به گزارش مشرق، رضا شیبانی اصل در یادداشتی نوشت: در باب شهریار، آنچه در آن سوی ارس به نام «شهریار شناسی» مطرح است، همچون سایر شناختهای رایج در آن سرزمین جدیداً کشور شده، بیشتر تحریف است تا شناخت. بالاخره شهریار هم شخصیتی است از شخصیتهای ایرانی-آذربایجانی که بایستی طبق فرمول و استراتژی رایج حکومت این نوع کشورها، ایرانی و اسلامیزدایی و مصادره شود.
این تحریف از جنبههای مختلف قابل بررسی و پیگیری است:
1-تحریفهای موضعی
حذف کلمات مذهبی و جایگزین کردن آنها با کلمات مشترکالحروف و مشابه. معروفترین مثال همان تحریف قصیده معروف «سهندیه» است که در آن کلمه «علی» را برداشته و به «ایل» تغییر دادهاند؛ به عبارتی اثری ایرانی و شیعی را اثری مارکسیستی- پانترکی جلوه دادهاند. در کنار این دست از تغییرات موضعی میتوان دید که آثار مذهبی و ملی شهریار به طور فلهای چنان سانسور و حذف شدهاند که به تعریفی جدید از شهریار در این کشورها برمیخوریم. آنچه از شهریار در مجلدات چاپ باکو به چشم میخورد، شاعری است فاقد هویت ایرانی و شیعی.
2- تحریفهای کلی
این تحریفهای کلی تنها درباره شهریار پیگیری نمیشود.درباره تمام مظاهر هویت ایرانی مردم آذربایجان چنین تحریفهایی توسط برخی از کشورهای همسایه که متاسفانه برخی از فعالان آنها در ایران هم در نتیجه سهلانگاری نهادهای فرهنگی فعال هستند، ساری و جاری است.
یکی از بزرگترین جعلهای تاریخی که در آن سوی ارس اتفاق افتاد، تغییر الفبا و تحریف هویت زبان ترکی آذربایجان بود که هدف آن نیز قطع رابطه مردم آذربایجان با میراث ایرانی و اسلامی بود. وقتی شاهکاری با کیفیت و اصالت زبانی «حیدربابایه سلام» آفریده میشود- که رجوعی است به اصالت مغفولمانده ترکی آذربایجان- زبان دستکاری شده در آن سوی ارس به چالش کشیده میشود. بالاخره زبانی که شهریار آن را در سرایش حیدربابایه سلام معیار قرار داد، لهجهای از ترکی است که در تبریز و دهات اطراف تبریز تکلم میشود. همان لهجهای که از حدود یکقرن پیش، مهندسان زبان در باکو و به نیت دور کردن مردم آذربایجان از ایران، در پی هضم کردن آن در قواعد و نظام واژگانی دستکاری شده هستند.
اثری چون «حیدربابایه سلام» به یکباره چنین زبانی را هویت میبخشد و آن را تثبیت میکند. از آنجایی هم که یکاثر ماندگار و شاهکار است که زبان معیار را در هر زبانی رقم میزند، «حیدربابایه سلام» هم بر همین اساس مطرح میشود و با اشعار نغز و زبانی استوار، به دور از نگاه مغرضانه برخی از همسایهها، این گونه از زبان ترکی آذربایجانی را تبدیل به زبان معیار میکند.
بازخوردها پس از «حیدربابایه سلام» جالب و در عین حال تأسفآور بود. یکی از تلاشهای رویه ذکر شده در برخی از کشورهای همسایه، تخقیق دادن شأن استاد شهریار است؛ به این معنی که چنین تبلیغ میکنند که زبان ادبی ترکی از باکو و فرهنگستان دولتی این کشور برآمده و شهریار زبان ترکی نمیدانسته و آنچه شهریار به آن سروده است، صرفاً یک زبان شکسته و بیسر و ته روستایی است. عجبا که لهجه تبریز که مرکز آذربایجان است و دهها سال پایتخت ایران بوده و قرنی و بیشتر مرکز ولیعهدنشین قاجار؛ لهجهای است بیسر و ته، اما آنچه در مطبوعات و نوشتههای خشک اداری این نوع کشورها تنها بخشنامه میشود و هیچ اثری به عنوان شاهکار از آن حمایت نمیکند، زبان رسمی و معیار است.
چنین ترفندی از سوی عاملان داخلی فرهنگ دولتی برخی از این کشورها به شدت در حال تبلیغ است. چنانکه برخی از این جماعت که دعوی فراوانی در زبانشناسی دارند که البته در اولیهترین سطوح دانششان تردیدهای جدی وجود دارد، هرگاه از زبان معیار صحبت میشود ذهنها را به آن سوی ارس متوجه میکنند و وقتی از شهریار صحبت میشود او را شاعری بیسواد در ترکی معرفی می کنند.!
این قبیل تعاریف جدید و تحریفها تنها محدود به شهریار نمیشود. یکی از مهمترین چهرههای فرهنگ ایران زمین، نظامی گنجوی است که متأسفانه از جانب ما مغفول و از جانب کشورهای همسایه مورد توجه قرار گرفته است. پانترکیسم منکر هویت ایرانی نظامی است و تبلیغ میکند که نظامی شاعری ترکزبان بوده که صرفاً به جبر و امر پادشاهان وقت پارسی نوشته است. اخیراً نیز در انتشاراتی کتاب شعر ترکی مجعولی به نام نظامی گنجوی چاپ شده که در ظاهر امر بر این است که این کتاب براساس نسخه دیوانی ترکی که در کتابخانه ی خدیویه مصر موجود است، به چاپ رسیده و در مقدمه نیز مدعی شدهاند که سعید نفیسی اصالت این نسخه را تأیید کرده است؛ در حالی که با مراجعه به آثار سعید نفیسی متوجه میشویم که مرحوم نفیسی دقیقاً انتساب این نسخه به نظامی گنجوی را رد کرده است.