سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
مهمتر از فیلها و الاغها
سید محمدعماد اعرابی در روزنامه کیهان نوشت:
وقتی وندی شرمن معاون سیاسی وزیر خارجه اسبق ایالات متحده در کتاب خاطراتش مینوشت: «ما ملتی به شدت از هم گسیخته شدهایم و تحملی برای شنیدن دیگران نداریم. در پیله شبکههای تلویزیونی و برنامههای خبری موافق خودمان فرو رفتهایم و راه رسیدن به هر نوع عقلانیت مشترک را بستهایم.» یا وقتی فدریکا موگرینی مسئول وقت سیاست خارجی اتحادیه اروپا در بازگشت از اولین سفرش به آمریکا پس از به قدرت رسیدن دونالد ترامپ به روزنامه دیولت آلمان گفت: «تاکنون آمریکا را اینچنین دوقطبی و پراکنده و درگیر مناقشات ندیده بودم.» هنوز اعتراضات ضد نژادپرستی سراسر آمریکا را فرا نگرفته بود؛ هنوز ویروس کرونا در آمریکا فراگیر نشده و سوءمدیریت در گسترش و درمان این بیماری صدای معترضان آمریکایی را بلند نکرده بود؛ و البته هیچ خبری هم از کارزارهای انتخاباتی تهاجمی نامزدهای ریاستجمهوری آمریکا در سال 2020 علیه یکدیگر نبود.
اکنون اما اوضاع ایالات متحده به مراتب پرتنشتر از آن روزهاست. بیش از 5 ماه است که شهرهای مختلف آمریکا درگیر اعتراضات ضد نژادپرستی است. نیک برایانت گزارشگر شبکه جهانی BBC ناآرامیهای آمریکا را در نیم قرن اخیر بیسابقه توصیف کرد. تنها در 6 روز ابتدایی این اعتراضات به گزارش نیویورکپست 1400 نفر بازداشت شدند که اکثر آنها از میان مردم عادی بودند و وابستگیای به هیچ جریان و گروه سیاسی نداشتند. بنا بر اعلام نیویورکتایمز اعتراضات در حداقل 140 شهر ایالات متحده گسترش یافت و دست کم در 21 ایالت کار به استقرار گارد ملی کشید. با گذشت 5 ماه هنوز آمار دقیقی از تعداد بازداشتشدگان و قربانیان خشونت پلیس در دست نیست. اعتراضات گسترده مردم آمریکا در حالی بود که آنها از طرف دیگر با ویروس کرونا نیز دست به گریبان بودند. سوءمدیریت دولت آمریکا در مهار این بیماری کار را به جایی رساند که کارشناس میهمان شبکه CNBC آن را یک افتضاح خواند و گفت: «[مقابله با کرونا] به یک افتضاح ملی تبدیل شده است.» ایالات متحده در روز گذشته به رکورد بیش از 100 هزار مبتلا در یک شبانهروز رسید. این آمار در شرایطی است که طبق گزارش منتشرشده توسط مرکز تحقیقات و سیاستهای بیماریهای عفونی دانشگاه مینهسوتا با استناد به دادههای انجمن داروسازان سیستم بهداشتی آمریکا به طور تقریبی ۷۳ درصد داروهای مرتبط با کرونا در این کشور با کمبود روبهرو شده است. رقابتهای انتخاباتی آمریکا در چنین بستری شروع شد و نزاع سیاسی نامزدهای دو حزب دموکرات و جمهوریخواه آتش اختلافات و مناقشات داخلی آمریکا را شعلهورتر کرد. فرید زکریا، مجری و تحلیلگر مطرح شبکه تلویزیونی CNN در توصیف این اوضاع گفت: «ما کشوری هستیم که به دو شقه تقسیم شدیم.» اولین مناظره تلویزیونی ترامپ و بایدن تجسمی از این آشفتگی اجتماعی بود. مناظرهای که تارنمای نشریه آمریکایی پولیتیکو آن را «شرمساری ملی» خواند و نوشت: «لحظه حماسی از شرمساری ملی: این مناظره برای سالهای متمادی مایه خجالت است.» ریچارد هاس رئیس شورای روابط خارجی آمریکا نیز لحظات تماشای آن را دلگیرترین و ناراحتکنندهترین دقایق عمر خود خواند و آرزو کرد که دنیا این مناظره را ندیده باشد. نزاع خارج از عرف دو نامزد ریاست جمهوری با یکدیگر که جلوهای از فضای اجتماعی-سیاسی آمریکا را منعکس میکرد آنقدر ساختارشکنانه بود که یواسای تودی، ایندیپندنت و اندیشکده شورای آتلانتیک خواستار توقف مناظرهها شدند. اتفاقی که با کمی تفاوت در عمل رخ داد. مناظره دوم لغو شد و سومین مناظره انتخاباتی نیز با محدودیتهای خاصی در موضوعات مورد بحث برگزار شد.
در اتفاقی نادر تعداد قابل توجهی از رسانههای آمریکایی نسبت به بروز جنگ داخلی در این کشور هشدار دادهاند. یواسای تودی هفته گذشته از ذخیرهسازی مواد غذایی و افزایش خرید اسلحه توسط مردم در این کشور یک هفته قبل از انتخابات خبر داد؛ رویدادی که به وضوح حاکی از وحشت و نگرانی گسترده شهروندان آمریکا از بروز درگیریهای داخلی بود. فروپاشی، جنگ داخلی و شرایط مشابهی از این دست نیز بارها و به فراوانی توسط تحلیلگران آمریکایی مطرح شده است در این میان، آنچه قطعی به نظر میرسد گذار آمریکا از یک کشور ابرقدرت به کشوری معمولی است. انسجام درونی آن به شدت خدشهدار و ثبات سیاسیاش بیش از هر زمان دیگر شکننده شده است. چنین کشوری ناگزیر است از نقش بینالمللیاش به نفع ساماندهی اوضاع داخلی انصراف دهد. در مرحله اول جایگاه رهبری خود در مناسبات بینالملل را از دست خواهد داد و در دهههای آتی نظم بینالمللی مبتنی بر این رهبری دستخوش تغییرات اساسی خواهد شد. جوزپ بورل، مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا از همین منظر در پیامی به کنفرانس سفیران آلمان گفت: «تحلیلگران مدتهاست درباره پایان سیستم تحت رهبری آمریکا و ورود به عصر آسیا صحبت میکنند. این اکنون در مقابل چشمان ما اتفاق میافتد.» این اتفاق را نباید محدود به دوران ریاست جمهوری ترامپ دانست بلکه روندی پیوسته از گذشته است که این روزها در دوران دونالد ترامپ با همافزایی عوامل مختلف نشانههایش بیش از پیش مشاهدهپذیر شده است. آن طور که نیکلا سارکوزی رئیسجمهور سابق فرانسه به شبکه یک تلویزیون این کشور گفت: «محوریت جهان در حال گذار از غرب دیروز به شرق امروز یعنی آسیا است. ما در گذشته بر جهان تسلط داشتیم، اما در حال حاضر به هیچ وجه مسلط نیستیم. باید اذعان کنم جهان اکنون با بحران روبرو است. روی کار آمدن فردی مانند ترامپ که عجیب و باورنکردنی بود، علت تنزل شرایط و وخیم شدن شرایط نیست بلکه نشانه آن است.» باربارا اسلاوین کارشناس اندیشکده شورای آتلانتیک این موضوع را با بیان عامیانهتری در مقالهاش نوشت: «احتیاجی نیست مدرک دکتری روابط بینالملل داشته باشید تا بفهمید وقتی آمریکا تصمیم میگیرد، دیگر کسی از ما پیروی نمیکند!»
با این حال متأسفانه سؤالی که این روزها زیاد شنیده میشود این است که چه کسی به ریاستجمهوری آمریکا میرسد بایدن یا ترامپ؟ اما به نظر میرسد سؤالی مهمتر وجود دارد و آن اینکه بر اساس کدام آمریکا قرار است سیاستگذاری و برنامهریزی کنیم؛ آمریکای ابرقدرت یا آمریکای معمولی؟ به قدرت رسیدن بایدن یا ترامپ در صورتی مهمترین دغدغهمان خواهد بود که همچنان آمریکا را به عنوان یک ابرقدرت به رسمیت بشناسیم. اشتباهی که 7 سال پیش رخ داد. رئیس دولت یازدهم با پذیرفتن ابرقدرتی آمریکا در رویکردی متعارض با تبلیغات انتخاباتیاش همه مشکلات ایران را به تحریمهای آمریکا گره زد؛ ظرفیت هستهای کشور را برای رفع تحریمها پای میز مذاکره برد و به توافق برجام رسید. این سیاستگذاری در حالی بود که باراک اوباما اندکی پس از امضای توافق گفت: «اگر این توافق را نمیکردیم ایران را در صندلی راننده مینشاندیم. فکر میکنم در آن صورت تحریمها فرو میریخت و نتیجهای عاید ما نمیشد.» در واقع بر خلاف تصور سیاستگذاران دولت یازدهم، توافق برجام درنهایت نه تنها منجر به لغو تحریمها نشد بلکه جان تازهای به تحریمهای از نفسافتاده آمریکا داد. این نکتهای بود که حتی برخی دولتمردان نیز به آن اعتراف کردند. عباس عراقچی معاون وزیر خارجه کشورمان آذر 1398 به رسانه هلندی NRC گفت: «یکی از درسهایی که ما از مسئله برجام گرفتیم، این است که نتیجه این توافق و پایبندی به آن، ظاهرا اعمال تحریمهای جدید بود... دیگر درسی که گرفتیم این است که مقاومت، بیش از تمایل برای همکاری جواب میدهد.» حالا به نظر میرسد یک بار دیگر در همان نقطه ایستادهایم. رابرت اوبرایان مشاور امنیت ملی رئیسجمهور آمریکا هفته گذشته به خبرنگاران گفت دیگر امکان اعمال تحریمهای بیشتر بر ایران نداریم. این اظهارات در زمانی صورت میگرفت که صادرات فرآوردههای نفتی ایران افزایش چشمگیری نسبت به ماههای گذشته داشت و عملا اعتراف به ناکامی سیاست فشار حداکثری آمریکا علیه ایران بود. در این شرایط که تحریمهای آمریکا به خط پایان رسیده، مفروض گرفتن ابرقدرتی آمریکا و برنامهریزی بر اساس آمریکای دموکرات یا جمهوریخواه یک اشتباه محاسباتی آزموده شده است. اکنون آنچه مهمتر از به قدرت رسیدن فیلها یا الاغها(نماد دو حزب جمهوریخواه و دموکرات) در آمریکا است؛ تنظیم مناسبات بر اساس جهان پس از آمریکا و تحکیم و تثبیت جایگاه خود در نظم جدید بینالمللی است که در آن آمریکا کشوری معمولی مانند سایر کشورها خواهد بود.
بیتوجهی به حقوق اجتماعی در روزهای کرونایی
تقی آزاد ارمکی در روزنامه ایران نوشت:
پدیده بیماری کرونا چند وجه دارد و باید مورد آسیبشناسی قرار بگیرد. از ابتدا به این پدیده کاملاً از وجه پزشکی نگاه شد و جامعه از وجود وجوه اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی غافل شد. گفته شد که اگر کسی، تغذیه خوبی داشته باشد، مشکلات بسامان میشود، در صورتی که دیدیم چیزهای دیگری مانند تنظیم روابط اجتماعی و سبک زندگی نیز مهم هستند. وجود این نگاه تکبعدی سبب شد که جامعه و مردم به حساسیتها دقت نکرده و به ماندگاری کرونا توجهی نداشته باشند؛ باید بدانیم که کرونا آمده است که بماند، من از روز اول گفتم که مردم باید به این باور برسند که کرونا در مدت زمان زیادی باقی خواهد ماند، پس باید تمام مناسبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز با آن تنظیم شود. ما میخواهیم سبک زندگی قدیم خود را داشته باشیم و جلوی کرونا را هم بگیریم، این کار عملاً امکانپذیر نیست.
چاره کار برای شکست دادن بیماری کرونا این است که روانشناسان، جامعهشناسان و در واقع تمامی اصحاب علم و فرهنگ و دانش نگاهی ویژه به جامعه ارائه دهند و عناصری درباره زندگی با کرونا ارائه دهند تا جامعه مجاب شود رفتار خود را تغییر دهد و توجه به حساسیتهای خود و دیگران را بالا ببرد. متأسفانه اهمیت دادن به دیگری برای مردم ما پررنگ نیست، این «دیگری» باید مهم شود. همه اقشار جامعه، به عنوان مثال یک بقال، یک نانوا یا یک راننده تاکسی همه و همه باید دیگران برایشان مهم باشند. اگر این اتفاق بیفتد، میتوان با کرونا مقابله کرد. آنچه گم شده و نسبت به آن بیاعتنا هستیم، حقوق اجتماعی و مسئولیت اجتماعی است. بیماری کرونا وقتی از پا درمیآید که به دیگران نیز اهمیت دهیم. مردم باید بفهمند که برای زندگی کردن و ادامه حیات، سایر مردم نیز اهمیت دارند و فقط این «من» نیست که مهم است، بلکه تکتک افراد جامعه هم مهم هستند.
از زمانهای قدیم میگفتند که باید جلوی دهان خود را بگیرید و آب دهان را به بیرون نیندازید، خیلیها مقاومت میکردند، اما کمکم این به یک فرهنگ تبدیل شد و دیگر کسی را نمیبینیم که این عمل را انجام دهد. الان هم در این بازه زمانی که کرونا آمده است، متخصصان میگویند باید ماسک زد اما برخی همچنان مقاومت میکنند و جلوی دهان خود را نمیگیرند و از ماسک استفاده نمیکنند. چنانچه «دیگری» برای همه مهم شود، همگان استفاده از ماسک و مسائل دیگر را رعایت خواهند کرد. اینکه برخی پروتکلها را رعایت نمیکنند دیگران هم آسیب میبینند، این در حالی است که برای مرگ یک فرد، دیگری نباید بمیرد. نه تنها در بحث کرونا بلکه در مباحث دیگر هم خیلیها به یکدیگر اهمیت نمیدهند؛ نمونه بارز این نکته گرانفروشی است، وقتی دیگران برایمان مهم باشند، هم ماسک میزنیم و هم فاصله اجتماعی را رعایت میکنیم و در نهایت کرونا هم تمام میشود.
اتاق جنگ خارجی برای مشکل داخلی
فرزانه دانایی در روزنامه وطن امروز نوشت:
بیل ماهر، مجری معروف شبکه HBO در برنامه تلویزیونی جمعهشب خود که به گفتوگو با تحلیلگران سیاسی آمریکا درباره نتایج انتخابات اختصاص داشت، جملهای گفت که مورد توجه رسانههای آمریکایی قرار گرفته است. او گفت: «مهم نیست روز سهشنبه چه طرفی در انتخاب پیروز شود، بیایید از جنگ داخلی بگذریم و به سمت آشتی برویم».
با این حال بر اساس نظرسنجیهای جدید، حدود 34 درصد از رأیدهندگان آمریکایی بر این باورند در طول 5 سال آینده آمریکا حتما به سمت جنگ داخلی خواهد رفت. فضای بشدت دوقطبی و سرشار از اعتراضات آمریکا زمینه برای شکلگیری اعتراضات گسترده در زمان پایان یافتن رأیگیری تا زمانی که نتیجه آرا مشخص میشود را فراهم کرده است و انتقادات و اعتراضات دیگر به سیستم سیاسی آمریکا مانند اعتراض به تبعیض نژادی یا اعتراضات معیشتی و اقتصادی میتواند جرقه یک جنگ تمامعیار را در داخل آمریکا بعد از اعلام شدن نتیجه نهایی آرای انتخاباتی بزند.
این مساله چیزی نیست که تنها مورد توجه کشورها و تحلیلگرانی باشد که اعتقاد دارند آمریکا در نهایت در چاهی که خود برای دموکراسی کشورهای دیگر کنده، خواهد افتاد؛ تحلیلگران داخلی آمریکا نیز بر این باورند همانطور که مردم برای یک آشوب و اغتشاش یا جنگ داخلی در آمریکا آماده شدهاند، مسؤولان سیاسی آمریکا نیز باید خود را برای این مساله آماده کنند و از مواجهه با واقعیت نهراسند.
اندیشکده گروه بحران بینالمللی که یکی از اندیشکدههای فعال در زمینه بحرانهای امنیتی در سراسر جهان است، این بار برای نخستین مرتبه در طول دوران تاریخ 25 ساله فعالیتش، گزارشی را منتشر کرده که در آن از ابعاد بحران امنیتی احتمالی بعد از انتخابات آمریکا سخن گفته شده است. تحلیلگران این اندیشکده در گزارش خود به این مساله اشاره کردهاند که در شرایطی مردم خود را برای حضور پای صندوقهای انتخاباتی در آمریکا آماده میکنند که بذر ناآرامیها و بحرانهای امنیتی از مدتها قبل در جامعه آمریکا پاشیده شده است. صحبتهای نامزدهای انتخاباتی آمریکا نیز نشان میدهد آنها بویژه ترامپ، به جای اینکه سعی کنند شرایط پیچیده فعلی را درست کنند و آتش نفرت در جامعه آمریکایی را خاموش کنند، خود آتشبیار معرکه شدهاند و قصد ندارند فضا را آرام کنند.
از نظر تحلیلگران این اندیشکده، در صورتی که ناآرامیها در آمریکا گسترش پیدا کند، نه تنها باعث ایجاد آشوب و غارت اموال مردم و درگیر شدن آمریکا با مسائل اقتصادی ناشی از آن میشود، بلکه در کل دنیا دیگر اعتباری برای این کشور بهجا نخواهد گذاشت. راهکار تحلیلگران آمریکایی اما از خود مشکل سختتر است، زیرا همه چیز ریشهگرفته از نوع برخورد سیاستمداران این کشور است. این اندیشکده پیشنهاد داده است مقامات باید آمادگی کامل برای مقابله با ارعاب رأیدهندگان را داشته باشند و در صورتی که در سیستم رأیگیری، آشوب و اعتراضات و ناآرامیهای احتمالی به وجود آمد، به گرفتن رأی مردم در روزهای پس از سوم نوامبر نیز ادامه دهند. این در شرایطی است که مهمترین اقدام دولت ترامپ و برخی فرمانداران جمهوریخواه در تمام ایالتهای آمریکا تاکنون این بود که اطمینان حاصل کنند مردم نمیتوانند رأی دهند یا اینکه اقلیتهای نژادی مانند رنگینپوستان چنان در صفهای رأیدهی میمانند که دیگر عطای آن را به لقایش میبخشند. آنها عقیده دارند هر قدر آرا کمتر باشد، آرای الکترال بیشتر میتواند به سمت نامزد جمهوریخواه شیفت پیدا کند و به همین دلیل تمام تلاش خود برای سنگاندازی در مسیر رأی دادن - چه پستی و چه حضوری - را فراهم میکنند. این اندیشکده در ادامه خاطرنشان کرده است که رهبران ۲ حزب دموکرات و جمهوریخواه و نامزدهای انتخاباتی باید در رویکردی غیرحزبی، خواستار برگزاری انتخاباتی پاک در آمریکا شوند و اعلام کنند نتیجه انتخابات هر چه باشد، در نهایت آن را میپذیرند. این اندیشکده اما خطمشی هم برای رهبران کشورهای خارجی تعیین کرده و از آنها خواسته به صورت زودهنگام به هیچ کدام از نامزدهای انتخاباتی پیام تبریک ندهند! این اندیشکده البته مانند سایر مقامات آمریکایی از شبکههای اجتماعی در فضای مجازی و رسانهها نیز خواسته است به موضوعات مرتبط با تقلب در انتخابات دامن نزنند.
این توصیه اما در شرایطی مطرح شده که نشریه آتلانتیک شبکه تلویزیونی فاکسنیوز را به عنوان متهم اصلی ایجاد تفرقه و آشوب در بین مردم معرفی و تصریح کرده است: «فاکسنیوز با بیگانههراسی، تفرقهافکنی، انتشار اندیشههای بسیار مسموم، توجیه دیدگاه آخرالزمانی، ایجاد ترس و...؛ شبهنظامیانی برای جنگ داخلی احتمالی آمریکا ساخته است».
روزنامه نیویورکتایمز نیز در یادداشتی به قلم چارلز بلو نوشت: انتخابات آمریکا قلب این کشور را مورد آزمون قرار میدهد. این انتخابات سؤالات اساسیای را برای آمریکا مطرح خواهد کرد؛ اینکه ما که هستیم و چگونه به این نقطه رسیدهایم؟
این سؤالات، این روزها به سؤال اصلی بسیاری از افراد در فضای سیاسی آمریکا تبدیل شده است. برخی مانند جمهوریخواهان و شخص ترامپ سعی میکنند افول قدرت درونی دولت آمریکا برای برگزاری انتخاباتی سالم را به دخالت عوامل خارجی نسبت دهند و ایران، روسیه و چین را مسؤول دانسته و خواهان تشکیل «اتاق جنگ در فضای مجازی» برای مقابله با دخالتهای خارجی در انتخابات آمریکا شوند و عدهای دیگر میبینند مشکل اصلی و ریشه اعتراضات، نه کشورهای خارجی، بلکه خود آمریکا و سیستم سیاسی این کشور است. این افراد با این حال هنوز به این مساله اعتراف نکرده و به دنبال راهحلها و مرهمهایی مقطعی و جزئی برای بحرانی به این بزرگی هستند. کاهش اعتماد مردم به سیستم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آمریکا و همچنین بیاعتمادیشان نسبت به رهبران دروغگو و فاسدشان که یکی حاضر نیست برگههای مالیاتیاش را برای افکار عمومی منتشر کند و دیگری نیز نمیپذیرد اطرافیانش در زمان حضور او در دولت به نفع منافع شخصی خود با رهبران خارجی قرارداد اقتصادی امضا میکردهاند، نکته مهمی است.
انتخابات آمریکا زنگ خطر جدی را برای تحلیلگران داخلی این کشور به صدا درآورده است اما آنها هنوز این هشدار را که ریشههای این بحران در مسائل داخلی و سیستم سیاسی - اقتصادی آن است، متوجه نشدهاند و سعی دارند با دستورات مقطعی سرپوشی بر این بحران و افول بزرگ بگذارند.
تاثیر انتخابات آمریکا بر سیاست خارجی
داریوش قنبری در روزنامه آرمان ملی نوشت:
نظرسنجیهای انتخابات با اختلاف قابلتوجهی جلوتربودن بایدن را اعلام میکند اما واقعیت دو درجهای بودن بحث انتخابات آمریکا این امکان که وضعیت واقعی رایدهندگان با رای کالجهای انتخاباتی همسویی نداشته باشد یا به نوعی منطبق با هم نباشند را منتفی نمیداند، همانطور که دور قبل صحبت از پیشتازی هیلاری کلینتون بود اما در نهایت دونالد ترامپ به کاخ سفید راه یافت که از ویژگیهای نظام انتخاباتی آمریکاست که شاید تطابقی با معیارهای دموکراتیک که رایدهندگان باید مستقیم انتخاب کنند، نداشته باشد. اما جدا از اینکه بایدن انتخاب شود یا ترامپ، قطعا رویه ثابتی در قبال ایران در عرصه سیاست خارجی وجود دارد که درمجموع زیاد تغییری نخواهد کرد. البته نباید این نکته را از خاطر دور داشت که در آمریکا، دست رئیسجمهور در عرصه سیاست خارجی نسبتا باز است و اختیارات قابلتوجهی دارد و میتواند براساس تمایلات خود، تغییر و تحولاتی در رویکردها و تاکتیکهای سیاست خارجی داشته باشد.
اما استراتژیها به این سادگی قابل تغییر نیستند و در مجموع دو حزب دموکرات و جمهوریخواه هر کدام تاکتیک خاصی برای رسیدن به اهداف خود دارند. جمهوریخواهان معمولا در عرصه سیاست خارجی خشنتر رفتار میکنند اما دموکراتها خشونت رفتاری خاص جمهوریخواهان را ندارند، یک مقدار ملایمتر هستند. جو بایدن در صورت پیروزی به برجام برمیگردد و مذاکرات جدید تکمیلی را با ایران در دستور کار قرار میدهد و البته در چارچوبهایی که اعلام کرده احتمالا مورد قبول ایران واقع نمیشود. بهخصوص در ارتباط با مسائل دفاعی آنچه مورد نظر بایدن است، مورد پذیرش قرار نمیگیرد. اما شاید بتوان به نوعی زمینه یک تفاهم در ارتباط با مسائل منطقه را با آمریکا در صورت پیروزی بایدن و برگشت به برجام مطرح کرد. موفقیت بایدن و ورودش به کاخ سفید حداقل تا حدودی از فشارها کاسته و حداقل در عرصه اقتصادی سیگنالهای مثبتی به همراه دارد و آثار روانی مربوط به بحران روابط ایران و آمریکا که نوسانات ارزی خاص را به دنبال دارد، کنترل میکند.
ولی در شکل مقابل قضیه قطعا و یقینا وضعیت ما به نوعی تحت تاثیر انتخاب مجدد ترامپ قرار میگیرد که برجام را قبول نداشت و از آن خارج شد و مذاکرهای را دنبال میکند که امتیازات بیشتری از ایران بگیرد. ترامپ بارها از اینکه به محض پیروزی ایرانیها برای مذاکره پا پیش میگذارند، سخن گفته که امری بعید به نظر میرسد. شرایط سختتری که ترامپ میخواهد در صورت پیروزی بر ایران اعمال کند، خودش میتواند رفتن به سمت مذاکره را با یکسری دشواریهای خاص مواجه کند. ترامپ دست به اقداماتی در منطقه در راستای صلح اعراب و اسرائیل زده که در این رابطه تهدید ایران را بیشتر از آنچه قبلا توسط آمریکا مطرح میشد، مطرح کرده به گونهای که تبدیل به تهدیدی در منطقه شود و با برجسته کردن آن، اعراب منطقه وادار به اتحاد با اسرائیل شوند و در این راستا روابط خود را به سمت عادیسازی با اسرائیل پیش برند.
سیاست ایرانهراسی و ترساندن کشورهای منطقه از ایران و برجسته کردن تهدید ایران تابهحال باعث شده که بعضی کشورهای منطقه به سمت عادیسازی روابط با اسرائیل حرکت کنند و ظاهرا کشورهای دیگر منطقه هم در صف پیوستن قرار گرفتهاند. بنابراین برای اینکه پروسه عادیسازی تکمیل شود، ترامپ به این راحتی فعلا با ایران کنار نمیآید و درحقیقت کارکرد دشمنی با ایران این است که اعراب و اسرائیل را بیشتر بههم نزدیک کند و با توجه به کارکردی که ایران در سیاست خارجی ترامپ دارد، حداقل ظرف یکسال بعد از روی کارآمدن دوباره، گرچه دم از مذاکره میزند، اما اولویت مذاکره با ایران را ندارد و بیشتر به صورت یک سیاست اعلامی همچنان مذاکره با ایران را بیان میکند اما سیاست اعمالی، در جهت برجسته کردن تهدید ایران برای اعراب منطقه خواهد بود تا پروسه صلح خاورمیانه در ارتباط با صلح اعراب و اسرائیل پیش رود و بعد از آن، ایران جای خاصی در سیاست خارجی آمریکا پیدا میکند و بحث مذاکره بعد از این مقطع مورد توجه ترامپ قرار میگیرد.
مساله دیگر موانعی است که ترامپ برای رئیسجمهور بعد از خود درست کرده که به این راحتی نتواند بعضی از آنها را از سر راه بردارد و نیاز به همکاری کنگره و مجلس سنا که در سیاست خارجی آمریکا نقش تعیینکنندهای دارد و اختیارات قابل توجهی در این عرصه داراست، داشته باشد. این سوال که آیا اگر بایدن هم بخواهد کنگره آمریکا این اجازه را میدهد و همراهی لازم را در جهت کم کردن فشارها بر ایران خواهد داشت یا نه؟ ما را از اینکه خیلی خوشبین باشیم برحذر میدارد و سابقه دموکراتها که یک مقدار ایدئولوژیکتر هستند و در مورد برخی مسائل، ادعاهایی مطرح میکنند که میتواند فصل جدیدی از تنش در روابط ایران و آمریکا را بهدنبال داشته باشد نیز از جمله موانع دیگر است که وجود دارد.
اعتیاد به مذاکره، امریکا را معتاد کرد
محمد اسماعیلی در روزنامه جوان نوشت:
«تحریم» پرکاربردترین ابزار ایالات متحده امریکا برای «نظاممندسازی» رفتار و اقدامات کشورهای مورد هدف و تضعیف حاکمیت سیاسی آنهاست.
مهمتر از اصل تحریم، اثرات و پیامدهای روانی آن است، بدین معنا که آشفتگی و التهاب ذهنی ناشی از وضع و اعمال تحریمها در سه لایه «مسئولان»، «رسانهها» و پس از آن «افکار عمومی» اثرات تحریم را تا چندین برابر میتواند افزایش دهد.
چنانچه مقامات ارشد کشور مورد هدف تحریم ایالات متحده، قبل از رسانه - مردم، نسبت به اثرات تحریم دچار ترس و اضطراب شوند و آن را به تریبونهای رسمی بکشانند و با ضریب خبری که رسانهها با عملیات روانی به آن میدهند، جامعه نیز دچار دلهره و دلمشغولی مشابه میشود، شکل گیری چنین مرحلهای در میان مقامات، رسانهها و جامعه یعنی دستیابی حداکثری ایالات متحده به اهداف تحریمی.
اثرپذیری رسانه و مردم از مسئولان ارشد به قدری حائز اهمیت است که ابراز عبارتی مانند «خزانه کشور خالی است» میتواند موجی از ناامیدی و ترس را در اقشار مختلف جامعه ایجاد کند. متأثر از این موجها در شرایط تحریمی حتی ابراز عبارتی مانند «انبارهای کشور از مواد غذایی و اساسی پر است» برای افکار عمومی معنای مخالف تفسیر و به تشویش افکار عمومی منجر میشود.
با استناد به اظهارات مقامات ایالات متحده امریکا میتوان پی برد که در هیچ دورهای، کاخ سفید نسبت به استفاده از «تحریم» اعتیاد پیدا نکرده و اثرگذاری آن را مفید ندانسته است؛ وزیر خارجه کشورمان نیز طی یک سال اخیر بارها با ابراز گزاره «امریکا به اعمال تحریمهای ضدایرانی اعتیاد پیدا کرده است»، ذهنیت این روزهای امریکاییها را به تصویر کشیده است.
دستگاههای محاسبه سنج امریکایی بعد از اعمال مجموعهای از تحریمهای بینالمللی، فعالیت خود را آغاز میکنند تا برآوردی دقیق و سنجیده از میزان اثرگذاری «روانی» و «واقعی» تحریمها به دست بیاورند و چنانچه اعمال تحریمها توانسته بود مقامات تصمیم گیر وتصمیمساز را دچار ترس و ملتهب کند، دامنه و حجم آن تحریمها را توسعه داده تا ترس مقامات را به افکار عمومی آن جامعه تسری داده و شرایط تحمیل مذاکره را فراهم کند.
ریچارد نفیو از معماران تحریم ضدایرانی در کتاب خود (هنر تحریمها)، اهمیت ایجاد ترس و دلهره در افکار عمومی را پس از وضع تحریم اینگونه شرح میدهد: «امریکا هیچگونه تحریمی علیه واردات مرغ ایران وضع نکرده بود، اما قیمت مرغ در سال به دلیل تورم ایجاد شده از ناحیه تحریمها بالا رفت گرچه یک دلیل آن نیز سوءمدیریت اقتصادی در ایران بود. افزایش قیمت به یأس بیشتر عمومی منجر شد، یأسی که حتی در سالهای متمادی تحریمهای مالی مشاهده نشده بود...».
هیلاری کلینتون در کتاب خاطرات خود موضعگیری دو تن از نامزدهای انتخاباتی در مناظرات انتخابات سال ۹۲ مبنی بر اظهار «ضعف و ناتوانی در برابر تحریمهای غرب و لزوم مذاکره مستقیم با امریکا برای کاهش فشارهای اقتصادی» را عامل مؤثر بر تشدید فشارهای اقتصادی عنوان میکند.
اینکه امریکاییها طی چند سال اخیر بیش از هر زمان دیگری نسبت به توسعه تحریمها علاقه نشان میدهند اتفاقی نیست و ارتباط مستقیمی با اظهارات مسئولانی دارد که سیگنال ضعف و ناتوانی را به افکار عمومی داخلی و دستگاههای محاسبه سنج امریکایی مخابره میکنند. اینکه طی ماههای اخیر سران کاخ سفید از قریب الوقوع بودن مذاکرات جدید با ایران سخن میگویند، ناشی از برآوردی است که از فضای روانی حاکم بر برخی از مسئولان اجرایی و آشفتگی روانی- اجتماعی ناشی از آن در جامعه مشاهده میکنند. اینکه طی هفتههای اخیر مکرر گفته میشود «ایالات متحده امریکا به استفاده از ابزار تحریمها معتاد شده است» ناشی از رفتاری است که در داخل تبدیل به یک عادت شائبهدار شده است و آن اصرار توأم با اشتیاق به «مذاکره» است.
در حالی که تمامی مقامات امریکا تأکید میکنند که تحت هیچ عنوان به برجام بازنخواهد گشت، برخی از مقامات ارشد دولت بدون توجه به هزینههای غیرقابل احصای برجام و نقض آن از سوی امریکا- اروپا همچنان خود از آغوش باز دولت برای بازگشت امریکا به برجام سخن میگویند! مورگان اورتگاس سخنگوی وزارت خارجه امریکا میگوید: «در صورت پیروزی در انتخابات هرگز به برجام بازنمیگردیم.» علی ربیعی سخنگوی دولت بیان میکند: «برای ما فرقی ندارد که کدام رئیس جمهور در امریکا تصمیم به بازگشت به برجام خواهد گرفت، هر رئیسجمهوری که چنین تصمیمی بگیرد از آن استقبال میکنیم.»
بستر اصلی معتاد ماندن امریکا به تحریم، اعتیاد طیفی از تصمیمگیران به مذاکره و بسترسازی اقتصادی – معیشتی برای دست یابی به چنین هدفی است و چنانچه ولع «توافق» فروکش کند به تبع آن اعتیاد امریکاییها نیز قابل درمان است.
توهین به پیامبر(ص) توهین به اخلاق و انسانیت
کورش شجاعی در روزنامه خراسان نوشت:
آیا توهین نشریه فرانسوی با انتشار کاریکاتور از «ختم المرسلین» و حمایت رئیس جمهور فرانسه از این اقدام بس موهن به بهانه آزادی بیان، در واقع چیزی جز اهانت و توهین به انسانیت و همه خوبی هاست؟ آیا هتک حرمت انسانی والا و بزرگوار که حتی قبل از مبعوث شدن به پیامبری، در بین مردمان به راستگویی، درستکاری، امانت داری، جوانمردی و ... شهره بود و «محمد امین»اش می خواندند به سخره گرفتن همه خوبی و فضائل انسانی نیست؟ آیا شکستن حرمت خاتم الانبیا و شکستن حرمت همه پیامبران و فرستادگان الهی که مژده بعثت ختم رسل را داده بودند نیست؟آیا توهین به تجسم عینی و تام و اتّم عشق و مهربانی و انسانیت و نوع دوستی و احیا کننده «کرامت انسانی» توهین به همه انسان ها و اصل تاکید شده قرآنی «کرامت انسان» نیست؟آیا تاختن بر شخصیت بزرگوار انسانی که همه هستی و جان و عمر خویش را صرف بیدار کردن وجدان و فطرت انسان ها و بازیابی کرامت و شرافت انسانی کرد، تاخت بی رحمانه و بی شرمانه به شخصیت و وجدان انسانی نیست؟کدام اهل وجدان و انصافی روا می دارد که حرمت پدر یک خانواده شکسته شود، چه رسد به شکست حرمت پدری که نه تنها 1.5 میلیارد مسلمان چون جان شیرین دوستش می دارند بلکه پدری که پیام ها و سیره و سنت الهی اش، برای تمامی بشریت و «خانواده هستی» بهترین ها را از پس دیگر پیامبران منادی حق و حقیقت به ارمغان آورده است.آیا ره آورد و ارمغان ارتباط تمامی پیامبران با آفریدگار هستی و نیوشیدن وحی الهی چیزی جز رهانیدن انسان از شر جهل و نادانی، بت پرستی، خرافه گرایی و راهنمایی و هدایت انسان به مسیر حق و یکتاپرستی و بیداری فطرت و وجدان و عقل و خرد انسانی و بازیابی کرامت انسان بوده است؟پس آیا توهین به هر پیامبری از «آدم» گرفته تا «نوح نبی ا...» و «ابراهیم خلیل ا...» و «موسی کلیم ا...» و «عیسی روح ا...» و «محمد حبیب ا...» توهین به اصل هدایت و روشنگری و خردورزی و حقیقت طلبی و بیداری و شکستن حرمت همه پیامبران بلکه اساسا به سخره گرفتن فلسفه خلقت و بعثت انبیا و اهانت به حضرت حق و آفریدگار بی همتای جهان هستی نیست؟پس چرا و چگونه می شود که هنوز هستند کسانی که به مقدس ترین مقدسات و عالی ترین نمونه انسانیت و الگو و اسوه صبر و مهربانی و فداکاری، به انسان کامل، مظهر رافت الهی، حضرت محمد مصطفی تجلی رحمت واسعه الهی و این پدر معنوی خانواده بشریت و هستی اهانت می کنند؟
آیا چنین گستاخی و حرمت شکنی ها نشانگر وجود هر چند «مردارگونه» «ابوجهل»ها و «ابولهب» ها و ... در عصر «جاهلیت مدرن» نیست؟ اگر آن نابخردان باطل کیش فراری از پذیرش حق و حقیقت و هم مسلکانشان به گاه بعثت ختم المرسلین، حضرتش را ساحر و مجنون و ... می خواندند و سنگ به سوی وجود مطهرش پرتاب می کردند و یارانش را به بدترین شکل شکنجه می دادند و می کشتند و امثال «سمیه» را به جرم باور به خداوند یگانه و آیین محمدی به دو نیم می کردند امروز نیز در قرن 21 و عصر انفجار اطلاعات، آنان که چشم و گوش بر حقیقت و فلسفه هستی و خلقت و بعثت انبیا و ندای منادیان حق تعالی بسته اند و منافع سیاسی و حزبی و دنیوی خود را در چشم و گوش بستن بر حقیقت و شکستن حرمت مقدسات و بازی با «وجدان انسانیت» می بینند و می پندارند آن چنان در دام شیطان نفس و جهل خود خواسته از یک سو و فرار از مشکلات داخلی و به انحراف کشاندن افکار عمومی گرفتار آمده اند که این چنین در کشور به اصطلاح «مهد آزادی» و بیان خود را دچار خیانت به آزادی بیان و البته هم صدایی و هم پیمانی با ابوجهل ها و ابولهب ها کرده اند، هم صدایی و هم پیمانی که عاقبت آن برای اهل وجدان و انصاف و حق و حقیقت روشن است.
آیا کسانی مانند ماکرون پاسخی به امثال این سوال ها دارند که چرا توهین به پیامبر اعظم حضرت ختم المرسلین در کشورش آزاد است اما تحقیق و واکاوی جریاناتی مانند «هولوکاست» حتی توسط محققانی مانند روژه گارودی عاقبتی آن چنانی دارد؟!