وی در متن ارسالی خود نوشته است: یک سالی بود که از فوت مادرم در حادثه ای در مسیر منتهی به کربلای حسینی می گذشت؛ مادرم از زمان جنگ همیشه آرزو می کرد که راه کربلا باز شود و بتواند به زیارت سید و سالار شهیدان وعلمدار کربلا مشرف شود.
بعد از جنگ، مادرم مدام به من می گفت هر وفت توانستی باید مرا به کربلا ببری و من هم که نگران بودم اتفاقی برای شان نیفتد، مکرر آن را به تعویق می انداختم تا آنکه یک روز به من گفت "تو که معلوم نیست کی ما را ببری کربلا؛ حالا که برادرم دارد می رود، مرا هم همراهش بفرست".
خبر سفارش زیارت به نیابت از مقام معظم رهبری و رساندن سلام ایشان به ساحت مقدس حضرت ابا عبدالله الحسین (ع) را می خواندم و خودم نیز در آستانه رفتن به زیارت کربلای معلی بودم؛ تصویر مقام معظم رهبری را برداشتم و داخل ساکم گذاشتم و راهی سرزمین عشق کربلای معلی و نجف اشرف شدم.
به محض رسیدن به کربلا و بین الحرمین از طرف حضرت آقا نایب الزیاره شدم و در هر سه حرم نیز دو رکعت نماز برای ایشان خواندم و در آخر هم تصویر رهبر معظم انقلاب را به داخل ضریح مطهر امام حسین (ع) انداختم.
واقعیت اینست که بعد از رساندن سلام آقا به امام حسین (ع) و حضرت عباس (س) و در پایان سفر، دیدم اشتیاق دیدار آقا نیز کم در دلم زبانه نمی کشد و برای روزی لحظه شماری می کنم که انشاءالله یک روز خدمت ایشان برسم و متقابلا سلام ائمه اطهارمان (ع) را نیز به ایشان برسانم.