طی سال‌های اخیر جنگ شناختی گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی علیه جمهوری اسلامی در جریان بوده است. البته این جنگ با هدف‌گذاری حساب‌شده اذهان و قلوب مردم ایران را هدف قرار داده است.

سرویس دیدگاه مشرق- دکتر رضا سراج در یادداشتی پیرامون ماهیت اغتشاشات اخیر نوشت:

در روزهای پایانی تابستان ۱۴۰۱ که شور اربعین حسینی به اوج خود رسیده و فضای کشور متأثر از آن بود، ناگهان به علت حادثه فوت دختری به نام «مهسا امینی» در ساختمان وزرا پلیس امنیت اخلاقی، فضای رسانه‌ای ضدانقلاب و شبکه‌های اجتماعی سرشار از محتوای دعوت به اغتشاش و آشوب شد و به‌سرعت اغتشاشات خیابانی به بهانه این حادثه آغاز گردید. شدت واکنش‌های چهره‌های سلبریتی، برخی ورزشکاران و سیاسیون به موضوع مرگ «مهسا امینی» و اغتشاشات به وجود آمده در پی آن، شدت هجمه رسانه‌ای بی‌سابقه در جهان در شبکه‌های رسمی و فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی و نیز به خط شدن چهره‌های رسانه‌ای و سلبریتی‌های غربی در واکنش به آن، نشان می‌دهد که این اغتشاشات نه یک امر طبیعی در یک بستر اجتماعی بلکه یک سناریوی از پیش برنامه‌ریزی‌شده امنیتی برای ایران بوده که باخبر فوت تلخ مهسا امینی، بستر مناسب را برای آغاز یافته است.

ازنظر استراتژیست‌های آمریکایی، نظم جهانی کنونی که ماحصل جنگ جهانی دوم و سپس فروپاشی شوروی در جنگ سرد با آمریکا است امروز با چالش‌های جدی مواجه شده است و چین، روسیه و ایران اصلی‌ترین قدرت‌هایی هستند که این نظم را به چالش کشیده و در حال تغییر آن هستند. ازاین‌رو برای مقابله با روند تضعیف قدرت رهبری جهانی آمریکا و جلوگیری از تغییر نظم جهانی لازم است که هرچه سریع‌تر کشورهای چالش‌زا را تضعیف نموده و از میدان به درکرد. آمریکایی‌ها در تلاش هستند تا باسیاست‌های حمایتی خود از اوکراین و قرار دادن هرچه بیشتر اروپا در برابر روسیه، این کشور را در این منطقه زمین‌گیر کرده و به ورطه مشکلات اقتصادی و شورش‌های اجتماعی بکشانند. آمریکا همچنین تمام تلاش خود را درباره چین معطوف به ایجاد بی‌ثباتی در حریم امنیتی این کشور از طریق تشدید منازعه تایوان و ایجاد محور ضد چینی در آن منطقه نموده است.

آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که مهار ایران و فروپاشی آن، یکی از مهم‌ترین اقدامات ضروری برای مهار تغییر نظم جهانی و افول جایگاه جهانی آمریکا است. نقش‌آفرینی فعال جمهوری اسلامی ایران در تقویت بلوک‌بندی‌های جهانی و حرکت به سمت ایجاد یک محور راهبردی با مشارکت روسیه و چین به‌عنوان دو قدرت بزرگ جهانی سبب شده که ازنظر آمریکا، ایران به‌عنوان یک عامل مؤثر در کاهش هژمونی این کشور و تهدید جدی منافع غرب تلقی شود. کابوس همگرایی و هم‌افزایی قدرت ایران با کشورهایی چون روسیه و چین موضوع جدید نیست و ۷۰ سال پیش ژنرال «آیزن هاور» در ۲۹ نوامبر ۱۹۵۲ در نخستین مصاحبه عمومی خود پس از انتخاب به‌عنوان رئیس‌جمهور آمریکا گفته بود:

«گمان نمی‌کنم منطقه‌ای مهم‌تر از ایران روی نقشه جغرافیای جهان وجود داشته باشد. ایران از ذخایر سرشار انرژی برخوردار است و در چهارراه جهان واقع‌شده است. اگر روزگاری ایران و شوروی باهم کنار بیایند دیگر کره زمین جای امنی برای غرب نخواهد بود. همچنین نباید وضعیتی پیش بیاید که ایران به گذشته دور خود بازگردد و به یک قدرت نظامی تبدیل شود. وای به‌روزی که میلیتاریسم ایرانی زنده شود. بروید تاریخ این کشور را بخوانید تا متوجه حرف من شوید.»

بر اساس همین نگاه است که آمریکایی‌ها در مذاکرات هسته‌ای صرفاً به دنبال مهار هسته‌ای ایران نیستند بلکه می‌خواهند ریل‌گذاری فروپاشی سیاسی-اجتماعی ایران را رقم بزنند. بر این اساس مذاکرات هسته‌ای و مهار هسته‌ای ایران زمینه‌ساز مهار ایران در حوزه‌های دیگر همچون عمق راهبردی در منطقه غرب آسیا، مهار توان نظامی و موشکی و آغاز تغییر در فضای فرهنگی و سیاسی داخلی آن خواهد بود. ازنظر آمریکایی‌ها ایران باید به هر شکل ممکن به برجام موردنظر آن‌ها بازگردد و قبول کند که به مذاکرات جامع بر سر سایر مسائل خواهد پیوست.

شواهد نشان می‌دهد که ایجاد اغتشاشات و شورش اجتماعی درواقع همان پلن B آمریکایی‌ها است. بررسی سابقه اقدامات آمریکا در دوره حضور دمکرات‌ها نشان می‌دهد که دمکرات‌ها برخلاف جمهوری‌خواهان که به گزینه‌های سخت‌تر مثل حمله نظامی علاقه‌مند هستند، علاقه خاصی به استفاده از گزینه‌های نرم و نیمه سخت همچون ایجاد اغتشاش و آشوب در کشورهای هدف‌دارند و کارنامه آنان در ایجاد انقلاب‌های رنگی در کشورهای مختلف مبین این حقیقت است. ازجمله ایجاد فتنه ۸۸ در ایران که در زمان دولت دمکرات اوباما اتفاق افتاد و در همان زمان نیز جو بایدن رئیس‌جمهور کنونی نیز معاون رئیس‌جمهور وقت آمریکا بود.

با توجه به عدم پذیرش بازگشت به برجام با فکت شیت آمریکایی طی ماه‌های گذشته علی‌رغم فشار سیاسی و رسانه‌ای سنگینی که برای تحمیل آن به ایران صورت گرفت به نظر می‌رسد با اغتشاشات اخیر و تلاش برای بی‌ثبات‌سازی در ایران، اجرای پلن B از طرف آمریکایی‌ها وارد فاز اجراشده است و به نظر می‌رسد پلن B یک پلن جنگ محاسباتی است که از طریق ایجاد انزوا و فشارهای بین‌المللی ذکرشده، اغتشاش و آشوب داخلی و همچنین معبرسازی تهدید می‌بایست جمهوری اسلامی ایران را به تجدیدنظر در محاسبات و محاسبه مجدد برساند تا به‌ناچار توافق جامع (پلن A) را با شرایطی متفاوت شامل پذیرش مذاکرات در موضوعات فرابرجامی همچون مسائل منطقه‌ای و موشکی بپذیرد.

ایران پیش‌ازاین در سال ۱۳۷۸ و به‌خصوص ۱۳۸۸ شاهد ایجاد فتنه با ماهیت کاملاً سیاسی توسط سرمایه‌های غرب در ایران و با هدایت آمریکایی‌ها بوده است. در دی‌ماه ۱۳۹۶ و نیز آبان ماه ۱۳۹۸ نیز ایران شاهد آشوب و اغتشاش با ماهیت عمدتاً اقتصادی و معیشتی بوده است. در سال‌های اخیر با تحریم‌های شدید آمریکا علیه ایران به‌خصوص کمپین فشار حداکثری ترامپ، جامعه ایران دچار مشکلات شدید معیشتی و اقتصادی گردید که سبب شکل‌گیری اغتشاشات در دی‌ماه ۱۳۹۶ و آبان ماه ۱۳۹۸ شد. تجربه این فتنه‌ها به آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها نشان داد که اغتشاش بر پایه صرفاً مسائل سیاسی یا معیشتی از انرژی لازم جهت واردکردن جامعه به چرخه بی‌ثباتی و خشونت و کشاندن جمعیت زیادی از مردم برخوردار نیست.

از طرفی تغییر دولت در ایران و روی کار آمدن دولت جدید و برخی اقدامات مثبت اقتصادی به نفع دهک‌های پایین جامعه، امید به ایجاد اغتشاش با استفاده از مشکلات معیشتی دهک‌های پایین جامعه و قشر متوسط به پایین تا حدی از بین رفت. بافهم همین واقعیت، آمریکایی‌ها در سناریوی فتنه جدید توجه ویژه به ظرفیت برخی مسائل فرهنگی-اجتماعی کرده و زمین اصلی منازعه و دو قطبی‌سازی منتهی به آشوب را در این موضوعات تعریف کردند و البته تلاش نمودند تا ظرفیت‌های دیگر را نیز فعال نمایند. ازاین‌رو در فتنه ۱۴۰۱ با توجه به برنامه‌ریزی‌های پیشینی صورت گرفته تلاش نمودند تا با محور قرار دادن مسائل فرهنگی-اجتماعی به هم‌افزایی همه ظرفیت‌های سیاسی، اقتصادی و امنیتی با آن پرداخته و یک فتنه ترکیبی بی‌سابقه ایجاد نمایند. با این وصف می‌توان گفت فتنه ۱۴۰۱ و اغتشاشاتی که همچنان تلاش می‌شود تازنده نگه‌داشته شود یک سناریوی طراحی‌شده آمریکایی با کمک رژیم صهیونیستی و سایر متحدین این کشور است که بر بستری از تضادها و گسل‌های فرهنگی- اجتماعی ایران که طی یک سال اخیر برای عمیق‌تر شدن آن‌ها تلاش ویژه صورت گرفت، ایجادشده است.

در طی مدتی که دولت دمکرات آمریکا در حال مذاکره با تیم جدید مذاکرات هسته‌ای ایران بود، برنامه‌ریزی و اقدام برای زمینه‌سازی پلن B به‌صورت موازی در حال انجام بود. شواهد نشان می‌دهد که این پلن به‌صورت چندمرحله‌ای طراحی و اجرایی شده است:

فاز ۱: جنگ شناختی (دست‌کاری اذهان با جنگ رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی)

فاز ۲: اغتشاش و شورش اجتماعی (خیابانی سازی اعتراضات و تقابل مردم با حاکمیت)

فاز ۳: سوریه‌سازی (تصاعد خشونت و به میدان آوردن ظرفیت‌ها در حوزه امنیتی و نظامی)

فاز ۱: جنگ شناختی (دست‌کاری اذهان با جنگ رسانه‌ای و شبکه‌های اجتماعی)

طی سال‌های اخیر جنگ شناختی گسترده‌ای در شبکه‌های اجتماعی و فضای مجازی علیه جمهوری اسلامی در جریان بوده است. البته این جنگ با هدف‌گذاری حساب‌شده اذهان و قلوب مردم ایران را هدف قرار داده و سبب شده که گزاره‌هایی همچون سیاه دیدن شرایط کشور و ناامیدی از بهبود وضعیت به‌صورت مؤثری در ناخودآگاه جمعی بخش قابل‌توجهی از مردم تثبیت شود. دشمنان انقلاب اسلامی بامطالعه فتنه ۸۸ و فتنه دی‌ماه ۹۶ و آبان ۹۸ به این نتیجه رسیده‌اند که حوزه‌های سیاسی و اقتصادی به‌تنهایی توان کافی برای ایجاد شورش اجتماعی گسترده در ایران را ندارند. در فتنه ۸۸ که کاملاً یک فتنه با ماهیت سیاسی بود انرژی زیادی برای تداوم فتنه گذاشته شد ولی درنهایت با عدم استقبال طیف گسترده مردم مواجه گردید و با حضور مردم به پایان رسید. در فتنه‌های ۹۶ و ۹۸ نیز که ماهیت اقتصادی و معیشتی داشتند درصد بسیار پایینی از قشر پایین جامعه مشارکت کرده و به همین علت خیلی زود به پایان رسید. ازاین‌رو برنامه‌ریزی گردید تا در فتنه ۱۴۰۱ به‌صورت جدی موضوع فرهنگ و دوقطبی‌های فرهنگی-اجتماعی انرژی لازم برای کشاندن طبقات مختلف جامعه به صحنه اغتشاش را تأمین کند. با توجه به فراگیر شدن شبکه‌های اجتماعی و نفوذ مؤثر پلتفرم‌های آمریکایی و صهیونیستی در فضای مجازی ایران، موضوعات فرهنگی به یک فراگیری قابل‌توجهی رسیده و دغدغه گروه‌های مختلفی از مردم شده که دو قطبی‌سازی حول آن به‌خصوص در بستر نارضایتی‌های اقتصادی و سیاسی، زمینه را برای پیوند زدن گروه‌های مختلف مردم در طبقات مختلف اجتماعی فراهم کند. همچنین با حضور ۸ ساله جریان غرب باور در دولت قبل و اثرگذاری این حضور در حوزه فرهنگ و آموزش به‌خصوص در وضعیت فرهنگی مدارس، زمینه حضور برخی نوجوانان بیش‌ازپیش در این سناریو فراهم‌شده بود. با این اوصاف مهم‌ترین اقدامات دشمن در حوزه جنگ شناختی طی یک سال اخیر برای آماده نمودن شرایط ایجاد شورش اجتماعی عبارت‌اند از:

قداست زدایی و حریم‌شکنی از رهبری:

این محور که از سال‌های گذشته کم‌وبیش در جریان بوده طی یک سال اخیر با نقش‌آفرینی افرادی همچون «مصطفی تاج‌زاده» وارد فاز جدیدی شده بود. با توجه به اهمیت نقش رهبری در قوام و استحکام جامعه و حاکمیت و پیشبرد کشور برای دستیابی به اهداف کلان، قداست شکنی و از محوریت انداختن این جایگاه و شخص ولی‌فقیه برای پیشبرد یک فتنه بزرگ کاملاً لازم و ضروری است. لذا از یک سال پیش با محوریت برخی افراد در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، این هدف با جدیت پیگیری گردید و البته مدتی قبل از آغاز فاز اغتشاشات خیابانی فتنه نیز شایعه درگذشت رهبر معظم انقلاب به‌صورت بسیار پررنگ ایجاد شد تا اعتمادبه‌نفس اغتشاشگران را برای حضور درصحنه و ایجاد شورش و آشوب بیشتر کند.

دو قطبی‌سازی‌های فرهنگی:

همان‌گونه که گفته شد بستر و بهانه اصلی آغاز فاز عملیاتی و اجتماعی سازی فتنه فوق بر بستر دوقطبی‌سازی‌های فرهنگی صورت گرفت. دوقطبی‌هایی که بستر آن از مدت‌ها قبل وجود داشت و طی یک سال گذشته به‌طور ویژه به آن دامن زده شد. دراین‌بین توجه ویژه به موضوع زنان که نیمی از جامعه را تشکیل می‌دهند و علاوه بر آن، به دلیل قوی بودن احساسات و عواطف در میان آن‌ها، راحت‌تر تحریک‌شده و به صحنه می‌آیند و جامعه نیز نسبت به آن‌ها حساسیت بیشتری به خرج می‌دهد. با این اوصاف طی یک سال گذشته دو قطبی‌سازی فرهنگی در موضوعات مختلف به‌خصوص حول مسئله زنان با جدیت پیگیری شد.

برخی از اقدامات صورت گرفته طی یک سال اخیر بر سر موضوعات فرهنگی-اجتماعی دوقطبی ساز و بحران‌ساز که عمدتاً در بستر شبکه‌های اجتماعی و رسانه‌های نوین پیگیری شدند عبارت‌اند از:

  • انتشار منظم ویدئوها و مطالب زیاد علیه گشت ارشاد در شبکه‌های اجتماعی
  • راه‌اندازی کمپین‌های مختلف کشف حجاب و بی‌حجابی‌نمایی در شبکه‌های اجتماعی
  • انتشار بیانیه «تفنگت را زمین بگذار» توسط برخی سینماگران و سلبریتی‌ها در مقطع پس از حادثه ریزش ساختمان متروپل در آبادان و مطالبه خلع سلاح نیروهای نظامی و امنیتی
  • دو قطبی‌سازی با قشر مذهبی جامعه و نفرت پراکنی علیه این آن‌ها پس از اجرای همگانی سرود «سلام فرمانده»
  • بیانیه میرحسین موسوی علیه مدافعان حرم و اهانت به سردار شهید همدانی
  • برخی اقدامات مشکوک در جبهه خودی و اقدام برخی چهره‌های مشهور انقلابی در دو قطبی‌سازی و نفرت پراکنی علیه سلبریتی‌ها (هجمه به سلبریتی‌ها و سوق دادن آن‌ها به دشمنی علیه انقلاب و نظام)

فاز ۲: اغتشاش و شورش اجتماعی (خیابانی سازی اعتراضات و تقابل مردم با حاکمیت)

برآورد دشمنان انقلاب اسلامی و آمریکایی‌ها این بود که با شعله‌ور شدن فتنه در بستر موضوعات فرهنگی، با توجه به نارضایتی‌های گسترده در حوزه معیشتی، بخشی از طبقه متوسط به بالا که دغدغه‌های آزادی‌های فرهنگی از جنس اباحه‌گرایانه دارد با آن بخش از طبقات متوسط و پایین جامعه که دغدغه معیشتی داشته ولی با گسترش شبکه‌های اجتماعی و فرهنگ لیبرال همراه آن، دارای دغدغه‌های مشابه فرهنگی نیز شده‌اند پیوند خورده و یک حرکت بزرگ اجتماعی به وجود خواهد آمد. به‌خصوص با این تحلیل که با طولانی شدن فرآیند مذاکرات هسته‌ای برای رفع تحریم‌ها که امیدهایی در اذهان برای کاهش مشکلات اقتصادی به وجود آورده بود، کم‌کم این امیدها کمرنگ شده و انگیزه اعتراضی مردم و شورش اجتماعی بالا رفته است.

از طرفی اقدامات صورت گرفته در فاز ۱ که عمدتاً با محوریت شبکه‌های اجتماعی انجام شد به‌طورقطع در فضای اجتماعی نیز با شبکه‌سازی واقعی و آمادگی برای شروع اغتشاش و آشوب همراه بوده است. بر اساس شواهد موجود گروه‌های شرکت‌کننده و فعال در اغتشاشات شامل گروه‌های سازمان‌دهی شده شامل عمدتاً نوجوانان و جوانان دهه هشتادی و نیمه دهه هفتاد بودند که به‌صورت گروه‌های ۳۰-۴۰ نفره اقدام به ایجاد آشوب و اغتشاش می‌نمودند. طی یک دهه گذشته با ضعف سیستم آموزشی کشور و عدم کنترل جدی بر فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی توسط حاکمیت و کوتاهی خانواده‌ها در این موضوع، نسلی از نوجوانان تربیت‌شده‌اند که اساس تربیت آنان بر مبنای فرهنگ غربی بوده و هیچ دل‌بستگی ملی و دینی خاصی ندارند. به‌خصوص طی چند سال اخیر با شیوع کرونا و مجازی شدن آموزش، نفوذ شبکه‌های اجتماعی و فرهنگ منحط غربی بر این نوجوانان بیشتر گردید و بخشی از همین‌ها نیروی لازم برای اغتشاش را فراهم نمود.

این گروه‌ها نوجوان و بسیار جوان، بستر فعالیت و هماهنگی خود را در شبکه‌های اجتماعی و پلتفرم‌های غربی مانند واتساپ، اینستاگرام و تلگرام قرار داده و از طریق این شبکه‌ها دستورالعمل‌های لازم را دریافت و اجرا می‌کردند. عملیات رسانه‌ای هماهنگ و بی‌سابقه ارتش رسانه‌ای دشمنان و رسانه‌های ضدانقلاب در موضوع فوت «مهسا امینی» در کنار آمادگی عجیب کانال‌ها و پیج‌های مختلف در شبکه‌های اجتماعی فوق برای همراهی با اغتشاشات و دامن زدن به فضای افکار عمومی و ارائه سرویس‌های لازم به اغتشاشگران در زمینه‌های مختلف همچون ساخت مواد منفجره و ... نشان از هماهنگی پیشینی آن‌ها دارد. این حجم از عملیات رسانه‌ای و جنگ روانی شاید در طول تاریخ بی‌سابقه بوده و علیه هیچ دولتی رخ نداده باشد که همین واقعیت نشان‌دهنده برنامه‌ریزی مفصل و سنگین آمریکایی‌ها در این موضوع دارد.

با توجه به برخی جهات به نظر می‌رسد زمان در نظر گرفته‌شده برای آغاز فاز میدانی، آبان ماه ۱۴۰۱ بوده است. ازجمله:

  • تقارن با اغتشاشات آبان ماه ۱۳۹۸
  • بازگشایی دانشگاه‌ها و مراکز آموزش عالی
  • داغ شدن فضای دانشجویی با بازگشایی دانشگاه‌ها بعد از ۲ سال تعطیلی و نزدیک شدن روز دانشجو

به نظر می‌رسد مرگ مهسا امینی در ساختمان وزرای گشت ارشاد، فرصت بسیار مساعدی را برای دشمن جهت آغاز فاز اغتشاش فراهم نمود و باعث شد آغاز فاز ۲ ازنظر زمانی زودتر انجام گیرد. البته این آغاز زودهنگام فاز ۲ به بهای فراهم نشدن کامل زمینه فاز ۳ و مسلح شدن برخی شبکه‌های وابسته به دشمن واقع شد. دشمن درواقع این‌قدر مرگ مهسا امینی را در شروع طوفانی اغتشاش مناسب تشخیص داد که حاضر شد علی‌رغم عدم آمادگی کامل برای فاز ۳ این مرحله را آغاز نماید.

فاز ۳: سوریه‌سازی (تصاعد خشونت و به میدان آوردن ظرفیت‌ها در حوزه امنیتی و نظامی)

هم‌زمان با اقدامات اغتشاشگران، حرکت به سمت اقدام در حوزه امنیتی و نظامی در دستور کار دشمن قرار داشت. نشانه آن‌هم تلاش برای انجام حداکثر خشونت در اغتشاشات و قتل و کشتار نیروهای امنیتی و انتظامی و برخی اقدامات مسلحانه گروه‌های ضدانقلاب تجزیه‌طلب همچون گروه‌های کردی است. همچنین اقدام به وارد نمودن اسلحه و مهمات نظامی که برخی از آنان طی چند ماه اخیر در کشور کشف شد نشان‌دهنده برنامه‌ریزی دشمن برای ورود به این فاز است. در کنار این اقدامات تلاش‌ها برای قرار دادن نیروهای نظامی کشور در مقابل یکدیگر و ایجاد شکاف و انشقاق در میان آنان نشان از برنامه‌ریزی برای اجرای این توطئه دارد.

اخبار و اطلاعات و نیز اقدامات میدانی انجام‌شده هم‌زمان با شروع اغتشاشات نشان می‌دهد که شمال غرب و جنوب شرق ایران ازجمله مناطقی بود که می‌بایست به‌سرعت به سمت اقدامات نظامی گروهک‌های تروریستی و تجزیه‌طلب سوق پیدا می‌کرد و دشمن برای آن، برنامه ویژه‌ای تدارک دیده بود. بر اساس برخی اخبار و شواهد متقن، بنا بود با توسعه اقدامات امنیتی و نظامی گروهک‌ها و سوق دادن اغتشاشات به سمت خشونت شدید، رژیم صهیونیستی با کمک امریکا و برخی کشورهای منطقه وارد فاز حمله نظامی به برخی مراکز حساس ایران شود که با شکست دشمن در این فتنه، فرصت انجام این برنامه شوم ایجاد نشد.

باید توجه داشت که فتنه طراحی‌شده برای ایران در سال ۱۴۰۱ قطعاً بدون داشتن سناریو برای منطقه و محور مقاومت طراحی نشده است. برخی شواهد نشان می‌دهد که در قبل و حین این فتنه، طراحی پیچیده‌ای برای ضربه زدن به محور مقاومت و متحدین ایران، در عراق، لبنان و یمن تدارک دیده‌شده بود. حوادث عراق که این کشور را به ورطه اختلافات شدید داخلی، نزاع بین گروه‌ها و حتی مهیا شدن شرایط ایجاد جنگ داخلی نیز پیش برد باهدف ایجاد بی‌ثباتی و درگیر سازی مقاومت عراق طراحی و اجرا شد و هدف از آن حشدزدایی از عراق و روی کار آوردن دولتی مخالف با ایران بود. به نظر می‌رسد که درگیری با لبنان با ایجاد یک مخاطره بزرگ امنیتی برای حزب‌الله به بهانه مناقشه میادین گازی بین لبنان و رژیم صهیونیستی نیز در دستور کار قرار داشت.

فتنه ۱۴۰۱ در واقع پلن B آمریکایی‌ها برای تحمیل برجام مدنظرشان به ایران است که ریل‌گذاری مذاکرات جامع حول موضوعات منطقه‌ای و موشکی نیز در آن انجام‌شده باشد ولی به حول و قوه الهی و با هوشمندی مردم، این فتنه نیز همچون موارد قبلی خنثی‌شده و آمریکایی‌ها را در تحقق نقشه‌هایشان ناکام خواهد گذاشت.

برچسب‌ها