کد خبر 1515230
تاریخ انتشار: ۱۶ مرداد ۱۴۰۲ - ۰۸:۰۹

تحولات در کشورهای آفریقایی به دلیل سلطه شدید دولت‌های استیلاگر اروپا روی می‌دهد و پیوستگی اقدامات نظامی و حمایت‌های اجتماعی از اقدامات ضدفرانسوی‌، دقیقاً از این موضوع نشأت می‌گیرد.

به گزارش مشرق، سعدالله زارعی طی یادداشتی در روزنامه کیهان نوشت: تحولاتی که ۴ مرداد/ ۲۶ ژوئیه در «جمهوری نیجر» روی داد و «کودتا» خوانده شد، در دنباله تحولات عده‌ای از کشورهای آفریقایی بود. فارغ از اینکه رهبر جدید - حسومی مسعودو - و رهبر سابق - محمد بازوم - چه خصوصیاتی داشته‌اند و از سوی چه کشور یا کشورهایی حمایت می‌شده و می‌شوند، حرکت ضدفرانسوی و ضدغربی نظامیان و توده‌های مردمی که از برکناری محمد بازوم حمایت کردند، اهمیت ویژه دارد. بر این اساس بسیاری از ناظران، تحولات نیجر که پیش از این در کشورهای آفریقایی مالی، بورکینافاسو، گینه کوناکری و آفریقای مرکزی روی داده بود را اخراج غرب و به‌خصوص فرانسه از آفریقا تعبیر کردند. این روند که بی‌ارتباط با تغییر قدرت در عرصه بین‌الملل نیست، نشان می‌دهد فضای جهان هر روز بر دولت‌های غربی دارای سابقه استعمارگری تنگ‌تر می‌شود. در این خصوص گفتنی است:

تظاهرات آفریقایی‌ها یا آفریقایی‌تبارها علیه اروپا و به طور خاص علیه فرانسه به یک پدیده تبدیل شده است. آفریقایی‌تبارها در همین هفته‌های اخیر علیه سیاست‌های دولت فرانسه در پاریس، مارسی و... به میدان آمدند و بعضی جریانات اجتماعی فرانسه را هم جذب کردند. در همان حال در «نیجر» شاهد تظاهرات چندصدهزار نفره به خصوص در «ینامی» پایتخت بودیم. این تظاهرات که غربی‌ها از آن با عنوان حمایت از کودتاگران پوشش دادند، در واقع ضدفرانسه و علیه سال‌ها استیلای آن بر این مردم بود. این تظاهرات و تظاهرات‌ پاریس یک منطق داشتند و در آن یک جریان سیاسی را در سطح بین‌المللی هدف گرفته بودند.

آفریقا یک قاره بزرگ با منابع متنوع و از نظر فرهنگی بسیار غنی است و در چرخش نظام جهانی از غرب به شرق می‌تواند تأثیر زیادی داشته باشد. نهضت‌های مردمی علیه فرانسه، ایتالیا، بلژیک، انگلیس، آلمان و... در آفریقا در واقع غرب و نقش‌آفرینی غرب در نظام‌ آینده جهانی نشانه گرفته است. خود این که آفریقا در بحبوحه شکل‌گیری نظام جهانی جدید، تضعیف‌کننده نقش‌آفرینی اروپا در نظام‌آینده ‌باشد، یک نقش ویژه و اثرگذار است. قاره‌ای که در مقدمه شکل‌گیری نظام جهانی ایفاگر نقش اساسی است، در زمان شکل‌ یافتن نمی‌تواند و نباید در حاشیه و تحت‌الشعاع قرار بگیرد.

نهضت اجتماعی قاره اروپا در اصلاح روند شکل‌گیری نظم جدید بین‌المللی از یک حیث مکمل نهضت سیاسی قاره آسیا است. از این رو به موازات جنبه ضداروپایی خیزش‌های مردی در نیجر و جمعی دیگر از کشورهای آفریقایی، شاهد گرایش دولت‌ها و نهضت‌های آفریقایی به سمت قدرت‌های آسیایی هستیم. در این میان غرب با تمرکز بر روی نفوذ امنیتی روسیه در بعضی کشورهای آفریقایی سعی در انحراف موضوع دارد. غرب با این ادعا که منشأ رخدادهای یک سال اخیر مالی، بورکینافاسو، گینه کوناکری، نیجر و... سرویس‌ امنیتی روسیه بوده می‌خواهد وانمود کند خیزش ضدغربی در واقع یک کالای غیراصیل و وارداتی است و حال آنکه آنچه در کشورهای نیمه شمالی آفریقا یا آفریقای مسلمان روی داده و فراگیر هم هست، از نظر سابقه و جنبه ایدئولوژیک بر سابقه خود آفریقا تکیه دارد. کشورهایی که در آنها تظاهرات ضداروپایی و به‌طور خاص ضد فرانسه رخ داده هیچ‌گاه در مدار اتحاد جماهیر شوروی و یا فدراسیون روسیه نبوده‌اند. آنان حتی همین الان در زیر سلطه سرویس‌های امنیتی غرب قرار دارند و اگر سرویس روسیه نقش ویژه‌ای در این کشورها داشت در گزارش‌ها غربی‌ها و اظهارات مقامات ارشد آن آمده بود.

تحولات در کشورهای آفریقایی به دلیل سلطه شدید دولت‌های استیلاگر اروپا روی می‌دهد و پیوستگی اقدامات نظامی و حمایت‌های اجتماعی از اقدامات ضدفرانسوی‌، دقیقاً از این موضوع نشأت می‌گیرد. یعنی دلیل حمایت مردمی از اقدامات نظامی، ماهیت ضدفرانسوی اقدامات نظامیان است. همین مردم آنجا که کودتا علیه یک جریان داخلی روی می‌دهد، تماشاچی صحنه باقی می‌مانند و هرگز به حمایت از یک طرف برنمی‌خیزند. اینکه پیش از آنکه «حسومی مسعودو» قدرت را در «ینامی» به دست گیرد، مردم علیه «محمد بازوم» به خیابان می‌ریزند، به دلیل عملکرد بازوم و وابستگی او به فرانسه و سایر دولت‌های اروپای مرکزی است.

بله این نهضت مردمی آفریقا، به صحنه بین‌الملل هم توجه دارد و براساس این توجه، به سمت قدرت‌های نوظهور یا قدرت‌های بازسازی شده آسیا نگاه می‌کند. چرا صحنه بین‌الملل برای آفریقا مهم است؟

آفریقا در حدود ۲۰۰ سال تحت سیطره قدرت‌های اروپایی بوده است. کشورهای مسلمان در این قاره که بعضی از آنها صدها سال بخشی از قدرت امپراتوری مسلمانان عثمانی بوده‌اند، در طول قرن‌های ۱۹ و ۲۰ بدترین شکل استعمار غربی، ازاشغال سرزمین و قیمومیت تا تجزیه و تکه‌تکه شدن و تا غارت اموال و بیگاری و قتل و تبعید دست جمعی را تجربه کرده و از نیمه قرن بیستم شاهد سیطره استعمار «فرانو» در شکل تحمیل دولت‌های غیرمردمی وابسته به غرب بوده است.

در طول حدود ۶۰ سال گذشته همه دولت‌های مسلمان آفریقایی مزه تلخ دولت‌های خشن وابسته به غرب را در کام خود چشیده‌اند. بنابراین از نظر مردم آفریقای سال‌های ۱۹۶۰ / ۱۳۴۰ تا ۲۰۲۰ / ۱۴۰۰ سلطه غربی‌ها علی‌رغم استقلال ظاهری دولت‌های آفریقایی نه تنها کاسته نشده بلکه افزایش یافته و متنوع شده و عمق بیشتری هم پیدا کرده است. بنابراین مردم آفریقا نه تنها الان به صحنه بین‌الملل به‌عنوان یک موقعیت اساسی تعیین سرنوشت خویش می‌نگرند، بلکه در این ۲۰۰ سال، صحنه بین‌الملل را مهم دیده و تحولات آن را به طور جدی رصد کرده و البته داغ آن را بر استخوان‌های خویش احساس کرده‌اند. بنابراین ضدغربی بودن، طبیعی‌ترین وجه خیزش‌های آفریقایی است و آنان برای این موضوع به آموزگار و آموزه خارجی احتیاج ندارند.

آفریقا در عرصه تحولات بین‌المللی، آسیا را همزاد و همدرد خود می‌داند و لذا حس بدی نسبت به محوریت شدن آن در عرصه بین‌الملل ندارد. دولت‌های قدرتمند آسیا اعم از روسیه، چین، ایران، هند و... هیچ سابقه استعماری در آفریقا نداشته‌اند. بنابراین توجه آفریقا به آسیا و قدرت‌های آن هم خیلی طبیعی است. آفریقا در صحنه تحولات بین‌الملل اگر به آسیا گرایش نداشته باشد به کجا می‌تواند گرایش پیدا کند؟ وقتی نخواهد با آسیا کار کند باید با اروپا یا آمریکا کار کند و حال آنکه علیه این دو به یک انبار انفجاری تبدیل شده است.

آفریقا همیشه مهم بوده و ایران همواره باید به این قاره توجه می‌کرده است و امروز به دلیل تحولات عرصه بین‌الملل و فرجه‌ای که پدید آمده است، این توجه باید افزایش پیدا کند.

تحولات نیجر و پاره‌ای دیگر از کشورهای اسلامی از سوی غرب، «نظامی» خوانده می‌شود و با واژه‌هایی نظیر «کودتا و نظامیان» تعبیر می‌گردد و ما هم ‌چون معمولاً به عمق ماجرا توجه نداریم، همین ادبیات را به کار می‌گیریم! اما واقعیت این است که امروز، تغییرات جهان اسلام با ترکیبی از گرایشات سیاسی، نظامی و فرهنگی توأم گردیده است. در این بین غرب هر کجا که بتواند علیه آنها بدل می‌زند که یک نمونه از آن را در سودان - و به صحنه کشاندن حمیدتی - دیدیم، آنجا که نتواند لجن‌پراکنی می‌کند. ما در ماجرای شورش شبه‌نظامیان حمیدتی در سودان شاهد حمایت غربی‌ها از او با عنوان «جنبش عدالت‌خواه» بودیم. حال غرب در صحنه نیجر، حرکت نظامیان که یکپارچه هم بود و به دلیل یکپارچه بودن نمی‌توان به آن «کودتا» اطلاق کرد را با عنوان کودتای نظامی علیه دولت قانونی یاد می‌کند و جالب‌تر این است که رئیس‌جمهور قانونی از آمریکا می‌خواهد با مداخله نظامی - و طبعاً کشتار مردم - قدرت را از نظامیان پس بگیرد! بنابراین آنچه در روز ۴ مرداد ماه جاری در نیجر اتفاق افتاد و از سوی ارتش حمایت شد و سپس با استقبال شدید مردم در «ینامی» پایتخت و سایر شهرها مواجه گردید، تلفیقی از جمع‌بندی نخبگان نظامی، نخبگان سیاسی و عناصر نامدار فرهنگی نیجر بوده و مورد حمایت آحاد مردم است. همین نوع تحولات را در هر جای آفریقا می‌توان مشاهده کرد. این وضعیت مسلماً در کشورهایی که تاکنون کمتر خبری از آن شنیده‌ایم، تکرار خواهد شد. این می‌تواند یک موج جدید باشد و چهره آفریقا را تغییر دهد.