کد خبر 1402366
تاریخ انتشار: ۴ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۸:۴۵

یکی از مسائل مرتبط و البته مهم در ارتباط با پدیده ورود امواج تازه مهاجران افغانستانی، نگاهی است که افغانستانی‌های مهاجر به رویکرد و رفتار ایرانیان و سیاست‌های نهاد دولت در این زمینه دارند.

به گزارش مشرق،  تسلط دوباره طالبان بر افغانستان که تابستان پارسال اتفاق افتاد، سیل مهاجران را از این کشور بار دیگر روانه ایران کرد؛ ایرانی که خود در نتیجه تحریم و اوج‌گیری کرونا شرایط اقتصادی سختی را از سر می‌گذراند و  بسیاری پذیرش این مهاجران را فشاری تازه بر جامعه تلقی کرده و می‌کنند.

انبوهی مهاجران افغان و انتشار تصاویری از حضور پررنگ آن‌ها در برخی شهرها و تجربه شهروندان در مواجهه با گروه‌های پرتعداد مهاجران افغانستانی به ویژه در تعطیلات نوروز و پس از آن حمله تروریستی یک غیرایرانی به چند روحانی در حرم امام هشتم (ع)، موجی را در گفت‌وگوهای عمومی و فضای مجازی به راه انداخت که برخی از آن با عنوان «افغان‌هراسی» یاد می‌کردند.

در سوی مقابل و در میان جامعه مهاجران افغانستانی حاضر در ایران اعم از قانونی و غیرقانونی و از دیرپاها و نسل‌های قبلی گرفته تا تازه‌واردان، خیره‌شدن بسیاری از نگاه‌ها به این حضور مساله‌ساز بود.

پژوهشگری برای بررسی نگاه متقابل جامعه ایرانی و جامعه مهاجران افغانستانی به یکدیگر با «آرش نصر اصفهانی» پژوهشگر مسائل اجتماعی و مهاجران افغانستانی در ایران و عضو انجمن «دیاران» گفت‌وگویی داشته است.

انجمن دیاران نهادی است که با هدف تغییر نگرش نسبت به مهاجران در جامعه‌ ایران و مطالعات آسیب‌شناختی در راستای ارتقای جایگاه مهاجران در دو سطح جامعه و قوانین در سال ۹۶ تاسیس شد.

آنچه در ادامه می‌خوانید، حاصل گفت‌وگو با این جامعه‌شناس است؛

با نگاهی به جامعه ایرانی و تحولات اخیر به ویژه بعد از تسلط طالبان می‌توان از مفهومی با عنوان «افغان‌هراسی» سخن گفت؟

نصر:
نگرش منفی و تبعیض علیه پناهندگان افغانستانی در ایران پدیده‌ای به قدمت حضور آن‌ها در ایران است. اگرچه نگرش و رفتار ضدمهاجر در دوره‌ای به واسطه افزایش تعداد پناهندگان یا رویدادهای خاص در ایران شدت می‌گیرد، اما بطور کلی بر اساس مطالعات موجود، در طول چهار دهه گذشته، پناهندگان چه از سمت دولت‌ها و چه از سمت بخشی از مردم محلی مهمانان ناخوانده محسوب می‌شوند. در نتیجه سیاست‌ها و قوانین از یک سو و رفتار عمومی مردم در کوچه و خیابان از سوی دیگر برای بسیاری از افغانستانی‌ها در موارد بسیار توام با پیش داوری منفی، تبعیض و خشونت بوده است.

نوعی سوءظن نسبت به پناهندگان وجود دارد که گویی آن‌ها به جامعه ایران وفادار نبوده و در لحظه نهایی عامل افغانستان در ایران خواهند بود

معنای این گزاره این نیست که همه ایرانیان در همه این سال‌ها به همه پناهندگان ظلم کرده‌اند، موضوع این است که اگر به این چهار دهه از منظر یک افغانستانی پناهنده نگاه کنیم آنها همیشه خود را غریبه یا بیگانه در جامعه ایران حس کرده‌اند که از منافع حضور آنها مانند کار ارزان استفاده می‌شود اما به عنوان شهروند درجه دوم در ایران زندگی می‌کنند. با وجود همه خدماتشان به جامعه ایران در رسانه‌ها و حتی گفتار برخی سیاستمداران عامل بیکاری، جرم، جنایت و ناامنی معرفی می شوند. شاید یکی از مهم‌ترین مصادیق بیگانه تلقی کردن آن‌ها این است که حتی آن‌هایی که سی یا چهل سال است در ایران زندگی می‌کنند، در ایران به دنیا آمده‌اند و بزرگ شده‌اند و حتی بچه‌دار شده‌اند هنوز خودشان و فرزندانشان بیگانه و خارجی محسوب می‌شوند و جامعه ایران حاضر به پذیرش آنها به عنوان یک ایرانی نیست.

در حال حاضر و طی دهه‌های اخیر چه عواملی بر نگاه ایرانیان به حضور افغانستانی‌ها در جامعه ما تاثیرگذار بوده است؟

نصر: مجموعه‌ای از عوامل در این مورد موثرند. در وهله اول سیاست‌گذاران، پناهندگان افغانستانی را سال‌ها یک تهدید امنیتی برای جامعه تلقی کرده‌اند. در چارچوب برخی نگاه‌ها که متاسفانه گسترده شده، افغانستانی‌ها در ایران به‌طور بالقوه پیاده‌نظام دولت افغانستان یا گروه‌هایی مانند طالبان یا داعش محسوب می‌شوند. در واقع نوعی سوءظن نسبت به پناهندگان وجود دارد که گویی آن‌ها به جامعه ایران وفادار نخواهند بود و در لحظه نهایی عامل افغانستان در ایران هستند. بخشی از این نگرش در سیاست‌گذاران ایرانی به سبب غلبه جمعیتی اهل سنت در میان پناهندگان است که به زعم آن‌ها می‌تواند ترکیب جمعیتی ایران خصوصا در نواحی شرقی را بر هم زند.

در نتیجه، پناهندگان افغانستانی صرف نظر از تنوع و گوناگونی درونی به یک موضوع امنیتی بدل شده‌اند و این امر به مثابه مانعی جدی در برابر بهبود شرایط آنها در ایران عمل می‌کند. از طرف دیگر بخشی از طبقات فرودست خصوصا در مرکز و شرق ایران وجود پناهندگان را تهدیدی برای خود می‌دانند و بیکاری یا مشکلات مسکن در محله یا روستای خود را به حضور پناهندگان نسبت می‌دهند. این موضوع که در بسیاری موارد از سمت مسئولان یا رسانه‌ها نیز مطرح می شود یکی از دلایل رشد نگرش ضد مهاجر در میان طبقه کارگر ایران است.

فضای ضدایرانی در افغانستان بیش از آنکه توطئه‌ای از جانب گروهی خاص باشد ریشه در تبعیض و محرومیت‌هایی دارد که پناهندگان افغانستانی در ایران تحمل می‌کنندایرنا: در صورت وجود خطوط و گرایشات افغان‌ستیزانه در جامعه، آیا تنها افغانستانی‌ها آماج آن بوده‌ و هستند؟ یا می‌توان مشابه آن را در قبال سایر قومیت‌ها و ملل همسایه مشاهده کرد؟
نصر:
شرط ضروری برای صلح و امنیت پایدار در ایران به رسمیت شناختن تنوع و بنای همبستگی و نظم اجتماعی بر اعطای حقوق برابر شهروندی به همه ساکنان این سرزمین است. جامعه ایران جامعه‌ای متکثر و متنوع است و در یک نگاه بلندمدت راه حل برقرار ماندن صلح و زیست مسالمت‌آمیز همه مردم در کنار یکدیگر، پذیرش اجتماعی تکثر و به رسمیت شناختن حقوق همه گروه‌ها است. نگاه ما به افغانستانی‌ها نشان‌دهنده نوع نگاهی است که به ایران،‌ هویت ایرانی و بطور کلی زندگی در جغرافیای خاورمیانه داریم.

 در ماه‌های اخیر به ویژه بعد از حمله تروریستی به روحانیون در حرم امام هشتم (ع) باز هم اظهارنظرهای معطوف به ضرورت خروج افغانستانی‌ها از ایران تشدید شد. مهمترین دلایل طرح نگاه‌ها و اظهارنظرهای معطوف به ضرورت رفتن افغانستانی‌ها از کشور ما چیست؟

نگاه ما به افغانستانی‌ها نشان‌دهنده نوع نگاهی است که به ایران،‌ هویت ایرانی و بطور کلی زندگی در جغرافیای خاورمیانه داریمنصر: سیاست کلی ایران از ابتدای حضور پناهندگان این بوده که آنها مهمانان موقت جامعه ایران هستند و باید به کشورشان بازگردند. قوانین و مقررات در مورد پناهندگان هم به نحوی وضع شده‌اند که آن‌ها به خروج از ایران تشویق شوند.

تا اواسط دهه ۱۳۸۰ دولت ایران مدام ضرب‌الاجل‌هایی برای خروج کامل همه افغانستانی ها اعلام می‌کرد اما از آنجا که نیاز شدیدی به نیروی کار ارزان قیمت افغانستانی وجود داشت، این سیاست دنبال نشد. اما حفظ فشار بر پناهندگان افغانستانی از طریق تمدید سالانه مدارک هویتی و عدم اعطای اقامت بلندمدت،‌ دشوار کردن دسترسی به خدمات پایه و مجموعه گسترده‌ای از محدودیت‌های قانونی ادامه یافته است.

در مورد مهاجران غیرمتعارف هم دستگیری و اخراج از ایران همواره در جریان بوده و با افزایش تعداد مهاجران غیرمتعارف، رد مرزها هم افزایش می‌یابد. همه این موارد در کنار هم ابزارهای مختلفی است که نهاد دولت برای کاهش تعداد پناهندگان در ایران و کنترل این جمعیت به‌کار می‌گیرد. از این جهت تضعیف موقعیت حقوقی و اجتماعی پناهندگان در ایران ابزاری است که می‌تواند امکان بهره‌گیری از منافع این جمعیت را در عین کاهش هزینه‌های آن فراهم آورد. به علاوه در دو دهه گذشته تلاش دولت بر این بوده که تعداد پناهندگان در حد قابل کنترلی مدیریت شود؛ در نتیجه موج اخیر ایجاد هراس نسبت به افغانستانی‌ها از دید برخی ناظران با هدف مشروعیت بخشیدن به ردمرزهایی است که برای کاهش تعداد پناهندگان در جریان است.    

دیدگاه‌ها، واکنش‌ها و رفتارهای ضدمهاجر چه تبعاتی به دنبال دارد؟

نصر: در وهله اول جمعیتی از پناهندگان نسل دوم و سوم افغانستانی‌ها را در ایران داریم که مسیر ادغام اجتماعی در جامعه ایران و دریافت تابعیت یا اقامت دائم آن‌ها مسدود است.

با وجود تصویب قانون اعطای شناسنامه به کودکان با مادر ایرانی، هنوز بسیاری از این کودکان دقیقا به سبب اینکه پدرانشان افغانستانی هستند، نتوانسته‌اند شناسنامه بگیرند. در نتیجه با یک جمعیتی مواجهیم که از هر جهت واجد شرایط دریافت تابعیت ایرانی است، اما به سبب رویکرد کلی جامعه ایرانی محروم از بسیاری حقوق شهروندی زندگی می‌کند و مشخص نیست تا چه زمان قرار است به همین شکل در حاشیه جامعه ایران زندگی کند.

از سوی دیگر بسیاری از پناهندگانی که از فقر، خشکسالی و خشونت به ایران به پناه آورده‌اند امروز در شرایط معیشتی دشواری زندگی می‌کنند و از حمایت نهادهای امدادی ایران بی بهره‌اند. در نتیجه پیامد اصلی رویکردهای ضدمهاجر شرایط سخت زندگی پناهندگان در ایران است که خود باعث می‌شود نگرش ضدایرانی در افغانستان رشد یابد. در واقع فضای ضدایرانی در افغانستان بیش از آنکه توطئه‌ای از جانب گروهی باشد ریشه در تبعیض و محرومیت‌هایی دارد که پناهندگان افغانستانی در ایران تحمل می‌کنند.

باید بپذیریم بخشی از این پناهندگان ساکنان دائم این کشور خواهند بود و مسیر ادغام اجتماعی برای آنها باید باز شود

چه راهکاری در زمینه رفع آسیب‌های این پدیده ارائه می‌دهید؟

نصر: پناهندگان افغانستانی در ایران گروهی متنوع با نیازهای مختلفی هستند. با این حال و به طور کلی ما نیازمند بازنگری در اصل بنیادی سیاست مهاجرتی‌مان هستیم و باید بپذیریم بخشی از این پناهندگان ساکنان دائم این کشور خواهند بود و مسیر ادغام اجتماعی برای آنها باید باز شود. مساله دوم تسهیل ورود و خروج قانونی به ایران است تا از این طریق از مهاجرت‌های خطرناک به دست قاچاقیان کاسته شود.

 مساله سوم اصلاح مقررات و خصوصا رویه و رفتار پرسنل اداری و انتظامی ایران با مهاجران اعم از قانونی و غیرقانونی و توجه به کرامت انسانی آن‌ها است. به علاوه امکان درخواست‌های فردی برای دریافت پناهندگی باید جایگزین اخراج جمعی پناهندگانی شود که در این روزها وارد ایران می‌شوند.

هرگونه اخراج از ایران برای مهاجران غیرقانونی باید یک روند مشخص حقوقی داشته باشد و هر فرد از امکان دفاع از پرونده خود و درخواست عدم اخراج برخوردار باشد. در مورد کودکان، دیپورت باید به طور کامل لغو شود. به طور کلی اگر امروز سیاست کلی بر افزایش جمعیت کشور است، جذب مهاجر یکی از شیوه های متداول آن در بسیاری کشورها است. از طریق به رسمیت شناختن و بهره‌مندی از حقوق اجتماعی و سیاسی می‌توان حس تعلق به ایران را در میان این جمعیت جدید تقویت کرد و نگران عدم وفاداری آن‌ها نبود. 

منبع: ایرنا