از روایت مناظره‌ اول و «چاله‌میدون»ی که بایدن و ترامپ از عالی‌ترین سطح سیاست در ایالات متحده به نمایش گذاشتند تا اعتراف همه‌ طیف‌ها به ذات نژادپرستانه‌ رؤیای آمریکایی.

سرویس سیاست مشرق - روزنامه‌ها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاه‌ها و نظریات اصلی و اساسی خود می‌پردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و می‌توان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژه‌ای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقاله‌های روزنامه‌های صبح کشور با گرایش‌های مختلف سیاسی را می‌خوانید:

**********


بازی در اربیل تمام شده است

سعدالله زارعی در روزنامه کیهان نوشت:


همزمان با سفر اخیر «مصطفی الکاظمی» به سه کشور اروپایی، دبیرکل ناتو از توافق اعضای این پیمان با گسترش مأموریت نیروهای ناتو در عراق خبر داد و در عین حال گفت تصمیم‌گیری درباره کم و کیف این توافق به جلسه فوریه (نیمه دوم بهمن‌ماه) وزرای عضو این پیمان محول شده است. در همان حال مصطفی کاظمی در جریان سفر به اروپا و پس از دیدار با مقامات ارشد انگلیس، در مصاحبه با رسانه‌های این کشور اعلام کرد عراق نیازی به حضور نیروهای نظامی در خاک خود ندارد. درخصوص این موضوع نکته‌هایی وجود دارد:
1- در حال حاضر تعداد محدودی نیروی نظامی ناتو و غیرناتو، تحت عنوان «ائتلاف بین‌المللی ضدداعش» در عراق حضور دارند که با احتساب نیروهای نظامی آمریکا جمعاً به حدود 6000 نفر بالغ می‌شوند. کشورهای عضو این ائتلاف مدعی‌اند مأموریت این نیروها آموزشی است اما با توجه به عملیات‌های نظامی این نیروها علیه مکان‌هایی در عراق - که یک نمونه بارز آن حمله دی ماه گذشته به فرودگاه مدنی بغداد و به شهادت رساندن سردار شهید سلیمانی و شهید ابومهدی‌المهندس فرمانده نیروهای ضدتروریستی حشدالشعبی است- باید گفت این نیروها برای کنترل عراق و زمینه‌سازی ایجاد ساختارهای مورد دلخواه و وابسته به خود گسیل شده‌اند. کما اینکه عبور کاروان‌های نظامی آمریکایی و اروپایی از نقطه‌ای به نقطه دیگر در عراق که گاه و بیگاه مورد حمله عواملی در عراق هم قرار می‌گیرند، بیانگر آن است که مأموریت این نیروها به هیچ وجه آموزشی نبوده است. نیروهای آموزشی در یک نقطه قرار دارند و نیازی به جابجایی و گسیل کاروانی ندارند. علاوه‌بر اینها «کنترل عراق» مأموریت افشاشده‌ای است و خود غربی‌ها هم به آن اذعان کرده‌اند.


همچنان که دو سال پیش که دونالد ترامپ با یک هواپیمای نظامی در پایگاه عین‌الاسد واقع در غرب عراق فرود آمد، اعلام کرد نیروهای نظامی ما برای مهار مخالفین آمریکا در اینجا هستند. بر این اساس نمی‌توان کمترین تردیدی در مأموریت نظامی غیرمشروع آمریکا و ائتلاف غربی در عراق داشت.


اگر سلسله حوادث امنیتی 13-14 ماه اخیر عراق را هم مرور کنیم به چیزی غیر از «مأموریت‌های ویژه» نمی‌رسیم. آمریکا به عراق به عنوان نقطه مرکزی «عملیات‌های ویژه در منطقه» نگاه می‌کند کما اینکه در فاصله سال‌های 2003 تا امروز این‌طور هم بوده است اما البته تا بتواند.


2- عبارت «عراق نیازی به حضور نیروهای نظامی خارجی در خاک خود ندارد» که کاظمی پس از جلسات با جانسون و سایر مقامات ارشد انگلیسی بیان کرد می‌تواند تعابیر مختلفی داشته باشد. این عبارت می‌تواند به معنای سرپوش بر توافقات نظامی میان کاظمی در مقام فرمانده کل قوای عراق با سرفرماندهی ناتو باشد که البته برای آن نیاز به شواهد و قرائن است و نیز می‌تواند به معنای شکست مأموریت الکاظمی در جریان سفر به اروپا و بن‌بست در مذاکرات تلقی شود. اظهارنظر «ینس استولتنبرگ» دبیرکل ناتو یک روز پس از ملاقات کاظمی با مقامات ارشد فرانسه، آلمان و انگلیس و تأکید بر روی مأموریت آموزشی این نیروها می‌تواند بیانگر این معنا باشد که میان دولت‌های غربی و دولت عراق در مورد اهداف و مأموریت‌های نیروهای نظامی موسوم به «ائتلاف نظامی بین‌المللی ضدداعش» شکاف جدی پدید آمده است.


برای اینکه بین این گمانه‌زنی‌ها ترجیحی برقرار ‌نماییم، نیاز به قرائن و شواهد داریم اما در عین حال یک نکته را می‌توانیم قطعی تلقی کنیم. در روند حضور نظامی غرب در عراق اعم از نیروهای نظامی آمریکا و اروپا گره افتاده و وحدت‌نظر میان آنان از بین رفته است.


حادثه روز چهارشنبه نهم مهر ماه در فرودگاه اربیل و در 500 متری مقر نیروهای موسوم به ائتلاف ضدداعش، آنان را به شدت دچار وحشت کرده است. شلیک شش موشک جدید که به قول یکی از مقامات پنتاگون، پیش از این استفاده از آن علیه نیروهای نظامی آمریکا و... در جنوب و مرکز عراق سابقه نداشته، حداقل یک هشدار جدی به‌حساب می‌آید و نمی‌توان آن را نادیده گرفت. عملیات موشکی علیه اربیل درست در زمانی روی داد که مایک پمپئو گفته بود به دلیل شرایط عراق، احیاناً سفارت آمریکا در بغداد را می‌بندد و علیه نیروهای شبه‌نظامی عراقی به عملیات تهاجمی دست می‌زند. واقعه چهارشنبه اربیل نشان داد که موضوع مخالفین آمریکا در عراق، سفارت این کشور نیست؛ بلکه پایگاه‌های نظامی آنان است. مورد حمله قرار گرفتن این پایگاه از نقطه‌ای در روستای «شیخ امیر» در حومه «برتله» از توابع استان نینوا و همزمانی شلیک شش موشک از یک خودرو نشان می‌دهد هیچ نقطه امنی در عراق برای آمریکا وجود ندارد و اشتیاق مقامات اقلیم کردستان در حفظ نیروهای نظامی آمریکا در عراق و پایگاه دادن به آن، کمکی به آمریکا نمی‌کند؛ چرا که آنان نمی‌توانند عراق را کنترل کنند. شاید به همین دلیل بود که پس از این حمله، سفیر آمریکا به جای آنکه به لزوم حمایت کردها از پایگاه نظامی خود اشاره کند گفت، آمریکا آمادگی دارد تا به کردها برای دفاع از خود کمک نماید.


3- سفر مصطفی الکاظمی به اروپا و اظهارات دبیرکل ناتو، سه هفته پس‌از وقوع حمله موشکی به نزدیکی پایگاه نیروهای ائتلاف در اربیل، ربط این سفر و اظهارات دو طرف با این واقعه را نشان می‌دهد. کاظمی در اظهارات رسمی رسانه‌ای اعلام می‌کند عراق نیازی به حضور نیروهای نظامی بیگانه ندارد و ناتو می‌گوید سرگرم بحث درباره افزایش نیروهای نظامی خود در عراق است. ناتو بیش از این حدود 500 نیروی نظامی در قالب نیروهای ائتلاف بین‌المللی ضدداعش داشت که فعالیت آنان پس از اقدام جنایتکارانه آمریکا در به شهادت رساندن سردار شهید سلیمانی و شهید ابومهدی المهندس به حالت تعلیق درآمد. این اظهارات که به فاصله یک روز پس از هم بیان شده، متناقض می‌باشد. لذا در اینجا ابتدائاً دو سؤال وجود دارد؛ آیا واقعاً کاظمی به دنبال خارج کردن نیروهای نظامی بیگانه از عراق و یا به تعلیق درآوردن فعالیت‌های عملیاتی آنان است؟ سؤال دیگر این است که آیا واقعاً ناتو به دنبال افزایش تعداد نیروهای نظامی خود در عراق است؟ اگر آری چرا تصمیم در این باره را به بیش از سه ماه بعد موکول کرد؟


شاید این معما را بتوان این‌طور حل کرد؛ پس از مورد حمله قرار گرفتن پایگاه نظامی نیروهای ائتلاف در اربیل نه تنها آمریکایی‌ها که هدف اصلی این حملات بوده‌اند بلکه نیروهای انگلیسی، آلمانی و فرانسوی هم به‌طور جدی درباره باقی‌ماندن در عراق به تردید افتاده‌اند و این موضعی است که بعضی از عناصر سیاسی عراقی را که قدرت خود را وابسته به بقاء نیروهای نظامی و سیاسی آمریکا و اروپا در عراق می‌دانند به شدت به وحشت ‌انداخته است. اما در عین حال آنان علی‌رغم مذاکرات طولانی با مقامات اروپایی نتوانسته‌اند به فرمول مشترکی برسند و از این رو یک طرف می‌گوید حضور نظامی در عراق (از نظر کمیت) محدود می‌شود و طرف دیگر می‌گوید مأموریت نظامی در عراق (از نظر کیفیت) تغییر خواهد کرد. اگر آنطور که دبیرکل ناتو مدعی شده است، درباره مأموریت این نیروها، نیمه دوم بهمن ماه تصمیم‌گیری خواهد شد، این به معنای آن است که در حال حاضر و تا آن زمان ناتو رسماً هیچ مسئولیتی را در قبال تحولات عراق نمی‌پذیرد و تصمیم‌گیری را به فوریه موکول کرده‌ که تا آن زمان تکلیف آمریکا معلوم شده یعنی دولت جدید سر کار آمده باشد.


پس می‌توان احتمال داد که در سفر الکاظمی به اروپا طرفین قبول کرده‌اند که نیروهای نظامی ائتلاف از منظر و مرآی عموم خارج شده و در واقع شرکت در مأموریت‌های قبل را کنار گذارند و عرصه نظامی را به‌طور کامل به ارتش عراق واگذار ‌نمایند و این در حالی است که چنین سیاستی به ضرر کسانی است که در صدد کاستن از اقتدار نیروهایی مثل حشدالشعبی هستند.


4- وضعیت اقلیم کردی در این میان در ‌هاله‌ای از ابهام قرار گرفته است. پیش از این مقامات آن بارها اعلام کرده بودند، منطقه کردی و به‌خصوص اربیل امن‌ترین مناطق عراق است و آمریکایی‌ها هم گفته بودند هیچ نگرانی بابت پایگاه حریر -واقع در چندکیلومتری اربیل- ندارند. حادثه روز چهارشنبه نهم مهر ماه این انگاره‌ها را به هم ریخت. مقامات اقلیم کردی حضور پایگاه نظامی حریر را پشتوانه مستحکم برای پیگیری سیاست جدایی مناطق کردی از عراق و احیاء رفراندوم مهر 1397 می‌دانستند. همکاری‌های اخیر آمریکایی‌ها و نیز دولت مصطفی الکاظمی با منطقه کردی امید به احیاء طرح جداسازی را بین آنان افزایش داده بود. حزب دموکرات (پارتی) براساس سیاست تضعیف موقعیت نظامی - امنیتی عراق که راه آن گسترش نیروهای نظامی بیگانه در عراق است، از حضور نظامیان آمریکا حمایت کرده‌ است و بر همین اساس هم یک روز پس از این حمله موشکی، هوشیار زیباری از مقامات این حزب گفت کردها از سیاست ترغیب نظامیان آمریکایی به ماندن در عراق دست نمی‌کشند.


تحولات اخیر و آنچه در سفر کاظمی به اروپا بین دو طرف رد و بدل شد، مقامات اقلیم کردستان را به شدت نگران کرده است. از نظر آنان امنیت اربیل که با شلیک شش موشک به خطر افتاده، با خروج نظامیان آمریکایی و اروپایی از عراق دچار واژگونی اساسی می‌شود. در پرتو این مسئله نه تنها گروه‌های عراقی مخالف تجزیه این کشور عملیاتی‌تر خواهند شد، بلکه بر قدرت دولت مرکزی عراق هم افزوده می‌شود و ارتش عراق می‌تواند بدون مانع به توسعه امنیت مناطق مورد ادعای اقلیم کردی نظیر کرکوک، دشت نینوا، آمرلی، توزخورماتو و سنجار بپردازد و موضوع جدایی کردستان از عراق را کاملاً از دور خارج کند.

ادراک خطر و سواد کرونا

هادی خانیکی در روزنامه ایران نوشت:


صورت مسأله کرونا خیلی پیچیده نیست. شیوع این بیماری در ایران و جهان شتاب و شدت مخاطره‌آمیزی به خود گرفته است. اما به نظر می‌رسد، مدیریت پیشــــگیری و درمان، حساسیت عمومی و درک همه‌جانبه ابعاد آن متناسب با وضعیت کنونی نیست. این یک واقعیت انکارناپذیر است که پیدایش و گسترش ویروس کووید 19 همه ساحت‌های علمی، فلسفی، اقتصادی، اجتماعی و سیاسی را با حیرت روبه‌رو کرد و هرچه پیش تر رفت بر دامنه وقوف انسان مدرن و جامعه پیشرفته نسبت به جهل خویش افزود. اما سرگشتگی، ابهام و عدم تعین در مواجهه با این ابتلای نوین نمی‌تواند مجوزی برای جدی نگرفتن آن و سستی در مهار کاهش تلفات انسانی و اتلاف سرمایه‌های مادی و معنوی جامعه باشد.


این روزها شیپور خطر کرونا در دور و نزدیک ما به گوش می‌رسد اما در یک داوری کلی به نظر می‌رسد نهادها و دستگاه‌های رسمی و مسئول در مدیریت بحران گرفتار آنچنان تنگناها و ناتوانایی‌هایی شده‌اند که خود نیز به صراحت ابراز می‌کنند. جامعه بویژه گروه‌های در معرض خطر هم دچار نوعی بی‌حسی و بی‌تفاوتی در مشارکت برای کاهش دامنه‌های بیماری شده‌اند. نهادهای مدنی، رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی نیز حداقل به اثربخشی اقدامات و تلاش‌های خود چندان امیدوار نیستند. روشن است که در چنین شرایط دشوار و پیچیده‌ای که در آن هر لحظه بخشی از سلامت، حیات انسانی، سرمایه اجتماعی، منابع اقتصادی، قدرت مدیریت سیاسی و توانمندی جامعه مدنی به تحلیل می‌رود، مهم‌ترین پرسش و مبرم‌ترین وظیفه ملی چیست؟


اگر خواسته باشم از حوزه ارتباطات به این سؤال بپردازم می‌توانم از تعبیری استفاده کنم که چندین سال است جای بسیاری را در این حوزه به خود اختصاص داده است، «سواد رسانه‌ای» اصطلاحی است که حداقل برای جلب توجه در زمینه اختلال‌های ارتباطی به کار می‌رود. اگر چه این تعبیر حتی تا حدود زیادی عوام‌زده نیز شده است اما می‌توان هدف آن را معتبر دانست که بالا بردن سطح فهم انتقادی از پیام‌های مختلف در جامعه است. با همین مقیاس شاید بتوان گفت در فرآیند مقابله با شیوع کرونا همه عوامل دخیل در آن از سیاستگذاران و برنامه‌ریزان و مجریان تا کنشگران و فاعلان و عاملان اجتماعی در چنبره کم بهرگی «سواد کرونا» گرفتار شدند. سواد کرونا مترادف داشتن اطلاعات یا حتی اطلاع‌رسانی انبوه و شتاب‌زده نیست.

سواد کرونا درست و بموقع فهمیدن و فهماندن خطر و جلب توجه، حساسیت و مشارکت ذینفعان در مواجهه با خطر و فراهم کردن زمینه و بستری مناسب و مساعد برای همدلی و همکاری همه اندیشمندان، متخصصان و کنشگران حرفه‌ای، اجتماعی، مدنی و سیاسی در یک برنامه و اقدام ملی است. گام اول برای رسیدن به این اقدام تفاهم بر سر ضرورت «ادراک همگانی خطر کروناست» که به نظر می‌رسد ما در هر سه سطح حاکمیت، نخبگان و عموم شهروندان با این ضرورت عملاً فاصله داریم.

همه فهمیدند پادشاه لُخت است!

مهدی خانعلی‌زاده در روزنامه وطن امروز نوشت:

کمتر از یک هفته‌ دیگر، یکی از عجیب‌ترین انتخابات‌های ریاست‌جمهوری تاریخ معاصر ایالات متحده آمریکا برگزار خواهد شد؛ انتخاباتی که شاید با مشارکت بالاتری نسبت به میانگین مشارکت در چند دوره‌ اخیر همراه باشد اما اکثر قریب به اتفاق تحلیلگران و حتی سیاستمداران بین‌المللی معتقدند کم‌شورترین و بی‌هیجان‌ترین انتخابات چند دهه‌ اخیر است.


البته این انتخابات، از این دست فاکتورهای متناقض کم ندارد؛ انتخاباتی که رئیس‌جمهور مستقر، آن را فاسد، متقلبانه و نمایش شکست مردم می‌خواند و نامزد رقیب هم آن را عرصه‌ای برای نجات آمریکا از باتلاق متعفن ۴ سال اخیر معرفی می‌کند؛ انتخاباتی که برای تهییج مردم به مشارکت، رئیس‌جمهور رنگین‌پوست پیشین هم دست به کار شده و با بلندگوی دستی، دوره‌گردی می‌کند تا طرفدارانش را به مشارکت در انتخابات و رای دادن به معاون سابقش ترغیب کند؛ انتخاباتی که یک مناظره کمتر داشت و رکورد رای دادن قبل از روز انتخابات را تا همین الان شکسته است.


درباره‌ ویژگی‌های این دوره از انتخابات ریاست‌جمهوری، هم مقالات زیادی نوشته شده و هم می‌توان ده‌ها مطلب دیگر منتشر کرد؛ از روایت مناظره‌ اول و «چاله‌میدون»ی که بایدن و ترامپ از عالی‌ترین سطح سیاست در ایالات متحده به نمایش گذاشتند تا اعتراف همه‌ طیف‌ها به ذات نژادپرستانه‌ رؤیای آمریکایی. اما آن چیزی که در این میان بیشتر از هر مساله‌ دیگری قابل بررسی است، افول سیاست در این کشور است.


تعبیر «افول آمریکا» به قدری در کشورمان مورد استفاده‌ مناسب و نامناسب قرار گرفته و تبدیل به کلیشه شده که احتمالا تاثیری بر مخاطب ایجاد نمی‌کند و حتی ممکن است افکار عمومی را به سمت نادیده گرفتن متمایل کند اما واقعیت این نیست؛ آن چیزی که در ۲ ماه اخیر در عرصه‌ سیاسی ایالات متحده گذشت، نمایش آشکار برهنگی پادشاه بود؛ با این تفاوت نسبت به داستان معروف «هانس کریستین اندرسن» که اگر در قصه، همگان از ترس عظمت و شکوه پادشاه، جرأت بیان لخت بودن او را نداشتند و در نهایت جسارت یک کودک باعث افتادن پرده‌ها شد، پادشاه پوشالی آمریکا تا اندازه‌ای به ضعف افتاده که از همان لحظه‌ نخست مورد استهزا و تمسخر قرار گرفت. از ریچارد هاس، رئیس شورای روابط خارجی آمریکا گرفته تا کاربران در شبکه‌های اجتماعی، همگی به‌ صراحت اعلام کردند کاخ سفید به وضعیتی دچار شده که دیگر حتی کاری از دست دوپینگ‌های هالیوودی هم برنمی‌آید.


اما چرا معتقدیم سیاست در آمریکا، افول کرده است؟ شاید در این زمینه، بررسی جایگاه هر کدام از ۲ نامزد اصلی انتخابات که قرار است به عنوان عالی‌ترین مقام در این کشور برگزیده شوند، مسیری درست برای درک این مساله باشد.


ابراز برائت چهره‌های سرشناس و اصیل جمهوری‌خواه- مانند میت رامنی، سناتور محبوب ایالت یوتا و کالین پاول، چهره‌ سرشناس مرکزیت حزب- از ترامپ، علاوه بر شکاف عمیقی که در این حزب به نمایش گذاشت، نشان داد جمهوری‌خواهان توانایی معرفی یک چهره‌ سیاسی را که بتواند ظرفیت رای‌آوری در برابر ترامپ در رقابت‌های درون‌حزبی را داشته باشد هم ندارند. به تعبیر دیگر، ترامپی معلوم‌الحال در حوزه‌ سیاست، اکنون تبدیل به تنها مهره‌ قابل اتکا از سوی حزب فیل‌ها شده که تنها مزیتش نسبت به رقیب دموکرات، دموکرات نبودن است!


حزبی که سال‌ها با نطق‌های آتشین رؤسای‌جمهوری منتسبش و دکترین‌های مختلفی که وارد عرصه‌ سیاست خارجی می‌کرد، شناخته می‌شد، حالا برای حفظ کرسی در اتاق بیضی کاخ سفید، دست به دامان یک تاجر پرحاشیه شده است. اگر زمانی «هنری کیسینجر» برای چپاول اموال ملت‌ها و تامین منافع ملی آمریکا در مناطق مختلف جهان نظریه‌پردازی می‌کرد، حالا نماینده جمهوری‌خواهان، نگران انتشار فیلم‌های غیراخلاقی‌اش در هتل‌های روسیه است.


از سوی دیگر در میان نامزدهای حزب دموکرات که وارد عرصه رقابت‌های مقدماتی شدند، چهره‌های متفاوتی وجود داشتند: از «تولسی گابارد» به‌ عنوان یک زن جوان نظامی تا «الیزابت وارن» به ‌عنوان یک زن سیاستمدار کهنه‌کار که در طیف اقلیت نژادی نیز قرار دارد و حتی «برنی سندرز» که محبوبیت شگفت‌انگیزش در رقابت‌های 2016، مسؤولان ارشد حزب را مجبور به تقلب به نفع «هیلاری کلینتون» کرد. با این ‌حال در روندی مدیریت شده، «جو بایدن» خیلی ناگهانی وارد عرصه شد و خیلی زود هم توانست خود را در جایگاه نامزد اصلی دموکرات‌ها در انتخابات 2020 تثبیت کند.


این فرد، بدترین گزینه از میان گزینه‌های موجود در حزب دموکرات بود. اگر گابارد به دلیل سابقه نظامی خود در غرب آسیا، خواستار عدم مداخله واشنگتن در مناسبات کشورهای دیگر بود و سندرز هم به دلیل رویکرد سوسیالیستی خود قائل به کاهش تأثیر لابی صهیونیستی در آمریکا بود، بایدن نماد جمع شدن تمام خصائص ترامپ است؛ سیاستمداری که به اذعان شورای روابط خارجی آمریکا، وضع کنونی غرب آسیا دستپخت مستقیم او در سال‌های طولانی حضور در سنا و دولت آمریکاست و ارتباط مستحکمی هم با لابی اسرائیل در ایالات متحده دارد.  در واقع انتخاب بایدن را باید نماد تمرکزگرایی پیرمردها و پیرزن‌های حزب دموکرات برای حفظ چارچوب کهنه‌ خود و اجازه‌ ظهور ندادن به طیف‌های تازه‌نفس دانست. انگار دموکرات‌ها حتی بعد از سیلی 2016 هم تمایلی ندارند سیاست‌ورزی خود را از چارچوب پر از فسادی که تاکنون داشته‌اند، تغییر دهند.


شاید بهترین تعبیر در این زمینه، متعلق به «فرانسیس فوکویاما» باشد؛ نظریه‌پرداز مطرح ژاپنی- آمریکایی که در ایران با نظریه‌ «پایان تاریخ» شناخته می‌شود و حالا بعد از گذشت 30 سال از ارائه‌ آن نظریه، دست‌هایش را بالا برده و روند سیاست در ایالات متحده را بر زمین افتاده توصیف کرده است. فوکویاما در مقاله‌ای که در شماره‌ اخیر نشریه «فارن افرز» و پیش از برگزاری مناظرات انتخاباتی منتشر شده، آمریکا را یک کشور زانوزده نامیده که فارغ از نتیجه‌ انتخابات، به همین صورت به مردم به ارث خواهد رسید. این نظریه‌پرداز  ابعاد قدرت ایالات متحده را در دوران پساکرونا بررسی کرده و در نهایت به این نتیجه رسیده که در صورت ادامه‌ ریاست‌جمهوری ترامپ، چراغ واشنگتن از آخرین جرقه‌هایش نیز محروم خواهد شد اما این به معنی بازگشت قدرت به آمریکا در صورت برگزیده شدن بایدن نیست. او معتقد است میراث سال‌های اخیر برای پیروز احتمالی انتخابات، یک کشور زانوزده- درست مانند تصویری که در ماجرای کشتن جورج فلوید از رسانه‌ها مخابره شد- است.


برنده قطعی و رسمی‌ انتخابات ریاست‌جمهوری 2020 ایالات متحده تا چند هفته‌ دیگر مشخص می‌شود اما برای یافتن بازنده، نیازی به انتظار نیست؛ عرصه‌ سیاسی در آمریکا از همین حالا دست‌هایش را بالا برده است.

 آمریکا فعال مایشاء نیست

حسن بهشتی‌پور در روزنامه آرمان ملی نوشت:

کمتر از یک هفته تا انتخابات آمریکا مانده و ارزیابی‌های مبتنی بر نظرسنجی، جو بایدن را جلوتر می‌داند درحالی که آنچه از ارزیابی نظرسنجی‌های مبتنی بر کارت الکترال و الکترال کالج به‌دست می‌آید، ترامپ را پیشتاز معرفی می‌کند و سایت‌ پیش‌بینی‌کننده statespoll آمریکایی 292 رای الکترال را از آن ترامپ دانسته که آمار قابل‌توجهی درمقابل جو بایدن است که احتمالا حائز 216 رای الکترال خواهد شد.

اما در اینکه پیش‌بینی این سایت که نتیجه انتخابات 2016 و 2018 سنا و مجلس را به‌درستی و با دقت بالا پیش‌بینی کرده بود را بپذیریم یا نظرسنجی‌های عمومی را مدنظر قرار دهیم، به نظر می‌رسد که چون این مبانی تحلیلی نیست بهتر است خودمان را معطل نکنیم و بیشتر منتظر باشیم تا هفته آینده نتایج انتخابات را تحلیل کنیم و ببینیم کدام یک برنده می‌شوند و متناسب با برنامه‌هایی که دارند، روش‌ها و سیاست‌هایی را اتخاذ کنیم که بتوانیم مقابله کنیم.

برخلاف نظر برخی که معتقدند کار انتخابات آمریکا به دیوان عالی می‌کشد و ورود قاضی برت را در رای نهایی موثر می‌دانند، معتقدم که چنین نخواهد شد و به نظر می‌رسد موضوعی نیست که دیوان عالی بررسی کند و اگر اختلاف نظر باشد مثل موردی که با رای دادگاه عالی بوش از ال گور پیشی گرفت و پیروز انتخابات شد به این دادگاه ارجاع داده می‌شود. اما اکنون چنین شرایطی حاکم نیست و تنها از آنجایی که ترامپ اعلام کرده، اگر شکست بخورد، حتما تقلب شده، احتمالا به انتقال مسالمت‌آمیز قدرت احترام نمی‌گذارد.

درحقیقت اکنون که نظرسنجی‌ها حاکی از اختلاف زیاد بین ترامپ و بایدن در کارت الکترال است، احتمال اینکه کار به دیوان عالی بکشد، بعید به نظر می‌رسد ضمن اینکه از قبل هم جمهوریخواهان اکثریت را داشتند و اکنون با حضور قاضی ایمی برت، تنها اکثریت‌شان قوی‌تر می‌شود. اینکه به صورت کلی تفاوتی بین آن دو قائل نشویم، ما را به سمت برنامه‌ریزی دقیق به پیش نمی‌برد بلکه باید برعکس وارد جزئیات شویم و بدانیم ترامپ در صورت پیروزی چه سیاست‌هایی در قبال جهان، منطقه و ایران اتخاذ خواهد کرد و ما چه کارهایی باید در مقابل سیاست‌هایش انجام دهیم و برعکس سناریوی پیروز بایدن را هم در نظر بگیریم که در آن‌صورت چه سیاست‌هایی اتخاذ کنیم. ترامپ در عمل با این واقعیت که فشار حداکثری نتیجه مطلوبی که آمریکا خواهان آن بوده را حاصل نکرده، روبه‌رو شده و مشاور امنیت ملی آمریکا هم به‌صراحت به این نکته که بیشتر از این تحریمی نمانده که بخواهند انجام دهند، اشاره کرد و تحریم‌های اخیر هم که متوجه افراد و شرکت‌ها شد، تاثیر آنچنانی در روند ماجرا ندارد.

بنابراین به نظر می‌رسد که ترامپ در صورت پیروزی حتما سیاست‌هایش را تغییر خواهد داد نه به‌واسطه اینکه بخواهد انعطاف نشان دهد بلکه به واسطه اینکه به سمت سیاست‌های تاثیرگذار پیش رود، چون عملا سیاست‌هایی که به‌کار برده به شکست منتهی شده است. ترامپ در حالی با عوام‌فریبی دم از معامله می‌زند که درعمل به سیاست‌های گذشته پایبند است و اگر از سیاست‌های گذشته دست بردارد و به برجام برگردد، نشان از انعطاف دارد ولی تداوم سیاست‌های گذشته چنانچه از سال 97 تابه‌حال به نتیجه نرسیده، باز هم نتیجه‌ای دربر نخواهد داشت.

ترامپ در صورت پیروزی باید راهکار جدیدی اتخاذ و به خواسته‌های ایران توجه کند. نکته مهمی که تحلیل‌های نظیر اینکه «حتی اگر بایدن هم پیروز شود، تاثیر روانی اندکی خواهد داشت»، مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد این است که طرف ایران را در نظر نمی‌گیرند و فکر می‌کنند آمریکا فعال مایشاست و هرطور که بخواهد تصمیم می‌گیرد. این طرف قضیه هم ایران است و اینکه چه سیاستی اتخاذ می‌کند و چه اقداماتی انجام می‌دهد. درواقع اینطور نیست که ایران دست بسته باشد.

ایران مسئولان و امکاناتی دارد که براساس تحولاتی که رخ می‌دهد، سیاست‌هایی اتخاذ می‌کند و اینکه خرداد 1400 چه کسی رئیس‌جمهور ایران خواهد بود، روی روندی که در پیش داریم، تاثیرگذار است. سیاست خارجی کلان کشور توسط رئیس‌جمهور تعیین نمی‌شود و رئیس‌جمهور منتخب تاثیرگذار است ولی تعیین‌کننده نیست و آمریکایی‌ها به‌خوبی بدان واقف هستند.


شما نامزد نشو تا مردم‌سالاری قوام یابد

غلامرضا صادقیان در روزنامه جوان نوشت:


چهره‌های آشنا از جریان‌های سیاسی کشور از چندی پیش قطعیت حضور خود را در انتخابات ریاست‌جمهوری ۱۴۰۰ اعلام کردند و برخی دیگر نیز آن طور که معلوم شد قصد دارند به گونه دیگری در این انتخابات تأثیرگذار باشند. همه چیز ظاهراً معمولی و عادی و در چارچوب قوانین دموکراسی است و اینکه چهره‌های تکراری از رؤسای جمهور سابق تا معاونان آنان و برخی وزرای دولت‌های سابق می‌خواهند رئیس‌جمهور آینده ایران شوند، ظاهراً هیچ منعی در یک نظام مردم‌سالارانه ندارد. اما این همه ماجرا نیست!

در نظام‌های مردم‌سالار اگرچه به‌جز در برخی کشورها منع قانونی برای حضور مجدد و چند باره سیاستمداران در قدرت وجود ندارد، اما هدف این نظام‌ها و دلایل شکل‌گیری آن‌ها چرخاندن قدرت در دست افراد نسل‌های متوالی و جلوگیری از تمرکز قدرت در دست افراد و گروه‌های بسته تکراری است. تمرکزی که هم موجب فساد و برخورداری از رانت اطلاعات و ثروت و قدرت می‌شود و هم انگیزه‌های خدمت را در مدیران و انگیزه‌های مشارکت در انتخابات را در مردم به شدت کاهش می‌دهد.

نظام مردم‌سالار تلاش می‌کند شغلی برای سیاستمدار ایجاد نکند، بلکه در تعاریف گفته می‌شود مردم برای مدت محدود به فرد یا افرادی، از جانب خود نمایندگی می‌دهند تا برخی از اموری را که اجرای آن به دولت و قوه مجریه نیازمند است، به انجام برسانند. برای همین است که دولت‌ها در لفظ، خود را نوکر و خدمتگزار مردم معرفی می‌کنند.

با این حساب باید در شرایط معمولی هم نظام‌های مردم‌سالار به سختی افرادی را برای خدمت در دولت پیدا کنند، زیرا چنین دولتی هیچ امتیاز و حقی جز پذیرش مسئولیت سخت انجام امور اجرایی ندارد و نباید و نمی‌تواند از هیچ رانت و امتیاز ویژه برای خود برخوردار باشد. اما در عمل می‌بینیم که نه در شرایط معمولی که حتی در شرایط سختی مثل اکنون، سینه‌چاکان خدمت در دولت و نامزدی در انتخابات ریاست‌جمهوری فراوانند! آن هم چهره‌های تکراری و بعضاً ناموفق که با همه دشواری‌های دولت‌داری در شرایط تحریم‌ها در صف مبارزه انتخاباتی ایستاده‌اند!

در شرایط تکرار حضور سیاستمداران در قوای مجریه و عدلیه، تفاوت دموکراسی با حکومت‌های غیر دموکراتیک از بین می‌رود یا به کم‌ترین حد می‌رسد. اگر در یک نظام دموکراتیک، سیاستمداری در یک دوره چهل‌ساله ۱۲ یا ۱۶ سال آن را -اگرچه غیر متوالی- در قدرت باشد، همه یا بیشتر معایب حضور سیاستمداران در نظام‌های غیردموکراتیک را شاهد خواهیم بود. اصرار سیاستمداران تکراری بر حضور مجدد در قدرت که این حضور را نیز به عنوان شغل ثابت خود می‌نگرند، به همین خاطر است که مزه قدرت غیردموکراتیک را از تکرار حضور خود چشیده‌اند یا قصد دارد بچشند، نه اینکه مزه خدمت و نوکری مردم لای دندانشان باشد و بخواهند خود را فدای ملت کنند!

پیام روح مردم‌سالاری به سیاستمداران آن است که خودتان را برای دفعات بعدی خرج ملت نکنید! زیرا این نه برای شما خوب است و نه برای مردم. اگر نوکری و خدمتگزاری است، یک دوره محدود کافی است و اگر قدرت‌طلبی است که مطلب روشن است.

با این حال به نظر می‌رسد که سختی دست کشیدن از قدرت حتی از جان کندن سخت‌تراست، به طوری که برخی‌ها در این چندماهه اخیر علناً گفته‌اند که برای ریاست‌جمهوری نمی‌آیند، اما تلاش خود را می‌کنند که یک رئیس‌جمهور خوب در ایران بر سر کار بیاید! این حرکت از حضور مستقیم در قدرت دیکتاتورمآبانه‌تر است. آقایان درس دموکراسی به همه جهان و به ملت ایران می‌دهند، اما حتی وقتی قرار نیست رئیس‌جمهور شوند، می‌خواهند «رئیس‌جمهورساز» باشند!

برخی رفتارهای به شدت عوام‌گرایانه نامزدها برای جذب آرای زنان و قشر غیرسیاسی جامعه در ماه‌های اخیر نیز نه با اصول مترقی مردم سالاری که با همان اصول نظام‌های غیر مردمی هماهنگ است و این نشان می‌دهد سیاستمداران ما به قدرت به چشم نوکری و خدمت نگاه نمی‌کنند-اگرچه حرف آن را زیاد می‌زنند- بلکه حضور آنان در انتخابات، به معنی «پیش به سوی قدرت و رانت و سروری» است!

«سیاستمداران تکراری» برای انتخابات ۱۴۰۰ اول از هم باید تکلیف خود را با این حقیقت روشن کنند: «ما که برای بار چندم می‌خواهیم به مردم خدمت کنیم، لزوما! ً به لوازمات حکومت مردم‌سالار باور نداریم!»

جنگ یمن در فاز تغییر سرنوشت

امیر مسروری در روزنامه خراسان نوشت:


در حالی که سیر تحولات سیاسی در منطقه و جهان پیرامون چند اتفاق خبر ساز مانند جنگ قره باغ و انتخابات آمریکا  معطوف شده است اما در یمن نیز تحولات جدی در ششمین سال جنگ در جریان است که می تواند حاکمان سعودی را با مشکلات جدی تری در این جنگ خانمانسوز مواجه کند و سرنوشت جنگ را رقم بزند .یمن چند روز گذشته موج جدیدی از تحولات را شاهد بود. در شرق صنعا عملیات برای پیشروی در  الجوف ادامه دارد و مزدوران سعودی و منصور هادی با شکست سنگینی مواجه شدند.

عملیات آفندی برای به دست آوردن منطقه عمومی نزدیک به پایگاه نظامی الخنجر با واکنش سریع نیروهای مردمی و انصارا... مواجه شد و تلفات بسیار زیادی به یگان‌های رزم عمل کننده  منصور هادی وارد شد. هدف از چرخش نیروهای یمنی از غرب به سمت شرق استحکام بخشی به نوار شرقی دیوار صنعا و قطع ارتباط نیروهای تروریستی در منطقه حضرموت است. اگر نیروهای یمنی قادر باشند خود را از الجوف به حضرموت برسانند به طور حتم کمک های لجستیکی عربستان از نوار جنوبی به سمت مناطق مرزی و تهدید صنعا قطع خواهد شد و عملا برای همیشه تصرف صنعا از میز طراحان عملیات ریاض کنار خواهد رفت.

در طرف دیگر عقبه عملیاتی نیروهای زمینی و پشتیبانی رزم هوایی متجاوزین در جنوب یمن در چند عملیات پهپادی هدف قرار گرفت که خسارت های بسیار زیادی وارد ساخته است. در کنار این عملیات پیروزمندانه، ایران سفیر فوق العاده خود را به صنعا فرستاد تا استوارنامه خود را تحویل هشام شرف وزیر امور خارجه دولت نجات ملی دهد.

علاوه بر پیروزی های میدانی، صنعا برگ برنده دیگری در حوزه سیاسی به دست آورد و این اقدام ایران زمینه فعالیت دیگر کشورهای هسمو به ویژه اعضای باشگاه تحریمی های آمریکا و محور مقاومت را برای ارتباط بیشتر با صنعا ترغیب خواهد کرد. این سه  دستاورد موج جدیدی در حوزه رسانه ای به وجود آورد و خط خبری گسترده ای علیه عربستان و ائتلاف نیم بند او منتشر شد.

در چنین شرایطی تیم ترور نفوذی در صنعا وزیر ورزش و جوانان این کشور را در حالی که همراه دخترش در حال رانندگی بود به شهادت رساند.  این دومین ترور مهم کابینه یمن پس از تشکیل دولت نجات ملی است. پیشتر سعودی ها با استفاده از مدل ترور پهپادی که قبل تر توسط صهیونیست ها علیه عناصر حزب ا... و مقاومت فلسطین صورت می گیرد، صالح الصماد رئیس شورای عالی سیاسی یمن را در الحدیده به شهادت رساندند. افزون بر این، یمن در حالی به ششمین  سال جنگ نزدیک می شود که در وضعیت اسفبار امنیتی و اجتماعی قرار دارد. ائتلاف عربستان با لغزش بسیار بزرگی همراه بوده و قطر، پاکستان، مصر و حتی سودان از آن به طور رسمی و نیمه رسمی خارج شدند.

عربستان با کسری بودجه فراوانی نیز مواجه است و قدرت آتش نیروهای یمنی از چند خمپاره 60 به موشک هایی با برد 1500 کیلومتر رسیده و توان رزم هوایی صنعا قادر است عملیات‌های عمقی با توان عملیاتی چند ده پهپاد رزمی و انتحاری را صورت دهد.

عملیات اخیر در ابها و خمیس مشیط نشان داد یمنی ها برای روز مبادا و خارج سازی رکود در عملیات عمق ( داخل خاک عربستان) هنوز برگ های برنده ای دارند که می تواند هزینه سنگینی به ائتلاف سعودی وارد کند. گزارش های میدانی گواه این ادعاست که نفوذ سیاسی و اجتماعی انصار ا... در یمن به شدت افزایش یافته است.

پس از حذف و دستگیری علی عبدا... صالح و کنار رفتن پسر این دیکتاتور یمنی از قدرت،   بسیاری از احزاب یمنی یا با انصارا... پیمان همکاری بستند یا اعلام کردند در جنگ عربستان – یمن طرف خاصی را نمی گیرند. موضوعی که در عملیات اخیر ائتلاف سعودی در غرب ( مناطق الحدیده) و شرق ( الجوف) به کاهش سطح عملیاتی و قطع ارتباط عقبه با نیروهای درگیر ائتلاف سعودی منجر و به نفع انصار ا... تمام شد.
به نظر می رسد حوادث اخیر نشان از تقویت نیروهای انصارا... و برنامه محور شدن ساختار رزمی و عملیاتی این سازمان در یمن دارد. به نحوی که تا پایان سال پنجم جنگ و آغاز سال ششم عربستان عملا در جنگ یمن در حوزه زمینی مجبور شود شرایط انصار ا... و صنعا را قبول کند. ترور  اخیر هرچند ضربه مهمی به کابینه دولت نجات ملی بود اما بیشتر برای تغییر خطوط رسانه ای و گمراه سازی افکار عمومی است.

پیامی که ریاض به سران قبایل مخالف داد تا در صورت عدم تمکین به دستورات، ریاض با سناریوی مشابه به سراغ آن ها خواهد رفت.در عین حال موج شکست‌های سهمگین سعودی‌ها  طی روزهای اخیر به طور مثال نزدیک شدن نیروهای یمنی به  چند کیلومتری پایگاه  مهم «ماس»  و ورود به شهر  راهبردی «نجران» حکایت از  تحولاتی دارد که می تواند  ، سرنوشت  این جنگ را به طور کامل تغییر دهد.