کد خبر 1512896
تاریخ انتشار: ۸ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۷:۵۸

بسیاری معتقدند که بازی انتخاباتی جریان موسوم به اصلاحات طی دو دهه و نیم گذشته، از چارچوبی مشخص پیروی می‌کرده است

به گزارش مشرق، محمدجواد اخوان طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: بسیاری معتقدند که بازی انتخاباتی جریان موسوم به اصلاحات طی دو دهه و نیم گذشته، از چارچوبی مشخص پیروی می‌کرده است. هرچند در انتخابات دوم خرداد ۱۳۷۶، چپ‌ها که امید چندانی به پیروزی نداشتند، در کمال ناباوری در انتخابات پیروز شدند، اما از فردای تشکیل دولت هفتم، استراتژی جدیدی در کنش انتخاباتی در پیش گرفتند که خلاصه آن «همه یا هیچ» است. یک روی سکه این راهبرد پیروزی تمام‌عیار در انتخابات و کسب همه کرسی‌های قدرت بود، اما روی دیگر آن، رفتار مردم‌سالارانه انتخاباتی و واگذاری عرصه به رقیب پیروز نبود. در انتخابات شوراهای شهر اول (۱۳۷۷) و مجلس ششم (۱۳۷۸) پیروز شدند که البته اماواگرهایی در این دومی وجود داشت، اما از روزی که ورق برگشت و اقبال عمومی از اصلاح‌طلبان رو برگرداند، روی دیگر بازی اصلاح‌طلبان مشاهده شد.

پس از روشن شدن نتایج انتخابات شوراهای شهر دوم (۱۳۸۱) اصلاح‌طلبان تمامیت‌خواه نتوانستند نارضایتی خود را از نتیجه پنهان کنند و در مقابل صدور حکم شهردار منتخب تهران مقاومت کردند. آنگاه که مقاومت کارساز نبود به اخراج شهردار ناهمسو از هیئت دولت بسنده کردند. در انتخابات مجلس هفتم هم شکست رئیس مجلس ششم را در انتخابات هفتم نتوانستند هضم کنند.

پس نمایندگان دوره بعد را به جای نماینده، «راه‌یافته» خواندند. انتخابات ریاست جمهوری نهم را هم با آنکه دولت خودشان برگزار کرد، به مذاقشان خوش نیامد، پس علم تشکیک در سلامت آن را برافراشتند. نکته کانونی این «جرزنی انتخاباتی» در انتخابات ۱۳۸۸ بود که از شش ماه پیش از انتخابات، با کلیدواژه «صیانت از آرا» به استقبال جرزنی پساانتخاباتی رفتند و هشت ماه هم پس از انتخابات کشور را درگیر آشوب کردند.

در واقع اینجا می‌توان از دو روی سکه انتخاباتی «همه یا هیچ» اصلاح‌طلبان تمامیت‌خواه رمزگشایی کرد؛ کسب «همه» کرسی‌های قدرت یا آنکه «هیچ» کس برنده انتخابات نباشد. اصلاح‌طلبان هنوز احترام گذاردن به فرایندهای مردم‌سالاری و پذیرفتن شکست را نیاموخته‌اند و فقط با خودشان است که مردم‌سالاری را معناپذیر می‌دانند. اگر باشند، باید ببرند و گرنه «تقلب» شده و اگر نباشند، «انتخابات آزاد» نبوده‌است. خود را قطب عالم امکان سیاست می‌دانند و تصور می‌کنند همه مردم نشسته‌اند تا ببینند کاندیداهای رادیکال اصلاحات آیا در میان نامزدهای نهایی انتخابات هستند یا نه و اگر نباشند مردم هم به پای صندوق‌های رأی نمی‌آیند. هیچ‌گاه هم توضیح نمی‌دهند که چرا مثلاً در انتخابات ۱۳۸۱، ۱۳۸۴ و ۱۳۸۸ که رادیکال‌ترین کاندیداها و گفتمان اصلاح‌طلبان تندرو در رقابت‌ها حضور داشتند، بازی را واگذار کردند. حتی اگر ۱۳۸۸ را هم با شبهه تقلب بی‌پاسخ بگذارند، در مورد ۱۳۸۱ و ۱۳۸۴ که خود مجری انتخابات بودند، چه می‌گویند؟

با این تفاسیر، رفتار انتخاباتی کنونی اصلاح‌طلبان چیزی جز بازتولید همان راهبرد قدیمی همه یا هیچ نیست. گفتار اخیر حجاریان آشکارا نشان می‌دهد که عقبه راهبردی جریان رادیکال اصلاحات به‌خوبی بر ریزش بدنه خود واقف است و به اصطلاح می‌خواهد «روغن ریخته را نذر امامزاده کند.» اصلاح‌طلبان تندرو می‌دانند که مردم را از دست داده‌اند و می‌خواهند با هزینه نظام، مانع از لو رفتن این واقعیت شوند.

ناگفته پیداست بازی تمامیت‌خواهانه «همه یا هیچ» اصلاح‌طلبان تندرو مهم‌ترین مانع آن‌ها برای کنش سیاسی قانونمند است. نمی‌شود فقط بخواهی از منافع یک محیط بهره ببری و به قوانین آن پایبند نباشی. تا زمانی که عقلای این جریان بازاندیشی نکنند و نخواهند روش کار خود را در رقابت سیاسی اصلاح کنند، بازگشت آن‌ها به چرخه قدرت دور از انتظار است. اینکه آیا هنوز عقلایی در این جریان هستند که راه خود را از تندروهای تمامیت‌خواه جدا کنند یا نه، پرسشی است که پاسخ آن را باید به آینده موکول کرد ولی آنچه مسلم است، «مردم‌سالاری دینی» در این کشور نهادینه‌شده و پایبند نبودن بخشی از یک جریان سیاسی نمی‌تواند به کلیت آن ضربه بزند. فضای انتخاباتی به‌زودی بر جامعه مستولی می‌شود و جاماندگان از رقابت‌ها هستند که بازنده میدان‌اند.

برچسب‌ها