سرویس سیاست مشرق- در حالی که رییس دولت و مذاکرهکننده ارشد ایران از وین «اخبار خوب» نشر می دهند، همزمان برخی رسانههای حامی دولت، گویی قرار است در معادله چماق-هویج، در افکار عمومی داخلی نقش چماق را بازی کنند و باز به مانند سال 92 که با چرتکههای نجومی از خسارتهای کهکشانی هر ثانیه تاخیر در اجرای برجام خبر می دادند، با تیترهای جهتدار، راهبرد «هر توافقی، بهتر از عدم توافق است» را پیش می برند.
روز شنبه(11 اردیبهشت)، خبرآنلاین(به مدیرمسوولی معاون اطلاعرسانی دفتر رییس جمهور) تیتر زد: «خبر مهم رییس جمهور از مذاکرات وین»
اما این خبر مهم در متن سخنان روحانی در کابینه، به اندازه یک جمله است. روحانی گفت:
" درست است که امروز در وین مذاکره می کنیم و پیشرفتهایی هم حاصل شده، اما هنوز در تحریم هستیم و توافقی حاصل نشده است. "
گویی دستاندرکاران این رسانه (که مهمترین تریبون حامی علی لاریجانی است)، چنان به دکترین جواد ظریف در سال 92، یعنی «هر توافقی بهتر از عدم توافق» ، باور و ایمان دارند، که جمله مبهم و کلی «پیشرفت» هایی حاصل شده را خبر «مهم» از وین می پندارند یا لااقل می خواهند آن را برای مخاطبان مهم جلوه دهند.
اما در همان روز، خبرآنلاین در تکمیل «هویجی» که با مهم جلوه دادن خبر روحانی از وین نشان داده، تیتر دیگری هم در صفحه نخست داشت که زیرکانه روی «چماق» را می نمایاند!
این خبرگزاری در همان صفحه نخست که خبر «مهم» مذاکراتی روحانی را منتشر کرد، تیتری این گونه نیز جای داد: «شکست مذاکرات چه پیامدهایی برای ایران دارد؟»
این تیتر مربوط به چکیدهای از مصاحبه با یک «کارشناس» است که پیوندی به متن کامل همان مصاحبه دارد. تیتر مصاحبه کامل آقای «کارشناس» اما بسیار خشنتر انتخاب شده است: «اگرمذاکرات وین شکست بخورد: آیا ایران وارد یک جنگ تمام عیار می شود؟»
احتمالا هر مخاطب تیزبین و نکتهسنجی با خواندن این تیتر، بلافاصله یاد ترکیب پرتکرار و پربسامد سالهای 92 تا 94 یعنی «سایه جنگ» و تلاش برای دور کردن آن می افتد. به عبارت دیگر، ظاهرا سناریوی جریان «تسلیم و استحاله» تغییر چندانی نکرده است ...
اما خود مصاحبه با «کارشناس» مورد نظر، از باب این که دربردارنده «کد» های مهمی است، شایان تحلیل است. بنا بر ظواهر و جنس گفتمانی، به نظر می رسد که این مصاحبه بازتابدهنده نظرات یک محفل یا حلقه خاص است که از قضاء، روایت و تفسیر غالب در دولت و تیم مذاکرهکننده هم هست.
مصاحبهشونده با عنوان «دکتر مجید تهرانی» معرفی شده که ظاهرا همانند خود رییسجمهور در یکی از دانشگاههای اسکاتلند با عنوان هریوت وات در رشته مدیریت مالی تحصیل کرده و «پژوهشگر» دانشگاههای هریوت وات اسکاتلند و کینگستون لندن است. دکتر «تهرانی» در مصاحبهای در سال 96 به عنوان پژوهشگر دانشگاه کسب و کار هامبورگ معرفی شده بود.
مصاحبهگر با مساله روز سیاست داخلی، یعنی فایل صوتی ظریف آغاز می کند و تهرانی در جواب، ادعایی «بدیع» در دفاع از ظریف مطرح می کند:
" در خصوص فرمایش آقای ظریف به نظر میآید که باید همه آن را شنید و نباید قطعات تقطیع شده را ملاک درک قرارداد. اصل صحبتها برای بهبود فرایندهای تصمیم گیری نظام وزن مهمی دارد و مصداق عینی و اتم و واقعی باور به نه شرقی نه غربی در هسته درونی نظام است.
ایران نیاز به انسجام خط مشی در سیاست منطقهای دارد. ثانیا این سیاست باید با رویکرد جامع و مستقل و با ابعاد چندبعدی تدوین و اجرا شود و همسو با سایر سیاستهای کلان نظام و در تطبیق راهبردی با پروژه های جاری مانند شکست تحریمها باشد. "
جنس این سخنان، نوع جملهبندی و ارجاعاتی چون «هسته درونی نظام»، بیش از آن که با یک فارغالتحصیل مدیریت مالی در اسکاتلند یا پژوهشگر دانشگاه کینگستون لندن مطابقت داشته باشد، یادآور ادبیات حلقههای مشورتی و «کارشناسی» نهادهایی چون وزارت خارجه، مرکز بررسیهای استراتژیک و ... است.
ادامه اظهارنظر کارشناس محترم، این پیوستگی ارگانیک و شباهت ادبیات و گفتمان را مثلا با برخی همکاران حسامالدین آشنا در مرکز بررسیهای استراتژیک بیشتر به رخ اهل فن می کشد:
"ایشون(ظریف) ارادتش رو بارها قبلا و در همین صحبتها به سردار سلیمانی ابراز کردند و نباید این بحث راهبردی رو به سطح اشخاص تقلیل داد یا با شنیدن انتخابی به کلیت مطلب آسیب زد. در لایه فکرافزاری این سه ساعت را اینگونه هم میتوان شنید که در فرایند تصمیم و ایجاد انسجام در سیاست خارجی باید وزن منطقی به امور دفاعی داد و غلبه و چیره شدن یکی از راهبردهای اقتصادی یا سیاسی یا دفاعی یا امنیتی یا اجتماعی به عامل وزین و تعیین کننده در سیاست خارجی منطقه ای مفید نیست. از لابه لای صحبتها میشود دلایل و مصادیقی هم در پشتیبانی این نظر استنباط کرد اما جانمایه کلام این است که نقصان در ارکستریشن و همنوایی سیاستهای مختلف منتج به خوداخلالی در تحقق اهداف نظام است."
ابداع کلمات ثقیلی چون «فکرافزاری» و استفاده از واژگانی چون «خوداختلالی» و تشبیه نظام به یک پیکر بیمار و وارد کردن اصطلاحات پزشکی به تحلیل، در کنار استعمال واژگان فرنگی چون «ارکستریشن»، خصلت نسل جدیدی از «تحلیلگران» و «کارشناسان» است که در دوران دولت اعتدال به بدنه مشورتی و کارشتاسی نهادها و موسسات دولتی راه یافتهاند. این دسته از کارشناسان که خلف امثال محمود سریع القلم و محمدرضا تاجیک هستند، در حالی که سعی دارند «شیک» جلوه کنند و فاخر و آکادمیک سخن بگویند، بعضا «دسترسی» ها و «اتصالات» خاص نیز دارند که اعتماد به نفس خوبی هم به ایشان می دهد.
دکتر «تهرانی»، پژوهشگر دانشگاه کینگسنون، با همان زبان شبه آکادمیک، همان حرف ظریف را که در مصاحبه نسبت به حضور و تاثیر «میدان» معترض بود، تایید و تاکید کند و حتی آن را به عنوان یک عارضه(خوداخلالی) معرفی می کند که باید درمان شود! دکتر تهرانی در نهایت با اشاره به نکات فنی چون «رمز نشده بودن»، به نوعی تسلط «اطلاعاتی» خود را هم به رخ می کشد:
"طبیعی است که ضمن ارادت و احترام به اشخاص، مصادیق و افراد در این سطح از تجرید از نظام تصمیمسازی و تصمیمگیری که من عرض کردم اولویت ندارند، و اصل ماجرا فرموله کردن «یک آسیبپذیری بالقوه در فرایندهای جانبی تصمیم است »که میتواند بالقوه منشا خوداخلالی و همچنین حفره ای برای اثرگذاری دیگران از «کانال جانبی» بر سیاستهای کلیدی نظام باشد. لذا چنین عارضهیابی مهمی باید به دور از هیاهو مورد بررسی های دقیق کارشناسی قرار بگیرد. معتقدم این که این مطالب افشا شدند اثر خاصی در منافع ملی ندارد، زیرا با فناوری های امروز هر داده ای که به هر نوع پردازنده الکترونیکی برسد و رمز نشده باشد را باید فاش فرض کرد. "
«کارشناس» خبرآنلاین در ادامه بحثی را درباره سطحبندی افق مذاکرات در دو حوزه اجرایی و راهبردی، طرح می کند و حرفهایی می زند که قابل تامل است. او بر همین مبنا، مذاکرات وین را در بلندمدت محکوم به شکست می داند، چنان که برجام شکست خورد:
"سیاست خارجی آمریکا اهدافی راهبردی و اهدافی اجرایی دارد. اهداف اجرایی متناسب با مقتضیات و برای دستیابی به اهداف راهبردی تنظیم میشود. لذا افق پیشبینی و تحلیل در بعد اجرایی محدود و تابع شرایط است اما در بعد راهبردی راحت تر میتوان معدل تصمیمات و جان حاکم بر تصمیمات را فهم کرد. در خصوص آمریکا میتوان آن را نوعی وحدت نظر بین کنگره و سنا هم دانست اما اهداف اجرایی میتواند مشمول تفاوت دیدگاه احزاب و متخصصان و خارج از وحدت نظر باشد و بالتبع با استمرار کمتر و تغییرات بیشتری هستند.
مثلا مهار توان هسته ای، موشکی، منطقه ای ایران راهبرد مورد وفاق وبخشی از منافع ملی آمریکا در منطقه است و در انسجام با سایر خط مشی های اقتصادی، فرهنگی، فناورانه، نظامی و ژئوپلتیک آمریکاست.اما اینکه از طریق امتیازات یا از طریق محدود کردن انتخابها یا از طریق مهار چند جانبه یا از طریق حذف منابع راهبردی یا از طریق دست ایذائی، ..ایران را به سمت یک قفس مشخص از توان دفاعی وارد بکنند مورد وفاق نیست و همین باعث میشود که توافقات برجامی ایران و آمریکا نوعی طراحی محکوم به شکست در بلند مدت باشد. زیرا به دلیل نقصان در محدوده مذاکرات، عنصر استمرار در آن خارج از اجماع کنگره و سنا در سمت امریکا، و خارج از وفاق ملی در سمت ایران است. "
اما نتیجهای که دکتر «تهرانی» می خواهد بگیرد، برای اهل فن به شدت معنادار است:
" بنابراین در خصوص برجام و مذاکرات وین ما شاهد رخدادهای مثبتی در اهداف اجرایی دولتهای اقایان بایدن و روحانی هستیم اما به دلیل فوق، در حالت کلی، این مذاکرات تا زمانیکه مسائل بنیادین بین امریکا و ایران حل نشود، آسیب پذیر است. "
این «مسایل بنیادین» مدنظر کارشناس خبرآنلاین، پیش از این با صراحت بیشتری توسط کسانی چون سریعالقلم، زیدآبادی، علی بیگدلی فریدون مجلسی بیان شد، ولی کارشناس خبرآنلاین به صراحت بیان نمی کند و آن چیزی جز جل و فصل مساله «رژیم اسراییل» از طریق به رسمیتشناختن نیست. از یاد نبردهایم که مدتی قبل، همزمان با شروع مذاکرات وین، حسامالدین آشنا(مشاور روحانی) در چند توئیت از واژه «کشور» برای رژیم جعلی و غاصب و محکوم به فنای صهیونیستی استفاده کرده بود.
گزارش قبلی مشرق درباره این موضوع:
آیا شبکهی تبلیغاتی «معامله قرن» در داخل کشور فعال شده است؟ +اسناد
اما شاید کلیدیترین بخش مصاحبه دکتر «تهرانی» اینجاست:
"مسائل بنیادین هم، اگر اساسا بین جمهوری اسلامی ایران و آمریکا قابل حل باشند، به نحوی که ایران را از نوک پیکان حساسیت آمریکا به نیت و ظرفیت ایران در آستانه های اکتساب هر نوع قدرتی خارج کرده و برعکس آمریکا را تبدیل به توانمند ساز ایران بکند، شاید فقط در همین دوره آقای بایدن شدنی باشند. از دست دادن فرصت دولت آقای بایدن شاید به معنی رنگین کمانی از سایش های سخت بین وضعیت «نه جنگ نه صلح» تا وضعیت «جنگ تمام عیار مستقیم یا غیر مستقیم» است. "
اصل و عصاره حرف تهرانی در این پاراگراف، که طرف خطابش مخاطب داخلی است، این است که «فرصت بایدن» نباید از دست برود و باید «مسایل اساسی» را در همین فرصت حل کرد.
و البته در پاراگراف بعدی، این کارشناس «مدیریت مالی»، در قالب «کارشناس امنیتی» فرو می رود و این بار مخاطب «خارجی» طرف اصلی تحلیل اوست:
"همچنین احتمال آن صفر نیست که درگیری هایی انتخاب شده و زیر آستانه جنگ تمام عیار با سرعت بالا در کل منطقه شکل گرفته و به نحو غیر قابل اثباتی، شبیه پاسخی به راهبرد دست ایذائی آمریکا عمل کند. مخصوصا که غیبت راهبردی آمریکا و ناتو در افغانستان چاره ای جز انبساط دفاعی برای همه همسایگان افغانستان باقی نمی گذارد و برخوردهای محاسبه نشده در این ایام بیشتر رخ می دهد. اگر چه ایران همواره صلح جو و شکیبا بوده اما نادیده گرفتن احتمال و امکان تلافی و بی پاسخ گذاشتن این حجم از عملیات ایذایی نادیده گرفتن واقعیت های ماهیت دولت جوان و انقلابی است."
به بیان سادهتر، آقای کارشناس در لفافه خطاب به طرف آمریکایی می گوید که اگر با همین دولت مستقر در ایران کنار نیایی، دولت احتمالی «جوان و انقلابی» در مقابله به مثل و ناامن کردن منافع آمریکا در منطقه و فراتر از آن، شاید قابل کنترل نباشد.
اما آن «صغری» و این «کبری»، نتیجهگیری بسیار مهمی به دنبال دارد:
"لذا شاید بهترین کاری که امریکا می تواند در این مجال محدود بکند اعطای پیروزی های سریع دیپلماتیک و عقب نشینی استراتژیک با بازگشت به برجام و حذف تحریم های اقتصادی است که البته عملا همراه با دادن امتیاز خاصی نیست چون طرفین برای اعتماد سازی و راستی آزمایی زمان نیاز دارند اما قابلیت نمایشی آن چشمگیر است. لذا اینبار سازمان و آرایش و مطلوبیت مذاکرات ضعیفتر است اما به دلیل پنجره فرصت محدود و عاقله حاکم به حفظ صلح در ایام کرونا باید احتمال دستیابی به نتایج نمایشی از آن را خیلی جدی گرفت."
در اینجا تحلیلگر خبرانلاین، تقریبا روشن و رک و راست حرف خود را می زند. دولت بایدن باید هر چه زودتر «پیروزی دیپلماتیک» به این تیم مذاکرهکننده ایرانی و دولت حسن روحانی اعطاء کند، حتی اگر این پیروزی واقعا امتیاز خاصی به ایران ندهد و فقط «قابلیت نمایشی» آن چشمگیر باشد! قطعا و بلاشک، تکمیلکننده این پازل تکراری و چندباره، ورود سربازان رسانهای چون روزنامه «شرق» و متحدان آن است که این پیروزیهای «نمایشی» را بزک کنند!
اینها همه شرح و بسط دقیق «ذهنیت» و «راهبرد» حاکم بر دستگاه دیپلماسی ما و سیاست خارجی دولت حسن روحانی است که از زبان یک دکترای «مدیریت مالی»! که در لندن «پژوهش» می کند، بیان می گردد! به پاراگراف بعدی دقت کنید:
"قابل تعجب نخواهد بود که عقلا و صلح اندیشان طرفین در شش ماه اول امسال اقداماتی مانند تبادل زندانی، همکاری علمی، آزادسازی پول، نقشه راه بازگشت به برجام، ایجاد رابطه های فرهنگی/علمی در موضوعاتی مانند خشکسالی، کرونا، تغییرات اقلیمی ... را با سرعت و نمایش بیشتری شکل بدهند..."
همانطور که دقت کردید، «سرعت» و «نمایش» بیشتر، کلیدی است که قرار است قفل انتخابات 1400 را برای جریان غربگرا از وین باز کند و موجد تشکیل «دولت سوم روحانی» باشد.
نظرات این تحلیلگر دانشگاه کینگستون، دربارهی سیاست خارجی بایدن در قبال ایران، که به طرز عجیبی به خروجی عملکرد وزارت خارجه ما در مساله مذاکرات برجامی در وین شباهت دارد، باز شامل نکته بسیار قابل تاملی است: او از مذاکرات برجامی و «فرابرجامی» وین می گوید که اگر شکست بخورد، برای استراتژیستهای آمریکایی چارهای نمی ماند که جهت جلوگیری از تبدیل ایران به «قدرت منطقهای»، کمابیش همان سیاستهای ترامپ را علیه جمهوری اسلامی در پیش بگیرد. در واقع جناب تحلیلگر صریحا به بایدن هشدار می دهد که اگر در فرصت باقیمانده تا انتخابات ایران، با همین دولت کنونی ایران به مصالحه نرسد، امکان شکلگیری مثلث چین، روسیه و ایران وجود دارد که از نظر او، مهمترین چالش سیاست خارجی بایدن خواهد بود. معلوم نیست که چرا باید چشمانداز شکلگیری چنین مثلث قدرتمندی که بتواند جاهطلبیها و قلدریهای آمریکا و همپیمانان آن را مهار کند، هم برای بایدن و هم کارشناس محترم(و همفکران و همسازمانیهای ایشان) ترسناک باشد. او کمی پایینتر به صراحت می گوید:
"... به هر حال دسته بندی ایران در جبهه شرق سیاسی، اشتباهی است که امیدوارم رخ ندهد. "
او سپس وضعیت «مطلوب» از نظر خود را در صورتی که همین جریان سیاسی غربگرا در انتخابات در قدرت ابقاء شود، چنین ترسیم می کند:
"لذا آقای بایدن احتمالا یک تا دوسال به ایران فرصت میدهد تا این فرصت تاریخی تببین شود و طرفین برای تنش زدایی پایدار از آن استفاده کنند تا هم ایران جایگاه اقتصادی واقعی خود را در زنجیره تامین جهانی کسب کند و هم آمریکا با خیال راحت منطقه را به دست شرکایش شامل ایران بسپارد، و اگر کامیاب نشد، احتمالا با رفع اشکال از تحریم ها، کمپین فشار اپیتیموم را ساخته و با غیبت راهبردی ایران را وارد هزینه های دفاعی انبساطی و سایش های جدیدتر منطقه ای میکند که در بلند مدت منتج به نوعی عملیات فرسایشی با احتمال خطای دفاعی از طرفین خواهد شد. "
بنا بر قرائن و سوابق، «ذهنیت» کلی حاکم بر سیاست خارجی(و حتی متاسفانه داخلی) دولت اعتدال، اگر عینا و دقیقا منطبق بر اظهارات کارشناس خبرآنلاین نباشد، بسیار با آن همپوشان است و خود فایل صوتی مصاحبه ظریف به خوبی این طرز تفکر را فاش کرد. با چنین اوصافی، به نظر می رسد که یک جریان سیاسی، از آنجا که دستاورد درخشان و کارنامه پرباری در حکومتداری به جا نگذاشته و پایههای مقبولیت خود را یک به یک از دست داده، در تلاش عجیب و مشکوک خود برای بقای در قدرت به هر قیمت، صرفا روی رفتار «مهربانانه» دولت جو بایدن و دستکم اجرای یک «نمایش» دیپلماتیک پیروزمندانه (بدون آن که امتیاز خاصی هم رد و بدل شود) در چند هفته باقیمانده تا انتخابات حساب باز کرده است. از آن جا که این جریان به مذاکرات وین به عنوان تنها روزنه و منفذ برای بقای احتمالی در قدرت می نگرد، احتمال سپردن هر نوع تعهد پنهان و دادن امتیازات یکطرفه در پس پرده، دور از ذهن نیست. همین مساله تحولات وین را به منبع نگرانی و دغدغه جدی تبدیل کرده است.