به گزارش مشرق، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: نشریه فارینپالیسی نوشت: از زمانی که جنگ بین حماس و اسرائیل تقریباً سه هفته پیش آغاز شد، تحرکاتی در ریاض وجود دارد اما شاهد هیچگونه اقدام واقعی نبودهایم. زمانی که صحبت از سیاست خارجی و مدیریت بحران به میان میآید سعودیها «بیفایده» به نظر میرسند. دلیل این بیفایده بودن آن است که سعودیها در تنگنا قرار دارند: آنان کماکان برای تضمین و تامین امنیتشان به واشنگتن وابستگی دارند، همان کشوری که به تسهیل حمله به نوار غزه توسط اسرائیل کمک میکند؛ همان کشوری که تا چند هفته پیش ولیعهد سعودی با آن همکاری کرده بود و به نظر میرسید که مایل به توافق با اسرائیل بدون وعده تشکیل کشور فلسطین بوده است.
یکی از راههای مقابله با این تضادها و مشکلات آن است که حکومت سعودی به بازیگری سازنده تبدیل شود تا ادعای مطرحشده درباره تاثیرگذاریاش را در عمل اثبات کند. اما سعودیها خود را مشغول صدور بیانیه و برگزاری جلسات کردهاند.
پیش از دیدار بنسلمان با وزیر خارجه آمریکا در تاریخ ۱۵ اکتبر، وزارت خارجه عربستان بیانیهای منتشر کرد که در آن آمده بود، ریاض، درخواست اسرائیل برای جابهجایی اجباری مردم غزه را رد میکند و تداوم هدف حمله قرار دادن غیرنظامیان غیرمسلح از سوی اسرائیل را محکوم کرده بود. این موضعی اصولی است. با این وجود، اگر سعودیها سگهای بزرگ منطقه هستند البته آنگونه که ادعا میکنند، نمیتوانند در ریاض بنشینند و چیزی جز اعتراض شدید به وضعیت وحشتناک غزه ارائه نکنند.
البته اگر بخواهیم منصف باشیم سعودیها کاری انجام دادند. آنان جلسه کمیته اجرائی سازمان همکاری اسلامی را تشکیل دادند که با ۵۷ عضو بهدنبال آن است که آنچه از ناماش نشان میدهد را انجام دهد: ترویج همکاری میان کشورهای عمدتاً مسلمان در زمینههای مختلف.
با این وجود، این دیدار نه تلاشی واقعی از سوی ریاض برای دیپلماسی سازنده بلکه بیشتر یک تمرین روابط عمومی پس از ماهها مذاکره با ایالات متحده بر سر توافق احتمالی عادیسازی اسرائیل و عربستان بود. یک روز پیش از برگزاری آن نشست شاهزاده «ترکی بنفیصل» چهره برجسته امنیتی سابق عربستان، نهتنها اسرائیل و غرب بلکه حماس را نیز بهدلیل هدف قرار دادن غیرنظامیان اسرائیلی مورد انتقاد قرار داد.
نظرات ترکی بنفیصل مهم بود. با این وجود، در مجموع اظهارات سعودیها چیزی بیش از سروصدای پسزمینه درگیریهای منطقهای نیست. آنچه انفعال سعودیها را عجیبتر میسازد آن است که آنان در مورد ایران تا چه اندازه محتاطانه عمل کردهاند. حماس یکی از اعضای محور مقاومت تحت رهبری تهران است و با اقدام اخیر خود کل استراتژی منطقهای بنسلمان را منفجر کرد. موفقیت چشمانداز ۲۰۳۰ بنسلمان نقشه بلندپروازانه ریاض، تا حد زیادی به ثبات یکپارچگی اکثر اقتصادهای اصلی منطقهای بستگی دارد. توافق عربستان و ایران در ماه مارس که روابط دیپلماتیک بین دو کشور را احیا کرد قرار بود تنش را در منطقه کاهش دهد. بنسلمان نمیخواهد در جنگ غزه بهگونهای عمل کند که خشم ایران را برانگیزد تا انصارالله دوباره مراکز جمعیتی عربستان سعودی را هدف قرار دهند.
واشنگتن بار دیگر برای ایجاد ثبات در منطقه به کمک نیاز دارد اما به نظر میرسد سعودیها اینبار نمیتوانند یا نمیخواهند کمک کنند. اگرچه بنسلمان برای امنیت کشورش به واشنگتن وابسته است اما در شرایط کنونی روابط آمریکا و عربستان برای او آسیبپذیر میباشد.
ولیعهد عربستان سعودی ممکن است قدرتاش را تثبیت کرده باشد اما باید جانب احتیاط را رعایت کند. فلسطین همچنان یک موضوع نمادین مهم در عربستان است و همکاری نزدیک با دولت بایدن در حال حاضر دشوار خواهد بود زیرا حمایت مصمم این کشور از اسرائیل احتمالا تاثیری قوی و منفی بر افکار عمومی عربستان گذاشته است.
سعودیها میتوانند در انتقاد از حماس صریحتر باشند، آنان میتوانند پناهگاه امنی برای فلسطینیانی که نیاز به مراقبتهای پزشکی دارند ارائه دهند و از روابط خوب خود با اسرائیل برای شکلدهی خصوصی واکنش اسرائیل به حمله ۷ اکتبر استفاده کنند.
با این وجود، ولیعهد عربستان ظاهرا به این نتیجه رسیده که بهتر است خود را به شکل علنی در معرض دید افکار عمومی قرار ندهد. از منظر او، صدور بیانیهها، انتقاد از جامعه بینالمللی، تماس با همتایان خود و معاشرت با ستارههای فوتبال استراتژی بهتری است. شاید اینطور باشد. با این وجود، چنین رویکردی باعث میشود عربستان ضعیف به نظر برسد و ضعف خود را آشکار سازد.