۹۰ درصد آثار سینمایی خوب نیستند. من این را فهمیدم چون وقتی متر در موسیقی باخ، موتزارت، چایکوفسکی و در ادبیات، رومن رولان، چخوف، داسایوفسکی باشند در سینما کوروساوا و فلینی و غیره ، معلوم است که نود درصد آثار ما اصلا به درد نمیخورد وقتی متر اینها هستند، پس چه باید کرد با نقد فیلمهای امروزی؟ وقتی این مقایسه را انجام میدهیم چیزی به نظرمان نمیآید و این طبیعی است. ولی با فیلمهای امروز باید چه کرد؟
فراستی: اول در مورد فیلمهای فرنگی و بعد درباره فیلمهای ایرانی خواهم گفت. من اصلا به فیلمها گارد ندارم.من اخیرا فیلم آخر کلینت ایستوود را دیدم ریچارد جوئل، اگر ندیدی توهم ببین. فیلم خوبی است. یک فیلم خیلی معمولی دیدم فورد علیه فراری. یک فیلم سرپا سرگرم کننده است. من اولا سینما را به عنوان سرگرمی قبول دارم و سینما را به عنوان هنر هم قبول دارم، مستقل از هم. یعنی میتوانم یک فیلم را ببینم و سرگرم بشوم، خیلی هم سرگرم بشوم. اخیرا دو انیمیشن ندیده بودم که دیدم با عنوان رالف خرابکار، کیف کردم. یعنی فکر کردم چقدر این انیمیشنها درست هستند، چقدر فضا دارد و چقدر شخصیت دارد. یعنی با سینمای امروز هم قهر نیستم اما واقعا سالی یکی دوتا فیلم بیشتر پیدا نمیکنم. در سینمای ایران وضعیت بدتر است. در دهه شصت و هفتاد همچنان فیلمهایی پیدا میکردی که میتوانستی ازشان دفاع کنی.
یک پرانتز بازکنم من گاهی از اولین نفراتی هستم که از یک فیلم خوب دفاع میکنم. اخیرا از سرخپوست من دفاع کردم. اولین نفر در شب اول هفت گفتم که تحلیلهایتان را بهم میزنم و یک فیلم خوب دیدم. برای اینکه میدانم مخاطب منتظر فیلم بدی است که من بزنم.
همیشه همینطور بوده، در مورد میرکریمی همینطور بوده، در مورد مجیدی همینطور بود، راجع به هر فیلمسازی ایرانی همینطور بوده، فیلم خوبشان را اولین نفر من تعریف کردم و گفتم چرا خوب است و از این تعریف خوشحال میشوم.
از نقد نکردن فیلم بد اذیت میشوم، فکر میکنم اذیتی که آدمها از فیلم بد میشوند را نمیگویند من موظف هستم که بگویم. حالا بناست که تلورانس برقرار شود، یعنی لذت نبردن از یک اثر با لذت بردن از نقد جبران میشود.
یکی از این کارگردانهای قدیمی گفته بود فراستی بیمار است، مازوخیست است، سادیست است، حالا معانی این عبارات و بیماریها را نمیدانست. گفته بود:" چرا میرود فیلم میبیند و خودش را آزار میدهد و با آن نقد مارا هم آزار میدهد." به او پیغام دادم که فیلمی بدی که تو میسازی مرا آزار میدهد و من این آزارم را اعلام میکنم. در لابلای صحبتهای تو این بود که خشن بی رحم و غیره. من فکر میکنم خشونت، بیرحمی، خشم بخشی از ویژگی های انسان است و اگر من خشونت و خشمم را از مواجه با یک اثر اعلام نکنم، نقدم آکادمیک شده و من آکادمیسین نیستم.
من انسان هستم و سوادش را هم دارم وبلدم نقد کنم. خشم من هم وارد نقد میشود و جلوی آنرا نخواهم نگرفت. برای اینکه این خشم خشم آدمی است که توقع کار خوب دارد و دلش میتپد برای اینکه این مدیوم(سینما) رشد کند.
همه فکر میکنند من خوشحال میشوم از اینکه فیلمها بد هستند و من آنها را نقد میکنم. من خیلی از فیلمها را نقد نمیکنم و تو میدانی. فیلمهایی که واقعا ۵ دقیقه تحمل کردنش مشکل است. من دیشب یک فیلم دیدم به خاطر شاگردانم و همه میگفتند که فلانی بگو نظرت راجع به فلان فیلم چیست؟ فیلمی به نام پلات فرم، یک فیلم اسپانیایی که خیلی امروز مد شده. خیلی بخواهم مودب باشم در مقابل شما، فیلم شنیع بود. خیلی مودبانه گفتم.
بیشتر بخوانید:
میلاد دخانچی: «روز صفر» با باور اسلامی و سربازان گمنام امام زمان(عج) تعارض جدی دارد/«روز صفر» فیلمی ضدملی است
مدیری: ما خودمان ترجمهاش میکنیم. واقعا امروز کشف شد که چرا به نظرت خیلی از فیلمها بد هستند. چون متر و معیار جای دیگری هست و با این متر طبیعی است که این اتفاق بیفتد. اما یک نکتهای که یا سوء تفاهم دیگران است یا نمیدانم اسمش چیست را مطرح میکنم. چون من در جامعه میچرخم و میشنوم که آدمها چه چیزی میگویند. نظر خیلیها این است که مسعود فراستی از یک جایی اینگونه نقد کرد ، شروع کرد، تند شد و خیلی زیاد تند شد و با این شکل به یک شهرت در جامعه رسید و چون این شهرت لذت بخش بود این کار را دارد ادامه میدهد و گسترش داد و بزرگترش کرد. این نگاهی است که خیلی فاصله دارد با چیزی که از دلت گفتی راجع به مترهایی که برای نقد وجود دارد.
فراستی:نقدی در سال ۱۳۶۸ دارم مربوط به سی سال پیش، نقدی که منجر به آشنایی من و مرتضی آوینی شد،نقد راجع به هامون است. چهل صفحه نقد است، یکی از تندترین نقدهایی است که نوشتهام، آن زمان که تلویزیونی نبودم.یک کتاب کوچک درآورده بودم ده فیلم ده نقد. در واقع داستان از آنجا شروع شد. من واقعا یک دهم نقدهای مکتوبم را در نقدهای شفاهی مطرح نمیکنم، نمیکِشند.
در ضمن من اثر را نقد میکنم کاری به صاحب اثر ندارم . سعی کردم این را جابیندازم که من منتقد جدی آثار هستم اما ترور شخصیت نه. یک واژهای را در برنامه هفت گفتم راجع به یک فیلمی از یک فیلمساز قدیمی معتبر که همچنان فکر میکنم یکی دو فیلم خوب دارد.
خیلی به ایشان برخورد اما واقعیت این است که من به دقت گفتم این فیلم مصداق این است. ما در نقد لوس هستیم یعنی فرهنگ نقد نداریم. فرهنگ تعارف داریم و یک مقداری ایرانی بودنمان، در این فرهنگ تاثیر دارد من از این زاویه ایرونی نیستم، با اینکه من خیلی ایرونی هستم اما لوس بار نیامدم، سعی هم میکنم آدمها را لوس نکنم. نه شاگردانمان را نه خودم را و نه مدیومی که با آن کار دارم. صریح هستم و این صراحت ادای خود را درآوردن نیست. این روش نقد در برنامه سوم یا چهارم هفت با جیرانی گرفت. نه او چنین تصوری داشت نه من و برنامه به شکل عجیب و غریبی گرفت. من اگر ادای یک نوشته خوبم را هم دربیاورم کارم تمام است. اگر من امسال از پارسال بهتر نقد نکنم یعنی بهتر نفهمیده باشم، یعنی وضع من خیلی خراب است، اول پیش خودم.
مدیری: مگر آثار هنری مثل آدمها نیستند که مجموعهای هستند از ضعفها و قوتها هستند، اگر مقایسه کنیم، ما آیا با آدمها هم به همین تندی باید مثل آثار هنری برخورد کنیم؟من خصوصیات خوب دارم، خصوصیات بد هم دارم. آیا نباید در نقد تند گفته شود، فقط باید ضعفها دیده شود؟
فراستی: من برایم نقد، لیوان آبی که کمی از آن خالی است و من باید هردوی آنها را ببینم نیست. ممکن است که این لیوان آب یک سانت از آن خالی باشد اما آب مسموم باشد. ممکن است فیلمی یکی دو عیب اساسی داشته باشد و بقیه آن را قابل تامل بدانند، نمیشود.یک بیسی (مبنایی) وجود دارد، بیس که خراب باشد، تو نمیتوانی بگویی این فیلمبردار همانی است که از او دفاع کردی. کارش خوب نیست.
فضای موجود سینمای ایران، فضای مسمومی است
من از فیلمبرداری سر یکی دو فیلم دفاع کردم، فیلمبردار درخشانی است، از او کار بد دیدم. چرا کار بد دیدم؟ چون کارگردان نمیتواند از او کار درخشان بگیرد و دیگر فیلمبردار آن نورپردازی و حرکت دوربین را ندارد. اثر خوب تصادفی درنمیآید، از یک روح خوب درمیآید. من کمی تند بشوم. فضای موجود سینمای ایران، فضای مسمومی است. به خصوص این چیزهایی که به آن کمدی میگویند، اصلا کمدی نیستند. چون کمدی یکی از مهمترین ژانرهای سینماست و من عاشق بیلی وایلدرم، عاشق لورل هاردی هستم. این آشغال هایی که ما میبینیم لغت آشغال دربارهاشان فحش نیست. آشغال دارند تحویل من میدهند، از پول من از جیب من ، خرج میکنند میلیاردی، آشغال تحویل میدهند، باید نازشان کنم؟! بعد باید بگویم اِ... تو چه بچه خوبی هستی؟
این دوستان ما، حداقل یک دهه سینمای ایران را تبدیل کردند به یک سینمای اسپانسرزده فیلمفارسی عقب مردم. شما سنهایتان نمیکشد مهران باید بداند چون همسن من است. من راجع به هزارپا، رحمان ۱۴۰۰، راجع به مطرب حرف نزنم؟ به آنها برمیخورد؟! با فیلمشان به خیلیها برخورده است، این هزینه و این فروش بیمارگونه، که هیچ تعادلی در آن نیست. اگر فیلم فرنگی میفروشد، واقعا فیلمنامه نویسش خوب کار کرده و پول خوب هم گرفته است. اینجا به فیلمنامهنویس پول درست نمیدهند. بازیگر بازیگر خوبی بوده، کارگردانی، کارگردان بلد بوده و اینا با هم جمع شده، تبدیل به یک محصول قابل تحمل شده و حداقل به مخاطب بیاحترامی نکرده اند. من مسئلهام این است که فیلمها تماما بی احترامی به مخاطباند. این که میگویم تماما، همه فیلمها را نمیگویم، آن دسته از فیلمهایی است که با آنها دعوای اساسی دارم و با آنها شوخی هم ندارم.
مدیری: چیکارشان باید کرد؟
فراستی: دو راه دارد. در ابتدا بگویم پیوند آدمهای فیلمساز با مردم کات( قطع) است. تو این را میدانی و با تجربهات میدانی. سوژهها از دل جامعه درنمیآید، از تخیل بیمارگون محفلی دوستان درمیاد و یا کپی از فیلمهای قبل از انقلاب یا فیلمهای خارجی. تا وقتی این پیوند نیست، داستان همین است. با پول کثیف نمیشود کار خوب کرد، مذهبی حرف نمیزنم. با پول پولشویی با پول ناسالم. یک آدمی پولدار است زندگی درستی هم داشته است، مخلصم. اما وضعیت این نیست، الان تهیه کنندگانی وارد سینما شدند که در سینما پولشویی میکنند و کارشان هم چیز دیگری است.دغدغهاشان هم فرهنگ نیست، دوست دارند یک عکس یادگاری با مهران مدیری بگیرند، اگر با فراستی بگیرند بروند پز بدهند که این فراستی منتقد فلان... .
این فضا سالم نیست و اینهایی که به خودشان میگویند سلبریتی و چه خوب که من نیستم، اینها چی هستند؟ اینها در دنیای مجازی سلبریتی شدند، با این جور پولها رشد کردند/ به آنها میگویی این پولها نمیدهد کار سالم، این جدایی از مردم نمیدهدکار سالم، این بیسوادی نمیدهد کار سالم. فیلم ببین، رمان بخوان.چند درصدشان اینطوری هستند؟ چقدر سواد پشت آثارشان هست؟ جز متلک، جز عقدهگشایی که در آثارشان متبلور است باید چه کار کرد؟ من طرفدار سانسور هستم، نه این کاری که این آقایان میکنند، چه در سینما چه در تلویزیون، این سانسور نیست، سانسور هنری.سانسور واقعی این است میگویم، به منافع ملی من لطمه نزد، این مهمترین سانسور در کل جهان است. آمریکاییها میگویند پرچم مرا حق نداری بزنی، آقای کوبریک که اینهمه اسم داری به پرچم من که رسیدی ساکت؛کوبریک هم ساکت میشود. این منافع ملی است. به اخلاقیات و ارزشهای این جامعه توهین نشود. با این نگاه حاکم فعلی این سینما درست نمیشود. اصلا راستش را بخواهی به نظر من ، سینمای دولتی درست بشو نیست. برای اینکه دارد سفارش میدهد، هر دولتی،دولت خوب، دولت بد، دولت مردمی، دولت غیرمردمی. آدم فیلمساز که سفارش بگیر بشود کارش تمام است.
مدیری: آخه سینمای خصوصی هم باز به قول خودت... .مسئله ناسالم بودن پشت قرار دارد.
فراستی:بله، من طرفدار فیلم های کوچولو هستم. کم خرج اما مسئله دار . معلوم است که فیلمساز مسئله ای دارد که میگوید. فیلم پرخرج سی الی چهل میلیاردی که مسئلهای در آن باشد. خودکشی مسئله فیلمساز باشد. کاش آن روندی که من در آن اثر میبینم، یک ذرهاش به فیلمساز مربوط باشد. یک ذرهاش درمیآید. بخش مهمی از مسئله تکنیک است که دوستان باید بروند تکنیک یاد بگیرند که ابدا اهل تکنیک نیستند. جای دوربینشان درست نیست، کاتهایشان درست نیست، معلوم است که فیلم درنمیآید. فیلمساز محترمی بود که میگفت این چیزهایی که فراستی میگوید یعنی چی؟ آدم شش ماه میرود به یکی از این کلاسها میرود و یاد میگیرد، مثل کلاس خیاطی و گلدوزی. برایش نوشتم پس چرا به یکی از این کلاسها مراجعه نمیکنی؟ کی شما نیاز پیدا میکنید که یاد بگیرید؟
مدیری: مسئله عرضه و تقاضا هم هست؟
فراستی: همین است.
مدیری: یعنی ما مشکل فرهنگی داریم و فیلمی که به قول تو شنیع است ۶۰ میلیارد تومان میفروشد.
فراستی: من به نظرم یکسری از آدمها توانستهاند خودشان را حفظ کنند، یا کار نمیکنند یا کم کار هستند یا هرچی، ولی در این موج فعلی سینما نباید رفت. ته این موج سقوط آزاد است. یعنی مگر میشود؟! شغل تو سینماگری است، شغل من منتقدی است، خب این شغل را باید درست انجام بدهیم. شغل را باید تا تهش یاد بگیریم. چون هر کدام از این مشاغل اساسا مخاطب دارد، مخاطب عام هم دارد. یک آشپز باید به بهترین شکل آشپزی کند، یک قهوهچی باید قهوه خوب به مردم بدهد. من کافه داشتم و این حرف را میفهمم و قهوه خوب به مردم میدادم. یک فیلمساز باید یک فیلم خوب به مردم بدهد. حق ندارد فیلم بد به مردم تحویل بدهند.
مدیری: عدهای از مدیران اعتقاد دارند برای سلائق مختلف، فیلمهای مختلف ساخت. یه چیزی به نام بدنه سینما آمد و از همان مقطع گفتند این فیلم هم برای جامعه نیاز است برای همین شصت میلیارد هم میفروشد. اگر یک سختگیری بیشتری هم باشد، نمیدونم... .
فراستی: دستشان تو جیبشان نیست، وقتی تهیه کننده فیلمی دستش توی جیب خودش نیست یا جیب ماست(جیب دولت) یا تو جیب این اسپانسرهای قلابی است، خب دلیلی ندارد که او با این مخاطب ارتباط داشته باشد.اصلا فروش هم برایش مهم نیست. تنها سینمایی که برگشت مالی برایش اهمیت مهم نیست، سینمای ایران است.
سود در تولید کسب میشود،نه در اکران. این مسئله بسیار عجیب است که شما فیلم ساختی و تمام شد، سودش را بردی، این یعنی یک سینمای بیمار. اولین قدم این است که مردم نبینند و به خودشان احترام بگذارند. سئوال میکنند آقای فراستی می خواهیم تفریح کنیم، چی ببینیم؟ من میگویم مخلص شما هستیم، بروید بیلیوایلدر ببیند، بروید ده بار آپارتمان را ببیند و خسته نخواهید شد. اصلا حرف سختی نمیزنم، از بیلی وایلدر ایرما خوشگله را ببیند. باستر کیتون ببیند، جری لوئیس ببیند، فیلمهای خوب کمدی تاریخ سینما را ببیند، سرحالتان میآورد و یک ذره هم شما را به انسانیتان نزدیکتر هم میکند.
سینمای ایران هیچکدام از این کارها را نمیکند گویی که اینجا دکان سه نبش است و آمدند با سریالهای و فیلمهای سینمای بچاپند و بروند، مردم هم آخ نگویند، یک منتقدی هم پیدا میشود که صدایش میرسد و نه میگوید، جیغشان درمیآید.چه کسانی جیغشان درمیآید؟ مردم جیغشان درنمیآید. من پیاده زیاد میروم و میآیم و خرید خانه را هم من میکنم. محلهامان هم شمال شهر نیست. همه مغازههایی که من از آنها خرید میکنم همهاشان با من سلام علیک دارند.