مقام سابق سازمان ملل در تشریح علل برخورد دوگانه غربی ها با موضوع «آوارگان» و «اشغال» گفت: جنگ در اوکراین جنگی دو سطحی است که نتیجه آن تعیین کننده نظم آتی نظام بین الملل خواهد بود.

به گزارش مشرق، کشورهای غربی از آغاز جنگ در اوکراین در ۲۴ فوریه سال ۲۰۲۲ هم صدا و با بسیج امکانات و برگزاری نشست‌های مختلف به محکومیت روسیه و کمک به آوارگان برخاسته اند؛ این اقدامات کاملاً در نقطه مقابل رویکرد غرب در قبال جنگ‌های خونین و مسأله کمک به مردم در غرب آسیا بوده است.

استانداردهای دوگانه غرب درباره جنگ در اوکراین و غرب آسیا را می توان در پذیرش آوارگان، واکنش‌ها به جنگ با عناوین اشغال، تروریست، دفاع، مقاومت، کمک‌های نظامی، کمک های بشردوستانه و تحریم مشاهده کرد و برخورد آنان با آوارگان و پناهجویان فلسطینی، سوری، عراقی، و یمنی و دیگر کشورهای غرب آسیا همواره سخت گیرانه و همراه با اعمال خشونت برای بازگرداندن آنان به کشوری دیگر یا وطنشان بوده‌ است.

از سوی دیگر، درگیری روسیه و اوکراین باعث آشفتگی در بازارهای مالی شده و به شدت عدم اطمینان به بهبود اقتصاد جهانی را افزایش داده است.

اوکراین و روسیه بازیگران جهانی در بازارهای محصولات کشاورزی هستند و ۵۳ درصد تجارت جهانی روغن و دانه های آفتابگردان و ۲۷ درصد گندم را به خود اختصاص می دهند. این وضعیت به ویژه برای کشورهای در حال توسعه نگران کننده است. حدود ۲۵ کشور آفریقایی، از جمله بسیاری از کشورهای کمتر توسعه یافته، بیش از یک سوم گندم خود را از دو کشور در حال جنگ وارد می کنند.

در این راستا گفتگویی با «ریچارد اندرسون فالک» استاد بازنشسته حقوق بین الملل در دانشگاه پرینستون و مقام سابق سازمان ملل انجام شده است.

در ادامه، متن این گفتگو را می‌خوانید:

* دلیل رفتارهای دوگانه غرب در قبال موضوع آوارگان و جنگ و خونریزی در نقاط مختلف جهان چیست؟ چرا رفتارهای آنها با پناهندگان از غرب آسیا و اروپا متفاوت است؟

سریع ترین پاسخی که می توان به سوال شما داد، مسائل مربوط به نژاد، مکان و کنترل گفتمان جهانی بشردوستانه است. اروپایی‌ ها و آمریکایی‌ های شمالی راحت‌ تر با مسیحیان سفید پوست همزاد پنداری می‌کنند تا با مسلمانان تیره‌پوست که عموماً به‌ عنوان یک تهدید یا بار تلقی می‌شوند.

اوکراین در واقع از نظر جغرافیایی بخشی از اروپا است، و به همین دلیل، طبیعی به نظر می رسد که در پارامترهای وجودی «جامعه امنیتی اروپا» قرار گیرد. بدیهی است که رسانه های غربی به طور گفتمانی این استانداردهای دوگانه را با شیوه های پوشش گزینشی خود که بازتاب تأثیر نژاد و مکان است، تقویت می کنند.

اگر توجه وسواس گونه روزانه که به تخریب های ناشی از اقدام نظامی روسیه در اوکراین داده می شود را با توجهِ اندکی که به چنین وقایعی در موقعیت های مشابه قبلی مانند ویتنام، عراق، افغانستان و لیبی می شود، مقایسه کنیم؛ در میابیم که واکنش ها به این پدیده ها گزینشی و در تضاد با یکدیگر هستند.

فراتر از این ملاحظات، جنگ در اوکراین همچنین یک میدان نبرد ژئوپلتیکی حیاتی است که ایالات متحده را در مقابل روسیه قرار می دهد و روح جنگ سرد تقابل ایدئولوژیک را احیا می کندجنگ در اوکراین یک میدان نبرد ژئوپلتیکی حیاتی است که آمریکا را مقابل روسیه قرارداده و روح جنگ سرد تقابل ایدئولوژیک را احیا می کند، اگرچه به عنوان «دموکراسی» در مقابل «خودکامگی» بازگویی می شود. بخشی از ترکیب سیاسی در این شرایط کنونی نیز چین است و انگیزه آشکار ایالات متحده برای هشدار به چین (از طریق روسیه) مبنی بر اینکه در صورت حمله به تایوان با یک مقاومت ملی متحد روبرو خواهد شد، با حمایت نظامی و دیپلماتیک غرب تقویت شده است که حداقل تحریم های تنبیهی و زیان آور را اعمال خواهد کرد. با طولانی شدن جنگ، مشخص شده است که دولت ایالات متحده نمی تواند تصمیم خود را بگیرد که آیا باید از چین به عنوان یک صلح طلب برای پایان دادن به جنگ اوکراین برای مدت نامحدود درخواست کمک کند یا با پکن به عنوان یک دشمن ثانویه ای رفتار کند که از روسیه حمایت غیرمستقیم می کند؛ امری که آمریکا باید با آن مقابله کرده و حتی چین را تحریم کند.

سردرگمی ایالات متحده در این مرحله ممکن است منعکس کننده شکاف میان مشاوران سیاست خارجی در واشنگتن باشد؛ افرادی که طرفدار دیپلماسی برای پایان دادن به جنگ اوکراین هستند و کسانی که اولویت را به تحقیر روسیه و پوتین حتی به قیمت طولانی و نامحدود شدن جنگ می دهند.

* همچنین یکی دیگر از برخوردهای دوگانه، موضع اشغال است. یعنی آنها اشعال بعضی جاها را خوب و بعضی دیگر از کشورها را بد می دانند. به نظر شما چرا با اشغال سرزمین های فلسطینی و اشغال سرزمین های اروپایی کاملاً متفاوت رفتار می شود؟

پاسخ‌های متفاوت به اشغال‌های خارجی بار دیگر منعکس‌کننده تنش‌ها میان هنجارهای حقوق بین‌الملل است که رفتار برابر با اشغال‌های خارجی را مشخص می‌کند و رویه‌های ژئوپلتیکی که به دولت‌های خاصی اجازه می‌دهد از این هنجارها سرپیچی کنند، بدون اینکه متحمل عواقب نامطلوب شوند.

اسراییل در برابر تبعیت از قوانین بین‌المللی مصون است، زیرا با حمایت ژئوپلتیکی که از ایالات متحده دریافت می‌کند- که اغلب با حمایت بیشتر از فرانسه و بریتانیا تقویت نیز می‌شود- از زیر بار مسئولیت رهایی می‌یابد.

ژئوپولتیک مبتنی بر ناهماهنگی ها ناشی از الگوهای متفاوت همگرایی بین دولت هاست؛ در حالیکه حقوق بین الملل مستقل از این همگرایی و قابلیت های مربوطه شان است. با اینحال در عمل، کاربرد آن اغلب منوط به تبعیت از منطق سلطه است و به یک ابزاری برای پیشبرد اهداف بازیگران ژئوپولتیک تبدیل می شود.

* دلیل اصلی جنگ در اوکراین چیست؟ آیا این جنگ امنیت جهانی را به خطر نمی اندازد؟ آیا تحریم ها و فشارهای غرب بر روسیه رفتار مسکو را تهاجمی تر نمی کند؟

عوامل ژئوپلتیکی زیاد است. این یک جنگ دو سطحی است که شامل نبرد مستقیم زمینی و هوایی بین روسیه و اوکراین و دومین جنگ ژئوپلتیکی بین روسیه و ایالات متحده بر سر ویژگی نظم جهانی پس از جنگ سرد است. روسیه به دنبال احراز مجدد حوزه نفوذ سنتی بر «خارج نزدیک» خود است و با انجام این کار، ادعاهای آمریکا مبنی بر مسئولیت امنیت جهانی در سراسر کره زمین را به چالش می کشدروسیه به دنبال احراز مجدد حوزه نفوذ سنتی بر «خارج نزدیک» خود است و با انجام این کار، ادعاهای آمریکا مبنی بر مسئولیت امنیت جهانی در کره زمین را به چالش می کشد، کاری که ایالات متحده از زمانی که نظام سیاسی جهان پس از تک قطبی شدن آن یعنی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی ۳۰ سال پیش انجام می داد. روسیه و چین در تلاش هستند تا نوع سنتی تری از روابط ژئوپلتیکی بر اساس فرضیه چندقطبی بودن و همچنین حوزه های نفوذ از نوعی که در طول جنگ سرد وجود داشت را برقرار کنند. حتی در جریان مداخلات تحریک آمیز شوروی در کشورهای اروپای شرقی در طول دهه ۱۹۵۰، غرب از مداخله متقابل خودداری و احساس کرد که چنین تنش هایی می تواند جنگ جهانی سوم و استفاده از تسلیحات هسته ای توسط هر دو طرف را آغاز کند.

هدف ثانویه ایالات متحده از پیشبرد جنگ ژئوپلتیکی هشدار دادن به چین برای به چالش کشیدن وضعیت موجود در دریاهای چین جنوبی، به ویژه در مورد آینده تایوان است.

* تأثیر این جنگ بر اقتصاد اتحادیه اروپا به ویژه اقتصاد کشورهایی مانند آلمان چه خواهد بود؟

ارزیابی تبعات اقتصادی جنگ اوکراین دشوار است. این امر به تعدادی از عوامل غیرقابل تصور بستگی دارد. هر چه جنگ طولانی شود، تأثیر تورمی شدیدتر بر قیمت مواد غذایی و انرژی داشته و همچنین باعث کمبود عرضه می شود.

هرچه تلاش روسیه برای تحمیل هزینه‌ها بر کشورهای اروپایی که همراه با تحریم‌های ضد روسی است بیشتر شود، بار سنگین‌ تری را به‌ ویژه آلمان بر دوش خواهد کشید.

ایالات متحده توانایی کافی برای جبران این بار را با تبدیل شدن به یک منبع فزاینده غذا و انرژی با قیمت های مقرون به صرفه ندارد. این کشور با مشکلات حیاتی داخلی خود، از جمله سرمایه گذاری بیش از حد عظیم در دارایی های نظامی غیرقابل استفاده و تورمی که در حال حاضر بی ثباتی سیاسی ایجاد می کند، مواجه است.

* تاثیر این جنگ بر اقتصاد آمریکا چیست؟

پیدا کردن روابط علّی دشوار است، اما اکثر اقتصاددانان موافقند که افزایش قیمت مواد غذایی و انرژی و کاهش چشم‌انداز تجارت و سرمایه‌گذاری، به طور کلی تأثیر بدی بر شرایط اقتصادی ایالات متحده، به ویژه در بخش‌های خاص دارد.

مطمئناً، برخی از منافع بخش خصوصی سود می‌برند: فروش تسلیحات، توسعه گاز و نفت، انرژی هسته‌ای و نگاه به آینده، صنایع ساختمانی و تامین‌کنندگانی که احتمالاً در فعالیت‌های بازسازی عظیم پس از جنگ در اوکراین شرکت می‌کنند، که احتمالاً با کمک سخاوتمندانه مالی از اروپا، آمریکای شمالی و احتمالاً ژاپن یاری می شوند.

* نتیجه این جنگ چه تأثیری بر نظم جهانی خواهد داشت؟ آیا می تواند منجر به تغییراتی در ساختار سازمان ملل شود؟ آیا پس از جنگ اوکراین، ایالات متحده و قدرت های غربی از همان نفوذی در نظم جهانی برخوردار خواهند شد که قبل از جنگ از آن برخوردار بودند؟

همانطور که در پاسخ‌های قبلی اشاره شد، در این مرحله، پیش بینی در این خصوص دشوار است. اگر این جنگ به سرعت حل و فصل شود، این احتمال وجود دارد که جهان به دوره پیش از جنگ سرد ۱۹۹۲ بازگردد که در آن مرحله جدیدی از کشمکش های ژئوپولتیکی و تلاش برای مهار همدیگر آعاز خواهد شد؛ اما این بار تمرکز بر آسیا و اروپا خواهد بود.

اگر نیروهای روسیه در اوکراین باقی بمانند، دوره پساجنگ سرد به پایان خواهد رسید و حقیقت جدید جهان چند قطبی جای جهان تک قطبی را خواهد گرفت. اگر اقدام نظامی روسیه با عقب نشینی پوتین، برکناری او از قدرت و تقویت تحریم ها همراه باشد، آنگاه سلطه ایالات متحده بر نظم جهان تک قطبی فعلاً تثبیت خواهد شد هرچند با چالش های جدی منطقه ای و قدرت اقتصادی چین نیز مواجه خواهد بود.

هر چند در این صورت این سوال باقی است که آیا ایالات متحده قادر به پرداخت هزینه های جهان تک قطبی پایدار که لازمه اش سرمایه گذاری های بسیار گسترده نطامی در سطح کره زمین و فضا می باشد، هست؟ همچنین این احتمال وجود دارد که اروپا تلاش کند در موضوعات ژئوپولتیک، خود را از سیطره هژمونی ایالات متحده رها کند و این بدین معنی است که اروپا برای کاهش وابستگی خود به واشنگتن وارد روابط برد- برد با روسیه و چین شود.

منبع: مهر

برچسب‌ها