گروه بینالملل مشرق - بعید است کسی در خاورمیانه زندگی کند و با مقوله سلفیگری آشنا نباشد. جریانهای سلفی اگرچه با حملات یازده سپتامبر خود را به جهانیان شناساندند اما برای مردم خاورمیانه از سالها بلکه قرنها قبل شناخته شدهاند. هدف از این گزارش شرح خصوصیات این جریان نیست اما تذکار این نکته ضروری است که سلفیگری با آغاز فتنه سوریه از سال 2011 چهرهای بسیار خشنتر و واضحتر از خود بروز داد.
در این گزارش تلاش داریم تا ابعاد ژئوپلتیک عملیات اخیر ارتش عراق را در «استان الانبار» مورد واکاوی مختصر قرار دهیم. دشمنی که ارتش عراق با آن در استان بزرگ الانبار درگیر است، گروهک «دولت اسلامی عراق و شام» نام دارد که به اختصار «داعش» خوانده میشود و از گروههای سرشناس سلفی است. پیش از ورود به اصل مساله لازم است توضیحاتی در خصوص این گروهک تروریستی داده شود.
* سودای امارت سلفی در عراق و سوریه
ایدئولوژی سلفی بر اساس نوشتههای تئوریسینهایش نظیر «ایمن الظواهری» بهدنبال تاسیس حکومتی بهنام «امارت اسلامی» در یکی از بلاد اسلامی است. حکومت مورد نظر سران جریان سلفی - تکفیری چیزی شبیه به حکومت طالبان در افغانستان است که با حمله نظامی ارتش آمریکا در سال 2001 سرنگون شد.
امارت اسلامی مدنظر ایدئولوگهای سلفیت که به واقع آن را نه امارت اسلامی که باید امارت سلفی خواند، هدف نهایی نیست. این امارت قرار است گام اول در مسیر احیای نظام خلافت باشد و تازه همین خلافت نیز هدف غایی نیست. رویای نظریهپردازان سلفی آن است که پس از تاسیس این خلافت، کل جهان را فتح کرده و تحت لوای ایدئولوژی خود درآورند. این مطلب را اندیشکده استراتفور در سلسله گزارشهایی به قلم «اسکات استوارت» بهطور کامل شرح داده است.
گروهک
داعش که در حال حاضر از قویترین گروههای شبهنظامی تکفیری در منطقه محسوب میشود
و در عین حال در سفاک بودن هم گوی سبقت را از بقیه ربوده است، به دنبال آن است تا
به زعم خود، امارت سلفی مزبور را در منطقه عراق و شامات تاسیس کند، یعنی عراق و
سوریه فعلی. اینان به خیال خود تصمیم دارند که پس از فتح سوریه حتی جولان و قدس
شریف را نیز فتح کنند.
گروهک تروریستی مزبور در همان اوان تجاوز نظامی ایالات متحده و بریتانیا به عراق تاسیس شد و در سال 2004 تحت لوای شبکه تروریستی القاعده درآمد. این گروه تروریستی از این زمان به بعد تحت هدایت «ابومصعب زرقاوی» معدوم، بهنام القاعده عراق مشهور شد.
در سیر تاریخی داعش، سال 2006، برهه مهمی است. در این سال، القاعده عراق نام خود را به «دولت اسلامی عراق» تغییر داد و به چتری تبدیل شد که بسیاری از گروههای شبهنظامی سنی عراق که با نیروهای آمریکایی درگیر بودند زیر آن گرد آمدند. برخی گروههای شبهنظامی که زیر چتر گروهک تروریستی مزبور گرد آمدند به این شرح هستند: «شورای مجاهدین»، «جیش الفاتحین»، «جند الصحابه»، «انصار التوحیه و السنة»، «جیش الطایفه المنصوره» و ...
دولت اسلامی عراق بعدها و با شکلگیری فتنه سوریه به دولت اسلامی عراق و شام تغییر نام داد و اکنون یکی از گروههای درگیر در بحران سوریه است.
شاید
یکی از مهمترین عوامل قدرت رزمی بالای داعش علاوه بر دریافت انواع تسلیحات
پیشرفته از طرفهای منطقهای نظیر عربستان سعودی، به تجارب عراق مربوط باشد. داعش
در عراق و در درگیری مستمر با ارتش قدرتمند آمریکا کاملا آبدیده شده و شیوه درگیری
با ارتشهای کلاسیک را خوب میداند. یک سوم از کشتههای آمریکا در دوران اشغال
عراق در استان الانبار، کانون قدرت داعش در عراق جان خود را از دست دادند؛ شاید از
همین روست که ایالات متحده پس از آغاز نبرد ارتش عراق در الانبار گفته است که داعش
دشمن مشترک عراق و آمریکاست.
نقش داعش در بحران سوریه نقش پررنگی است تا آنجا که نفوذ این گروه در کنار سایر گروههای سلفی عملا ارتش آزاد سوریه را به حاشیه رانده و به باور برخی تحلیلگران عملا ارتش آزاد را از میان برداشته است. سازمان ناظر حقوق بشر سوریه در گزارشی که در سال 2013 ارائه کرد ابراز داشت که داعش قویترین گروه شورشی فعال در شمال سوریه است.
* استان الانبار عراق
تا اینجا توضیح داده شد که ارتش عراق با چه کسانی در مناطق غربی این کشور درافتاده است اما بد نیست به توضیح این نیز بپردازیم که این نبرد در کجا رخ میدهد؟
از نظر جغرافیایی، استان الانبار، بزرگترین استان عراق محسوب میشود. نکته بسیار مهم در خصوص این استان از نظر جغرافیای سیاسی آن است که عراق را به 3 کشور سوریه، اردن و عربستان سعودی پیوند داده است.
3 شهر بزرگ استان الانبار، «رمادی، فلوجه و حدیثه» نام دارند و این استان پیشتر بهنام رمادی هم خوانده میشده است. این دو شهر مراکز اصلی تجمع جمعیت در استان الانبار هستند.
استان
مزبور علیرغم پروسعت بودن، پرجمعیت محسوب نمیشود. بر اساس اطلاعات مربوط به سال
2011، استان الانبار عراق حدود 1.6 میلیون نفر جمعیت دارد.
الانبار، بزرگترین استان عراق
در دوران حکومت حزب بعث بر عراق، الانبار یکی از مهمترین مراکز حمایت از حکومت بود. از نظر سیاسی اهالی این استان حامی رژیم بعث شناخته میشدند که حکومت اقلیت سنی عراق بر اکثریت شیعه را تضمین میکرد.
اکثر ساکنان استان الانبار، از «طایفه دولیمی» هستند و اکثریت قاطع آنها را اهل سنت عراق تشکیل میدهند. در دوران اشغال عراق توسط ایالات متحده، الانبار و بالاخص شهر فلوجه مهمترین پایگاه نیروهای شبهنظامی درگیر با آمریکاییها بود و اکنون نیز اصلیترین پایگاه داعش محسوب میشود.
علیرغم عبور رودخانه فرات از این استان، بیشتر مناطق آن را صحرا تشکیل میدهد؛ مناطقی مسطح که برای آموختن شیوه نبرد مناسب به نظر میرسد.
آنچه این روزها برای داعش بسیار مهم است، هممرز بودن الانبار با دو کشور سوریه و عربستان سعودی است. عربستان اصلیترین تامینکننده سلاح و تدارکات برای داعش بالاخص پس از آغاز بحران سوریه است. هممرز بودن با سوریه نیز نقل و انتقال نیرو به این کشور را تسهیل میکند.
از سوی دیگر، با توجه به هدف تعریفشده داعش، الانبار از موقعیت ژئوپلتیک بسیار خوبی برخوردار است چرا که از یکسو مابین دو کشوری قرار دارد که رویای تصرف آنها را در سر دارند و از سوی دیگر با توجه به نزدیکی به سرزمین عربستان، آنها را به منبع اصلی تغذیه فکری، مالی و تسلیحاتی خود و مهد وهابیگری نزدیک نگه میدارد.
* داعش، آغاز اتحاد راهبری سوریه و عراق
در صحنه امروز عراق و سوریه دو واقعیت مهم را میتوان ملاحظه کرد: اولا، وجود گروهی که بقا و حاکمیت نظام سیاسی حاکم بر هر دو کشور را تهدید میکند و دوم اینکه این گروه عملا بهروش مسلحانه با هر دو کشور درگیر شده است.
وجود و فعالیت چنین گروهی به معنای پیدایش یک دشمن مشترک برای هر دو کشور عراق و سوریه است. سوریه و عراق پیشتر نیز زمینههایی برای شکل دادن به یک اتحاد راهبردی داشتهاند. پس از سقوط صدام حسین، که با دولت سوریه نیز در وضعیت خصومت بهسر میبرد، به قدرت رسیدن اکثریت شیعه عراق که بهطور طبیعی در یک روند دموکراتیک موفق به تاسیس دولت شدند، موضوع خصومت قدرتهایی در منطقه قرار گرفت که با دیدگاه فرقهگرایانه خود سیطره شیعیان بر مقدرات عراق را بر نمیتافتند. عربستان سعودی و برخی شیوخ حاشیه خلیج فارس از این جمله بودند و هستند.
بهطور طبیعی، دولت عراق در این شرایط به کشورهایی که در آنها شیعیان قدرت بیشتری دارند نزدیک میشود، کشورهایی که از آنها بهعنوان محور مقاومت یاد میشود. سوریه با داشتن یک دولت علوی از اعضای محور مقاومت محسوب میشود.
با درگیری مشترک دولتهای سوریه و عراق که هر دو داعش را خطری امنیتی میبینند، بدیهی است که وجود این دشمن مشترک میتواند آغاز یک اتحاد راهبردی امنیتمحور باشد. سوریه و عراق اکنون دشمن دشمن یکدیگر هستند و هر دو با این دشمن مشترک در نبرد به سر میبرند، از این رو شکلگیری نوعی اتحاد بین این دو کشور احتمال قریب به ذهنی است.
* بحران سوریه و نبرد الانبار
بحران سوریه در آستانه کنفرانس صلح ژنو 2، اکنون در مرحلهای است که هر یک از طرفها میخواهد در میدان نبرد دست پری داشته باشد تا در عرصه مذاکره صاحب دست برتر باشد.
هرچند بسیاری از تحلیلگران معتقدند که ژنو 2 به خودیخود نمیتواند خروجیهای چندان روشنی داشته باشد اما واقعیت در صحنه نبرد از برتری ارتش سوریه با یک روند تدریجی حکایت دارد که نبردهای قصیر و قلمون از بارزترین نمادهای این برتری هستند. روند این برتری زمانی شروع شد که یک بازیگر جدید به میدان نبرد اضافه شد: «حزبالله لبنان». حزبالله از زمان حضور خود در میدان نبرد سوریه که به تصریح «سید حسن نصرالله»، دبیر کل این جنبش نیز رسیده است، تقریبا توانسته است دست تروریستها را از مرز لبنان کوتاه کند. به این ترتیب هم به یک عضو دیگر محور مقاومت یاری رسانده است و هم بر امنیت مرزهای لبنان افزوده است.
تروریستهای سلفی درست همانطور که امنیت سوریه را تهدید میکنند، امنیت لبنان و مقاومت اسلامی این کشور را نیز تهدید میکنند. در اهداف بیان شده برخی از این گروهها به صراحت نابودی جنبش حزبالله نیز مدنظر قرار گرفته بنابراین حزبالله تدبیر را در آن دیده که پیش از آنکه مجبور به نبرد با آنها در لبنان شود، با هماهنگی دولت مشروع و قانونی سوریه، در خاک سوریه با آنها درگیر شود.
اکنون باز شدن یک جبهه جدید علیه یکی از اصلیترین گروههای تروریستی سلفی در آن سوی مرزهای سوریه و در استان الانبار که شاید یکی از مراکز اصلی تغذیه تروریستهای سوری بوده است، میتواند گلوی این تروریستها را از جناحی دیگر بفشارد.
همانطور که امنیت مرزهای لبنان با سوریه با ورود رزمندگان سلحشور حزبالله به صحنه نبرد بهبود یافت، اکنون ارتش عراق میتواند امنیت مرزهای خود با سوریه را تامین کند. همانطور که تعریف اصلی ماموریت ارتشها اقتضا میکند، حفظ امنیت مرزها از وظایف آنهاست و بنابراین اکنون دولت عراق در حال اعمال حاکمیت بر مرزها و سرزمین خود است، امری که در حقوق بینالملل از مشروعیت کامل برخوردار است.
از دیگر سو، در حالی که تاکنون این تروریستها بودند که بازی را به زمین حاکمیت عراق کشانده و در عمق خاک این کشور مشغول عملیات تروریستی بودند، این بار این ارتش عراق است که با ورود به پایگاه اصلی تروریستها، پناهگاههای امن آنها را هدف گرفته و به آنها و حامیانشان احساس ناامنی میبخشد. همچنین از آنجا که ارتش عراق پس از اشغال این کشور ارتشی تازهتاسیس محسوب میشود، نبرد با داعش میتواند محکی نسبتا جدی برای توانمندیهای این ارتش هم باشد و تجاربی را برای آن در بر داشته باشد.
در آستانه ژنو 2، تضعیف داعش میتواند از بعد دیگری نیز به کار دولت سوریه بیاید و دست برتر را به دولت قانونی این کشور ببخشد. اینکه آیا ارتشهای عراق و سوریه به هماهنگیهای لازم دست خواهند زد و عملیات مشترک نیز در دستور کار قرار خواهند داد یا خیر، واقعیتی است که گذر زمان آن را روشن میکند.
* عربستان و نبرد الانبار
مهمترین طرف منطقهای که با ورود ارتش عراق به نبرد با تروریستهای سلفی متضرر میشود، رژیم آلسعود است. با توجه به هممرز بودن استان الانبار با عربستان سعودی، این رژیم همواره توانسته است که تجهیزات و عدوات مورد نیاز تروریستها را به آنها برساند و نقش تدارکات را برای آنها بازی کند. ارتش عراق احتمالا در این درگیریها کنترل مرزهای الانبار با عربستان و تحدید روند تدارکات تروریستهای سلفی را مدنظر خواهد داشت.
اگرچه همچنان از طرق دیگر راه تدارکات برای داعش وجود دارد اما دستکم سعودیها برای رساندن تدارکات خود به نیروهای داعش و از سوی دیگر برای ناامنسازی عراق به زحمت میافتند.
با این
حال، عربستان ثابت کرده است که اقداماتی را که علیه تروریستهای مورد حمایتش در
سوریه انجام میشود، به دیده اغماض نمینگرد. پس از ورود حزبالله به نبرد سوریه و
شکستهای سنگین تروریستها و بالاخص پس از شکستهای قلمون که عملا شریان حیاتی
تروریستها از لبنان را قطع میکند، کشور لبنان با عملیات تروریستی متعددی طی هفتههای
اخیر مواجه شده که یکی از آنها به شهادت رایزن فرهنگی ایران در بیروت انجامید. بر
این اساس، قابل پیشبینی است که محور سعودی – صهیونیستی متحد بر ضد محور مقاومت،
ناامنیهای بیشتری را در عراق رقم بزند و یا دستکم در این راستا تلاش کند.
بندر بن سلطان
از سوی دیگر، یکی از کارتهایی که سعودیها با حمایت صهیونیستها میتوانند با آن بازی کنند، کارت کردهاست. بین مسعود بارزانی و نوری مالکی، از گذشته اختلافاتی وجود داشته که پس از بیماری سخت جلال طالبانی، رئیسجمهور عراق تشدید هم شده است. طی سالهای اخیر اسرائیل نفوذ خود را در کردستان عراق توسعه بخشیده و این نفوذ اکنون میتواند مورد استفاده «بندر بن سلطان» و دوستانش قرار گیرد و اختلافافکنی بین دولت مرکزی و اقلیم کردستان عراق را تشدید کند.
* جمعبندی
ورود مستقیم ارتش عراق به نبرد با تروریستهای سلفی در بزرگترین استان عراق، از 4 جهت زیر میتواند مورد توجه ویژه قرار گیرد:
1- این نبرد میتواند آغاز یک اتحاد راهبردی – امنیتی بین عراق و سوریه بوده و به تقویت محور مقاومت بینجامد؛
2- میتواند تروریستهای سوریه را در مخمصهای جدید قرار داده و جبهه دیگری را علیه آنها بگشاید؛
3- میتواند در آستانه کنفرانس صلح ژنو 2، بر توان مذاکراتی دولت قانونی سوریه بیفزاید؛
4- احتمالا منجر به انتقامجویی ریاض از بغداد گشته و تلاشهایی از جانب عربستان سعودی برای بیثباتسازی عراق صورت پذیرد.
به هر روی، نتایج این نبرد در آیندهای نهچندان دور خود را نشان خواهد داد و نوع عملکرد ارتش عراق در آن مورد قضاوتهای دقیقتر قرار خواهد گرفت. تردیدی نیست که برای افزایش امنیت خاورمیانه و نجات آن از گروههای مسلح افراطی سلفی، فرصت دیگری نمایان شده است.