گاردهای سرخ در پیرامون شهر چادر زدند و به‌زودی در پیروی از دستورهای مائو، هر جایی که ردی از آثار زندگی بورژوایی یا عقاید قدیمی می‌دیدند به آن واکنش نشان می‌دادند.

گروه تاریخ مشرق - تاریخ جهان: پدیده انقلاب فرهنگی در چین یکی از مهم‌ترین و بحث‌انگیزترین مراحل انقلاب کمونیستی چین پس از پیروزی می‌باشد که درباره آن از جنبه‌های گوناگون و بعضا متعارض، چه دوستان و چه دشمنان مائو تسه تونگ، رهبر انقلاب کمونیستی چین سخن گفته‌اند. گروهی آن را تمجید کرده‌اند و گروهی هم به انتقاد از آن پرداخته‌اند. آنچه در بادی امر لازم است یادآوری شود این است که «انقلاب فرهنگی چین» تنها یک حرکت فرهنگی و آموزشی صرف نبود. با اینکه این جنب و جوش از دانشگاه و از سوی دانشجویان هوادار مائو آغاز شد، بدون در نظر گرفتن یک پیشینه تاریخی امکان‌پذیر نیست. پیامدهای این جنبش بزرگ تاریخی در چین، چرخشی حساس در روند انقلاب ایجاد کرد که ضروری است آن را در پرتو گذشته آن و به‌ویژه آرا و نظرات مائو به تحلیل گذاشت.





مائو تسه تونگ (تصویر بالا)
و لیو شائو چی (تصویر پایین)


مائو و مائویسم

مائو در سال 1928 یک عضو ساده حزب کمونیست چین بود اما تا سال 1935 توانست مراتب ترقی را در حزب طی کند و به رهبری آن دست یابد. او از 1954 تا 1958 ریاست جمهوری خلق چین را به عهده داشت اما با شکست در برنامه‌های اقتصادی آن را به لیو شائو چی سپرد. مائو پس از دستور استالین برای یکپارچگی حزب کمونیست چین و حزب کومین‌تانک و نیز کشتار کمونیست‌ها به دست ژنرال چیان کای چک، علیه دگم استالینی برخاست و آن را محکوم کرد. او معتقد بود استالین شرایط چین را نمی‌فهمد و با تکیه بر چند اصل و فرمول چارچوب‌بندی‌شده می‌خواهد وضعیت خاور دور را تحلیل کند. از نظر او بین‌المللِ کمونیست هیچ گاه موفق به درک جامعه چین، ملت چین و بعد هم انقلاب چین نشد. اما شناخت واقعی از چین چه بود که مائو از آن دم می‌زد؟

از نظر مائو، برخلاف مارکسیسم-لنینیسم ارتدوکس، باید به جای تکیه بر طبقه کارگر، به دلیل شرایط ویژه کشور چین، تکیه را بر دهقانان و پراکسیس (عمل) انقلابی آن‌ها گذاشت و سپس جمعیت آن‌ها را به سوی سوسیالیسم هدایت کرد. از نظر مائو، تنگدستی دهقانان بهترین عامل برای دستیابی به آگاهی انقلابی است. این نظریه، تجدیدنظری اساسی در نظریات مارکس بود. مارکس، آن آگاهی را برای انقلاب کمونیستی مناسب می‌دید که «طبقاتی» و ناظر به روابط تولید باشد. بخش دیگر نظرات مائو ناظر بر نقد وضع موجود در شوروی و بلوک شرق بود. بازگشت روابط سرمایه‌داری در بلوک شرق و نیز مشی امپریالیستی شوروی در حل بحران‌ها (حمله به لهستان)، چیزی نبود که رضایت مائو را تامین کند. نتیجه‌ای که مائو گرفت این بود که با اصلاح زیرساخت اقتصادی و حاکمیت پرولتاریا، اتفاق خاصی نمی‌افتد و عادات و افکار بورژوایی همچنان باقی خواهد ماند. راه‌حلی که مائو به ذهنش می‌رسید این بود که باید با آموزش و بسیج توده‌ها، مبارزه با بورژوازی را ادامه داد و دیکتاتوری پرولتاریا را نیز برای مقابله با بقایای بورژوازی به بیشتر قدرت تجهیز کرد.

یک کناره‌گیری موقت

مائو از 1954 تا 1958 ریاست جمهوری خلق چین را بر عهده داشت اما مشکلات اقتصادی و نیز مخالفت برخی جناح‌های سیاسی داخلی مانند لیو شائو چی –رئیس جمهوری خلق چین-، کار را برای او سخت کرد. به این ترتیب مائو برکنار شد و لیو شائو چی ریاست جمهوری را در دست گرفت. مائو -که حالا رییس حزب کمونیست بود- به‌سرعت به سراغ تدوین نظریات جدید خود رفت. نتیجه، «تز سه جهان» او بود که با تقسیم کشورهای دنیا به امپرالیست غرب، امپریالیست شرقی و جهان سوم، کار را به جایی رساند که برای مائو، نه تنها میان آمریکای لیبرال و امپریالیست و شوروی کمونیست تفاوتی نبود، بلکه شوروی‌ها به علت بدنامی که برای کمونیسم به بار می‌آورند برای مقابله و مخالفت در اولویت قرار دارند.

اوج این نظریه تضاد در جریان جنگ ویتنام بود. با حمله آمریکا به ویتنام شمالی در 1965، شوروی از مائو خواست که در جبهه‌ای واحد علیه ایالات متحد وارد عمل شوند. اما مائو پاسخ منفی داد و کوشش لیو شائو چی هم برای این اتحاد حاصلی نداشت.



ژیانگ چینگ، همسر و هم‌رزم مائو

یک نمایش پر سر و صدا

درگیری میان جناح مائو و راست‌گرایان به رهبری لیو شائو چی ادامه داشت. جناح لیو شائو چی، آرام ننشسته بود. پر سر و صداترین اقدام آن‌ها اجرای نمایشی بود که در آن مائو را به دلیلی گماشتن لین پیائو به منصب وزارت دفاع انتقاد می‌کرد. این اقدام به‌سرعت واکنش هواداران مائو را برانگیخت. همسر مائو –که خود نمایش‌نامه‌نویسی توانا بود- به همراه یک گروه چهار نفره به نقد نمایش پرداختند و دانشجویان هوادار مائو به خیابان ریختند. خیلی زود خیابان‌ها عرصه زد و خورد طرفداران دو طرف شد. کمیته مرکزی حزب به حمایت از لیو شائو چی آمد و مائو هم با شعار «مرکز حزب را بمباران کنید» به مقابله با آن برخاست.

مائو همه این مسائل را زیر سر نظام فرهنگی و آموزشی چین می‌دانست که با حضور راست‌گرایان نظام آموزشی با تشویق و ترویج متد بورژوایی، فردگرایی و ثروت‌گرایی مانعی علیه انقلابی کردن افکار جوانان است. محور مبارزات مائو علیه چهار مظهر قدیمی بود: عقاید، فرهنگ، آداب و عادات.



تجمع گاردهای سرخ در میدان تیانامن

گاردهای سرخ از راه می‌رسند

با اعلام مائو مبنی بر عزمش برای شرکت در پلنوم کمیته مرکزی حزب، موج هوادارانش وارد عمل شدند. هزاران نفر از دانشجویان و دانش‌آموزان هوادار او، تحت عنوان گاردی به نام «گاردهای سرخ» متشکل شدند و از شهرهای مختلق به پکن آمدند. گاردهای سرخ در پیرامون شهر چادر زدند و به‌زودی در پیروی از دستورهای مائو، هر جایی که ردی از آثار زندگی بورژوایی یا عقاید قدیمی می‌دیدند به آن واکنش نشان می‌دادند. آن‌ها حتی به خانه‌ها هجوم می‌بردند. گاردهای سرخ به دخترانی که موهایشان را شبیه دختران غربی کوتاه کرده بودند اعلام کردند که باید موهای خود را بافته و به پشت بیندازند و چهره‌ چینی خود را حفظ کنند.

به پشتوانه عمل هواداران مائو، او در نخستین جلسه پلنوم کمیته مرکزی توانست مفاد شانزده ماده‌ای «انقلاب فرهنگی پرولتاریایی» را به تصویب برساند. این مفاد افزون بر تاکید بر پاکسازی روبنا از ایدئولوژی بورژوایی و تغییر گسترده در هنر و فرهنگ، موادی مبنی بر حق آزادی اظهارنظر برای همگان، حق انتقاد از مسئولان و غیره را نیز به رسمیت شناخته بود. این مواد اخیر، به‌ویژه، رخنه‌ای بود در اختناق حزبی و منتقدان را آزادی عمل بخشید.







پوسترهای تبلیغاتی انقلاب فرهنگی مائو؛ «کتاب سرخ»
 نوشته مائو، در این تبلیغات یک جایگاه محوری دارد

انقلاب فرهنگی و مفاد چهارگانه

خیلی زود، اول اکتبر 1966، هواداران مائو، با بستن بازوبندهای مخصوص گارد سرخ در یک تظاهرات دو میلیونی در میدان «تیانامن» پکن در مقابل مائو رژه رفتند و در مقابل لیو شائو چی و دفتر سیاسی حزب هم یک میلیون از طرفدارن خود را بسیج کردند. با آغاز درگیری میان دو طرف، خیلی زود معلوم شد که مائو و هوادارنش –با رهبری چهار نفره ژیانگ چینگ، ژانگ چونکیائو، وانگ هونگ ون، یاو ون یوآن- دست برتر را دارند و توانستند به‌سرعت ساختمان‌های حزبی استان‌ها را اشغال کنند. با حمله مائوئیست‌ها به دانشگاه‌ها، کمیته مرکزی حزب دانشگاه را به مدت شش ماه تعطیل اعلام و بیانیه‌ای چهارماده‌ای منتشر کرد.: ماده نخست؛ نظام و شیوه آموزش سابق باید زیر و رو شود، ماده دوم؛ پیده روشنفکران بورژوا باید از بین برود، ماده سوم؛ سیاست مائو باید در تمامی موسسات آموزشی اجرا شود، ماده چهارم؛ دوره آموزشی باید کوتاه شود و نباید تنها به تقویت نظری دانش آموزان اکتفا کرد.

با رواج شعار آزادی از سوی مائو، چینیان سنتی و پیروان برخی مذاهب مانند مسلمانان هم آغاز به تبلیغات کردند اما به زودی از سوی مائو و هوادارنش قلع و قمع شدند. اما با تداوم اعتراض‌ها و اقدامات مسلمانان و پیروان دیگر ادیان، حزب ناگزیر شد که شماری از مسجدها و معبدها را بازگشایی کند. در این مدت، کتاب‌های مائو به متون درسی تبدیل شد و دانشگاه‌ها تحت شعار سه‌گانه «مبارزه، انتقاد و اصلاح» آغاز به کار کرد.



مائویست‌ها به‌شدت با راست‌گرایان برخورد کردند

پیامدهای انقلاب فرهنگی

در سال 1968 کمیته مرکزی حزب کمونیست با حضور اعضای کمیته اتحاد سه‌گانه (ارتش، کادرهای انقلابی هوادار مائو و قیام‌کنندگان انقلابی)، حکم به برکناری لیو سائو چی از ریاست جمهوری داد و قرار شد همه بوروکرات‌ها و تکنوکرات‌های طرفدار او از مناصب خود برکنار شوند. از سوی دیگر انقلاب فرهنگی آغاز شده بود. ارتش موظف شد به ناآرامی‌ها پایان دهد. میلیون‌ها دانشجو هم از شهرها به روستاها رفتند و کارهای بسیاری در بهبود وضعیت بهداشت، ریشه‌کنی بی‌سوادی، آموزش،  برابری حقوق زنان انجام شد. در مقابل، نیروهای انقلابی به‌شدت به مقابله با دزدی، قمار، فحشا و فساد مالی برخاستند و به موفقیت‌هایی هم دست پیدا کردند.

با این همه آنچه بیش از همه از سوی مجامع و مراجع مخالف دولت مائو تبلیغ شد، نوع عمل و شیوه اجرای سیاست‌های انقلاب فرهنگی بود که با شدت و سخت‌گیری و گاه ستمگرانه انجام می‌شد. از 1966 تا 1969، به تنهایی 500 هزار نفر از شهروندان و اعضای گارد سرخ کشته شدند. بسیاری از ترس شکنجه خودکشی کردند. در محاکمه چهارنفر آمار آزار و اذیت 729511 نفر از سوی گاردهای سرخ اعلام وصول شد که از این میان 34800 نفر آن‌ها کشته شدند.





با مرگ مائو، افکارش به انتقاد گذاشته شد و یارانش،
از جمله گروه «چهار نفر» دستگیر و مجازات شدند



پایانی بر یک دهه طوفانی

با مرگ مائو در 1977، همه برنامه‌هایش فراموش شد. هواکائوفنگ، جانشین او که اینک هم نخست وزیر بود و هم رئیس دفتر سیاسی حزب، ادعا کرد که مائو در نامه‌هایی وصیت کرده که همه چیز را به او بسپارند. او به‌سرعت هوادارن مائو را کنار زد و با تصفیه نزدیک به یک، سوم اعضای حزب، ترکیب آن را به ترکیبی شبیه زمان لیو شائو چی برگرداند. با دستور او افزایش تولید سرلوحه برنامه‌ها قرار گرفت. او با کمک نظامیان استان‌های شمالی و راست‌گرایان، خیلی زود اطرافیان مائو و از جمله «چهار نفر» را دستگیر کرد. او مقررات را جایگزین «آگاهی طبقاتی» کرد و اعلام شد «وظیفه هر کارخانه فقط تولید است و بس.» دوره پنج ساله کار عملی که با انقلاب فرهنگی اجباری شده بود برداشته شد و نظام آموزشی شبیه آمریکا تدوین شد. سال 1979 اوج مائوزدایی و انتقاد از عصر او است. بعدها دوره انقلاب فرهنگی به عنوان یک دوره سیاه شناخته شد.