رضاخان پهلوی زمانی که سردار سپه بود دسته عزاداری محرم راه می‌انداخت و می‌خواند: «اگر در کربلا قزاق بودی/ حسین بی‌یاور و تنها نبودی» اما وقتی شاه شد، ورق برگشت و دستور ممنوعیت عزاداری را صادر کرد.

به گزارش مشرق، پس از دوران مشروطه، مراسم عزاداری نسبت به دوران ناصرالدین شاه و قبل آن رونق کمتری داشت، اما در دوران احمدشاه دوباره به شکل سابق خود بازگشت. رضاخان که در آن دوران، سردار سپه و وزیر جنگ بود و بعد از کودتای سال ۱۲۹۹ در ظاهر قدرت کامل کشور را به دست گرفته بود، تلاش داشت خود را در زمره عزاداران و مذهبیون نشان دهد. او قبل از رسیدن به قدرت، سعی کرد با عوام‌فریبی و استفاده از مراسم عزاداری ماه محرم، برای گسترش نفوذ خود و فریب مردم استفاده کند. راه‌اندازی دسته، هیأت و رفت‌وآمد به منزل علما و روحانیان، از جمله ترقندهای او بود.


تصویری از رضا خان پهلوی در کنار احمدشاه قاجار

تئاتر و سینما و تمام مغازه‌های شراب‌فروشی باید بسته شود

چنانچه مشهور است و روایات تاریخی تایید می‌کند، رضاخان برای جلب نظر عمومی، به‌شدت خود را فردی مذهبی معرفی می‌کرد. این قزاق درس‌آموختهِ نظام، نوید یک حاکم اسلامی را می‌داد که می‌خواهد احکام اسلامی را در جامعه اجرا کند. حسین مکی در کتاب تاریخ بیست ساله آورده است: در یکی از اعلامیه‌های رضاخان، هنگامی که به فرماندهی دیویزیون قزاق منصوب شد، آمده است: «تمام مغازه‌های شراب‌فروشی و عرق‌فروشی، تئاتر و سینما، فتوگراف‌ها و کلوپ‌های قمار باید بسته شود و هر که مست دیده شود به محکمه نظامی جلب خواهد شد.»


تصویری از رضاخان که مشهور است در زیارت کربلا گرفته شده است

رضاخان در دسته عزاداری گل به صورت و کاه به سر می‌زد

با این حال، آنچه بیش از دیگر تظاهرهای مذهبی رضاخان، نظر مردم مؤمن ایران را جلب کرد، «رضاخانِ هیأتی» بود. رضاخانی که طاغیان را سرکوب کرده بود، نظمی نسبی آورده بود و از قضای روزگار، برای حضرت سیدالشهدا (ع) هم سینه می‌زد و سوگواری می‌کرد. اوج این تظاهر خانِ میرپنج را در محرم الحرام سال ۱۳۰۱ شمسی می‌بینیم. حسن اعظام قدسی، ملقب به اعظام‌الوزاره، که از فعالان مشروطه و نمایندگان مجلس شورتای ملی بود، در کتاب خاطراتش شرح جالبی از اقدامات رضاخان را حکایت می‌کند: «سردار سپه روز دهم محرم، (عاشورا)، به همراه دسته قزاق با یک هیأت از صاحب منصبان در جلو و افراد با بیرق‌ها و کتل، با نظم و تشکیلات مخصوص از قزاقخانه حرکت می‌کرد. این دسته از میدان توپخانه و خیابان ناصریه به بازار می‌آمد. صاحب منصبان در جلو و جلوی آن‌ها سردارسپه با یقه باز و روی سرش کاه و غالب آن‌ها به سرشان گل زده بودند و پای برهنه وارد بازار می‌شدند.»


رضاخان در ماه محرم دسته عزاداری قزاق‌ها را راه می‌انداخت

اگر در کربلا قزاق بودی/ حسین بی‌یاور و تنها نبودی

عین‌السلطنه هم در همین باره در خاطراتش می‌نویسد: «در شب و روز عاشورا دسته‌های مفصلی حرکت کردند... سردار سپه نیز ناظر حرکت دسته‌ها بود. دسته‌های ارتشی نیز با موزیک (یک دسته بالابانچی) در حرکت بوده و به سر و سینه می‌زدند و می‌خواندند: «ز بیداد کوفی و از جور شامی/چکد خون ز چشم نظامی». قزاق‌ها در عزاداری خود یک نوحه دیگر را هم دم می‌دادند: «اگر در کربلا قزاق بودی/ حسین بی‌یاور و تنها نبودی»

این قزاق‌ها همه، یاران شما و امام زمان هستند

افزون بر این، در شب ۱۱ محرم نیز سردار سپه و عده‌ای از افسران قزاقخانه در مسجد شیخ عبدالحسین حضور یافتند. آیت‌الله سید بدلا که خود از نزدیک این دسته را دیده بود، می‌گوید ماجرا اینطور بوده است: «به هر تقدیر وقتی قرار شد دسته قزاق‌ها وارد منزل آقای بهبهانی شوند، برای اینکه منزل گنجایش تمام افراد را داشته باشد، از ورود افراد پراکنده و بچه‌ها جلوگیری می‌کردند، ولی من اجازه ورود داشتم و در آنجا همراه دوستان مشغول بازی و جست‌وخیز بودیم. ما حتی برای تماشای نظم و ترتیب قزاق‌ها و انضباط شدیدی که میان آنان حاکم بود، جلوی دسته می‌دویدیم. معروف بود که می‌گفتند: در این دسته سر سوزنی ضعف، سستی و بی‌نظمی وجود ندارد. خود رضاخان مانند فرفره به همه جای ستون سر می‌زد و در حالی که در عزای امام حسین (ع) گل به پیشانی مالیده بود، قزاق‌ها را مرتب می‌کرد. من و میر سیدحسین بهبهانی از قسمت اندرونی منزل وارد بیرونی شدیم و کنار آقا سیدکمال‌الدین ایستادیم. دسته قزاق‌ها با شمع‌هایی که افرادشان به نشانه عزاداری امام حسین (ع) در شام غریبان به دست داشتند، وارد شدند و دقایقی بعد نشستند. رضاخان مقابل آقا سیدکمال روی زمین نشست و گفت: «این قزاق‌ها همه، یاران شما و امام زمان هستند و آمده‌اند تا سر بسپارند و از دعای خیر شما بهره‌مند شوند. دعا کنید خدا توفیق دهد تا این‌ها به اسلام و مملکت خدمت کنند. ما که وارد بیت علما می‌شویم، هدفمان این است که وابستگی خودمان را به مردم و علما اثبات کنیم»


تصویری از هیأت ابوالفضلی‌ها در دوران پهلوی

وعاظ و روضه‌خوان‌ها روی منابر رضاخان را دعا می‌کردند

این حرکات و تظاهرهای رضاخان، از قضا موثر افتاد و نیات او را برآورده کرد. حسن اعظام هم در این رابطه می‌نویسد که «پر واضح است که مشاهده این حال در مردم خوش‌باور، خالی از تاثیر نبود و شخص وزیر جنگ از این پس بین عامه مردم یک شخص مذهبی و مخصوصاً پایبند به عزاداری که ایرانیان خیلی به آن علاقه‌مند هستند، معرفی شده بود. بعضی از وعاظ و روضه‌خوان‌ها روی منابر از او تعریف و او را دعا می‌کردند. مردم از زن و مرد متوجه می‌شدند که وزیر جنگ به روضه می‌آید.»


رضاخان به دنبال ایجاد مدرنیته در کشور بود

نقشه انگلیسی‌ها که رضاخان اجرایی کرد

با این همه، طبق اسناد از بین بردن عزاداری از مهم‌ترین اقدامات انگلیس در زمان رضاخان بوده است. طوری که کنسول انگلیس در مشهد می‌گوید: از مهم‌ترین اقداماتی که بعد از کودتای ۱۲۹۹ رضاخان باید انجام می‌داد، برهم زدن بساط عزاداری بود که خود بزرگ‌ترین وسیله برای خنثی نمودن سیاست استعماری دولت بریتانیاست. با آغاز دوران سلطنت رضاخانی و اطمینان شاه پهلوی از تاج و تخت، شاه حامی اسلام، به شاه حامی مدرنیته تبدیل شد. سخت‌گیری و اجبار رضاخان نسبت به عزاداری‌های محرم شدت گرفت. سیاست گام به گام رضاخان، ابتدا با تقلیل ایام عزاداری شروع شد. مطابق گزارش یکی از سیاحان از مراسم محرم در سال ۱۳۱۱ شمسی، «امسال شاه، روزهای تعطیل را از چهار روز [چهار روز آخر دهه اول محرم] به سه روز تقلیل داده و از کارهای فرعی و قدیمی مرسوم در دسته‌ها جلوگیری شده است.»


تبدیل شدن مجالس عزاداری به مجالسی مشابه کلیسا

ممنوع شدن سینه زنی به دستور رضاخان

اقدام دیگر رضاخان تغییر صورت ظاهری عزاداری به مراسم کلیسا بود. رضاخان خیال می‌کرد اگر همه چیز شکل غرب مسیحی را به خود بگیرد، کشور پله‌های ترقی را طی خواهد کرد و یا شاید می‌خواست مجالس عزاداری را از درون متلاشی کند. به هر حال دستور داد در مجالس روضه، از میز و نیمکت (به رسم کلیسا) استفاده کنند و زن و مرد مختلط بشینند و زنان هم حجاب نداشته باشند. دستور رضاخان اینگونه بود: «البته بایستی روضه‌خوانی کنند و ممانعت نشود؛ ولی روضه بایستی در مساجد و تکایا باشد. آن هم مرتب و به قاعده و در روی نیمکت‌ها مستمعین بنشینند و آقایان محدثین متخصص، خوب روضه‌خوانی کنند. سینه‌زنی و این قبیل کارهای سابق هم به کلی ممنوع است.»


تعزیه‌خوانی در قدیم یکی از آئین‌های رایج مجالس عزاداری سیدالشهدا بود

راه‌انداختن دسته عزاداری ممنوع شد

موسی حقانی، رئیس پژوهشکده تاریخ معاصر هم درباره ممنوعیت عزاداری در دوران رضاشاه می‌گوید: «او در سال ۱۳۱۲ تعزیه سیدالشهدا را ممنوع می‌کند و بعد عزاداری محدود می‌شد. در سال ۱۳۱۴ که فرمان منع حجاب صادر می‌شود، اساساً عزاداری هم ممنوع می‌شود.» براساس بخشنامه محرمانه وزارت داخله در ۲۸ اسفند ۱۳۱۴، در ایام سوگواری محرم و صفر راه انداختن دسته عزاداری ممنوع شد. جو خفقان به سمت و سویی رفت که روضه‌های خانگی، مراسم حوزه‌های علمیه و از همه عجیب‌تر، ذکر مصائب حضرت سیدالشهدا (ع) در مجالس ترحیم هم ممنوع اعلام شد.

مستند «یک قرن با حسین» به تهیه‌کنندگی مهدی زنگنه درباره عزاداری در زمان رضاشاه

عزاداری مخفیانه ایرانیان در زیرزمین‌ها و بیابان‌ها

مردم ایران در مقابل ممنوعیت عزاداری عکس‌العمل‌های‌های متفاوتی از خود نشان دادند. بعضی از آن‌ها تسلیم جریان شدند و عزاداری را ترک کردند اما بسیاری از عزاداری برای امام حسین (ع) دست برنداشتند. آن‌ها به صورت مخفیانه در جمع اعضای خانه خودشان به عزاداری می‌پرداختند. برخی دیگر که قدرت بیشتری داشتند، مجالس عمومی‌تر برگزار می‌کردند. عزاداری آن‌ها این طور بود: « از سال ١٣١۵ تا ١٣٢٠ که عزاداری به طور علنی ممنوع شده بود، در خانه‌ها و پنهانی و گاهی پیش از روشن شدن هوا و دمیدن خورشید، مجالس روضه برپا می‌شد. مردم برای شرکت در مجالس روضه که در خانه‌ها و پنهان برگزار می‌شد، از بیم مأموران، گاهی از پشت بام‌ها به منزل یکدیگر رفت‌وآمد می‌کردند و روضه‌خوان هم برای آن که به چنگ مأموران گرفتار نشود با لباس مبدل به خانه‌ها می‌رفت و در آنجا رخت خود را می‌پوشید.» امین‌فروغی هم در این خصوص می‌گوید: «برای دسته‌گردانی مخفیانه در محلی حاشیه شهر جمع می‌شدند و در بیابان‌ها عزاداری می‌کردند.»


شاه حسین بهاری

روضه‌خوانی شاه حسین برای پاسبانی که او را با باتوم زد

به گواه اسناد بلدیه ممنوعیت عزاداری محدود به تهران نبود و در شهرهای دیگر هم از عزاداری ممانعت می‌شد. حجت‌الاسلام غروی می‌گوید: «در آن زمان، اگر دسته‌ عزاداری بیرون می‌آمد، با باتوم به آن حمله می‌کردند. مرحوم شاه حسین بهاری تعریف می‌کرد، در دسته عزاداری سیدالشهدا به عنوان یک نوجوان حاضر بودم که دسته را پاسبان‌ها بهم زدند و یک باتوم هم به من زدند. به خاطر درد آن باتوم تا آخر ماه صفر در خانه خوابیدم. مدت‌ها گذشت روزی به امامزاده داوود رفتم و خانمی پیش من آمد و سوال کرد ظاهرتان نشان می‌دهد روضه‌خوان هستید، درسته؟ گفتم بله. گفت مریضی داریم بیایید و برایش روضه بخوانید. وارد خانه شدم حس کردم بوی تعفن می‌آید. مریض بدنش تاول زده بود، آن‌ها می‌ترکید و بوی تعفن برای او بود. مریض را نگاه کردم، دیدم آشناست، اما نشناختم. روضه را شروع کردم وسط روضه یادم افتاد او همان پاسبانی است که به من باتوم زد. بعد از روضه به او گفتم یادت است؟ اشک ریخت و با چشم درخواست بخشش کرد.»

به این ترتیب در سیاه‌ترین سال‌های سلطنت رضا شاه دستورهای استعمارگران کاملاً اجرا می‌شد و مردم مسلمان و حسینی ایران که از عزاداری در ملأعام ممنوع شده بودند، در خلال این سال‌های تیره در نامناسب‌ترین وضعیت اقامه عزا می‌کردند. درخصوص عزاداری مخفیانه مردم در دوران پهلوی در شماره‌های بعدی بیشتر خواهم نوشت.

منبع: فارس