کد خبر 1220189
تاریخ انتشار: ۱ خرداد ۱۴۰۰ - ۰۹:۵۰

به گزارش مشرق سید احمد خوئی در کانال تلگرامی خود نوشت: یکی از همکارهای پدرم، هر وقت می‌نشست و برمی‌خاست به دین و متدین و آخوند ناسزا می‌گفت و به حماسه و به مضمون بیان می‌کرد «به فرزندانم می‌گویم دین نداشته باش و آخوند دشمن توست!»؛ پدرم که متدین است و آن زمان با او به واسطۀ رابطۀ کاری با شخص ثالثی با صمیمت و در عین حذر در ارتباط بود به او توصیه می‌کرد هر عقیده‌ای داری داشته باش اما فرزندانت را اینچنین نسبت به دین و متدین کینه توز بار نیاور، که دین‌داری ذاتا یک عنصر ارزشمند برای انسان است. پدرم می‌گفت و او هرگز نفهمید.

آن روزها من بچه مدرسه‌ای بودم و گاهی با پدرم به کارخانجات این شهرستان و آن شهرستان می‌رفتم و در سالن‌های کارخانه‌ها سرگرم می‌شدم و بازی می‌کردم، و در این حین بعضی از گفتگوهای پدرم با آن همکار را به خاطر دارم. آن روزها فرزندان این همکار پدرم، هم سن و سال من بودند، تا بزرگتر شدیم و دیگر برای بازی و سرگرمی به کارخانجات نرفتم. اما خبری که از آن همکار می‌رسید بسیار تلخ بود، فرزندانش همۀ ثروت او را گرفتند و به کانادا و غیر کانادا رفتند و هنگامی که پول هجرت، در خارج به عیاشی سوخت، طلبکارانه برگشته بودند و از پدر تقاضای پول بیشتر کردند و چون پدر قافیۀ زندگی را باخته می‌دید، از حراج باقی‌ماندۀ ثروت خودداری می‌کرد تا حدی که مورد ضرب و شتم فرزندانش قرار می‌گرفت و دست آخر دق کرد و مُرد. حالا پدرم همیشه داستان تلخ او را به آدم‌هائی که شبیه اویند تکرار می‌کند.

این مشت نمونۀ خروار حاصل «دین ستیزی» جاری در فرهنگ امروز دنیاست، فرهنگی که «خرمدین‌ ها» را به ارمغان! می‌آورد و کسی سوال نمی‌کند که در ترازوی این اصرار به دین ستیزی سود چقدر است و زیان چقدر و چگونه مادی‌گرائی در کنار دین‌ستیزی بشر را درمانده می‌کند! آقایی نام فامیل خود را عوض کرده و اسم پسرش را گذاشته بابک! نتیجه شده «بابک خرمدین» که امروزه نامی است که نماد الحاد و اسلام ستیزی است و حالا این آقا چنان از خدا و دین دور شده که مثل آب خوردن سخن از بکش بکش و مثله مثله و تجاوز در میان اعضای خانواده می‌برد. او نه مجنون است و نه از خود بی خود .... بلکه این وضعیت کاملا منطقی و حاصل بی‌پناهی الحادی است که به باور او تبدیل شده است.

این بی‌حسابی و عدم بررسی تجربۀ مدرن دین‌ستیزی محدود به این دو نمونه و حتی محدود به ایران نیست. از موقعی که بشر نیزه‌هایش را به سمت خدا و پیامبرانش گرفته، میزان جنایت و درماندگی و افسردگی او به شکل معناداری گسترش پیدا کرده و خانواده به عنوان گرم‌ترین کانون بشری، به شکل معناداری از هم گسسته است. گویا شیطان است که این درماندگی را به «آزادی» تفسیر می‌کند و از انسان‌ها می‌خواهد که آنقدر خودشان را دوست داشته باشند که هر ناخوشایندی را از راه بردارند! روز حسابی هم نیست!

آیا کسی در این دنیای متوحش مدعی تفکر نیست سوال کند چطور است سیستم تولید و توزیع فیلمهای خشونت و تحقیر انسان مثل فیلم SAW گرفته تا فیلمهای جنسی و سایر محصولات مشابه، هنوز بی حساب و کتاب و به نام آزادی در حال توزیع است و بازخواست نمی‌شود، در حالی که دقیقه به دقیقه و ساعت به ساعت از بشر قربانی می‌گیرد. آیا پایان جهان عقل و مدرنیته و رنسانس و دانش، این بی حساب و کتابی و بی‌خیالی و مسئولیت ناپذیری است؟

*بازنشر مطالب شبکه‌های اجتماعی به منزله تأیید محتوای آن نیست و صرفا جهت آگاهی مخاطبان از فضای این شبکه‌ها منتشر می‌شود.