یکی از مهمترین پیامدهای بحران سوریه را باید در پای گذاشتن سازمان القاعده در عرصه میدانی این کشور ملاحظه کرد، اما این سازمان چگونه وارد بحران سوریه شد و از چه تشکلاتی در سوریه برخوردار است.

گروه بین‌الملل مشرق - خبرگزاری لبنانی «آسیا» در سلسله مقالاتی به قلم «سید مهدی نورانی»، نویسنده جهان عرب به بررسی ریشه‌های سازمان القاعده، تشکیلات، عملکرد و شاخه‌های این سازمان تروریستی در کشور سوریه می‌پردازد.

چگونه پای سازمان القاعده به بحران سوریه باز شد؟

در اواخر سال 2011 میلادی و در بحبوحه بحران سوریه، یک موسسه رسانه‌ای موسوم به «المنارة البیضاء» یا همان «مناره سفید» ـ که به نظر می‌رسد، منسوب به منطقه «مناره بیضاء» در شرق دمشق، پایتخت سوریه باشد که در برخی احادیث شریف نبوی به آن اشاره شده است ـ با انتشار فایلی صوتی از فردی به نام «فاتح ابو محمد الجولانی» که به گفته این موسسه سرکرده یک گروه مسلح تروریستی بود، از تشکیل گروه مسلح جدیدی به نام «جبهة النصره لأهل الشام» (جبهه یاری مردم شام) خبر داد.

ابو محمد الجولانی در این فایل صوتی تهدید به راه اندازی جهاد علیه نظام سوریه کرده و مدعی شده بود که گروه تحت فرماندهی وی نماینده نیروهای سلفی جهادی «مردم سرزمین شام» یا سوریه هستند.

وی طرح‌های اتحادیه عرب و دولت ترکیه را محکوم و تاکید کرد که مخالف استمداد و طلب کمک از کشورهای غربی برای براندازی نظام سوریه است.

سازمان القاعده در سوریه

«جبهه النصره» متشکل از نیروهای سلفی جهادی سوری است که پیشتر در عراق، افغانستان و چچن جنگیده و مبارزه کرده بودند. علاوه بر این، شمار زیادی از عناصر دارای تابعیت‌های مختلف از جمله عرب، ترک، ازبک، چچنی و برخی اتباع اروپایی نیز در این تشکل عضویت دارند.

در دسامبر سال 2012 میلادی دولت آمریکا جبهه النصره را به عنوان یک گروه تروریستی معرفی کرد و این مساله با مخالفت نمایندگان مخالفان سوری و فرماندهان «ارتش آزاد سوریه» مواجه شد.

در تاریخ 19 نوامبر سال 2012 میلادی «ایمن الظواهری»، رهبر سازمان القاعده در سخنرانی خود خطاب به تمام عناصر و اعضای القاعده در سراسر جهان، از آنها خواست که دست به جهاد در سوریه بزنند و امارتی اسلامی در آنجا تشکیل دهند و پس از آن، به مبارزات خود برای آزاد سازی منطقه اشغالی بلندی‌های جولان و اهتزاز پرچم اسلام در شهر اشغالی قدس ادامه دهند.

در تاریخ 7 آوریل سال 2013 میلادی «ابو بکر البغدادی»، رهبر القاعده در عراق به گروه‌های سلفی جهادی در سوریه پیوست و با صدور بیانیه‌ای رسمی لغو نام «امارت اسلامی عراق» و «جبهه النصره» را اعلام کرد و از تشکیل گروه جهادی یکپارچه‌ای به نام «امارت اسلامی عراق و شام» موسوم به «داعش» خبر داد.

ابوبکر البغدادی خاطر نشان کرد که تمام گروه‌های سلفی جهادی فعال در سوریه با سازمان القاعده و رهبر آن ایمن الظواهری بیعت کرده اند.

دو روز پس از آن و در تاریخ 9 آوریل سال 2013 میلادی ابو محمد الجولانی، سرکرده جبهه النصره با ارسال فایلی صوتی برای اعضای گروهش مخالفت خود با ادغام دو گروه بزرگ سلفی جهادی فعال در سوریه یعنی «جبهه النصره» و «امارت اسلامی عراق» را اعلام کرد، اما در عین حال، بر موافقت خود با بیعتش با الظواهری و تداوم فعالیت زیر لوای سازمان القاعده و رهبری آن تاکید کرد.

در تاریخ 30 می سال 2013 میلادی شورای امنیت سازمان ملل متحد با اکثریت آراء نام «جبهه النصره» را در فهرست گروه‌های مشمول تحریم‌های اعمال شده علیه سازمان‌ها و اشخاص مرتبط با سازمان القاعده قرار داد.

از سوی دیگر، مخالفان سوری نیز اعلام کردند که دیگر جبهه النصره را حمایت نخواهند کرد. ارتش آزاد سوریه هم تاکید کرد که در هیچ گونه عملیات جدید خود با جبهه النصره همکاری نخواهد کرد. این در حالی بود که «لؤی المقداد»، مسئول هماهنگی‌های رسانه‌ای و سیاسی ارتش آزاد سوریه گفته بود که پیشرفت اوضاع میدانی به نفع ارتش سوریه، ارتش آزاد را وادار به همکاری با جبهه النصره در برخی عملیات‌ها می‌کند تا به این ترتیب ارتش آزاد سوریه از مواضع گذشته خود در قبال جبهه النصره عقب نشینی کند.

وی تصریح کرده بود که شاید جبهه النصره به اهداف «انقلاب سوریه» و براندازی نظام این کشور معتقد باشد، اما افکار و عقاید آن با ما فرق می‌کند.

از سوی دیگر «معاذ الخطیب»، رئیس وقت ائتلاف مخالفان سوریه نیز در آن زمان اعلام کرد که افکار القاعده با سیاست‌های این ائتلاف همخوانی ندارد. «آموس گیلاد»، مسئول هماهنگی‌های امنیتی و سیاسی وزارت جنگ رژیم صهیونیستی نیز در پی اعلان ارتباط جبهه النصره با ساز مان القاعده، طی مصاحبه‌ای در تاریخ 10 آوریل سال 2013 میلادی با روزنامه عبری زبان «یدیعوت آحارانوت» تاکید کرد که تل آویو حضور القاعده در سوریه را به حضور محور شرارت که منظور وی ایران، حزب الله و نظام کنونی بودند، ترجیح می‌دهد.

این اظهارات در وهله اول نشانگر دیدگاه رژیم صهیونیستی در قبال تحولات بحران سوریه است و از سوی دیگر، با نگرانی‌های همیشگی آمریکا نسبت به امنیت اسرائیل و احتمال انتقال انبارهای تسلیحات شیمیایی و بیولوژیک سوریه به دست گروه‌های سلفی جهادی تندرو که با سازمان القاعده در ارتباط هستند، مغایرت دارد.

رژیم صهیونیستی معتقد است که درگیر شدن با القاعده بهتر از بقای نظام سوریه و شخص «بشار اسد» و متعاقب آن حضور ایران در سوریه است؛ حتی اگر سوریه به کشورهای کوچک مذهبی تقسیم شود و سازمان القاعده در یکی از این کشورهای کوچک مستقر شود.

گیلاد تصریح کرده است که تل آویو نمی‌تواند به بقای نظام سوریه که محور شرارت و خطرناک تلقی می‌شود، رضایت دهد، هر چند که القاعده به صورت هدفمند سعی در تقویت خود در سوریه دارد، اما تهدید آن هرگز قابل مقایسه با تهدید محور ایران ـ سوریه ـ حزب الله نیست.

این اظهارات همچنین نشان می‌دهد که آمریکا و اسرائیل سعی در تجزیه و نابودی سوریه در چند مرحله را دارند:

- مرحله نخست نابودی نظام سوریه به هر طریق ممکن اعم از مداخله نظامی، حمایت مالی و تسلیحاتی از مخالفان و یا حتی از طریق سازش سیاسی در منطقه.

- پس از آن مرحله مقابله با القاعده در سوریه آغاز خواهد شد؛ همان طوری که آمریکا در عراق این کار را کرد. البته احتمال ادغام این دو مرحله نیز وجود دارد که در قالب آن، حضور القاعده در سوریه بهانه خوبی برای مداخله و حمله نظامی آمریکا یا آمریکا و غرب (در قالب ناتو) به سوریه خواهد بود.

- پس از آن سوریه به کشوری ضعیف و قابل تجزیه تبدیل خواهد شد، آمریکا می‌تواند برنامه‌های خود برای تقسیم مذهبی این کشور را پیاده کند و این مساله نیز در آینده به کاخ سفید امکان خواهد داد که همانند نقشی که در عراق ایفا کرد، بر روی رویکردها و سیاست‌های سوریه جدید تاثیر بگذارد و هدف اصلی خود یعنی تامین امنیت اسرائیل را محقق سازد.

القاعده چطور شکل گرفت

قبل از صحبت کردن درباره جبهه النصره و امارت اسلامی عراق و شام یا همان «داعش» باید به پدر معنوی این دو گروه یعنی سازمان القاعده توجه کرد که زمانی در افغانستان با روس‌های متجاوز می‌جنگید، اما خیلی زود از این راه منحرف شد و در جبهه دشمنان افغانستان قرار گرفت؛ به طوری که به همراه سازمان جاسوسی و اطلاعات رژیم صهیونیستی موسوم به «موساد» و سازمان اطلاعات و جاسوسی آمریکا موسوم به «سیا» در انفجار برج‌های دوقلوی سازمان تجارت جهانی در تاریخ 11 سپتامبر 2001 میلادی دست داشت و همین حادثه بهانه‌ای برای حمله و اشغال افغانستان شد. وقتی هم که جنگ آغاز شد، القاعده خاک افغانستان را ترک کرد و نیروهای طالبان را در مقابل ارتش ناتو تنها گذاشت.

اما نکته مهم ورود سازمان القاعده به بحران عراق پس از اشغال این کشور بود؛ چرا که این سازمان پس از خروج اکثر عناصر خود از کشورهای عربی حوزه خلیج فارس، وقتی آمریکا تحریم هوایی علیه عراق اعمال کرده بود، به طور کلی از صحنه محو شده بود.

در عراق نام سازمان القاعده که رهبری آن را فردی به نام «ابو مصعب الزرقاوی» اردنی بر عهده داشت، به «قاعده جهاد در سرزمین رافدین»؛ یعنی «توحید و جهاد» و سپس به «امارت اسلامی در عراق» تغییر نام داد و مخاطبان شبکه‌های غربی و عربی وابسته به غرب با شنیدن نام این سازمان فکر می‌کردند که قرار است، پس از خروج نیروهای آمریکایی از عراق، این سازمان کنترل اوضاع را در این کشور در دست گیرد، اما در کمال تعجب مشاهده کردند که پس از خروج نظامیان آمریکایی از عراق، دیگر اثری از القاعده نبود تا اینکه عناصر آن در قالب تشکیلات «امارت اسلامی عراق و شام» یا همان «داعش» در سوریه ظاهر شدند.

مساله عجیب در تشکیلات ابو مصعب الزرقاوی، تطابق اهداف این تشکیلات با اهداف دولت آمریکا بود؛ به طوری که وقتی نظامیان آمریکایی عراق را اشغال کردند، در اندیشه تقسیم آن به سه کشور کوچک مذهبی و نژادی بودند. در این میان زرقاوی نقش موثری در تغییر ترکیب جمعیتی عراق به منظور ایجاد توازن میان سه کشور جدید وارث عراق داشت. آمریکایی‌ها سعی داشتند، اهل سنت عراق را از شیعیان و عرب‌ها را از کُردهای این کشور جدا کنند. در همین راستا، زرقاوی و امارت اسلامی عراق هم علیه شیعیان اعلام جهاد کردند و هم علمای اهل سنت را به قتل ‌رساندند تا نوعی خلأ مذهبی لازم برای ترویج تفکر وهابی و تفکر امارت اسلامی عراق را فراهم کنند. این وضعیت منجر به خالی شدن مناطق سنی نشین از حضور علمای شیعه و حذف علمای سنی از جوامع شیعی شد.

این گروه در اقدامی دیگر و به بهانه دفاع از «دختر مسلمانی» که گفته می‌شد، کُرد یزیدی بوده !! که به دین اسلام گرویده و به خاطر همین مساله توسط کُردهای عراق سنگسار شده بود، خودرو بمبگذاری شده‌ای را که شاید مقدار مواد منفجره جای سازی شده در آن بسیار بیشتر از حد توان آن خودرو و عملیات‌های صورت گرفته در کشورهای منطقه بود، منفجر کردند و 550 شهروند کُرد عراقی را به خاک و خون کشیدند. اما بعدا مشخص شد که دختر مذکور افغانی بوده و به جرم زنا توسط سازمان القاعده سنگسار شده بود. این عملیات و عملیات‌های مشابه آن باعث تغییر اوضاع جمعیتی و جدایی عرب‌ها از کُردها همانند داستان جدایی اهل سنت از شیعیان شد.

اما مساله عجیب‌تر این بود که پس از خروج نیروهای اشغالگر آمریکایی از خاک عراق، عناصر ابو مصعب الزرقاوی و امارت اسلامی عراق نیز ناپدید شدند و این در حالی بود که انتظار می‌رفت، با از سرگیری مداخله جویی طرف‌های خارجی در اوضاع عراق و به ویژه پس از استخراج نفت و گاز از کردستان عراق توسط ترکیه و شرکت آمریکایی «اکسون موبیل» و بدون موافقت دولت مرکزی، آنها نقش موثری در حمایت از عراقی‌ها ایفا کنند.

واقعیت امر این بود که ارتباط امارت اسلامی عراق با آمریکا در این خلاصه می‌شد که طرف آمریکایی نقش حامی مالی این گروه را ایفا می‌کرد و وقتی ماموریتش تمام می‌شد، آن را به زندان بازمی گرداند. این داستان بارها در جریان بحران سوریه اتفاق افتاد و صدها نفر از زندانیان سوری به شکل مشکوکی از زندان گریختند و همین حادثه در عراق و لبنان نیز تکرار شد و اکثریت زندانیان فراری راهی اراضی سوریه شدند تا علیه نظام سوریه و شخص بشار اسد پس از پیوستن به گروه‌های سلفی جهادی وابسته به سازمان القاعده بجنگند.

*تسنیم