کد خبر 1244132
تاریخ انتشار: ۲۰ تیر ۱۴۰۰ - ۲۲:۲۱

مرد افغان که به اتهام قتل همسرش در بازداشت به سر می‌برد در جلسه دادگاه گفت که دخالت‌های مادرزنش در زندگی او منجر به بروز حادثه خونین شده است.

به گزارش مشرق، ۱۰‌تیرسال‌۹۸، مأموران کلانتری‌۱۳۲‌نبرد از درگیری خونین در منزل مسکونی در خیابان خاوران باخبر و راهی محل شدند. با حضور مأموران در محل روند تحقیقات نشان داد داماد ۳۴‌ساله خانواده به نام امان همسرش مینا و مادر وی را مجروح و روانه بیمارستان کرده و خود او هم از محل متواری شده است. تحقیقات پلیسی ادامه داشت تا اینکه از بیمارستان خبر رسید همسر ۲۷‌ساله متهم بر اثر شدت جراحات فوت کرده، اما مادرزن او زنده مانده‌است.

اقرار به قتل

با قتل زن جوان پرونده با موضوع قتل عمد تشکیل شد و متهم تحت تعقیب قرار گرفت تا اینکه چند روز بعد از حادثه شناسایی و بازداشت شد. متهم با اقرار به جرمش گفت: «من و مینا چند سال قبل در افغانستان ازدواج کردیم و صاحب یک فرزند بودیم که برای کار به ایران آمدیم. مدتی دنبال کار بودم و در یک ساختمان نیمه‌کاره مشغول کار شدم. زندگی خوبی داشتیم، ولی بعد از مدتی کارم را از دست دادم و بیکار شدم. در حالی‌که فرزند دوممان هم به دنیا آمده‌بود، از همسرم خواستم به افغانستان برگردیم، اما او موافقت نکرد. او تحت تأثیر حرف‌های مادرش مدام با من درگیر بود.

متهم در شرح حادثه گفت: روز حادثه دنبال همسرم رفتم تا به خانه برگردد، اما قبول نکرد و کار به درگیری کشید. آنجا بود که از شدت عصبانیت چاقو را برداشتم و چند ضربه به همسرم و مادرزنم زدم و فرار کردم.» با اقرارهای متهم وی بعد از بازسازی صحنه جرم راهی زندان شد و پرونده با کامل شدن تحقیقات روی میز هیئت قضایی شعبه‌دهم دادگاه کیفری یک استان تهران به ریاست قاضی متین راسخ قرار گرفت. ابتدای جلسه نماینده دادستان متن کیفرخواست را قرائت کرد و گفت رئیس قوه‌قضائیه از طرف فرزند مقتول درخواست دیه را مطرح کرده است.

درخواست قصاص برای داماد خشمگین

در ادامه اولیای‌دم در جایگاه ایستادند و برای متهم درخواست قصاص کردند. مادر مقتول نیز گفت: «دامادم دخترم را بی‌رحمانه کشت. او قصد داشت مرا هم به قتل برساند، ولی به طور معجزه‌آسایی زنده ماندم. از خون دخترم نمی‌گذرم و برای دامادم درخواست قصاص دارم. برای جراحات خودم نیز درخواست دیه دارم.»

با این درخواست متهم به دستور ریاست دادگاه در جایگاه قرار گرفت و با قبول جرمش گفت: «من به اصرار خانواده همسرم و خودم همسرم به ایران آمدم، چون همه خانواده‌ام در افغانستان بودند و نمی‌خواستم از آن‌ها جدا باشم. از طرفی کار و درآمد خوبی هم داشتم. به هر حال مجبور شدم به خاطر اینکه زندگی‌ام را از دست ندهم به ایران بیایم. مدتی بیکار بودم و درآمدی نداشتم. بالاخره در یک ساختمان نیمه کاره مشغول کار شدم، اما آن هم موقتی بود و بعد از اتمام کار آن ساختمان دوباره بیکار شدم. من و همسرم صاحب یک فرزند بودیم و به تازگی صاحب فرزند دوم هم شده بودیم. به همین خاطر از پس مخارج زندگی بر نمی‌آمدم و از همسرم خواستم تا به افغانستان برگردیم، اما او مخالفت می‌کرد و راضی به برگشت نمی‌شد.»

متهم ادامه داد: «من و همسرم مشکلی نداشتیم و تنها اختلاف ما موضوع برگشت به افغانستان بود و این اختلاف با دخالت‌های خانواده‌اش به خصوص مادرزنم شدیدتر شده‌بود و همین باعث شد همسرم چند بار قهر کند و به خانه مادرش برود.»

متهم گفت: «هر بار که همسرم خانه را ترک می‌کرد دنبالش می‌رفتم و او را به خانه می‌آوردم، اما مینا این دفعه آخر با تحریک حرف‌های مادرش راضی نمی‌شد به خانه برگردد. شرایط طوری شده‌بود که آن‌ها حتی اجازه نمی‌دادند فرزندانم را ببینم و با حرف‌هایشان مرا آزار می‌دادند. بارها مقابل در خانه‌شان رفتم و التماس کردم، اما مادرش مقابل در می‌آمد و اجازه صحبت با مینا را نمی‌داد. او می‌گفت من کار درست و حسابی ندارم و لیاقت این زندگی را ندارم.»

متهم در خصوص تشریح جزئیات روز حادثه گفت: «چند روز قبل از حادثه برای انجام کاری به کاشان رفتم. بعد از انجام کار در راه برگشت تصمیم گرفتم به خانه مادرزنم بروم و حرف آخر را با آن‌ها بزنم. با خودم فکر می‌کردم اگر این بار همسرم راضی به برگشت نشد حرف طلاق را بزنم تا شاید به خاطر دو فرزندمان قبول کند. با ذهنی مشغول و فکرهای جورواجور بالاخره به خانه مادرزنم رسیدم و زنگ در را زدم. آن‌ها وقتی فهمیدند من مقابل در هستم در را باز نکردند. دوباره زنگ زدم که این بار مادرزنم در را باز کرد، ولی اجازه نداد از پله بالا بروم و مرا در حیاط نگه داشت. همسرم را صدا کردم و از او خواستم این بازی‌ها را تمام کند و سر زندگی‌اش برگردد. سپس دوباره حرف برگشت به افغانستان شد و گفتم در آنجا می‌توانم کار و درآمد بهتری داشته باشم. تا حرف برگشت به افغانستان شد یکباره مینا شروع به داد و فریاد کرد. خواستم آرام باشد، اما او از شدت عصبانیت دختر و پسرم را مقابل چشمانم کتک زد و سپس آن‌ها را به طرف راه پله‌ها هل داد و گفت بهتر است آن‌ها را هم با خودم ببرم. پسرم چند ماه بیشتر نداشت و شیر مادرش را می‌خورد. به او گفتم چطور راضی می‌شوی فرزند چند ماهه‌ات را رها کنی که ناگهان مادرزنم جلو آمد و با دخالت هایش کار را بدتر کرد. در آن شرایط کنترل اعصابم را از دست دادم و از پله‌ها بالا رفتم و وارد خانه شدم. سپس از آشپزخانه یک کارد برداشتم و چند ضربه به همسرم زدم. مادرزنم که با دیدن این صحنه شروع به فحاشی می‌کرد از شدت عصبانیت به او هم ضربه زدم و از خانه فرار کردم.»

در پایان هیئت قضایی جهت صدور رأی وارد شور شد.

منبع:روزنامه جوان