اوباما و مشاورانش روزهای سختی را می‌گذرانند زیرا واقعاً نمی‌دانند ایران قرار است چه کند؛ فرمانده کل قوای جمهوری اسلامی ایران، ناگهان همه معادلات را پیچیده‌تر کرد: «این آتش‌افروزی همچون "جرقه‌ای در انبار باروت" است که ابعاد و پیامدهای آن نامشخص خواهد بود.» اما موضع ایران در رابطه با دامنه جنگ احتمالی به همین ختم نشد.

گروه بین‌الملل مشرق-  بسیاری از استراتژیست‌های جنگی معتقدند که شکست در جنگ، زمانی آغاز می‌شود که فرماندهان جنگی ندانند پایان آن کجاست؛ این وقتی است که فرماندهان با یک سناریو نامتعیّن و بی‌نهایت روبرو هستند. شاید بیش از هر فرماندهی این فرماندهان اسرائیلی باشند که با چنین کابوس راهبُردی، دست و پنجه نرم کرده باشند.

رژیم صهیونیستی در خلال «جنگ 33 روزه» با «حزب‌الله لبنان» ناگهان متوجّه شد، تانک‌های شبه‌افسانه‌ای‌اش (مرکاوا) در حال حراج آبروی نظامی اسرائیل هستند؛ و خیلی زود مجبور به عقب‌نشینی شد. بعد از جنگ، گزارش «کمیته ویژه وینوگراد» نوشت: «زمانی که جنگ آغاز شد، «شیمون پرز» با «ایهود باراک» تماس گرفت که در آن زمان هیچ مسؤولیت حکومتی نداشت. «پرز» نظر وی را درباره جنگ پرسید. «باراک» به «پرز» پیشنهاد داد که از «دان حالوتس» (فرمانده وقت ستاد ارتش اسرائیل) فقط یک سؤال بپرسد: "آیا می‌دانیم چگونه جنگ را پایان خواهیم داد یا نه؟"؛ «پرز» پرسید امّا هیچ جوابی دریافت نکرد.[1]

«نوامبر» 2012 میلادی، همین اتفاق بار دیگر و این‌بار برای خود «ایهود باراک» افتاد؛ او وقتی با این سؤال حیاتی روبرو شد که «وزیر دفاع اسرائیل» بود و طی یک کنفرانس خبری با حالتی لبریز از غرور؛ خبر شروع عملیات علیه «غزّه» را داده بود. خبرنگاری از «باراک» همین سؤال را پرسید، «باراک» گفت: ما به طور دقیق نمی‌دانیم که نقطه پایانی کجاست![2]

ولی به نظر می‌رسد که وقت آن رسیده باشد که دوستان آمریکاییِ یهودی‌ها هم، طعم گَس این تجربه را بچشند. «باراک اوباما» که طیّ چند روز اخیر تمام سرمایه مصنوعیِ "جایزه صلح نوبلش" را به تاراج گذاشته، گفته است: هیچ‌کدام از مشاوران من نتوانستند جواب یک سؤال من را بدهند؛ اینکه پایان جنگ کی و کجاست؟

وقتی در آخرین روزهای اسفندماه پارسال، «معارضان مسلّح سوریه» برای به راه‌انداختن یک جنگ روانی علیه «اسد» از تسلیحات شیمیایی در «خان‌العسل» استفاده کردند؛ «اوباما» به همه دنیا گفت که استفاده «ارتش سوریه» از تسلیحات میکروبی، خطّ قرمز آمریکاست. امروز امّا خطّ قرمز «رئیس جمهوری ایالات متّحده» به شکلی کاملاً جدّی در بوتّه آزمایش گذاشته شده است چرا که تروریست‌ها به کمک «بندر بن سلطان» (رئیس سازمان امنیت ملّی پادشاهی عربستان) به تسلیحاتی شیمیایی دست یافته‌اند که گفته می‌شود؛ از جانب اسرائیل تجهیز شده است.[3]

شاید وقتی «اوباما» در حدّ رهبری دنیا سعی می‌کرد این اپیدمی را شایع کند که جنگ در سوریه نزدیک است؛ هیچ‌وقت خیال نمی‌کرد این جنگ چه تبعاتی دارد ولی الآن درست در بُرهه‌ای قرار گرفته که بهتر و بیشتر نسبت به زوایای این جنگ آشنا شده است. هفته پیش «جفری فلتمن» به عنوان دیپلمات ارشد آمریکایی با پوشش معاون «دبیرکلّ سازمان ملل» وارد ایران شد، بی‌تردید وی فقط برای صرف "چای زعفران" با «ظریف» به «تهران» نیامده بود.

او آمد تا به نیابت از «اوباما» پیام جنگی آمریکا را به گوش مقامات دیپلماتیک «جمهوری اسلامی» برساند. «فلتمن» پس از سه دور مذاکره محرمانه، سرانجام حرف خودش را به «وزیر خارجه ایران» گفت: در صورت حمله به سوریه؛ آرام باشید! در عوض ایرانی‌ها هم پیام‌های مهمّی برای «اوباما» داشتند: «آقای فلتمن! بهتر است از "دمشق" دیدار کنید.» [4] و اینکه، ماجراجویی در سوریه منطقه را به آتش خواهد کشید. [5]


با اینکه جلسات دیپلماتیک بهترین جا برای شنیدن مواضع کشورهاست امّا تحلیلگران آمریکا و اسرائیل کانال واضح‌تری نیز برای شنیدن موضع احتمالی «جمهوری اسلامی» داشتند. همان روز که «فلتمن» از «تهران» برمی‌گشت، "رئیس‌جمهور روحانی" و کابینه‌اش به دیدار مرسوم با مقام معظّم رهبری رفتند که همیشه در شهریورماه هر سال برگزار می‌شود.



بنا بر این همان‌طور که رؤسای جمهور آمریکا در دهه 50 و 60 شمسی مجبور بودند با صراحت و پیچیدگی‌های یک رهبر عالیِ روحانی و معنوی (امام خمینی) مواجه شوند، اوباما و مشاورانش نیز روزهای سختی را می‌گذرانند زیرا واقعاً نمی‌دانند ایران قرار است چه کند. «فرمانده کلّ قوای جمهوری اسلامی» ناگهان همه معادلات را پیچیده‌تر کرد: «این آتش‌افروزی همچون "جرقّه‌ای در انبار باروت" است که ابعاد و پیامدهای آن نامشخّص خواهد بود.»

اظهار نظرهای ایران در رابطه با دامنه جنگ احتمالی به همین ختم نشد و سرلشگر «عزیز جعفری» فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، سرلشگر «قاسم سلیمانی» فرمانده نیروی قدس و امیرسرتیپ «فرزاد اسماعیلی» فرمانده قرارگاه پدافند هوایی خاتم الانبیاء ص) نیز واکنش‌های قاطعی نشان دادند. اینها پالس‌های آشکاری بود چرا که استراتژیست‌های آمریکایی احتمال قوی می‌دهند که این پالس‌ها با هماهنگی «دفتر فرماندهی کلّ قوا در تهران» بیان شده است.


حالا پرزیدنت، مستأصل شده است؛ «اوباما» تمامی پُل‌های پیش و پس روی خویش را تخریب کرده و در حال حاضر میان یک "انبار باروت بزرگ" گیر افتاده است. خیلی پیچیده نیست؛ «اوباما» که روزهای اوّل، جانانه‌تر درباره جنگ علیه سوریه صحبت می‌کرد، شب نهم شهریورماه در یک بیانیه تلویزیونی رسمی اعلام کرد که لایحه بررسی اقدام نظامی محدود علیه سوریه را به «کنگره» داده است.[6] فردای همان روز بلافاصله، «کاخ سفید» پیش‌نویس لایحه‌ای را به کنگره تقدیم کرد که در آن از «کنگره» برای اقدام نظامی علیه سوریه درخواست اجازه کرده بود.[7] لایحه‌ای که قرار است در 9 سپتامبر (مصادف با 18 شهریورماه) به رأی گذاشته شود! این در حالی است که منابع رسانه‌ای و برخی مقامات مانند «فلتمن» گفته بودند، این حمله حدّاکثر تا 8 یا 10 شهریورماه کلید خواهد خورد.



اکنون آمریکا در برابر یک معمّای بزرگ و دو گزینه‌ای قرار گرفته است:

گزینه اوّل: از حمله چشم بپوشد که در این‌صورت باید همان‌طور که «اوباما» گفته به هسته‌ای شدن برخی کشورها تن دهد: «اگر در مقابل این اقدام پاسخی ندهیم، آن‌گاه ‏درباره نقض دیگر قوانین بنیادی بین‌المللی چه اقدامی باید انجام دهیم؟ دولت‌هایی که تصمیم می‌گیرند ‏تا تسلیحات اتمی بسازند.»[8] این رجزخوانی سیاسی - رسانه‌ای برای آمریکا کاملاً حیثیتی شده و اگر جنگی نباشد، نشان‌دهنده ترس آنها از پاسخ نامتعیّن ایران و سوریه است؛ موضوعی که احتمال شروع درگیری را بیشتر می‌کند.

«اوباما» در این‌باره می‌گوید: «اگر ما در قبال این ‏اقدام تصمیم درستی اتخاذ نکنیم، باید آن‌گاه هزینه اقدام‌نکردن خود را بدانیم.. این موضع درباره این نیست که چه کسی در ‏حال حاضر رئیس‌جمهور آمریکاست، درباره این است که ما چه کشوری هستیم. حال زمانی است که ‏ما باید به جهان نشان دهیم که به تعهّدات خود عمل می‌کنیم. آنچه را می‌گوییم، عمل می‌کنیم».[9]

گزینه دوم:
اگر آمریکا بخواهد وارد یک اقدام نظامی محدود بشود، این احتمال هست که این اقدام محدود نماند زیرا عدم پاسخگویی روشنِ سوریه و ایران (اعم از رسمی و غیر رسمی) به معنای پذیرش ضربه‌های بعدی و اتمام کار به ضرر آنهاست، بر این اساس منطقاً پاسخ‌های متوازنی از طرف ایران و سوریه در نظر گرفته شده است. از این منظر، پیام "نامحدود بودن جنگ" که از سوی ایران و سوریه مطرح می‌شود؛ پالس قاطعی برای آمریکایی‌هاست.
***
اکنون «اوباما» خیال می‌کند می‌تواند با یک حمله هوایی - موشکی چند روزه، مواضعی استراتژیک در سوریه را مورد حمله قرار دهد و ضمن اینکه موقعیت «ارتش سوریه» در برابر معارضان را تضعیف می‌کند؛ مجوّز یک آتش‌بس یک‌طرفه را بگیرد و همه چیز خوش و خرّم تمام شود. ولی اینجا همه چیز در ابهامی وحشتناک قرار دارد، شاید یک آتش‌بس در میان باشد ولی معلوم نیست که این آتش‌بس مانند جنگ هشت‌روزه، صرفاً یکطرفه باشد. کسی چه می‌داند، شاید دوطرفه باشد چرا که سناریو پدافندی سوریه این امکان را دارد که "نقطه به نقطه" طرّاحی شود؛ این در برابر آن.

لذا آن روز، اینکه کدام کشور درخواست آتش‌بس می‌کند؛ مهم خواهد شد. ممکن است آن روز «اوباما» بخواهد برای جلوگیری از سناریوی نامحدودِ ایران و سوریه بخصوص علیه «تل‌آویو» و «حیفا»؛ خواهان یک آتش بس دوطرفه باشد. اگر این باشد باید برای ساکت‌کردن انقلابیون منطقه در ایران و هر جایی، امتیازهای متوازنی به آنها پیشنهاد کند. حتّی اگر از روی ضعف یک آتش‌بس یکطرفه را به محور مقاومت تحمیل نماید باز در این‌صورت کفه ترازوی راهبُردی به نفع ایران سنگین خواهد شد، چیزی شبیه «جنگ هشت روزه غزّه».

«فرمانده سپاه انقلاب اسلامی» در پاسخ به حمله احتمالی گفته بود: "جنگ‌افروزی جدید آمریکا به بهای نابودی اسرائیل تمام خواهد شد" و همچنین «بشار اسد» به «روزنامه ایز وستیا» گفت: "آنها می‌توانند، هرجنگی را شروع کنند ولی نمی‌دانند؛ جنگ چه مدّت طول خواهد کشید و چه مناطقی را در برخواهد گرفت. آنها متوجّه شده‌اند که سناریوشان از کنترل خارج شده است. درست مانند همه جنگ‌های قبلی از «ویتنام» گرفته تا امروز، چیزی جز شکست در انتظار آمریکا نخواهد بود".[10]


به نظر نمی‌رسد که تنها با این حربه که جنگ محدود و کوتاه خواهد بود، این واکنش‌ها فراموش شود. آیا بهتر نیست قبل از اینکه "انبار باروت" جرقّه‌ای بخورد، همه چیز آرام شود؟


پی‌نوشت‌ها:
[1]  «نمای کلّی جنگ غزّه: از ضربات دردناک بر مقاومت تا برگشت ورق»- «علی قادری»- «پایگاه خبری- تحلیلی عصرایران»
[2]  «تحلیلی بر زوایای متنوّع پیروزی مقاومت اسلامی در جنگ 8 روزه غزّه» - «مهدی هنری»- «هفته نامه 9 دی»- شماره 80
[3]  «پایگاه رصدی بررسی استراتژیک»- به نقل از «خبرگزاری صدای روسیه»- 8/6/1392: یک مقام ارشد نظامی لیبی گفته است، مخالفان «اسد» سلاح شیمیایی را از خاک اسرائیل به کشور؛ وارد کرده اند.
[4]  «سلطان قابوس و فلتمن در ایران چه می کردند؟»- «پایگاه تحلیلی المانیتور»- 4/6/1392
[5]  «برنامه نگاه یک»- «شبکه 1 جمهوری اسلامی ایران»- «گفتگو با جواد ظریف»- 6/6/1392
[6]  «پایگاه خبری- تحلیلی تابناک»- 9/6/1392
[7]  «خبرگزاری شینهوا»- 10/6/1392
[8]  «اوباما: اگر در مقابل سوریه اقدامی نکنیم، برخی کشورها سلاح اتمی خواهند ساخت»- «پایگاه برآورد راهبُردی ایران هسته ای»- 11/6/1392
[9]  همان
[10]  «واحد مرکزی خبر ج.ا.ا»- 5/6/1392