فرهادی در جشنواره‌ها مختلف و محافل سینمایی مختلفی از حقوق تضییع شده زنان ایرانی می‌گوید و درباره‌اش بیانیه می‌نویسند، در حالی که در مورد ابهامات طرح فیلم قهرمان صحبتی نمی کند.

سرویس فرهنگ و هنر مشرق -رخدادهای اخیر خیابانی پس از فوت مرحومه «مهسا امینی» توسط سلبریتی‌های با انتشار هواخواهی مردمی در فضای مجازی گسترش یافت و تحرکات چهره‌های داخلی زمینه ایجاد خشونت خیابانی را از سوی اغتشاشگران تشدید کرد.

حوادث اخیر نیاز به برانگیختن در ابعاد سیاسی‌- اجتماعی گسترده‌ای داشت تا آستانه خروش داخلی از امتیاز اهرم‌ همراهی خارجی برای تحریک  بیشتر معترضان بهره‌مند شود.

کارزاری تحت عنوان «همراهی» جهانی خیلی زود به نتیجه رسید و سلبریتی‌های اروپایی و آمریکایی از تجمعات اخیر در  کشور حمایت کردند و بسیاری از چهره‌های مهم سینمای جهان نسبت به اتفاقات اخیر در ایران واکنش نشان دادند.این واکنش‌ها به تحریک نسل‌جوانی و هیجان‌زده‌ای منجر خواهد شد که رخدادهای اخیر را با گیم‌های رایانه‌ای اشتباه کرده و با یک تلقی نوجوانانه به دنبال یک «گیم‌اُوری» سیاسی  و دست نیافتی هستند.


یکی از چهره‌هایی که کلید کارزار «همراهی» را در ابعادی جهانی فشرد، اصغر فرهادی یکی از دو فیلمساز مهم تاریخ سینمای ایران و برنده دو جایزه اسکار مهم برای فیلم‌های «جدایی» و  «فروشنده» است.

کارگردان «رقص در غبار» در گام نخست برای همراهی ظاهری با این جریان بیانیه کوتاهی را منتشر کرد و نوشت: "مهسا، دختر عزیزم، مسافر شهر خفتگان. گمان دارم پیش از سفرت، گوشه دل پاک و پر رؤیایت یا گوشه ای در دفترچه یادداشتت نوشته بودی  که به تهران خواهی رفت و شاید لابه لای کارهای روزمره ات به جاهای دیدنی هم سری خواهی زد.این بود دیدنی های این شهر، همین و نه بیش.از دیروز که خبرت راخوانده ام بیقرارم. بیزارم، این بار از خودم. تو روی تختی در بیمارستان خوابیده ای اما از همه بیدارتری و ما همه در اغماء. ما خودمان را به خواب زده ایم در برابر این ظلم بی پایان. ما شریک این جنایتیم."

جمله پایانی نویسنده «سریال در شهر» به دستمایه انتقادی - رسانه‌ای گسترده‌ای تبدیل شد و برخی رسانه‌ها با به کاربردن برخی تیترها و توییت‌های طعنه‌وار در واکنش‌هایی به او یادآور شدند که ما شریک شما نیستیم.


این کارگردان اسکاری با توجه به موقعیت بین‌المللی‌اش با طیف وسیعی از سلبریتی‌های آمریکایی و اروپایی ارتباطات نزدیکی دارد و از محبوبیتی جهانی برخودار است و و هر واکنش او مورد توجه چهره‌های بین‌المللی قرار خواهد گرفت. او وقتی که پیام نخستش با انتقادات فراوانی مواجه شد ویدئویی را به زبان انگلیسی منتشر کرد.

کارگردان فیلم «گذشت» با معرفی خودش در این ویدئو گفت: حتما خبرهای اخیر ایران را شنیده‌اید و تصاویر زنان پیشرو و شجاعی را که پیشاپیش اعتراضات برای حقوق اولیه انسانی خود در کنار مردان ایستاده اند،دیده‌اید. آنها به دنبال حقوق ساده ولی بسیار اساسی‌ای هستند که سال ها از آنها دریغ شده است.
 

این جامعه و خصوصا زنان راه سخت و دردآوری را تا به اینجا طی کرده‌اند و حالا به روشنی به نقطه‌ی سرنوشت سازی رسیده‌اند. من آنها را از نزدیک در این شب ها دیدم. بیشتر آنها بسیار جوان‌اند؛ هفده ساله، بیست‌ساله. خشم و امید را در چهره‌ی آن ها و در قدم‌هایشان در خیابان ها دیدم و عمیقاً به تلاش‌هایشان برای رسیدن به آزادی و حق تعیین سرنوشتشان علی‌رغم خشونت‌هایی که بر آنها روا می‌شود، احترام می‌گذارم. به زنان قدرتمند کشورم افتخار می‌کنم و صمیمانه امیدوارم که با این تلاش‌ها به هدفشان برسند.
من از طریق این ویدیو از شما هنرمندان، سینماگران، روشنفکران، فعالین حقوق مدنی در سراسر دنیا و هر کس که به کرامت انسان و آزادی باور دارد دعوت به همبستگی با زنان و مردان قوی و شجاع  ایران می‌کنم؛ با ساختن ویدیو، با نوشتن مطلب و یا هر شیوه ی دیگری.

این یک مسئولیت انسانی‌ست و می‌تواند امید ایرانیان برای رسیدن به این هدف زیبا و بزرگ را بیش از پیش تقویت کند، در کشوری که تردید ندارم زنان در آن اغازگر تغییرات خواهند بود.برای فردایی بهتر.#مهسا_امینی.

اتفاقات اخیر ایران فرصت بسیار ارزشمندی برای اوست تا با طرح آن در محافل بین‌المللی، حواشی اخیرش را پشت سر بگذارد. این کارگردان ایرانی که به عنوان رئیس هیئت داوران فستیوال فیلم زوریخ انتخاب شد روز ۱۳ مهر با سخنرانی در این فستیوال گفت: به عنوان هیئت داوران مایلیم این بیانیه ویژه را ارائه دهیم.در حالی که مشغول تماشای فیلم هایی بودیم که موضوع بسیاری از آن ها انواع مختلف ظلم سیستماتیک است، در ایران زنان و مردان شجاع برای آزادی و حقوق انسانی خود در خیابان ها دست به اعتراض زده اند.ما از شجاعت شان شگفت زده ایم و آن ها به ما امید می دهند.ما داوران برای همبستگی در کنار آن ها می ایستیم.از شما تماشاگران دعوت می کنیم به افتخارشان بایستید و به این طریق به مهسا امینی که نامش نماد اعتراضات این روزهاست ادای احترام کنیم.»


اما بخش مهم بیانیه دوم او را  از زوایای دیگری می‌توان مورد دستمایه بازخوانی و تحلیل دقیق‌تری قرار داد. در بخشی از این بیانیه اشاره می‌کند او به تصاویر زنان پیشرو و شجاعی که پیشاپیش اعتراضات برای حقوق اولیه انسانی خود در کنار مردان ایستاده اند اشاره می‌کند و در ادامه می‌نویسد آنها به دنبال حقوق ساده ولی بسیار اساسی‌هستند که سال ها از آنها دریغ شده است.این جامعه و خصوصا زنان راه سخت و دردآوری را تا به اینجا طی کرده‌اند و حالا به روشنی به نقطه‌ی سرنوشت سازی رسیده‌اند.آیا منظور کارگردان «درباره الی» آنطور که ادعا می‌کند در آثارش به دنبال حقوق اساسی زنانی است که از آنان دریغ شده است؟

در فرامتن هم باید پرسید که در ماجرای «قهرمان‌گیت» ، آیا این کارگردان مطرح سینمای ایران به دنبال تامین منافع آزاده مسیح‌زاده سازنده مستند «دوسر برد دو سرد باخت» به عنوان یکی از زنان پیشروی این سرزمین بوده است؟ آیا آزاده مسیح‌زاده عضوی از این جامعه زنان که حقوق اساسی آنان دریغ شده نیست؟

 بابازخوانی پرونده مسیح‌زاده به صورت کاملا روشن و دقیقی نگارش فرهادی در بیانیه اخیرش را به چالش می‌کشد و کنکاش بیشتری می‌توان به این نتیجه دست یاقت، آنطور که نویسنده بیانیه‌ ادعا می‌کند به دنبال حقوق زنان و دختران جوان این جامعه نیست؟ برای یافتن این پرسش می‌توان رخدادهای دو سال گذشته را به دقیق‌تری ارزیابی کرد.

فصل اول : بازار شایعات داغ می‌شود


قبل از نمایش عمومی فیلم «قهرمان» یکی از آثار ممتاز کارگردان« همه می‌دانند»، این شایعه مطرح بود که فیلم مذکور بر اساس مستندی با عنوان «دو سربرد دوسر باخت» توسط آزاده مسیح‌زاده یکی از شاگردان کلاس‌های اصغر فرهادی ساخته شده است.

این شایعه چندماه قبل از نخستین نمایش فیلم در کن میان اهالی سینما و رسانه‌ها نقل محافل هنری - سینمایی بود. این شایعه همزمان با نمایش فیلم در کن تبدیل به یک ابهام عمومی شد. با برگزاری هفتادو چهارمین جشنواره فیلم «کن» در هیاهوی نمایش آخرین ساخته کارگردانی اسکاری سینمای ایران در ۱۳ ژوئیه ۲۰۲۱ یک رویداد در فضای مجازی توجهات فراوانی را به خود جلب کرد.

در گزارشی که نخستین بار وب سایت کافه سینما منتشر کرد به این موضوع اشاره شد که هنرجویان فیلمسازی «خانه بین‌الملل بامداد» متعلق به اصغر فرهادی و همسرش پریسا بخت‌آور در حالی که فرهادی در جنوب فرانسه مشغول فرش قرمز و مصاحبه‌های مطبوعاتی است، از فرد دیگری به عنوان «قهرمان» یاد کردند و او را عامل این موفقیت‌این اثر دانستند.

«آزاده مسیح‌زاده» فیلمساز  یکی از هنرجویان سابق فرهادی و بخت‌آور است که رفقایش  گویا از چیزی خبر دارند که بقیه بی‌خبرند و بارها توسط آن‌ها مورد تمجید قرار گرفت و از  او تشکرهای متعدد مجازی منتشر می‌شود.

در  ادامه گزارش «کافه سینما» می‌خوانیم: ماجرا از این قرار بوده این سازنده مستند مذکورد مورد ستایش هم شاگردی‌هایش  هنرجوی فرهادی در موسسه‌ کارنامه بوده و چندین سال پیش مستندی در شیراز ساخته با عنوان "دوسر برد، دوسر باخت" ساخت که داستان زندگی شخصیت اصلی قصه‌ی فیلم قهرمان است.

او که با این فیلم تقدیرنامه «هشتمین جشنواره فیلم کوتاه شیراز» را هم دریافت کرده، درخلاصه داستان فیلمش که در تاریخ ۴اردیبهشت۹۷ در اینستاگرامش منتشر شده نوشته که «زندانی بندباز شیرازی که در زندان به رنگ‌آمیزی دیوارهای زندان مشغول است، روزی برای خرید رنگ از زندان خارج می‌شود و کیفی حاوی پول پیدا می‌کند. به گفته خودش می‌توانسته این پول را برای خودش بردارد، اما مبلغ پول به اندازه‌ای نبوده که بتواند بدهی خود را داده و از زندان خلاص شود.

پس به دنبال صاحب پول می‌گردد و پس از پس دادن پول به صاحبش، این ماجرا رسانه‌ای می‌شود و خیرین شیراز بدهی این فرد را پرداخت می‌کند و او با این حرکت قهرمانانه از زندان آزاد می‌شود.» این ابهام تازه‌ای است که کارگردان قهرمان باید نسبت به‌آن پاسخ گو باشد.

با انتشار این خبر و حضور مسیح‌زاده در کلاب‌هاوس، ابعاد این ادعای به صورت دقیق‌تری تشریح می‌شود و موضوع در رسانه‌ها و افکار عمومی به قدری کنجکاوی‌برانگیز می‌شود که دامنه این خبر با توجه به جایگاه جهانی کارگردان ایرانی، به بیرون از مرزهای خبری ایران گسترش پیدا می‌کند. با انتشار ادعاهای مطرح شده جوایز اصلی جشنواره کن تحت الشعاع این خبر قرار می‌گیرد.

چند ماه بعد جوردن رویمی نویسنده سایت «ورد اف ریل» در گزارشی می‌نویسد:" اسپایک لی رئیس هیئت داوران جشنواره کن  می‌خواست فیلم «قهرمان» برنده نخل طلا شود اما تصمیمات هیات داوران بنا به خواست او پیش نرفت. ریمی در این مطلب نوشته:«مکالمه جالبی امروز صبح رخ داد.در ماه ژوئن کاملا مشخص بود که اسپایک لی می‌خواهد «قهرمان» فرهادی نخل طلا را ببرد. من از منابع مختلف شنیده‌ام و شخص دیگری هم این مسئله را امروز صبح تایید کرد، خود اسپایک لی هم این را نفی نکرد چون بعد از تماشای فیلم در کن واقعا سرمست و خوشحال به نظر می‌رسید و فرهادی و عواملش را در آغوش گرفت.

این روایت مشخص می‌کند ابعاد طرح این مسئله چه تاثیری در روند حرفه‌ای کارگردان فیلم داشته است.

فصل دوم: چه کسی دوسر برد و چه کسی دو سر باخت ؟


با نمایش سراسری فیلم قهرمان کارگردان «مستند دو سربرد دوسر باخت» آنرا در یوتیوب منتشر کرد و مخاطبانی که این مستند را تماشا کردند در فضای مجازی از شباهت اساسی محتوای داستانی مستند با فیلم قهرمان نوشتند.

با تغییر دولت و استقرار محمد خزاعی در مقام ریاست سازمان سینمایی و انتخاب ریاست بنیاد سینمایی فارابی، در مدت زمان کوتاهی کمیته معرفی فیلم به اسکار،  قهرمان را با عجله و دستپاچگی  به عنوان نماینده ایران به این آکادمی معرفی کرد، اما از سوی روابط عمومی بنیاد سینمایی فارابی این موضوع مطرح شد که نامه‌ای با محتوای اظهار رضایت با امضای آزاده مسیح‌زاده، از سوی رائد فریدزاده، مدیر امور بین‌الملل فارابی برای اعضای کمیته‌ انتخاب اسکار خوانده شده است. با طرح این مسئله شایعات و شائبه‌های همزمان با انتشار مستند در فضای مجازی گسترش یافت.


 

فصل سوم : حقیقت آشکار می‌شود


با انتشار این خبر در یک بازه زمانی شایعات در فضای مجازی بالا گرفت و پوریا ذوالفقاری (منتقد سینما)  که در صفحات مجازی خود در چندین نوبت این سوژه را در اشکال مختلفی مطرح کرده بود با مسیح‌زاده در ماهنامه تجربه گفت‌وگویی را انجام داد این مستندساز و پخش‌کننده حوزه‌بین‌الملل روایت این ماجرا به صورت مفصلی شرح می‌دهد.


۱-سال ۹۳ آقای فرهادی در مؤسسه کارنامه ورک‌شاپ فیلمسازی گذاشت. طبیعتاً بسیاری ثبت نام کرده بودند. از بین آن­ها هجده­ نفر انتخاب شدند. جلسه اول آقای فرهادی سر کلاس آمدند و گفتند در این دوره باید مستند بسازید. یادم هست بچه­ ها تعجب کرده بودند. چون اصلاً با این تصور نیامده بودیم که مستند بسازیم. ولی احتمالاً بچه‌ها هم مثل من با خودشان گفته‌اند کلاس اصغر فرهادی‌ست و شاید او می‌خواهد با این روش به ما فیلم‌سازی یا فیلمنامه نویسی را یاد بدهد. ایشان سوژه هایی آورده بودند از کسانی که خودشان شرایط مالی خوبی نداشته‌اند اما مبالغ بالایی پول یا طلا یا چنین چیزهایی پیدا کرده و به صاحبان‌شان بازگردانده‌ اند. اسم دوره را هم گذاشتند «اشیاء گم‌شده».


۲- من آن زمان در تهران ساکن نبودم. در جلسه دوم به خانم اسکندرفر گفتم من می‌خواهم به شهر خودم بروم و آنجا سوژه‌ای در مسیر همین «اشیاء گم‌شده» پیدا کنم چون هزینه‌هایم کمتر می­‌شود. ایشان هم موافقت کرد. راستش سوژه هایی که آقای فرهادی پیدا کرده بود، چندان تازگی نداشتند. انگار نتیجه یک جست وجوی ساده و کمی شتابزده در اینترنت بودند. به شیراز برگشتم. از دو دوستم کمک گرفتم؛ آقایان محسن مقدم و سجاد ایمانی که هر دو از مستندسازان فعال شیراز هستند. به آن‌ها گفتم کمکم کنید سوژه ای پیدا کنم. من می‌خواهم در این کلاس بمانم. آنها دو سوژه به من معرفی کردند. باز یک رفتگر که پول پیدا کرده و یک راننده تاکسی که مسافرش در اتومبیل او طلا و دلار و یورو جا گذاشته بوده. در این بین یکی از دوستانم که می‌دانست دنبال چنین سوژه‌ای هستم، ماجرای زندانی شیرازی را که پولی پیدا کرده و به صاحبش بازگردانده از خاله اش نقل کرد. کل چیزی که هم خاله او به یاد داشت همین «زندانی شیرازی» بود و این که یک گزارش درباره او و مصاحبه با او چند سال قبل از شبکه استانی فارس پخش شده بود.

من ناامیدانه به روزنامه خبر شیراز مراجعه کردم که شاید با همین اندک اطلاعات بشود چیزهایی درباره او پیدا کرد. آن‌ها به من گفتند اگر تاریخ پخش آن گزارش را بیاوری، می‌توانیم خبر را از آرشیو پیدا کنیم. به صدا و سیمای استان فارس رفتم. گفتند نمی‌توانیم آرشیو را به شما بدهیم. آقایی آن‌جا بود به نام آقای آریا رزم‌جویی که همان گزارش را از زندانی تهیه کرده بود،در نهایت آن گزارش آرشیوی را داد. من هم از داخل آن تاریخ خبر را درآوردم. بعد پیگیر شدم و فهمیدم آقای شکری به جرم دیگری دوباره در زندان است و خواستم در آن مرحله با ایشان صحبت بکنم که دیدم وارد زندان شدن و مجوز گرفتن هایش پروسه‌ای طولانی و پر دردسر است.

در همین مرحله که تاریخ خبر را پیدا کردم، با خانم اسکندفر تماس گرفتم که من سه سوژه پیدا کرده ‌ام و می­‌خواهم با آقای فرهادی درباره آن­ها صحبت کنم. ایشان هم گفت در فلان روز آقای فرهادی به مؤسسه می­ آیند. به تهران آمدم و به آموزشگاه کارنامه رفتم. ماجرای سه تا سوژه را برای آقای فرهادی تعریف کردم. ایشان همان اول رفتگر را کنار گذاشت. گفت این سوژه خیلی تکراری­ست. اما درباره زندانی بسیار مشتاق شدند و درباره زندانی شیرازی پرسیدند و وقتی متوجه شدند در زندان است، آقای فرهادی گفتند حیف شد و بعد توضیح دادند که: «من می­خواستم جدایی را بسازم، اجازه نداند دوربین را داخل دادگاه ببرم. به تو که اصلا اجازه نمی‌­دهند بروی داخل زندان فیلم­برداری کنی.» بعد هم گفتند این راننده تاکسی را دنبال کن. اتفاقا راننده تاکسی هم نداریم و خوب است و…


۳- یادم هست هنوز راهی شیراز نشده بودم که با خانم اسکندرفر تماس گرفتم و گفتم من می‌خواهم بروم سراغ سوژه زندانی. چون هم برایم جذاب بود و هم صادقانه می‌خواستم یک خودی نشان بدهم. دو جلسه گذشته بود و من هنوز کاری نکرده بودم. می‌خواستم به آقای فرهادی بگویم من وارد زندان شدم و فیلم گرفتم. خانم اسکندرفر هم موافقت کردند و حتی در روزهای بعد برای دریافت مجوزهای فیلمبرداری در زندان به من کمک کردند.

به خیال خودم دست پر و با مجوزهای لازم به شیراز برگشتم و در زندان فهمیدم فردای روزی که من آنجا بوده‌ام که سراغ شکری را بگیرم، او آزاد شده است! یعنی اصلاً نیازی به ورود به زندان نبود.آقای فرهادی اصلا فکر می‌کرد من رفته‌ام دنبال راننده تاکسی. وقتی قصه را برایشان تعریف کردم، حواسم نبود که در تصور ایشان من دارم روی ایده راننده تاکسی کار می‌کنم.

یادم هست وسط صحبتهایم برای جمع‌بندی تا آن بخش گفتند: «خب پس ما یه راننده تاکسی داریم که…» گفتم: «نه آقای فرهادی. زندانی‌ست. گفتید راننده تاکسی را نگیر. من دارم زندانی را کار می‌کنم.» چون موضوع زندانی بشدت موضوع برای خودم جذاب بود. آقای فرهادی گفت خب داستان زندانی را بگو. آن‌جا گفتم این فرد نقاش است و در زندان هم نقاشی و بنایی می‌کند و این روایت هم هست با خانمی تبانی کرده و… ایشان هم درباره بخش‌های مختلف ماجرا سوأل می‌پرسید.

۴-بعد از دوماه اولین راف کات را سر کلاس به آقای فرهادی نشان دادم و دومین راف کات را بعد از پنج ماه. یعنی در جلسه آخر که همه راف کات های همه بچه ها را دیدم. به جز یک گروه که کارشان را آماده نکرده بودند. از بین آن‌ها مستند «درناز حاجی‌ها» و «غزاله سلطانی» خیلی خوب شده بود و من حس می‌کردم حیف است این مستند کنار بیفتد. مشکلش این بود که صداها ضبط نشده بود و فقط صدای شاهد دوربین را داشتند.قرار بود این مستندها در کنار هم بشود یک پکیج. اسم بچه­ ها هم به عنوان کارگردان و به ترتیب حروف الفبا و عبارت «زیر نظر اصغر فرهادی» یا چنین چیزی در تیتراژ بیاید و فیلم­ها اکران شوند یا به فستیوال­ها بروند و… حتی قرار بود فیلم­ها برای تدوین به خانم صفی یاری یا آقای بهمن کیارستمی داده شود. که این اتفاق هم نیفتاد و شکل عجیب گرفت.

۵-فیلم ابتدا به جشنواره شیراز رفت و آن­جا جایزه ویژه هیأت داوران را گرفت و بعد به شصتمین جشنواره منطقه­ ای همدان راه پیدا کرد که نامزد بهترین پژوهش شد. بعد از این جشنواره منطقه­ ای یک­روز خانمی از مؤسسه بامداد با من تماس گرفت. گفت خانم مسیح­ زاده شما دارید مستندتان را پخش می­‌کنید؟


۶-پیرو شکایت آقای فرهادی به دادسرا رفته ام، فهمیده ام شاهد از لحاظ قانونی یعنی کسی که زیر برگه را امضا کرده باشد. نه این که دونفر همین‌طوری آنجا باشند. ولی به هر حال دو شاهد مورد ادعا این دونفر بوده‌اند. آقای فرهادی روی مبل کنار پنجره نشست. من هم روی یک صندلی که میزی مقابلش بود کنار آقای فرهادی. خانم بخت‌آور هم که انتهای اتاق و فریده شفیعی با یک دسته برگ A۴  در دست نشسته روبروی من. آقای فرهادی شروع به صحبت کرد که چه خبر از شیراز و هنوز میری و میآی و… گفتم نه دیگر ساکن شده‌ام.

گفت ای بابا. ما خیلی سفر داریم به شیراز. توی این فکر بودیم که تو هم بیایی. چون من دارم توی شیراز یه فیلم می‌سازم به نام قهرمان. توی این فکر بودم که تو هم توی فیلم بازی کنی. یادمه توی فیلم خودت وقتی جلوی دوربین می اومدی لهجه شیرازی خوبی داشتی. من استرس گرفتم و متحیر شدم. من را چه به بازی! گفتم آقای فرهادی من اصلاً بازیگر نیستم. علاقه و استعدادی هم ندارم. علاقه من کارگردانی‌ست.پرسید خب چکارها کردی؟ از فیلمهایی که ساختم گفتم و اشاره کردم که فیلمی که فیلمبردارش محمود کلاری بود منشی صحنه بودم. گفت چقدر خوب. پس میتوانی منشی صحنه هم باشی. بعد از من پرسید شیراز را چقدر میشناسی؟ گفتم من شیرازی ام. همه جایش را می‌شناسم. پرسید مکانهای تاریخی؟ رستوران‌ها؟ … گفتم همه جا. حتی جاهایی را سراغ دارم که توریست‌ها را نمیبرند اما خیلی مهم و جذابند.

آقای فرهادی گفت پس توی همین جلسه شماره ملی ات را میگیریم که برایت بلیت هواپیما بگیریم و هفته بعد با گروه ما به شیراز بیایی. حین همین صحبت‌ها آقای فرهادی اشاره ای کرد به فریده شفیعی که در تمام آن ساعت مثل یک ربات روبروی من بی حرکت نشسته بود.با این اشاره شفیعی آمد بالای سرم ایستاد و دو برگه روی میز مقابلم گذاشت.  روی یکی متنی نوشته شده بود و دیگری سفید بود. آقای فرهادی گفت تا اینجا هستی متنی که روی آن کاغذ نوشته شده را به خط خودت روی این کاغذ بنویس. یک نگاه به متن کردم.

تقریباً این بود: «اینجانب آزاده مسیح زاده فرزند… به شماره ملی… در صحت و سلامت عقل و اراده اعلام میدارم مستند … بر اساس طرح و ایده ای از آقای فرهادی می باشد.» این عین جمله نیست ولی خیلی نزدیک است. و این به خاطرم مانده بود. گرچه اخیراً کاغذ را توی دادگاه دیدم. خودم که نسخه ای از آن نداشتم. یعنی کلاً یک نسخه بود که نزد آقای فرهادی ماند. خواندم و استرس گرفتم. انگار نفسم پس رفت. سرم را بالا آوردم و گفتم آقای فرهادی می¬شود راجع به این صحبت کنیم؟ ایشان گفت حالا امضا کن و شماره ملی ات را هم صحیح بنویس که برایت بلیط هواپیما بگیریم، باهم میرویم شیراز و درباره اش صحبت می‌کنیم.


۷-آقای فرهادی فیلم قهرمان ربطی به مستند من دارد؟ ایشان گفت: راستی گفتی فیلمت. بیار ببینمش. من با چشمان باز از تعجب گفتم بیارم ببینید؟ تمام راش‌ها و سه نسخه تدوینی دست شماست و ظاهراً فیلم‌ها اینجا دارند تدوین میشوند. ایشان گفتند اصلا نیاور. نمی‌خواهم هیچ پلان یا هیچ بخشی از خط داستانی قهرمان مثل فیلم تو بشود. من فیلمنامه را سه سال پیش نوشته ام. گفتم من مستند را پنج سال پیش ساختم و به شما نشان دادم. ایشان هم گفت فیلمنامه را خیلی سال پیش نوشته¬ ام. من سریع به فریده شفیعی نگاه کردم که یعنی دیدی آقای فرهادی حرفش را عوض کرد؟ ولی او همانطور بی تحرک آنجا ایستاده بود. من هی میخواستم امضا نکنم.

ناگهان آقای فرهادی برخاست و گفت آزاده من از ساعت ۶ تا الان سرپا ایستادم و دارم درس میدم. نمیدانم برای یک امضای به این سادگی چرا وقت سه نفر را گرفته‌ای؟ ما هرسه تا خسته هستیم. خودت هم خستهای. من هنوز شام نخورده ام. این را امضا بکن و همگی برویم. گفتم آقای فرهادی من اگر امضا بکنم، بعد درباره اش حرف میزنیم؟ گفته بله حرف میزنیم. من شروع کردم به نوشتن متن و از استرس مدام اشتباه مینوشتم. سه بار کاغذ خراب کردم و شفیعی سریع کاغذ جدید می¬گذاشت جلویم. کاغذ سوم را که گذاشت، فرهادی گفت داری اسراف می‌کنی. چقدر کاغذ مصرف می‌کنی؟ گفتم چشم. و نوشتم. ولی گفتم آقای فرهادی ما حتماً باید در این باره صحبت کنیم. گفت باشه. فریده شفیعی هم سریع گفت لطفاً بفرمایید بیرون آقای فرهادی خسته هستند. دو دقیقه بعد من دم در مؤسسه روی زمین نشستم و گریه کردم.

من در آلمان بودم که از شیراز با من تماس گرفتند که فیلمبرداری قهرمان شروع شد. نمیتوانم به شما بگویم با چه وضعیتی خودم را از آلمان به ایران رساندم،وارد مدرسه مهرآیین شدم. خانمی آنجا جزء عوامل بود و آمد و خودم را معرفی کردم. گفتم آزاده مسیح زاده هستم با آقای فرهادی کار دارم. این خانم رفت و آمد و گفت آقای فرهادی شما را نمیشناسد. با تعجب گفتم من را نمی شناسد؟ اسمم را درست گفتید؟ خانم دوباره رفت و اینبار با دستیار آقای فرهادی، آقای خنکال آمد. ایشان گفت آقای فرهادی می‌گویند شما را نمی‌شناسند اما اگر کاری دارید بفرمایید. من عصبانی شدم. و البته دیدم این دونفر خیلی سریع به داخل ساختمان می‌روند و می آیند. حدس زدم آقای فرهادی همین نزدیک است. شاید مثلاً پشت همین دری‌ست که در چند متری ماست و این خانم و آقا از آنجا وارد شدند و زود برگشتند.

با صدایی کمی بلند گفتم: «آقای فرهادی من آزاده مسیح زاده هستم. مستندساز شیرازی. مستند دو سر برد، دو سر باخت. من رو نمیشناسید؟» وحید صداقت از ساختمان بیرون آمد. گفت: «سلام آزاده. اینجا چکار میکنی؟ آدرس اینجا رو کی به تو داده؟» گفتم من بچه شیرازم. معلومه اینجا رو پیدا میکنم. و پرسیدم «وحید آقای فرهادی من رو نمیشناسه؟» گفت «چرا بابا. میشناسه. اتفاقاً صدات رو شنید و به من گفت برو ببین آزاده چیکار داره.» گفتم: «می‌تونم آقای فرهادی رو ببینم؟» وحید گفت «تا دو هفته بعد سرش خیلی شلوغه.»

من هرگز و هرگز نفهمیدم چرا فرهادی در طول این ماجرا این مسیر سخت سرشار از پنهانکاری را برای ساختن فیلم براساس مستند من انتخاب کرد. من هنرجوی او بودم و معتقد به او. معتقد به استادی که دو اسکار و انبوهی جایزه و جایگاه مهم جهانی دارد. اگر چنین فیلمسازی با هنرجویش جلسه می‌گذاشت و به او می‌گفت از ایده و داستان مستندت خوشم آمده و میخواهم براساس آن یک فیلم داستانی بسازم، واقعا چقدر امکان داشت هنرجو در چنان رابطه و در مقابل چنان استادی بگوید حق این کار را ندارید.

به محض انتشار مصاحبه روایت مسیح‌زاده کمتر از ۴۸ ساعت بعد تیم سازنده قهرمان(کارگردان) به این مصاحبه واکنش نشان دادند که در کانال تلگرامی و صفحه اینستاگرامی کارگردان قهرمان موجود است.

فصل چهارم: سوابق مشابه فرهادی

الف - اصغر فرهادی با اجرای نمایش‌نامه ماشین نشین‌ها به شهرت رسید. بسیاری همچنان تصور می‌کنند این نمایشنامه متعلق به کارگردان اسکاری است، اما نویسنده نمایشنامه روایت دیگری را مطرح می‌کند. خودسیانی درباره مصادره شدن نمایشنامه ماشین‌نشین‌ها می‌گوید:

یک بخشی از این ماجرا برمی‌گردد به زندگی خصوصی و خانوادگی آقای فرهادی، من ترجیح می‌دهم که آن را مطرح نکنم. چون پای یک آدم دیگری وسط می آید. ولی ماجرا این بود که من متن را داده بودم آقای اصغر فرهادی که در اصفهان قرار بود کار کند.با اصغر هم از انجمن سینمای جوان اصفهان آشنا بودیم و هم دوره ای هم بودیم و هر دو  ورودی سال ۷۰ بودیم، منتهی او در دانشگاه تهران قبول شد و من دانشکده سینما تئاتر. نمایشنامه را او ارائه داد و من هم خبر نداشتم. تا اینکه بولتن جشنواره در آمد و دیدم که نوشته «ماشین نشین‌ها» نویسنده اصغر فرهادی کارگردان اصغر فرهادی بازیگر اصغر فرهادی.

صدایش زدیم و با همین دوست مشترک آوردیمش سمت دانشکده، همان ماجرایی که آقای گیل آبادی هم به آن اشاره کرده که پایین خوابگاه داد و بیداد می‌کردیم. گفتیم جریان چیست؟ گفت: یک اشتباه تایپی است. گفتم: مگر می‌شود آنها چیزی را که تو نوشته بودی تایپ کردند. به اصغر(فرهادی) گفتم این نمایشنامه حداقل پنج بار شش بار بچه‌ها با آن پایان نامه پاس کردند. بازیگرهایی مثل مهیار موجی حق قدم که در برنامه رنگین کمان مجری و کارگردان بود، او پایان‌نامه بازیگریش با این نمایش بود که  کارگردانش هم آقای شیخ بود، او هم پروژه کارگردانیشان را روی این متن کار کرده بودند.

گفتم این را بچه ها کار کردند و ما سال قبل داده بودیم جشنواره رد شده بود. بعد گفت که خواهش می‌کنم که الان صدایش را در نیاورید. چون من با پریسا (بخت آور) نامزد کردم، قرار است عقد کنیم و به پریسا گفتم که این متن را خودم نوشتم. حالا اگر اول زندگیمان بفهمد که به او دروغ گفتم احتمال دارد که این رابطه ما به هم بخورد و قطع ارتباط بکند. گفت خواهش  چیزی نگوئید من چند ماه دیگر  عقد می کنم، تا قبل از جشنواره وقتی عقد کردم آن موقع می‌گویم و دیگر نمی‌تواند کاری کند، ما گفتیم باشد.

درباره روایت علی خودسیانی بیشتر بخوانید:

دروغی که «اصغر فرهادی» به همسرش گفت +فیلم

ب-نخستین فیلم کارگردان فیلم «جدایی» با عنوان «رقص در غبار» در سال ۱۳۸۱ ساخته شد و جایزه بهترین کارگردانی جشنواره فیلم آسیا پاسفیک و تندیس زرین بهترین فیلمنامه را از جشن خانه سینما دریافت کرد. درخشش این فیلم به عنوان نخستین اثر سینمایی بلند او در مقام کارگردان  با حاشیه‌های مشابه نمایش‌نامه ماشین‌ها همراه بود. اما چون فرهادی شهرت و اعتباری آنچنانی نداشت «رقص در غبارگیت» حاشیه بزرگی در زمان ساخت و نمایش آن تولید نکرد اما امروز که از منظری تازه حواشی گذشته فیلمساز را مرور می کنیم این اتفاقات زمینه‌ چالش‌های مهمی را فراهم می‌کند.

در ۱۱ آذر ۱۳۸۲ ۵ روز پس از نمایش سراسری فیلم رقص در غبار عباس جهانگیریان با خبرگزاری ایسنا گفت‌وگویی انجام می‌دهد و خبرنگار ایسنا در مقدمه خبر می‌نویسد:  فیلم “رقص در غبار“ که هم اکنون بر پرده‌های سینماهای تهران است ازجمله فیلم‌هایی است که طرح اولیه فیلمنامه‌ی آن توسط یک نویسنده - عباس جهانگیریان- نوشته شده است که البته در نسخه سینمایی تفاوت‌هایی پدید آمده است و گرچه کارگردان آن اصغر فرهادی این موضوع را تائید نموده نام جهانگیریان در تیراژ فیلم دیده نمی‌شود.

ج- حمید نعمت‌الله کارگردان و نویسنده سرشناس سینما در گفت‌وگو با فریدون جیران در «برنامه سینمای ۳۵ »برگ تازه‌ای از حاشیه‌های اصغر فرهادی را ورق زد. کارگردان آرایش غلیظ در این گفت و گو گفت: قبل از آشنایی با اصغر فرهادی ، سریالی به نام «روزگار جوانی» را که طرح من و هادی بود می نوشتیم که متوجه شدیم اصغر فرهادی قرار شده کارگردان کار باشد و دقیقا از طرح ما برای اجرا استفاده کرده بودند. بسیار ناراحت شدیم چون برای ما و خاطرات دانشجویی من بود. با مدیران شبکه و او جلسه ای گذاشتیم که در نهایت نیز نتوانستیم ثابت کنیم که کار برای ما است اما سالها بعد با مدیر شبکه دوست شدیم و از او درباره این کار پرسیدم که موضوع را به تهیه کننده کار ارتباط داد و گفت که از همان طرح برای ساخت سریال استفاده کردند! و پولی هم به ما ندادند!نعمت الله در پایان افزود : نقل این حرف‌ها الان برای من تلخ نیست؛ اگر کسی می‌خواهد ناراحت شود، بشود.

د- بر اساس شنیده‌ها درباره فیلم فروشنده هم ادعاهای مشابهی مطرح شده است. ایرج افشار با ادعای مشابهی همراه با اصغر فرهادی در یک یا چند جلسه رسیدگی در خانه سینما حضور داشته‌اند و مثل جلسات همیشگی خانه سینما مسئله میان طرفین حل شده است. ایرج افشار در چند تماس تلفنی حاضر نشد در این مورد گفت‌وگو کند.

ج- شنیده‌ها حاکی از آن است که درباره فیلم چهارشنبه سوری ادعاهایی از سوی همکاران کارگردان در این پروژه وجود دارد که ‌در حال حاضر مستنداتی برای ارائه آن وجود ندارد.

ه-فیلم درباره الی مناقشه گسترده‌ای را میان بسیاری از منتقدان ایرانی برانگیخت  پرویز نوری فیلمساز و منتقد مشهور درباره این فیلم می‌نویسد: نیمه نخست و ایده‌نهایی فیلم «درباره الی» به وضوح برداشت از اثر بزرگ میکل آنجلو آنتونیونی «حادثه» (LAvventura) متعلق به سال ۱۹۵۹ است.درباره شباهت‌های دو فیلم درباره الی و فیلم حادثه پرویز نوری مقاله مفصلی نوشت.(اینجا

درباره شباهت‌فیلم «همه می‌دانند» با سایر آثار ساخته شده در سینمای جهان بیشتر بخوانید:

فرهادی «همه می‌دانند» را از کدام منابع کپی کرده است؟

و- خبرگزاری تسنیم در اسفند ۱۳۹۷ گزارشی را درباره فیلم «همه می‌دانند»  با تیتر "اصغر فرهادی «همه می‌دانند» را از کدام منابع کپی کرده است؟" منتشر کرد و اشاره به آثاری سینمایی می‌کند که دست کم یک خط داستانی شبیه فیلم مذکور دارد. در این گزارش به فیلم‌های  فیلم «جامون جامون» (Jamón, Jamón ) به کارگردانی بیگاس لانا،تولد دوباره (Twice Born) ساخته «سرجیو کاستلینو» ، «اندوهی به وسعت اقیانوس» (اولو گاسپرد فقید) اشاره می‌شود.

فصل پنجم: کاربه دادگاه و پاسگاه کشید

اما این کارزار و جدل میان شاگرد سابق و استاد، وارد یک کشمکش حقوقی شد. نخستین خبر را هالیوود ریپورتر درباره دادگاه قریب‌الوقوع کارگردان مطرح ایرانی منتشر کرد تا اینکه خبر صدور قرار به جلب به دادرسی علیه کارگردان فروشنده در رسانه‌ها منتشر کرد.

ورایتی در خبری اعلام کرد که فرهادی، به عنوان رئیس هیات داوران کن ۲۰۲۲ انتخاب شده ؛ اتفاقی که در حقیقت، به وقوع نپیوست و این رسانه آمریکایی که در تمام این سال‌ها  که ارادت ویژه‌ای به فرهادی داشت، اعلام کرد که دلیل محقق نشدن این اتفاق، حاشیه ادعای کپی‌برداری بوده که در ایران متوجه فرهادی است. انتشار این خبر نشان داد ابعاد این حاشیه آخری بازتاب‌ گسترده‌ای در رسانه‌های خبری جهان داشته است.

در نشست خبری کن ۲۰۲۲، یک خبرنگار دانمارکی از وی درباره این اتفاق سوال پرسید و  او در برابر ده‌ها دوربین مجبور باشد تا برای نخستین‌بار، به شکلی مستقیم راجع این اتفاق اظهارنظر کرده و به نوعی از خودش دفاع کند.

اصغر فرهادی در میان سایر داوران جشنواره فیلم کن 

از جمله نکات مطرح شده در پاسخ به سئوال خبرنگار دانمارکی این بود که کارگردان دوبار برنده اسکار، مثل همیشه برای همراهی افکار عمومی جهانی روی مسئله "روحانی" بودن بازپرسِ دادگاهی از او شکایت شده انگشت گذاشت. در حالیکه مسیح‌زاده در گفت‌وگو ویژه‌ای با خبرگزاری ایرنا درباره رویه شکایت متقابل چنین پاسخ می‌دهد: دو شکایت اولیه در شعبه پنجم دادسرای فرهنگ و رسانه توسط وکیل کارگردانی مشهور در این شعبه ثبت شده است. مسیح زاده در این توضیح می‌گوید:

دادسرا پس از رسیدگی مفصل و بررسی مستندات متعدد من در شکایت سرقت هنری علیه اصغر فرهادی و تایید آن‌ها، اقدام به صدور قرار جلب به دادرسی علیه آقای فرهادی در این پرونده کرد.

وی ادامه داد: ضمنا گفته شد که هر دو شکایت آقای فرهادی علیه من مبنی بر نشر اکاذیب و افترا به دلایل متعدد دیگری پذیرفته نشد و به نفع من قرار منع تعقیب صادر شد دادسرا پس از رسیدگی مفصل و بررسی مستندات متعدد من در شکایت سرقت هنری علیه اصغر فرهادی و تایید آن‌ها، اقدام به صدور قرار جلب به دادرسی علیه آقای فرهادی در این پرونده کرد.ضمنا گفته شد که هر دو شکایت آقای فرهادی علیه من مبنی بر نشر اکاذیب و افترا به دلایل متعدد دیگری پذیرفته نشد و به نفع من قرار منع تعقیب صادر شد . مسیح زاده در خصوص نتیجه دو مورد شکایتی که آقای فرهادی علیه او طرح کرده بود چنین توضیح می‌دهد: آقای فرهادی یک بار علیه من در تاریخ ۱۴۰۰/۰۸/۱۵ شکایت افترا و نشر اکاذیب طرح کردند و یک بار هم به دلیل اظهار من مبنی بر این که دستخطی که از من گرفته اند تحت فشار روانی و بدون رضایتم بوده، در تاریخ ۱۴۰۰/۱۰/۲۹ علیه من شکایت افترا و نشر اکاذیب طرح کردند. دادسرا در ضمن همین قرار مذکور، مستندات و دلایل آقای فرهادی را مبنی بر ارتکاب نشر اکاذیب و افترا توسط من در هر دو پرونده ناکافی تشخیص داده است.

در حالیکه شاکی اول اصغر فرهادی است، او در نشست کن قضیه را به صورت سربسته توضیح می‌دهد کهچنین تصویری ارائه دهد قرار جلب به دادرسی یا (قرار مجرمیت) را برای او  را یک روحانی صادر کرده تا ابعاد حقوقی پرونده تحت الشعاع این قضیه عبارت قرار گیرد.

فصل ششم: ابعاد جهانی ماجرای «دوسربرد دوسر باخت»

اگر تمام حواشی مطرح شده حول آثار فرهادی ، مثل ماجرای نمایش «ماشین‌نشین‌ها» در یک دعوای دانشجویی مثل ماجرای مربوط به خودسیانی در نزدیک خوابگاه با وساطتت شهرام گیل‌آبادی حل و فصل شد، اگر مورد خاص رقص در غبار غائله با یک دلجویی ساده مرتفع گردید،(به روایت گزارش ایسنا) یا مثل قضیه سریال روزگار جوانی توسط مهندس بهروز مفید(مدیر وقت شبکه) نادیده گرفته شد و یا مثل مورد فروشنده که با واسطه‌گری خانه سینما حتی یک خبر از آن به رسانه‌ها درز نکرد، مورد آزاده مسیح‌زاده به بلای جهانی فیلمساز دواسکاری سینما تبدیل شد.

ماجرای فرهادی - مسیح‌زاده بر خلاف تمامی حواشی سال‌های گذشته این فیلمساز در ابعادی جهانی مطرح شده و حتی شبکه‌های تلویزیونی آمریکایی در این مورد همچنان کنجکاو هستند  تا گزارش‌های مفصلی در مورد آن تهیه کنند.

مدیران فستیوال جشنواره کن حتی در نظر داشتند تا فرهادی را به عنوان رئیس هیات داوران هفتادو پنجمین دوره این جشنواره معرفی کنند،اما شفاف نشدن حاشیه اخیر سبب شد تا فرهادی صرفا به عنوان یکی از اعضای هیات داوران برگزیده شود. با این حال به محض حضور کارگردان در نشست هفتادمین دوره داوران جشنواره فیلم کن خبرنگار دانمارکی در مورد این پرونده از او سئوال می‌کند.

فصل هفتم: فرهادی در دوراهی مسیح زاده یا مهسا امینی

بر اساس پروتکل‌های رایج انسانی در قرن‌های اخیر اگر کارگردان اسکاری حامی حقوق تضییع شده زنان ایرانی است، چرا در مورد حقوق آزاده مسیح‌زاده شفاف سازی نمی‌کند؟ اگر آقای کارگردان که یکی از افتخارترین از فیلمسازان ایرانی است، حاضر است افتخار ساخت یکی از آثارش را از حیث مادی و معنوی با یکی از زنان همین سرزمین شریک شود؟ واقعا ادعاهای اخیر فرهادی و استفاده از نام مهسا امینی یک دستاویز بسیار ساده است تا مسئله مسیح‌زاده نادیده گرفته شود.

برچسب‌ها