به گزارش مشرق، بعضی کلمات و جملات هستند که در گذر زمان دچار استحاله میشوند. یعنی معنیشان عوض نمیشود اما حسشان تغییر میکند. مثلا شعار «به عقب برنمیگردیم» که شعار انتخاباتی دولت دوازدهم بود، معنی خیلی خوبی دارد اما عزیزان دولتی چنان در تمام شاخصها درعوض ترقی کردن، واترقیدند که کلا حس جمله عوض شده است. یعنی الان اگر بگویی «به عقب برنمیگردیم» همه از دور و اطرافت فرار میکنند. کتاب «به عقب برنمیگردیم» مجموعه طنزهای کوتاه طنزپرداز جوان، محمدامین میمندیان است که به زبان طنز به تمام شاخصهایی که قرار بود به جلو بروند اما به عقب برگشتند پرداخته است. از قیمت ارز و سکه بگیر تا خودرو و عزت و پاسپورت. بعد از خواندن طنزهای این کتاب، دیگر شنیدن جمله «به عقب برنمیگردیم» شما را یاد خاطرات بد نمیاندازد. فقط به لبخندتان میآورد.
محمدامین میمندیان لیسانس دبیری زیست شناسی از دانشگاه فرهنگیان و معلم است. از سال ۹۵ عضو باشگاه طنز و کاریکاتور انقلاب اسلامی شد و همین مسیری شد که هم طنزنویس شود، هم استنداپ کمدین. درضمن سابقه اجرا در برنامه طنز حرفشم نزن از شبکه افق و چندین آیتم طنز ویژه فضای مجازی را دارد.
از قسمت «وی پس از سختیهای فراوان توانست...» به بعد زندگینامهتون بگید؟ (توضیحی راجع به خودتون و طنزنویس شدنتون بگید)
پس از سختیهای فراوان توانستم بدنیا بیایم. بقیهاش مثل بقیه گذشت با این تفاوت که از دوم ابتدایی شروع به خریدن کتب لطیفه موجود در بازار کردم. با پیشرفت علم در دوران دبیرستان یک وبلاگ زدم و بصورت مبتدی طنز مینوشتم. دوران دانشجویی فراخوان عضوگیری باشگاه طنز انقلاب را دیدیم و ثبتنام کردم. از آنجا دیگر حرفهای طنز را ادامه دادم و بطور ویژه وارد شاخه استندآپ کمدی شدم.
چی شد که «به عقب بر نمیگردیم» رو نوشتید؟
پیش از این با اعضای باشگاه بحث نوشتن کتاب بهصورت مجموعهای از نویسندگان شده بود و کتاب خوب «ترجیحاً مجرد با روابط عمومی بالا» هم به همین صورت چاپ شده بود. اما برای این کتاب بنا شد که هر نویسنده کتابی جدا بنویسد و بصورت مجموعه کتاب منتشر شوند. بین سوژههایی که برای نوشتن وجود داشت من چون هم آدم خاطرهبازی هستم و هم خوب دنده عقب میگیرم سوژه به عقب رفتنها را انتخاب کردم.
چرا با این کتاب کاری کردید که تاریخ فراموش نکنه و بدبختیهای این هشت سال یادش بیاد؟
اصلاً تاریخ برای فراموش نکردن است. اگر قرار باشد آدم این هشت سال را هم یادش برود و چندسال دیگر همین تفکر رأی بیارود که واویلا! برای همین نه تنها این کتاب کافی نیست بلکه اگر دست من بود مثل هفته دفاع مقدس یک هفته را اختصاص میدادم ویژه یادآوری این هشت سال. اسمش را هم میگذاشتم «یادواره هشت سال تابآوری مقدس».
توی کتاب شما سرعت به عقب برگشتنها جوری بود که حتی تو ویرایش کتاب هم باز به عقبتر بر میگشتیم و شما این رو تو متنها تذکر دادین. چطور چنین سوژه ناپایداری رو انتخاب کردین که امروز و فرداش مشخص نیست. حتی الان که کمتر از یک هفته تا پایان دولت مونده؟
این معضل وجود داشت که اگر میخواستم به مواردی که با قیمت سرو کار داشت بپردازم هیچ ثبات قیمتی وجود نداشت و این ممکن بود مطلب را حتی برای چند ماه بعد بیاعتبار کند چه رسد به اینکه خواننده مثلاً دوسال بعد بخواهد آن مطلب را بخواند. بنابراین اینجور موارد را اکثراً خاطره وار نوشتهام تا تاریخ انقضا نداشته باشد.
توی پژوهش کتاب به چیزی هم برخورد کردید که سانسور کنید؟
گمان نمیکنم. کلاً آدم سانسورکنی نیستم. هرچقدر بیان کردن سوژه سختتر باشد پرداختن به آن چالش برانگیزانهتر و جذابتر است.
پژوهش برای سوژه و منابع خبری بیشتر براتون مهم بود و زمان برد و یا طنز کردن و پرداختن به اونها؟
طنز کردنشان سختتر بود. چون قالبی که انتخاب کرده بودم خیلی جاها خاطرهمحور بود و من گاهی خاطره کم میآوردم و مجبور میشدم با خاطرات بقیه سوژه را پیش ببرم.
کتاب شما رو که میخونیم حدود ۳۰ مورد «عقبگرد» یا «کاشکی به عقب برگردیم» یا «به جلو نرفتن» گفتید. موردی هم بود که به خودتون بگید نه خداییش اینا دیگه نه... این خودش یه روضه است و نمیشه باهاش شوخی کرد؟
روضه که تمام این دولت روضه است. ولی خیلی از جاها موقع نوشتن سرتکان میدادم و نچ نچ میگفتم و چهارتا بد و بیراه هم حواله باعث و بانیاش میکردم.
دولت روحانی چه نقشی در موفقیت شما به عنوان یک طنزپرداز داشته؟
اصلاً طنزپردازی من از دولت آقای روحانی شروع شد. یکی از طنزپردازان مطرح در دیداری که همان سالهای ابتدایی دولت یازدهم با رئیس جهور داشت پشت تریبون گفت آنقدر شما خوب کار کردهاید که در دولت شما سوژه برای طنزپردازها کم است. میخواهم به ایشان بگویم کجایی که در دولت ایشان ما یک مجموعه کتاب طنز ویژه همین دولت درآوردهایم؟ بخوان و سوژهیابی را یاد بگیر!
کتاب «به عقب برنمیگردیم» را به چه کسانی توصیه میکنید؟
به همه بورسبازها، همه عشق سفرها، همه قیمت دلار چککنها، همه عشق طلاها، همه ماشینبازها، همه مستأجرها، کلاً به همه کسانی که سالها برای رفتن این دولت روزشماری کردند و البته همه کسانی که روزها برای رأی آوردن دوباره این دولت تبلیغات کردند.
متن پشت جلد کتاب:
خیلی از واژهها در سپهر سیاسی ما وجود نداشتند و یکباره به وجود آمدند. مثلاً همین «سپهر سیاسی» را من یادم نمیآید از کجا آمد؟ ولی واژهها و عباراتی مانند «کنترل تورم»، «جای نگرانی نیست!»، «مهار گرانی» و... همیشه بخشی از ادبیات سیاسی کشور بودهاند؛ یعنی حتی اگر یک شهابسنگ مستقیم به ماه بخورد و آن را منفجر کند و بعد با همان سرعت به سمت ایران بیاید، باز هم مسئولین میگویند: «جای هیچگونه نگرانی نیست و مردم از بابت برخورد خیالشان راحت باشد.»