سرویس سیاست مشرق- حدیث بسیار معروفی از رسول اکرم(ص) وجود دارد که اکنون بخشی از فرهنگ عمومی و مثلهای عامه شده است: لا یلسع المومن، من جُحْرٍ مرتین(مومن از یک سوراخ دوبار گزیده نمی شود)
متاسفانه به نظر می رسد که دولت، جریانهای سیاسی حامی آن و شبکه تبلیغاتی داخلی و رسانههایی که در خارج از کشور به نفع آن کار می کنند، دست به دست هم دادهاند تا این اصل بدیهی، عقلانی و ایمانی را وارونه کنند و ملت ایران را به گزیده شدن از یک سوراخ وا بدارند.
حسن روحانی، روز چهارشنبه (15 اردیبهشت)، در جلسه هیات دولت، با ادبیاتی که به شدت یادآور دعاوی و شعارهای سال 94 (سال امضاء برجام و تصویب آن در مجلس) بود، مدعی شد که «به مردم اعلام میکنم که تحریم شکسته شده است».
روحانی بار دیگر به بهانه ایام شهادت حضرت علی ابن ابیطالب(ع)، با تفسیر به رای ماجرای شهادت آن حضرت و توصیههای آن امام همام در بستر شهادت، به روال معمول خود گریزی به مسایل روز زد و خواستار «وحدت» همه گروههای سیاسی و مهربانی و یکدلی آنها با هم شد. این دعوت به وحدت و همدلی البته همانگونه که انتظار می رفت دوباره به چیزی متصل شد که همانا ناموس و هویت دولت اعتدال است: مذاکره و توافق
روحانی گفت:
"این شیوه زندگی را امیرالمومنین (ع) به ما نشان میدهد و در این شبهای قدر، باید افراط، تفریط را کنار بگذاریم، شفقت، عدالت، دوستی و... را جایگزین آنها کنیم و بعد از ماه رمضان جامعه متحد، دوست و برادر را کنار همدیگر ببینم."
وی سپس افزود:
"با هر بهانه کوچکی مساله را بزرگ نکنیم و در کنار آن مسالهای که با دست خودمان بزرگ کردیم، بذر کینه را در جامعه نیفشانیم. دلهای ما پاک باشیم و کنار هم قرار بگیریم، همه برادریم و مسلمانیم و ایرانی هستیم. همه تابع انقلابیم و برای سرافرازی ایران باید تلاش کنیم و این وصیت امیرالمومنین (ع) مولای متقیان به ما است."
البته واضح است که منظور روحانی از «بهانه کوچک»، فایل صوتی جنجالی ظریف است. این که رییسجمهور مساله به این بزرگی را، که حتی موضعگیری خاص و اختصاصی رهبر معظم انقلاب را علیه اظهارات ضد منافع ملی ظریف به دنبال داشت، «بهانه کوچک» می خواند و منتقدان را به «بزرگنمایی» متهم می کند، نشان از پافشاری رییس دولت بر اظهارات اشتباه، ضدملی و ضدامنیتی وزیر خارجه کابینهاش دارد. البته این امری غیرمنتظره و بدیع نیست، چرا که بر هیچ اهل نظری پوشیده نیست که «ذهنیت» ظریف، ذهنیت حسن روحانی و ذهنیت حاکم بر دولت اعتدال و همفکران و حامیان آن است. از دل همین ذهنیت، گزارههای خسارتبار و منفعتسوزی چون «هر توافقی، بهتر از عدم توافق است» بیرون می آید.
رییس جمهور بعد از شرحی از اقدامات دولت در حوزه اقتصاد، به جان کلام و هدف اصلی خود رسید (که تیتر گزارش خبرگزاری دولت از اظهارات روحانی هم برگرفته از همین قسمت است)، و مدعی شد که «تحریمها شکسته است».
روحانی گفت:
" در زمینه تحریم کاری که مذاکره کنندگان ما در وین انجام دادند کار بزرگی بوده و طرف مقابل اگر به طور کامل به قانون، به تعهدات و به قطعنامه ۲۲۳۱ برگردد به نظر من زود تمام می شود. مذاکرات در چارچوب و حرکت درستی در حال انجام است و مسیر، مسیر درستی است."
روحانی با لحنی حماسی افزود:
"مردم ثمره ایستادگی، صبر و مقاومت خود را در وین میبینند و اگر گزارش درست باشد و جناح بازی نباشد و گزارش را درست به گوش مردم برسانیم، نشانه عظمت ملت ایران و نشانه این است که طرف های ما در برجام فهمیدند راهی جز اجرای قانون و مقررات بین المللی وجود ندارد. این پیروزی دولت در ماههای پایانی است."
رییس دولت سپس نتیجه گرفت:
" به عنوان رئیس دولت به مردم اعلام میکنم تحریم شکسته شده است و اگر همه با هم متحد باشیم به زودی تحریم برداشته می شود و طرف ما می داند راهی جز بازگشت به قانون مقررات و تعهدات خود و موافقتنامه برجام وجود ندارد."
نکته جالب و البته تلخ ماجرا اینجاست که هنوز دوران آشکار شدن «خسارت محض» برجام به نیمهی یک دهه هم نرسیده، حسن روحانی بار دیگر نه تنها با همان ادبیات اغراقآمیز و «حماسی» سالهای 94 تا 96 از فتح الفتوح «شکست تحریمها» می گوید، که در شیوهای به شدت انحصارطلبانه انتظار دارد که هیچ کس کوچکترین نقد و نظری درباره عملکرد دولت در سیاست خارجی بیان نکند و هیچ «منبع مطلعی» (غیر از کانال عراقچی) درباره روند در حال رخ دادن در وین، اطلاع رسانی نکند و حتی رسانهها به اخبار و گزارشها و اظهارنظرهای مطرح شده در منابع خبری بینالمللی هم استناد نورزند!
از قضاء، همین خبرهای «خوش» و لحن حماسی رییسجمهور درباره آن چه که در وین جریان دارد، به شدت موجب نگرانی است، چرا که سناریوی وین 1400 را به وین 94 بیش از پیش شبیه کرده است. ذوق زدگی آقای روحانی در اعلام «شکست تحریمها»، یعنی هیچ خبری از «عبرت»، اصلاح خطاهای راهبردی گذشته و بستن منافذ و رخنههای قبلی نیست و درب تیم مذاکرهکننده عینا بر همان پاشنه قبلی می چرخد.
واقعیت ماجرا این است که ما در دوران جنگ سرد، یا ماقبل عصر «انقلاب اطلاعاتی» به سر نمی بریم که کانالهای کسب خبر و اطلاعات منحصر به آن چیزی باشد که عباس عراقچی یا خطیبزاده ارایه می دهند و همواره از «پیشرفت» و «چشمانداز روشن» و «سازنده بودن» حرف می زنند. طرف آمریکایی به صراحت اعلام کرده که حاضر به «لغو» تحریمها نیست و تنها با «تعلیق» برخی تحریمها در بازههای چند ماهه موافقت می کند و اصولا «راستیآزمایی» مورد نظر ایران را قبول ندارد. این مساله آن اندازه روشن و عیان و «اظهارشده» در رسانههای آمریکایی و بینالمللی است که انکار و تکذیب آن توسط عراقچی یا حمله و تخریب پرستی وی وصدا و سیما توسط دولتیها هیچ چیز را تغییر نمی دهد.
سوالی که در اینجا به وجود می آید این است که چطور دولتی که 8 سال تمام با رخوت، انفعال، کُندی در تصمیمگیری و اجرا، ضعف نظارت، عدم خلاقیت در حل درونزای مسایل اقتصادی کلان کشور، غفلت تقریبا کامل نسبت به تولید ملی، نداشتن ابتکار عمل در دیپلماسی جایگزین برجام و تعامل با شرکا و متحدان و...رکوردها را جا به جا کرده و فریاد و فغان همه را درآورده، در سه ماهه پایانی عمر خود، اینچنین فعال و بی قرار پیگیر مذاکرات وین و به نتیجه رساندن آن «به هر قیمت» و در «کوتاهترین زمان» است؟
تنها به عنوان یک مصداق، یادآور می شویم که طبق نظر کارشناسان، اگر در هر توافق جدید، شکافها و نقایص توافق قبلی برطرف نشود و تضمینهای لازم گرفته نشود و راستیآزماییها صورت نگیرد، آمریکا می تواند با وعده تعلیق تحریمها به لحاظ قانونی به ساختار برجام بازگردد و بعد بدون آن که واقعا به تعهدات خود عمل کند، از امکان استفاده از «مکانیسم ماشه» به عنوان عضو توافق برخوردار شود و تحریمهای شورای امنیت را نیز برگرداند. داشتن چنین نقشهای از سوی آمریکا نه تنها محتمل، که تقریبا قطعی است. و البته لازم به یادآوری است که وجود حفرهای بزرگ به نام «مکانیسم ماشه» که عملا ما را از حق طرح شکایت از طرفهای ناقض تعهدات محروم می سازد، «شاهکار» همین تیم دیپلماسی بود که امروز در وین مدعی ضربه فنی کردن تحریمهاست!
دولت اعتدال و حامیان اصلاحطلب آن(جبهه متحد غربگرایان) بسیار مدعی «دموکراسی»، «مردمسالاری»، «اصالت رای و انتخاب مردم» و شعارهای گوشنواز اینچنینی هستند. حال مساله اینجاست که دولتی، به نمایندگی از جریانی، دو دوره و به مدت 8 سال مقدرات مدیریتی و اجرایی کشور را در دست داشته و خوب یا بد در ماههای پایانی عمر خود به سر می برد. این که مثل هر رقابت مردمسالارانه، ممکن است بعد از 8 سال مردم اقبالی به جریان مستقر نداشته باشند و به دنبال حرف و سخن و برنامه جدیدی از جریان رقیب دولت مستقر باشند، امری جاافتاده و معمول در همه سیستمهای مبتنی بر آرای عمومی است.
حال نکته این جاست که چرا دولت اعتدال اینچنین مساله انتخابات 1400 را به مساله «مرگ و زندگی» و «تنازع بقاء» تبدیل کرده است؟ چرا دولت و حامیان آن برای تخریب رقیب و اقناع افکار عمومی که «منجی» و تنها «راه چاره» ملت و کشور کسی جز آنها نیست، در حال زیر پا گذاشتن خطوط قرمز مصالح و منافع کشور هستند؟ چرا دولت برای بقای «جریانی» در راس قوه مجریه، دوباره و عینا همان حربهها و شعبدههای تبلیغاتی سالهای 92 و 96 را در دستور کار گذاشته تا جریان رقیب به هیچ قیمتی به قدرت نرسد؟
آیا به سنت مردمسالاری و رجوع به آرای عمومی، 4 یا 8 سال برکنار ماندن از قدرت اجرایی این اندازه برای این جریان نشدنی و طاقتفرسا است؟ یا اصولا مساله چیز دیگری است؟
آیا اعتدالیون و شرکای آنها از چیزی «هراس» دارند که حاضر به ترک قدرت در شرایط عادی و طبیعی نیستند؟ آیا در کارنامه 8 سال خود واجد نقاط تاریک و ابهاماتی بزرگ هستند که میخواهند به هر قیمت تشکیل «دولت سوم روحانی» را بر نظام و کشور تحمیل کنند؟ آیا رازهای ناگفتهای در عملکردهای 8 ساله در آرشیوهای قوه مجریه وجود دارد که نباید به هیچ عنوان دست «غیر» بیافتد؟
دولتی بیدستاورد و بیکارنامه که حتی برای مذاکره کردن و حتی برای فروختن این مذاکره به افکار عمومی هم خلاقیتی ندارد و طابقالنعل از همان سناریو و همان ادبیات گذشته استفاده میکند. چنین دولتی، ظاهرا برای قانعکردن رایدهندگان به این که به چهرهای از سنخ و خمیره اعتدالیون رای دهند تا میراثدار روحانی باشد و اسرار، هویدا نکند، هیچ امیدی جز به انعطاف دولت بایدن و تیم مذاکرهکننده او ندارد تا با همدستی در یک «نمایش» توافق، احیای برجام را به افکار عمومی داخل ایران بفروشند.
این که «برکات» این نمایش دیپلماتیک قرار است در نهایت در حساب اعتباری کدامیک از چهرههای رنگارنگ اصلاحی و اعتدالی و حتی ظاهرا «اصولی»؟! اعلامحضور کرده در انتخابات جای بگیرد، چندان مهم نیست. مهم آن است که نامزد مربوط صاحب «سِرّ» جریان تسلیم و استحاله باشد و روند «نرمالیزاسیون» ادامه یابد.