به گزارش مشرق، این ماجرای خونین حدود ۳ سال قبل رخ داد. زن میانسالی که وحشت زده بود با پلیس تماس گرفت و از قتل برادرش مقابل خانه شان خبر داد.
وقتی مأموران پلیس به محل رسیدند با جسد غرق درخون مرد جوانی روبهرو شدند که ضربه کارد به شاهرگش وارد شده بود. با انتقال جسد به پزشکی قانونی خواهرش در تحقیقات به پلیس گفت: برادرم رامین بیماری روانی داشت او وقتی دچار جنون میشد به خانه من یا خواهر و برادرهایم می رفت و همه را تهدید به قتل می کرد و ما را کتک میزد.
بیشتر بخوانید:
روز حادثه دخترم که تازه عروس بود به خانه من آمد و قرار بود شب را بماند. اواخر شب بود که رامین زنگ در خانه را زد وقتی او را پشت در دیدم از ترس در را باز نکردم. میترسیدم دوباره وارد خانه شود و من و دخترم را کتک بزند اما او مدام به در میکوبید و تهدید می کرد که اگر در را باز نکنم در را میشکند. من و دخترم در خانه تنها بودیم و خیلی ترسیده بودیم. دخترم با شوهرش تماس گرفت و از کاوه خواست تا به آنجا بیاید و کمک کند.
دقایقی بعد کاوه آمد و مقابل در با رامین درگیر شدند و من نمیدانم چه اتفاقی افتاد که رامین روی زمین افتاد. من صحنه درگیری را ندیدم. این زن گفت: من بلافاصله با پلیس تماس گرفتم و در این فاصله که خیلی هم اضطراب داشتم نفهمیدم دخترم و کاوه چه زمانی ازخانه بیرون رفتند و حالا هم از آنها خبر ندارم. بدین ترتیب با این احتمال که قتل از سوی تازه داماد رخ داده است بازپرس جنایی دستور بازداشت او را صادر کرد اما کارآگاهان در ادامه دریافتند وی و همسرش از کشور فرار کردهاند.
بنابراین نام کاوه وهمسرش درفهرست متهمان فراری قرار گرفت و بازپرس جنایی از پلیس اینترپل خواست آنها را دستگیر کنند و به کشور برگردانند. با اعلام وضعیت قرمز برای آنها سر انجام یک سال و نیم بعد در حالی که کاوه و همسرش همچنان در یکی از کشورهای همسایه مخفیانه زندگی میکردند اینترپل آنها را بازداشت کرد و تحویل مقامات انتظامی ایران داد.
کاوه بعد از انتقال به تهران مورد بازجویی قرار گرفت و ضمن اعتراف به قتل دایی همسرش گفت: ما تازه ازدواج کرده بودیم و زندگی خوبی داشتیم از وقتی که با همسرم نامزد کرده بودم میدانستم که داییاش بیماری روانی دارد اما از آنجایی که با او رفت و آمد نداشتند فکر نمیکردم برای همسرم دردسر درست کند.
تا اینکه روز حادثه همسرم از من خواست اجازه دهم شب را در خانه مادرش بماند. من هم قبول کردم و خودم هم به خانه مادرم رفتم. آخر شب بود که همسرم تماس گرفت و در حالی که گریه میکرد گفت دایی اش به خانه مادرش رفته و میخواهد آنها را بکشد.
من بلافاصله به خانه مادرزنم رفتم و دیدم رامین با چاقو مقابل در خانه مادرزنم است و داد و فریاد میکند. همین باعث درگیری بین ما شد. او به سمت من حمله کرد و خواست من را با چاقو بزند که من یک ضربه به او زدم چون در حال حرکت بود و مدام خم و راست میشد ناگهان ضربه به گردنش برخورد کرد. من نمیخواستم او را بکشم و بشدت پشیمانم. در حالی که پرونده تکمیل شده و برای ارسال به دادگاه آماده شده بود اولیای دم رامین از قصاص مرد جوان صرفنظر و اعلام گذشت کردند.
به این ترتیب پرونده به لحاظ جنبه عمومی جرم با صدور کیفرخواست به شعبه 10 دادگاه کیفری فرستاده شد، روز محاکمه متهم در جایگاه قرار گرفت و گفت: من اتهام قتل را قبول دارم اما به عمد این کار را نکردم. اگر نترسیده بودم همان موقع تسلیم میشدم و فرار نمی کردم تا جرم خودم را سنگین کنم. مقتول بیماری روانی داشت و همیشه برای خانوادهاش مزاحمت ایجاد میکرد.
خانوادهاش این موضوع را میدانستند به همین خاطر هم با خانواده من به توافق رسیدند و با پرداخت دیه اعلام گذشت کردند. من هم درخواست بخشش دارم. با پایان جلسه دادگاه قضات شعبه 10 دادگاه کیفری استان تهران وارد شور شدند و با توجه به اتهام قتل عمدی و فرار غیرقانونی از کشور او را به 3 سال حبس با احتساب ایام بازداشت محکوم کردند.