به گزارش مشرق، حدود دو هفته است که از حادثه کیپ فیولنت(منطقهای در نزدیکی شبه جزیره کریمه) میگذرد و همچنان بحثهای مختلف درباره علت وقوع آن ادامه دارد. مقامات روس میگویند که ناوشکن انگلیسی از مرزهای آبی فدراسیون روسیه عبور کرده و در پاسخ به آن نیروی دریایی این کشور مجبور به استفاده از شلیکهای هشدار دهنده شده است. اما لندن تأکید میکند که از آبهای سرزمینی اوکراین استفاده کرده و قصد حرکت از مسیر دریای سیاه به سمت گرجستان را داشته است. این اتفاق که به اعتقاد بیشتر کارشناسان با تأیید مقامات نظامی آمریکا صورت گرفته، از ابعاد مختلف سیاسی، حقوق دریاها و برخی رویههای نظامی قابل بررسی است.
در این زمینه، اندیشکده باشگاه مباحثه والدای، مقالهای را به قلم آندری گوبین، استاد روابط بینالملل دانشگاه خاور دور روسیه منتشر کرده است. نویسنده تلاش کرده تا با مقایسه این حادثه با وقایع مشابه در سایر مناطق مهم جهان، به واکاوی اهداف سیاسی آن بپردازد.
گوبین در مقدمه این مقاله، مینویسد: بر اساس گزارش مقامات روس، کشتی متعلق به نیروی دریایی بریتانیا حدود ۳ کیلومتر از آبهای سرزمینی فدراسیون روسیه عبور میکند که این اقدام تقض آشکار کنوانسیون سال ۱۹۸۲ سازمان ملل درباره حقوق دریاها است. پس از این حادثه، وابسته نظامی انگلیس به وزارت دفاع فدراسیون روسیه و سفیر انگلیس در مسکو به وزارت امور خارجه احضار میشوند.
وی ادامه میدهد: به نوبه خود، مواضع وزارت دفاع انگلستان درباره این حادثه نسبتاً عجیب و غریب بود. به گفته وزیر دفاع انگلیس، ناو جنگی این کشور در حال عبور برنامهریزی شده از سوی اودسا (در قسمت شمالی دریای سیاه) به سمت گرجستان بوده است. این عبور در امتداد کریدور مجزای شناخته شده بینالمللی صورت گرفته و با استفاده از آبهای سرزمینی اوکراین است.
کارشناس روابط بینالملل، معتقد است: دلایل اقدام ناو جنگی انگلیس بدون شک سیاسی است. بوریس جانسون، نخست وزیر انگلیس در اظهارات خود نسبت به این حادثه، به نوعی بر این موضوع تأکید کرد که الحاق شبه جزیره کریمه و سواستوپول به روسیه را به رسمیت نمیشناسد. از سوی دیگر، ناو انگلیسی مأموریت خود را به تنهایی انجام داد، در حالی که ناوچه هلندی اورتسن و ناوشکن آمریکایی لیبون در منطقه حاضر بودند، اما ترجیح دادند که در آبهای بیطرف و تضمین شده باقی بمانند.
در این مقاله آمده است: باید یادآوری کرد که در نوامبر سال ۲۰۲۰، وضعیتی مشابه در خلیج پتر کبیر (دریای ژاپن) در فاصله نه چندان دور از ولادی وستوک (استانی در شرق روسیه) اتفاق افتاد. در آن حادثه، ناوشکن آمریکایی به نام مک کین، ۲ کیلومتر از آبهای سرزمینی روسیه فراتر میرود و آنها پس از دریافت اخطار فرمانده کشتی آدمیرال وینوگرادوف مبنی بر استفاده احتمالی از مانور شلیک، منطقه را ترک میکنند.
گوبین با توجه به وقایع مشابه این حادثه، تحلیل میکند: کشتی جنگی آمریکا در واقع مأموریتی موسوم به فونوپ (Fonop) را انجام داد، عملیاتی که ایالات متحده آمریکا از آن برای اطمینان از آزادی ناوبری استفاده میکند. در همان زمان، واشنگتن به مسکو یادآوری میکند که بر اساس مفاد کنوانسیون سازمان ملل متحد درباره حقوق دریاها، آنها خلیج پتر کبیر را به عنوان حوزه تحت کنترل کامل روسیه، به رسمیت نمیشناسند.
وی ادامه میدهد: حادثه کیپ فیولنت، ما را مجبور میکند تا به دنبال نمونه مشابه آن در سایر نقاط جهان باشیم و به مقایسه بپردازیم. اولین آن مربوط به دریای جنوبی چین، منطقهای که برخورد منافع پکن، کشورهای آسهآن و البته ایالات متحده آمریکا در آن صورت میگیرد. چینیها به تدریج منطقه گشتزنی و ادغام اقتصادی خود در دریای جنوبی چین را گسترش میدهند و همواره منافع کشورهای جنوب شرقی آسیا را در نظر نمیگیرند. برای نمونه در مارس ۲۰۲۱، حدود ۲۰۰ قایق ماهیگیری و پلیس دریایی (مربوط به گارد ساحلی چین)، عملاً استفاده فیلیپن از منطقه دریایی ریف ویتسون (Whitsun Reef) که بر اساس گفته مقامات مانیل، واقع در انحصار اقتصادی کشور است را مسدود کردند.
کارشناس روس، توضیح میدهد: استراتژی دفاع ملی چین در دوره جدید (۲۰۱۹)، استفاده پکن از نیروی نظامی برای محافظت از حاکمیت و تمامیت ارضی کشور در صورت تجاوز را آزاد گذاشته است. این یک نوع آزادی عمل گسترده برای نیروی نظامی چین است که میتواند پیامدهای متفاوتی در منطقه داشته باشد. از سوی دیگر، فیلیپین، مالزی و اندونزی، اگرچه نسبت به اقدامات چین واکنش نشان میدهند، اما این واکنشها به یادداشتهای اعتراض آمیز و اظهارات قاطع در رسانهها محدود میشود. در واقع، این کشورها مجبورند تا بین دفاع از حقوق خود برای استفاده و توسعه مناطق دریایی (که به نظر آنها جزو منطقه انحصاری اقتصادی خودشان است) و بهرهمندی از همکاریهای تجاری، اقتصادی و سرمایهگذاریهای مشترک با چین، یکی را انتخاب کنند.
به اعتقاد گوبین، برخی کشورها ممکن است از این قاعده مستثنی باشند، مانند ویتنام که سالها با هوشیاری کامل از مرزهای خود در منطقه پاراسل (جزایر مورد ادعای چین، ویتنام و تایوان) دفاع میکند. افزون بر آن، نمیتوان گفت که پکن در دریای جنوبی چین برتری دارد، زیرا آمریکاییها نیز مانند چینیها تمرینات منظم خود را انجام میدهند و در این زمینه از تجهیزات نظامی پیشرفتهای استفاده میکنند. کشتیها و هواپیماهای دو کشور با دقت مانور میدهند و یکدیگر را تعقیب میکنند، این وضعیت در تنگه تایوان نیز با حساسیت بیشتری دنبال میشود.
گوبین در پایان تأکید میکند: فضاهای دریایی و هوایی همچنان به عنوان متداولترین محل برخورد هستند که در صورت عدم مخالفت دو طرف، مطمئناً دلسوز یکدیگر نیستند. چنین شرایطی تا حد زیادی به میزان مقاومت و حرفهای بودن فرماندهان کشتی و خلبانان هواپیما بستگی دارد، با این حال همان عامل انسانی میتواند آغازگر یک درگیری با پیامدهای غیر قابل پیشبینی باشد.