سرویس سیاست مشرق - روزنامهها و جراید در بخش سرمقاله و یادداشت روز به بیان دیدگاهها و نظریات اصلی و اساسی خود میپردازند؛ نظراتی که بیشتر با خط خبری و سیاسی این جراید همخوانی دارد و میتوان آن را سخن اول و آخر ارباب جراید عنوان کرد که اهمیت ویژهای نیز دارد. در ادامه یادداشت و سرمقالههای روزنامههای صبح کشور با گرایشهای مختلف سیاسی را میخوانید:
**********
بازوهای اجرایی آمریکا در داخل کشور
سعدالله زارعی در روزنامه کیهان نوشت:
سخنان دیروز رهبر معظم انقلاب اسلامی که به مناسبت وقایع مهم این روز ایراد گردید، دارای نکتههای برجستهای بود که در اینجا درباره بعضی از آنها تاملی خواهیم داشت:
1- در رابطه با مواضع اخیر مقامات فرانسوی فرمودند: «دفاع رئیسجمهور فرانسه از وحشیگری فرهنگی و عمل جنایتکارانه آن کاریکاتوریست، روی دیگر سکه دفاع آن کشور از منافقین و صدام است.» و نتیجه گرفتند که «ماجرای اخیر نشاندهنده ذات ظلمانی و وحشی تمدن غرب است». اسلام از همان سالهای آغازین به دفعات با اروپا مواجه شده است. جنگ موته در زمان پیامبر(ص) روی داد و پس از آن اروپا با مرکزیت «بیزانس» بارها تلاش کرد تا اسلام را از بین ببرد. بعدها ماجرای اندلس پیش آمد و اروپاییها با ترفند زشت جنسی تلاش کردند تا جوانان مبارز اندلس را به فساد بکشانند و سپس بر سرزمینشان که به مهد تمدن اسلام تبدیل شده بود، سیطره پیدا کنند. بعدها اروپاییها با محوریت همین فرانسویها در حملات پیدرپی به جنایات زیادی علیه مسلمانان دست زدند که بعضی از محققین غربی نوشتهاند در کوچهای از بیتالمقدس گذر نکردند مگر آنکه جوی خون جریان پیدا کرد. در جریان جنگهای صلیبی، فتوای قتلعام مسلمانان توسط یک کشیش فرانسوی صادر شد و جنگ با قتلعام مسلمانان اروپایی در جزیره ایبری آغاز گردید. بعدها دوباره مناطق مسلمان به محل غارت و قتل مظلومین به دست قدرتهای اروپایی بهویژه سه کشور فرانسه، ایتالیا و انگلیس تبدیل گردید و در نهایت ممالک به هم پیوسته اسلامی به دست دو کشور فرانسه و انگلیس (سایکس-پیکو) قطعهقطعه شد و در هر قطعهای هم بذر فتنهای کاشته شد تا هیچ دو کشور مسلمان نتوانند به تفاهم برسند و البته این ماجرا با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به شکل دیگری ادامه یافت هرچند دیگر تضمینی برای موفقیت برنامه غرب وجود نداشت. اگر کشیدن کاریکاتور و سپس دفاع مقامات فرانسوی از آن را کنار کارنامه فرانسویان در هزار سال اخیر قرار دهیم، درمییابیم که این یک «تصمیم ناشی از اشتباه» نیست بلکه برخاسته از ذات تمدنی است که چنین سابقه سیاهی را یدک میکشد.
2- رهبر معظم انقلاب در بخش دیگری از سخنان خود به «اهمیت وحدت» اشاره کرده و فرمودند: «امروز روشن شده که وحدت جهان اسلام چقدر گرانقیمت است و اگر محقق شده بود، میتوانست مانع وقوع بسیاری از اختلافات و جنگهای خونین در منطقه شود». اگر نگاهی به سابقه درگیریهای نظامی و جنگهایی که غرب علیه جهان اسلام راه انداخته و نیز به نتایج آن بیندازیم، درمییابیم که اولا جنگهای غرب علیه جهان اسلام یا یکی از ممالک جهان اسلام، در زمانهایی اتفاق افتاده که مسلمانان در وضعیت تفرقه قرار داشتهاند و یا غرب آنها را در چنین شرایطی ارزیابی کرده است. در این میان «وحدت»، مهمترین سلاح جهان اسلام بوده است چه در گذشتههای دور و چه در برهههای اخیر و چه در شرایط کنونی، مسلمانان جمعیت انبوهی بودهاند و «با هم بودن» آنان باعث هراس غرب از زدن چشمزخم به مسلمانان میشده است. بر این اساس قدرتهای اروپایی یا با تأمل در جمعیت مسلمان از رویارویی نظامی با جهان اسلام خودداری کردهاند و یا آنگاه که با محاسبه غلط به جنگ مسلمانان آمدهاند، شکست خورده و کنار رفتهاند. یک بار در زمان ایوبیان اروپا به سمت فلسطین حرکت کرد و آن را به اشغال درآورد ولی در زمان کوتاهی با سپاهی از سوریه به فرماندهی صلاحالدین ایوبی مواجه شده و شکست خفتباری را پذیرا شدند. بنابراین وحدت نتیجهبخشترین و کمهزینهترین راهبرد دفاعی جهان اسلام در مقابل دشمنان عنود اروپایی و غیر اروپایی است.
کما اینکه در همین دو قرن اخیر شاهد بودیم که برای متفرق کردن جهان اسلام، چه هزینههایی از سوی دولتهای غربی صرف شد. امروز هم راهحل فقط وحدت است. جهان اسلام ظرفیت بسیار بزرگی دارد، دو میلیارد نفر و استقرار در مساحتی از شرق آسیا تا غرب آفریقا و در اختیار داشتن موقعیتهای برجسته جغرافیایی و اقتصادی به مسلمانان قدرتی بزرگ بخشیده است و از قضا ندای وحدت به جان مسلمانها هم مینشیند و از این رو باید به عنوان مؤثرترین «راهبرد جهان اسلام» مورد بازخوانی و توجه قرار بگیرد.
3- حضرت امام خامنهای- دامتبرکاته- در بخش دیگری از سخنانشان به انتخابات آمریکا اشاره و فرمودند: «هرکس رئیسجمهور آمریکا بشود، روی سیاست ما تأثیری ندارد.» ادبیات مقام معظم رهبری در اینجا دارای دو بعد است، یک بعد آن تعیین تکلیف مواجهه ما با آمریکاست. به این معنا که رهبری به هر دو کاندیدا با صراحت تمام گفتند به هیچ وجه در انتظار تغییر ایران نباشید. اگر به مطالب دو کاندیدا در جریان مناظرات انتخاباتی نگاه بیندازیم میبینیم که ایران و تغییر سیاستهای آن یکی از اصلیترین محورها برای جلب آرای شهروندان آمریکایی است. رهبری در اینجا آب پاکی روی دست هر دو ریخته و فرمودند تغییر ایران و سیاستهای اصولی آن ممکن نیست. بعد دیگر سخنان رهبر معظم انقلاب، داخلی بود و به کسانی باز میگشت که طی بیش از یک سال اخیر، با هدف علم کردن دوباره خیمه سازش، روی پیروزی این یا آن کاندیدای انتخابات آمریکا، شرطبندی میکردند و بهگونهای فضای داخلی را در مسائل جاری اقتصادی ایران شرطی کرده بودند و همین قماش با بالا و پایین رفتن قیمتها نتیجه میگرفتند که مسائل داخلی ایران لزوماً در خارج از ایران قابل مدیریت است و یک راه هم بیشتر وجود ندارد و آن سازش با آمریکاست. در اینجا رهبر معظم انقلاب به این «دسته غربزده» خاطرنشان کردند، تغییری در سیاستهای ایران در کار نیست، چه دموکراتها برنده شوند و چه جمهوریخواهان.
یک نکته مهم در این میان این است که بیان رهبری از «ثبات سیاستهای ایران» حکایت میکند و این تکلیف کسانی که در محیط خارج کشور- اعم از دولتهای منطقه و فرامنطقه- منتظر نتایج انتخابات در آمریکا و در ایران هستند، روشن کرد. آنان دریافتند ایران دارای ثبات در مواضع است و چیزی نمیتواند آن را تغییر دهد. این موضع بخصوص در فضایی که بعضیها در داخل حکومت، سیگنالهای رسمی یا غیر رسمی خلاف واقع به غرب منعکس میکردند، از اهمیت زیادی برخوردار است و تکلیف را روشن میکند. بر این اساس فرمودند: «ممکن است با آمدن یا نیامدن یک فرد اتفاقاتی بیفتد اما به ما هیچ ارتباطی ندارد و در سیاست جمهوری اسلامی، هیچ تأثیری نخواهد داشت.»
4- رهبر معظم انقلاب در فرازی دیگر از سخنان خود فرمودند: «بسیاری از گرانیهای اخیر توجیه ندارد و باید با هماهنگی بین دستگاههای مربوطه هرچه سریعتر علاج شوند». گزارشهای مختلف بیانگر آن است که اکثر کالاهایی که تولید داخلی است، اعم از چرم، پارچه، لوازم خانگی، مواد خوراکی و هزینههای مرتبط با خدمات حمل و نقل و... طی یک سال اخیر بین 50 تا 300 درصد گران شدهاند و وضع کنونی نشان میدهد که دولت عملاً هیچ حاکمیتی بر این بازارها ندارد و کارها به حال خود رها شدهاند. در این میان دو عنصر در گران شدن بیرویه کالاهای ساخت داخل دخالت دارند که یک عنصر شناخته شده است یعنی «سودجویان» که در محیط بدون «مراقب» اقتصادی، قیمتها را پیدرپی گران میکنند و کار را به جایی رساندهاند که مردم عادت کردهاند هر روز با قیمت افزایش یافته جدیدی مواجه شوند. قدر مسلم تعداد این سودجویان در هر شهری آنقدر زیاد نیست که چشمهای ناظر نتوانند آنان را شناسایی کنند و یا از کار آنها سردر بیاورند. اما در این میان یک عنصر «شناخته نشده» هم وجود دارد که در سخنان دیروز رهبری هم به آن اشاره شد؛ «نفوذیها». کمترین تردیدی وجود ندارد که دشمن علیه ما دست به یک «جنگ اقتصادی» زده است و این را مخفی هم نمیکند و آن را کارآمدترین سلاح در مواجهه با ایران به حساب میآورد. خب همه ابعاد این جنگ اقتصادی نمیتواند در محیط فرامرزی ایران کارسازی شود و ضرورتاً به بازوهای انتقال دهندهای در داخل نیاز است. این بازوهای انتقال دهنده به دو دسته قابل تقسیم هستند بازوهایی که در محیط کسبوکار و در ربط مستقیم با دشمنان ایران مشغول به هم ریختن اوضاع داخلی ما هستند و بازوهایی که در نهادهای حکومتی ما رسوخ کرده و سبب بروز خطاهای راهبردی در تصمیمات اقتصادی، آنگونه که در سالهای اخیر بارها مشاهده کردهایم، میشوند. این بازوها باید بدون کمترین ترحم و تأخیر قطع شوند چه بازوهایی که در محیط کسبوکار در ربط مستقیم با دشمن عمل میکنند و چه بازوهایی که در محیط «تصمیمگیریهای کلان اقتصادی» کشور، خطاهای راهبردی را تصمیمسازی مینمایند.
کام شیرین صنعت با آب شور دریا
رضا اردکانیان در روزنامه ایران نوشت:
همــــزمان با رشــــد جمعیت و توسعه اقتصادی در جهان، تأمیــــن پایــــدار آب همواره بهعنوان یکی از مهمترین دغدغههای اصلی مطرح بوده و این مسأله در گزارشهای سالیان اخیر نهادهای بینالمللی معتبر بخوبی آشکار شده است. واقع شدن ایران نیز در کمربند خشک و نیمهخشک دنیا، توزیع نامناسب بارش در پهنه سرزمین، رشد جمعیت و افزایش نیاز بخشهای مختلف مصرف باعث تمرکز بیشتر تصمیمگیران بخش آب کشور بر سازوکارهایی جهت ایجاد تعادل بین منابع و مصارف آب و حصول اطمینان از تأمین آب پایدار برای مصارف معقول شده است. در شرایط حاضر یکی از سیاستهای اصلی وزارت نیرو جهت حل مشکل کمبود منابع آب مورد نیاز در حوضههای کمآب کشور، علاوه بر انجام فعالیتهای مرتبط با مدیریت مصرف و تلاش برای اعمال سیاستهای مدیریت تقاضا، استفاده از ظرفیت آبهای غیرمتعارف (پسابها، آبهای شور و لبشور درون سرزمینی و نمکزدایی آب دریا و انتقال آن به مناطق کمآب و ...) و ایجاد تعادل بین منابع و مصارف آب در حوضههای آبریز است. سیاست کلی وزارت نیرو در همه کشور در درجه اول مبتنی بر «سازگاری با کمآبی» و به تبع آن تهیه و اجرا شدن برنامههای استانی سازگاری با کمآبی است. این سیاست از اواخر سال 1396 با صدور مصوبهای از سوی دولت پیگیری شده است.
بهرهبرداری از آب دریا، بدون نمکزدایی یا با نمک زدایی، ذیل و در ادامه سیاست سازگاری با کمآبی اجرا میشود.
استفاده از آب دریا در سه دسته صورت میگیرد: دسته اول: طرحهای برداشت و استفاده از آب دریا بدون نمکزدایی در استانهای ساحلی برای مصارف آبزیپروری و خنک کردن برج های نیروگاهها؛ دسته دوم: طرحهای برداشت آب از دریا و نمکزدایی آن برای مصرف در استانهای ساحلی و دسته سوم: طرحهای برداشت آب از دریا و نمکزدایی آن برای انتقال به استانهای غیرساحلی.
تصویب طرحهای دسته سوم مشمول دو شرط بسیار اساسی است: اول، طراحی و تصویب برنامههای سازگاری با کمآبی و مدیریت مصرف و تقاضا در استانهای مقصد و دوم، عدم استفاده از منابع مالی دولتی و صرفاً استفاده از منابع مالی بخش غیردولتی برای نمکزدایی و انتقال آب.
مطالعات مربوط به انتقال آب دریا در قالب طرح مطالعه تأمین و انتقال آب از خلیج فارس و دریای عمان به مرکز فلات ایران، نشان میدهد در افق سال 1425، در تأمین نیاز آبی صنایع این استانها با استفاده از منابع آب متعارف درون سرزمینی، معادل 900 میلیون مترمکعب کسری وجود خواهد داشت که تأمین آن از آب نمکزدایی شده دریا برنامهریزی شده است.
فردا پنجشنبه 15 آبان 1399 مرحله اول از طرح نمکزدایی و انتقال آب دریا برای برخی مصارف صنعتی در استانهای کرمان و یزد از خلیج فارس بهرهبرداری میشود. این طرح در سه قطعه، آب لازم برای صنایع معدنی گلگهر سیرجان (40 میلیون مترمکعب) و شرکت مس سرچشمه (30 میلیون مترمکعب) در استان کرمان و شرکت معدنی چادرملو و سایر صنایع (20 میلیون مترمکعب) در استان یزد را تأمین میکند. همچنین تأمینکننده آب شرب و صنعت به میزان 50 میلیون مترمکعب برای استان هرمزگان و مصارف شرب و بهداشت روستاهای مسیر انتقال به میزان 10 میلیون متر مکعب در استانهای کرمان و هرمزگان است. این طرح گام بلندی به سمت تأمین آب لازم برای توسعه صنعتی در استانهای دارای مواد و صنایع معدنی است. طول قطعه اول این طرح 303 کیلومتر از تأسیسات نمکزدایی تا معدن گلگهر، طول قطعه دوم 150 کیلومتر از معدن گلگهر تا مس سرچشمه و قطعه سوم بهطول 370 کیلومتر از میانه قطعه دوم تا مجتمع فولاد اردکان یزد است.
طرح شیرینسازی آب دریا و انتقال آن به استانهای یزد و کرمان، نتایج سیاستی درستی را آشکار میسازد که همگی شایسته توجه هستند. اول آنکه، کمآبی تقدیر جغرافیایی ایران است و یافتههای جدید نشان میدهد با تشدید تغییر اقلیم، کمآبی در بخشهای زیادی از کشور فزونی خواهد شد. دست یافتن به اقتصادی توسعهیافته و دو یا سه برابر کردن تولید ناخالص داخلی با توجه به این کمآبی تاریخی و جغرافیایی و تشدید آن و نیز توزیع ناهمگون زمانی و مکانی بارشها، مستلزم ارتقای بهرهوری در استفاده از منابع طبیعی و اصلاح نظام برنامهریزی توسعه در کشور و ازجمله توجه عمیق و بنیادین به مقوله آمایش سرزمین است.
دوم، نظام مدیریت منابع آب کشور همه گزینههای شناختهشده با توجه به فناوری در دسترس انسان برای غلبه بر کمآبی و البته تثبیت حیات مسکون در مناطق مختلف کشور را مد نظر دارد. گزینه استفاده از نمکزدایی و انتقال منابع آب دریا (بهعنوان منابع آب غیرمتعارف و برون سرزمینی) نیز به همین ترتیب یکی از گزینههاست که مشروط به پیشرفت در مسیر مدیریت مصرف و تقاضا و تأمین منابع مالی از سوی بخش غیردولتی، قابل استفاده است.
سوم، هزینههای سنگین سرمایهگذاری برای نمکزدایی و انتقال و هزینه تأمین انرژی برای پمپاژ آب از سطح دریا به سایر مناطق و عملیات انتقال، سبب میشود قیمت تمام شده هر متر مکعب آب شیرین انتقالی به قرار اطلاع بین 1.5 تا 3.4 یورو در نوسان باشد. این قیمت آب شیرین انتقالی بدان معناست که عمدتاً برای مصارف صنعتی توجیه دارد. این محاسبات نشان میدهد سازگاری با کمآبی برای مدیریت خردمندانه منابع آب برای مقاصد کشاورزی و شرب در همه استانها بشدت ضروری است و برنامهای که از سال 1396 برای سازگاری با کمآبی در دستور کار قرار گرفته باید با تمام توان و جدیت پیشرفت کرده و اجرا شود. بدیهی است تأمین آب مورد نیاز شرب و بهداشت مردم در تمامی مناطق سرزمین به هر طریق ممکن و مقدور اولویت اصلی است.
آخرین آمارهای داخلی و بینالمللی، تولید ناخالص داخلی ایران را حدود 450 میلیارد دلار نشان میدهد. تردیدی نیست که این میزان تولید ناخالص داخلی برای تبدیل شدن به کشوری با سطح رفاه نسبی، کاهش شدید فقر و دارای قدرت اقتصادی قابل توجه در سطح منطقه و جهان، کافی نیست. تبدیل شدن به کشوری با حداقل 1000 میلیارد دلار تولید ناخالص داخلی و قرار گرفتن در بین 10 اقتصاد برتر جهان که همگی تولید ناخالص داخلی بالاتر از 1500 میلیارد دلار دارند، ملزومات بسیاری میطلبد، اما یک لازمه بسیار بنیادین آن، شیوه استفاده از منابع محیط زیستی است. دو یا سه برابر شدن تولید ناخالص داخلی ایران هر ملزومی در عرصه سیاست اقتصادی، سیاست داخلی یا خارجی داشته باشد، یک اصل مهم را نیز بههمراه دارد: استفاده بهرهور از منابع محیط زیستی و بویژه منابع آب. خلق ثروت باید با حداکثر بهرهوری صورت گیرد تا محدودیتهای منابع طبیعی به محدودیتهای رشد تبدیل نشوند.
طرح نمکزدایی و انتقال آب دریا در درجه اول نشاندهنده دوراندیشی سیاستی کشور برای کسب فناوری لازم جهت نمکزدایی، تحقق ظرفیتها و توانمندیهای فناورانه کشور حتی در شرایط تحریم و ظرفیتهای همکاری بخش خصوصی و دولت برای طرحهای توسعه منابع آب و استفادههای صنعتی است. این طرح در درجه دوم، اهمیت سازگاری با کمآبی و درک کردن هر قطره از آب تجدیدپذیری را نشان میدهد که سالانه بالغ بر 85 میلیارد متر مکعب آن در کشور مصرف میشود. ارزش اقتصادی 85 میلیارد مترمکعب آب تجدیدپذیری که سالانه در کشور مصرف میشود اگر با مقیاس آب نمکزدایی و منتقلشده از دریا معادلسازی شود (میانگین 1.5 تا 3.4 یورو در هر مترمکعب) معادل 208 میلیارد یورو در سال است. این برآوردی تقریبی از ارزش آبی که سالانه در ایران مصرف میشود ما را نسبت به هر قطره آب و ضرورت استفاده بهرهور از آن آگاه میسازد. این آگاهی و اقدام متناسب با آن را برای رسیدن به اقتصادی 1000 تا 1500 میلیارد دلاری نیاز داریم.
آیا آمریکا به جنگ داخلی رأی داد؟
شروین طاهری در روزنامه وطن امروز نوشت:
حدود ۳ هفته پیش دونالد ترامپ در تجمع انتخاباتی جمهوریخواهان در شهر سنفورد ایالت فلوریدا لاف زده بود که اگر پیروز شود منتظر نخستین تماس از سوی ایران خواهد بود! نشان به آن نشان که امروز با پایان مهلت رایگیری انتخابات 2020، ذهن و جسم رئیسجمهور آمریکا چنان درگیر جنگ قدرت در واشنگتن است که نه تنها به هیچ تماسی از تهران پاسخ نخواهد گفت بلکه وجود پر از کینهاش نسبت به دشمنان داخلی باعث میشود او احتمالا نسبت به موشکهایی که از خارج شلیک شوند نیز بیتفاوت باشد.
در پایان دومین دهه از قرن بیستویکم، قرنی که فرید زکریا، مشاور پیشین کاخ سفید آن را «قرن بدون آمریکا» خوانده، اگر برای یانکیها هنوز تعصبی مانده باشد، امروز جلوه آن دیگر کف خیابانهای شهرهای کشور پارهپارهشان خواهد بود و بس. کشوری که دیگر حتی نمیتواند ژست دموکراسی بگیرد چرا که رئیسجمهور پیشینش ۲ روز قبل از انتخابات، رئیسجمهور فعلی را صریحا دیکتاتور میخواند در حالی که همزمان ساکن فعلی کاخ سفید نه تنها دیگر حاضر نیست ادعایش درباره پیروزی حتمی خود را در انتخابات همانند اظهارنظر کذایی ۳ هفته پیش با «اگر» مشروط سازد بلکه هر گونه خروجی سامانه دموکراسی آمریکایی را که خود پیروزش نباشد، تقلبی میخواند. او که هفته پیش به شکلی معنادار خواستار تشکیل کمیته صیانت از آرا برای نظارت انتخابات ویژه حزب جمهوریخواه مافوق نظارت قانونی نهاد دولتی زیرمجموعهاش یعنی «کمیسیون انتخابات فدرال» شده بود، با فرارسیدن روز انتخابات دیگر خود را مقید به مواضع واکنشی ندانست. به گفته منابع موثق پیرامون ستاد انتخاباتی ترامپ، او در آستانه انتخابات دیروز کاملا یک طرفه به قاضی رفته و با یک رویکرد کنشگرانه پیشدستانه، قصد کرده بود حتی پیش از پایان مهلت رایگیری روز سهشنبه سوم نوامبر (13 آبان) خود را پیروز انتخابات ریاستجمهوری بداند؛ این نقض آشکار دموکراسی توسط رئیس قوه مجریه و دخالت او در روند انتخابات خواهد بود!
اگر چنین شود، او نه فقط فرمان آتشافروزی عمومی را خطاب به هواداران جمهوریخواه متعصبش صادر کرده که با القائات تیم تبلیغاتیاش مصمم هستند که «در طرف درست تاریخ ایستادهاند» و میخواهند به جنگ خارجیها و گمراهانی بروند که سرزمین موعودشان را آلودهاند بلکه خواسته یا ناخواسته کد مورد انتظار حامیان خشمگین و هراسان حزب دموکرات را هم برای ریختن به خیابانها صادر کرده است کدی که ماههاست توسط جو بایدن و دیگر روسای لیبرال نظیر جان کری، آخرین وزیر خارجه دموکرات مخابره میشود: انقلاب!
کمتر از 5 ماه مانده به این انتخابات، وقتی ترامپ با اشاره به شورشهای ضددولتی در مینیاپولیس- متعاقب قتل جرج فلوید، شهروند سیاهپوست توسط پلیس- مدعی شده بود «اگر بایدن در انتخابات پیروز شود کل کشور مینیاپولیس خواهد شد»، جان کری در پاسخ او نوید داده بود: «ما یک رئیسجمهور جدید(بایدن) خواهیم داشت و اگر جمهوریخواهان سنگاندازی کنند در آمریکا انقلاب میشود!»
پس اگر ظرف روزهای آتی ایالات در حال متفرق شدن آمریکا درگیر جنگی سیاسی و سپس قومی و ایالتی شوند، فقط امضای ترامپ پای آن نخواهد بود بلکه دموکراتها نیز به نوبه خود بارها و بارها اعلان جنگ کردهاند.
تقریبا در همان حوالی بود که نیویورکتایمز، معتبرترین روزنامه سیاسی آمریکا به عنوان نخستین رسانه لیبرال جریان اصلی حامی دموکراتها در گزارشی باورنکردنی، بر دعوت ۲ طرف به جنگ و انقلاب صحه گذاشت و این احتمال را مطرح کرد که هر ۲ جناح فارغ از اینکه روز سوم نوامبر چه کسی از صندوقها درآید، نیروهای اجتماعیشان را برای صفبندی خیابانی تهییج میکنند.
از همان زمان بود که رسانههای لیبرال شروع به القای موازنه قدرت دموکراتها در جنگ داخلی احتمالی به واسطه جنبش اعتراضی شبهنظامی فرا ایالتی و سراسری «آنتی فا» - مخفف آنتی فاشیسم- کردند، جنبشی در اصل دگرباشانه و ضدمذهب که به لطف نژادپرستی عریان دولت ترامپ، تابلوی جنبشهای اعتراضی سیاهان را از دست آنان در آورده است. رسانههای حامی دموکراتها ماههاست چنین القا میکنند که اگر کار به جنگ خیابانی بکشد، آنتی فا بسیار موثرتر از گروههای شبهنظامی تماما سیاهپوست میتواند مقابل چند ده گروه میلیشیای دست راستی حامی ترامپ مثل کوکلوکس کلانها و نو نازیها بایستد.
اینگونه شد که شمارش معکوس آمریکاییها برای انتخابات، به شکل توامان به شمارش معکوس برای آغاز یک جنگ داخلی دیگر تبدیل شد؛ یک جنگ داخلی تمامعیار در روزهای پس از انتخابات که دیگر نمیتوان با محدود شدن در کلیشههای لیبرالی آن را دارای ماهیتی پساترامپی عنوان کرد، بلکه چنین جنگی ریشه در شکافی اجتماعی و ایدئولوژیک داشته که از روز نخست بنیانگذاری ایالات متحده توسط سران بردهدار در بطن جامعه آمریکایی وجود داشته است.
همان گسل نژادپرستانه که 159 سال پیش یانکیهای شمالی و جنوبی را به جان هم انداخت، هنوز در تار و پود آمریکا به چشم میخورد. درگیریهای متعدد انتخاباتی طی روزهای گذشته در گوشه و کنار ینگهدنیا حتی در ثروتمندترین مناطق لسآنجلس مثل بورلی هیلز با قتل و جراحت همراه بودهاند اما دامنه جنگ داخلی پساانتخاباتی قرار نیست به برخوردهای طرفداران جناحی محدود بماند. همانطور که در روزهای گذشته در «وطن امروز» آورده بودیم، یکی از شاخصترین محققان تاریخ نخستین جنگ داخلی آمریکا (186۵ - 186۱) بین ایالات شمالی و جنوبی، فقدان مشروعیت حکومت مرکزی واشنگتن و میل فزاینده ۲ جناح به عدم پذیرش نتایج انتخابات را پدیدآورنده بنبستی مشابه آن زمان در آمریکای امروز برشمرده است.
پروفسور « آرون شینان- دین»، محقق دانشگاه دولتی لوئیزیانا و مولف کتاب «محاسبات خشونت؛ چطور آمریکاییها در جنگ داخلی مبارزه کردند» در مقالهای که اخیرا برای واشنگتنپست نوشت، هشدار داد تز ریاکارانه و خودتوجیهگر ترامپیها که برپایه تئوری توطئه بنا شده، میتواند آمریکا را با دومین جنگ داخلی مواجه کند؛ تزی که میگوید اگر ترامپ ببرد سیستم درست کار میکند و اگر ببازد حتما توطئهای علیه او شده است. با این حال تحلیلگران مستقل یا حامی ترامپ هم انگشت اتهام تحریک به جنگ داخلی را به سوی دموکراتها دراز میکنند که جنبشهای شبهنظامی نظیر آنتیفا را با سرمایهگذاری جرج سوروس، سرمایهدار صهیونیست مشهور حامی انقلابهای رنگین در سراسر جهان علیه دولت ترامپ به خط کردهاند.
به عبارت دیگر ۲ جناح جمهوریخواه و دموکرات تمام توان برون مرزی خود برای سلطه بر جهان را اینک در داخل علیه یکدیگر به کار گرفتهاند؛ نظامیگری بازهای شکاری جمهوریخواه در مقابل تکنیکهای نافرمانی مدنی و شورش براندازی دموکراتها.
طبیعی است ترامپ در راس قوه مجریه و دسترسی به قوای نظامی و انتظامی از کاخ سفید نمیخواهد در این جنگ از پیش بازنده شود. این یک حقیقت است که مشاوران تندرو او از جمله رئیس معنوی ستادش استیو بنن، ایده دوگانهسازی «پیروزی در انتخابات یا جنگ داخلی» را از همان کارزار ۴ سال پیش برای باجگیری از ساختار سیاسی آمریکا پروراندهاند.
همانطور که بارها در رسانهها تکرار شده، ترامپ در تمام این ۴ سال با چنین ذهنیتی برکاخ سفید حکم رانده و هر کاری کرده برای پیروزی در انتخابات بعدی یعنی همین رویداد بوده است.
به گزارش نیویورکتایمز، او ۲ هفته پیش همان زمان که کنی بارت، جمهوریخواه محافظهکار را به عنوان نهمین قاضی دیوان عالی منصوب میکرد، بدون هیچ تعارفی روی برتری 3-6 هم حزبیهایش در عالیترین مرجع قضایی کشور حساب باز کرده و به مشاوران خود گفته بود در صورت شکست در انتخابات انتظار رسیدگیهای جدی از سوی دادستان کل (رئیس دیوان عالی) را دارد.
ترامپ یکشنبه پیش در مقابل خبرنگاران برای آخرین بار نسبت به تقلب سازمان یافته در صندوقهای رای هشدار داد و سپس روز دوشنبه بار دیگر تاکید کرد تصور میکند باید رای بیشتری داشته باشد. رسانههای متعددی نظیر سیانان گزارش دادهاند اخبار مربوط به اعلام پیروزی زودرس در همان شب انتخابات (پیش از پایان رایگیری) از ستاد او به بیرون درز کرده است.
در چنین شرایطی خبرگزاری رویترز درست شب قبل از انتخابات، در گزارشی از برنامه گسترده شهروندان آمریکایی برای اعتراضات ضدترامپ در رابطه با دخالت او در انتخابات خبر داده است. همزمان رادیو ملی آمریکا(NPR) در گزارشی تکاندهنده به گمانهزنی درباره شهرها و کسبوکارهایی پرداخته که از فردای انتخابات با خطر آشوب و خشونت مواجه هستند. دیوید شیپر، ماریسا پنیولازو و الیزابت بیکر، گزارشگران NPR به سطح شهرهایی چون شیکاگو رفته و با ذکر جزئیات، وحشت مردم بویژه مدیران فروشگاهها نسبت به غارت عمومی سازمان یافته پس از انتخابات را منعکس کردهاند.
همه اینها باعث میشود آخرین جلد هفتهنامه تایم پیش از این انتخابات را بهتر نیتخوانی کنیم؛ جلدی که برای نخستینبار طی عمر تقریبا یک سدهای این مجله، لوگوی مشهور TIME بر پیشانی آن جای خود را به یک عبارت دیگر داده بود: «رای بده!» اما آنچه حتی این تغییر را به چالش میکشید، شمای نمادین رایدهندهای مونث با چهره غیراروپایی بود که دستمالی به سبک چریکها به صورت بسته بود؛ مفهومی که از این دعوت حیثیتی و انقلابی دموکراتها برای رای دادن علیه ترامپ استنباط میشود اما فراتر از دموکراسی است: گویی تایم آمریکا را به رای دادن به جنگ فرا میخواند!
به فکر مردم باشیم
محمدرضا خباز در روزنامه آرمان نوشت:
در فرمایشات دیروز رهبر انقلاب اشاره به انتخابات آمریکا و تصریح این نکته که هرکدام انتخاب شوند، فرقی نمیکند (ترامپ یا بایدن) از مهمترینهاست. دلیلش خیلی روشن است چون سیاستهای آمریکا طولانیمدت است و رئیسجمهور هرکس باشد، باید همان سیاستها را تعقیب کند و فقط تفاوتی در علم سیاست به این دو حزب است. یعنی نگاه سیاستمداران دنیا به دو حزب جمهوریخواه و دموکرات به مثابه باز و کبوتر است.
یعنی جمهوریخواهان را به بازها یعنی عقابها تشبیه میکنند و دموکراتها را به کبوترها که کمآزارترند و البته هر دو نانجیباند ولی یکی نانجیبتر است. ترامپ نسبت به کشور ما نانجیبی و تعدی کرد. تعداد زیادی از هموطنان عزیزمان را در جریان کرونا به دلیل کمبود دارو و گرانی بعضی داروها و هزینههای سنگینی که بر بیماران تحمیل میشد، از دست دادیم که به خاطرات تلخی که از ترامپ داریم، افزود.
از طرفی عقل حکم میکند بین بد و بدتر، یکی را انتخاب کنیم و بایدن که از قماش کبوترهاست از بازها و لاشخورها بهتر است وگرنه سیاست هردو حزب یکی است که ایران را قوی و مقتدر نمیخواهند. آنها ایرانی میخواهند که قدرت آمریکا در خاورمیانه را نمایندگی کند و بقیه کشورها را نسبت به خشنودی آمریکا ترغیب نماید.
در این میان باید حواسمان باشد که چه استفادهای از این کشور بکنیم و سیاست ما از همین جا شروع میشود. دیروز میلاد پیغمبر عظیمالشأن اسلام را پشت سر گذاشتیم. ایشان به دلایلی به مدینه مهاجرت کردند و بعد از هشت سال به مکه مسلط شدند. حال باید چه رفتاری با ابوسفیان که در راس کفار مکه بود و از شکنجه مسلمانان دریغ نکرده بود، میداشت؟ پیامبر(ص) در اولین اقدام خود فرمودند که خانه ابوسفیان، خانه امن است. اهل خانهاش و هرکس به خانهاش پناهنده شود در امنیت به سر میبرد.
این برای ما درس است که حتی با دشمنی مثل ابوسفیان اینگونه رفتار میکند. فرد تندرویی درحالی که با اسب در مکه میتاخت شعار «الیوم الملحمه» یعنی امروز روز انتقام است را سر میداد.
پیامبر به امیرالمومنین فرمودند که به او بگوید ساکت باشد و شعار «الیوم المرحمه» یعنی امروز روز رحمت، شفقت و مهربانی است را سر دهد که امروز روز شکوفایی عاطفههای انسانی ماست. پیامبر عظیمالشأن اسلام با ابوسفیان با آن خباثت و پستی چنین رفتار کردند و از توانایی و قدرت هواداران ابوسفیان طوری استفاده کردند که هم آنها را هدایت کردند و هم به منویات خودشان رسیدند. هنر ما هم باید این باشد که چه کنیم تا از گزند آمریکا در امان باشیم ولی از طرف دیگر بتوانیم از فرصتهای بهدستآمده، استفاده کنیم؟ همان تبدیل کردن تهدیدها به فرصت که هنر جمهوری اسلامی است.
مردم واقعا در سختی هستند و چقدر بد است که نگاه همگان به انتخابات آمریکاست که بایدن رای میآورد یا ترامپ؟ افرادی که منتظر فروش کالاهایشان هستند و در اینباره مشورت میکنند که اگر ترامپ رای بیاورد گرانتر میشود و بایدن پیروز شود، ارزانتر. ترامپ تعدی و ظلم مضاعف بیسابقهای به مردم ایران روا داشت.
اکنون باید آنقدر ارتباطمان با کشورهای همسایه قوی باشد که فشار تحریم را از این مسیر هموار کنیم. 15 کشور همسایهای که میتوانند برایمان سوپاپ اطمینان باشند. کار خودمان را انجام دهیم و منافع ملی خودمان را در نظر بگیریم. کاری کنیم که مردم را از شرایط سختی که در آن هستند، عبور دهیم. کشورهایی که الان توسعهیافتهاند، شعار و مبنایشان توسعه بوده و ما از توسعه غافل شدیم .
راهبردهای مأیوسسازی دشمن
محمدجواد اخوان در روزنامه جوان نوشت:
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سخنرانی تلویزیونی به مناسبت سالروز ولادت پیامبر اعظم (ص) و امام صادق (ع) با اشاره به دشمنی امریکا با نظام اسلامی ایران فرمودند: «این دشمنی ادامه خواهد داشت و تنها راه برطرف کردن آن، این است که طرف مقابل از این تصور که بتواند به ملت و دولت ایران ضربه اساسی وارد کند، مأیوس شود.» معظمله همچنین مأیوس شدن دشمن را منوط به قویشدن و تقویت ابزارهای قدرت واقعی دانستند و گفتند: «البته ملت ایران واقعاً و انصافاً در برابر فشارها و مشکلات خوب ایستادگی کردند، اما برای قویشدن، مسئولان باید در سه بخشِ اقتصاد، امنیت و فرهنگ، تحرک بیشتر و جدیتری داشته باشند.»
اینک پس از روز ملی مبارزه با استکبار جهانی نیز میتوان جلوههای عملی «مأیوسسازی دشمن» را در آوردگاههای گوناگون پیش روی ملت ایران برشمرد که برخی از مهمترین آنها عبارتاند از:
۱- گسترش گفتمان مقاومت: شکی نیست که منطقه غرب آسیا به آوردگاه رقابت دو محور مقاومت و سازش تبدیل شده است که محور متحدان امریکا با شعلهور کردن جنگ نیابتی بهدنبال ضربه زدن به محور مقاومت و مهار اقتدار منطقهای جمهوری اسلامی ایران است. به بیان رهبر معظم انقلاب، «در منطقه هم آنها میخواهند نفوذ ایجاد کنند؛ حضور برای خودشان دستوپا کنند و اهداف خودشان را در منطقه دنبال کنند. ما به حول و قوه الهی تا آنجایی که بتوانیم نخواهیم گذاشت این اتفاق بیفتد. سیاستهای ما در منطقه، نقطه مقابل سیاستهای امریکاست.» در چنین شرایطی، تقویت مقاومت و اقتدار منطقهای نظام، یکی از جلوههای «مأیوسسازی دشمن» است.
۲- مقاومسازی اقتصاد: نمیتوان از یاد برد که دشمن از آسیبپذیری اقتصاد ایران در سالهای اخیر بیشترین سوءاستفاده را کرد و بزرگترین حجم تحریمهای تاریخ را علیه جمهوری اسلامی ایران وضع کرد. اکنون که غرب خلف وعدههای خود در برجام را آشکار کرده، راه انسداد مسیر تحریمها، مقاومسازی اقتصاد با محوریت حمایت از تولید ملی است که لازم است بر اساس سیاستهای کلی ابلاغی مقام معظم رهبری دنبال شود و دولت نیز با برنامه اجرایی کارآمد، سهم خود را در این عرصه به میدان عمل آورد.
۳- مقاومسازی فرهنگی: هرچند تهاجم فرهنگی و جنگ نرم که بهدنبال تغییر باورها و ارزشهای حاکم بر جامعه ایران است، سابقهای به درازای چند دهه دارد، اما با پیشرفت فناوری در سالهای اخیر، بر شدت و گستردگی آن افزوده شده است و امروز در مقطع کنونی بیم آن میرود که رخنههای فرهنگی دشمن در داخل، موجب آسیبپذیری جامعه ما گردد. به تعبیر حضرت امام خامنهای، «دشمن سعی میکند در زمینه فرهنگی، باورهای جامعه را دگرگون کند و آن باورهایی را که توانسته این جامعه را سرپا نگه دارد جابهجا کند، خدشه در آنها وارد کند، اختلال و رخنه در آنها به وجود بیاورد. خرجها میکنند؛ میلیاردها خرج میکنند برای این مقصود. این رخنه و نفوذ فرهنگی است.» بنابراین لازم است جبهه مؤمن انقلابی به میدان عمل آمده و در این آوردگاه حساس از انقلاب اسلامی پاسداری نماید.
۴- افشای چهره بزککرده امریکا: رهبر معظم انقلاب میفرمایند: «بعضیها اصرار دارند این شیطان بزرگ را با این خصوصیات (که از ابلیس بدتر است) بزک کنند و بهشکل فرشته وانمود کنند. چرا؟ دین به کنار، انقلابیگری به کنار، وفاداری به مصالح کشور چه میشود؟ عقل چه میشود؟ کدام عقلی و کدام وجدانی اجازه میدهد که انسان قدرتی مثل قدرت امریکا را بهعنوان دوست، بهعنوان مورد اعتماد، بهعنوان فرشته نجات انتخاب بکند؟ این [گونه]هستند؛ حقیقت امر این است. بله، خودشان را میآرایند؛ با ظاهر اتوکشیده، با کراوات، با اودکلن، با ظواهر بهظاهر چشمگیر، خودشان را در چشم افراد سادهلوح جور دیگری جلوه میدهند. حقیقت رژیم امریکا اینهاست.» متأسفانه غربگرایان داخلی از هیچ فرصتی برای بزک کردن رژیم ایالاتمتحده امریکا فروگذار نمیکنند و در جریان انتخابات اخیر امریکا نیز به عیان مشاهده شد که برخی رسانههای این جریان به ستاد داخلی یکی از نامزدهای انتخاباتی امریکا تبدیل شد. در واقع جریان نفوذی، با همه شکستهایی که تاکنون با آنها مواجه شده است، از تطهیر امریکا دست نمیکشد و بنابراین باید جبهه جوانان مؤمن انقلاب اسلامی در افشای ماهیت حقیقی این چهره بزکشده بکوشند.
۵- حل مشکلات مردم و کارآمدسازی: رهبر معظم انقلاب سالها پیش تأکید کردند: «هرکه میخواهد با امریکا مبارزه اساسی کند، باید به این مردم خدمت کند.» واقعیت آن است که امروز کشور از چالشهای جدی اقتصادی رنج میبرد که عمدتاً ناشی از سوءتدبیرها و سوءمدیریتهاست. بار اصلی این مشکلات معیشتی را مردم بر دوش میکشند و همینان هستند که، ولینعمتان اصلی مسئولان هستند. اکنون وظیفه مدیران اجرایی آن است که با عمل به وعدههای خود و حل مشکلات معیشتی جامعه، دشمنان را ناامید سازند.
۶- امنیت آفرینی: هرچند بحمدالله کشور از سطح بالایی در امنیت ملی برخوردار است، اما روشن است که طمع دشمنان هیچگاه دور نشده است. به بیان رهبر معظم انقلاب اسلامی «برای تأمین امنیت خارجی و طمع نکردن دشمنان، باید ابزارهای دفاعی همچون موشک، پهپاد و هواپیما همچنان تقویت شوند و برای تأمین امنیت داخلی نیز دستگاههای مربوطه مراقب مسئله نفوذ باشند.»
باید بدانند شیوه بازی عوض شده است
محمدسعید احدیان در روزنامه خراسان نوشت:
در کتاب از سعدآباد تا لوزان مقاله ای نوشتم و نشان دادم پرونده هسته ای ایران از الگوی «بازی بزدل» به عنوان یکی از بازی های «نظریه بازی ها» پیروی می کند و بر اساس آن چند راهبرد برای رسیدن به بیشترین منفعت ملی، به دست آمد که به نظر می رسد طرح «اقدام راهبردی برای لغو تحریم ها» در مجلس را بعد از اصلاحات لازم در جزئیات می توان ضرورتی اجتناب ناپذیر در این زمینه دانست. در الگوی بازی بزدل که تمام رویدادهای مهم هسته ای ایران با آن تحلیل می شود و می تواند مبنای تصمیم گیری های ما باشد:
1- کسی که بترسد بازنده کامل است
2- کسی که از خود ترس نشان دهد بازی را به سمت حاصل جمع صفر یعنی باخت مطلق خود و برد مطلق طرف مقابل سوق می دهد وطرف مقابل مرتب فشار را بیشتر می کند چون مطمئن می شود می تواند برنده کامل باشد.
3- بازی زمانی به تعادل می رسد و منافع دو طرف مورد توجه قرار می گیرد که هیچ کدام از طرف ها هیچ ضعفی از خود نشان ندهند تا هردو طرف به این جمع بندی برسند که چاره ای جز توافق مشترک نیست به عبارت دیگر هزینه پیگیری برد مطلق باید این قدر زیاد باشد که هیچ کدام حاضر نباشند این ریسک را بکنند آن وقت است که هر دو طرف تصمیم به رعایت منافع یکدیگر می گیرند. بر این اساس هرجا در طول این چند سال ما ضعف و ترس از خود نشان دادیم، بدجوری شکست خوردیم و امتیازات زیادی دادیم که مهم ترین آن ها توافق سعدآباد، توافق پاریس و توافق ایران برزیل و ترکیه بود و هرجا محکم ایستادیم و حرکت روبه جلو نشان دادیم باعث شد طرف مقابل مجبور به عقب نشینی شود.
حرکت رو به جلوی هسته ای ایران در نهایت به نامه نگاری رئیس جمهور وقت آمریکا باراک اوباما و پذیرش حق غنی سازی ایران منجر شد و در نهایت نیز به برجامی منجر شد که به تعبیر رهبر معظم انقلاب عقب نشینی هایی که در برجام صورت گرفت نتیجه مجبور شدن آن ها به پذیرش این حقوق بود.(1) واقعیت این است بعد از نهایی شدن برجام در اجرای آن با رعایت نکردن کامل شروط تعیین شده «نمایش ترسیدن» از همان زمان اوباما شروع شد و متاسفانه با خروج آمریکا از برجام و به مرور تشدید تحریم ها، ایران تا مدتی چند اقدام جدی به عمل آورد اما بعد از مدتی عملا جز اقداماتی نمادین به اقدام متقابل متناسبی دست نزد و بر اساس الگوی بازی بزدل پیام ترسیدن ایران به طرف مقابل داده شد به همین دلیل بود که بازی به سمت باخت مطلق ایران و برد مطلق طرف مقابل حرکت کرد و در نتیجه آمریکا مرتب فشار تحریم ها را بیشتر و بیشتر کرد و انفعال ایران که صبر استراتژیک نام گذاری شد، نیز نه تنها کمکی به همراهی دیگر کشورهای عضو برجام نکرد بلکه بر اساس همین الگو باعث شد دیگر کشورها هم وارد بازی باخت مطلق ایران بشوند و اروپایی ها نیز به این جمع بندی رسیدند که فشار بیشتر آوردن روی ایران هزینه جدی در پی ندارد به گونه ای که اروپا نه تنها هیچ کدام از 11 تعهدی که خود آن را قبول کرده بود، انجام نداد بلکه حتی علیه ایران در آژانس قطعنامه پیشنهاد داد و تصویب کرد. نتیجه آن که شاهد بودیم که تحریمی نبود که علیه ایران اجرایی نشود (حتی تحریم ضدانسانی دارو و غذا). بر این اساس اگر ما بخواهیم مسیر بازی بزدل را از امتیاز دادن کامل به سمت برد برد ببریم چارهای نداریم جز این که «ترسیدن» را کنار بگذاریم و دست خود را برای امتیاز گرفتن از طرف مقابل پر کنیم. آمریکایی ها و اروپایی ها در این مدت به قدری جلو آمده اند که برای عقب نشینی از ما امتیاز می خواهند و چون ما عملا گامی برنداشته ایم و دستی کاملا خالی داریم یا باید در فشار و تحریم باقی بمانیم یا باید به سراغ فروش امنیت (مذاکره بر سر توان موشکی) و معامله قدرت و عمق راهبردی( مذاکره بر سر منطقه) برویم غیر از این که برای ایرانی هیچ وقت حراج عزت ملی قابل تصور نیست. از این نظرنهایی شدن طرح مجلس ضرورتی است برای جبران آن چه در اجرای برجام باید تا کنون رفتار می شد و اجازه نمی داد، فشار اقتصادی و انسانی آوردن بر مردم ایران بی هزینه باشد.
این طرح چون در چند مرحله زمان بندی شده ، اقدامات هسته ای ایران را در چارچوب ماده 36 و 37 برجام آغاز می کند، فرصت کافی را برای تصمیم گیری اروپایی ها ایجاد می کند همچنین در طرح امکان بازگشت ایران به تعهدات در نظرگرفته شده است مشروط به اقدام رضایت بخش طرف مقابل، بنابراین به خوبی ابزار کافی برای نتیجهگیری را در اختیار تیم هسته ای قرار می دهد. ضمن آن که این نکته را باید مورد توجه قرار داد که تقریبا فشار تحریمی بیشتری باقی نمانده بود و بر اساس قاعده بالاتر از سیاهی رنگی نیست ما عملا هیچ هزینه جدیدی پرداخت نمیکنیم. گرچه احتمال جنگ نیز به دلایلی که در بحرانی ترین شرایط یعنی هنگام ترور شهید سلیمانی نوشتم، منتفی است اما بر اساس قاعده بازی بزدل اتفاقا مانع قدم بعدی می شود، همین اقدامات محکم در نترسیدن است که بازدارنده است. ممکن است این سوال مطرح شود که آیا بهتر نبود صبر می کردیم تا تکلیف انتخابات آمریکا روشن شود پاسخ منفی است حتی بهتر بود این طرح با جزئیات قبل از انتخابات آمریکا نهایی می شد تا مشخص شود، این طرح یک تصمیم راهبردی است و واکنشی به انتخاب رئیس جمهور آمریکا نیست. ضمن آن که هرکدام از این دونفر که رای بیاورند ، ماهیت یکسانی دارد. رئیس جمهور آمریکا هر کس هست باید بداند که نمی تواند با ایران بازی برد و باخت را ادامه دهد. اگر ترامپ بود خوب بفهمد ادامه فشار انسانی و تحریمی وی نتیجه معکوس برای او در پی دارد اگر بایدن بود فکر نکند با کمی شکلات می تواند، امنیت، قدرت و عزت ایران را بخرد. همه باید بدانند فشار تحریمی و اقتصادی بر ایران هزینه دارد و زمان تغییر شیوه بازی رسیده است.
پاورقی:(1) ما انرژی هستهای را با تواناییهای خودمان، با فکر دانشمندانمان، با پشتیبانیهای دولت های مختلف[مان] پیش بردیم، چهار شهید دادیم در این راه، به این نقطه رساندیم؛ شوخی است؟ کاری کردیم که دشمن که یک روز حاضر نبود یک سانتریفیوژ در این کشور بچرخد، حالا مجبور شده بهخاطر واقعیّت های موجود، تحمّل کند که چند هزار سانتریفیوژ وجود داشته باشد. این لطفی از طرف آن ها نیست؛ این تلاش ملّت ایران است، تلاش دانشمندان است. [آن ها] تحریم کردند برای این که مردم را عصبانی کنند و به خیابان بکشانند. بنده این را چند سال پیش گفتم؛(۴) بعضیها گفتند این تحلیل است؛ بله، شاید آن روز تحلیل بود امّا امروز خبر است؛ خودشان گفتند؛ افراد متعدّدی از آن ها در بیانات مختلف گفتند هدف ما این است که مردم را از نظام جمهوری اسلامی، از دولت جمهوری اسلامی عصبانی کنیم. میخواستند مردم را به خیابان بکشانند؛ [امّا] مردم ما ایستادند؛ این مقاومت مردم، این ایستادگی مردم پشتوانه کار سیاسی و دیپلماسی و مذاکره و این حرف ها شد. دشمن مجبور شد؛ همین مقداری که عقبنشینی کرد، بهخاطر این بود که ملّت از خودش اقتدار نشان داد؛ دولت جمهوری اسلامی از خودش اقتدار نشان داد، عزّت نشان داد. البتّه من شخصاً معتقدم که می شد ما از این بهتر هم انجام بدهیم، خب، بالاخره توان و فرصت و امکانات همین اندازه را اقتضا کرد، ولی همین اندازه پیشرفتی که انجام گرفت، کار قابل توجّهی است، کار مهمّی است و این بهخاطر پشتیبانی ملّت، بهخاطر اقتدار ملّی، بهخاطر اتّصال فراوان نظام جمهوری اسلامی با آحاد مردم و بدنه مردم بود.
رهبر انقلاب 94/10/30