گروه بین الملل مشرق - نوسان شدید در قیمت نفت طی چند ماه اخیر باعث نگرانی مسؤولان در ایران و سایر کشورهای تولیدکننده نفت مانند روسیه و ونزوئلا شده است. این واقعیت که از گذشته نیز وجود داشته است، دلیل اظهارات مکرر مقام معظم رهبری در تشریح سیاستهای نفتی متفاوتی است که مسؤولان کشورمان باید اتخاذ کنند. رهبر انقلاب طی سخنان خود دولت را از اتکای بیش از حد به نفت، منع و بر خنثی کردن تأثیر افزایش و کاهش قیمت نفت بر سرنوشت کشور تأکید فرموده اند. از جمله در دیدار اخیر با شرکتکنندگان در هشتمین همایش ملی نخبگان جوان، میفرمایند: "در کشورى و اقتصادى که متکى به منابع زیرزمینى است و ثروت باد آورده در آن کشور حاکم است... وقتى قرار شد که ما این ثروت ذخیره تاریخى خودمان را از زیر زمین بکشیم بیرون، مدام خامفروشى کنیم، به حالت "بچهپولدارى ملى" (اینجورى بگوییم، مثل بچهپولدارها که قدر پول را نمیدانند، هرجور دستشان بیاید خرج میکنند) کشور را بخواهیم اداره کنیم... نتیجه همین میشود که سرنوشت کشور مىافتد دست آن کسانى که سیاستگذاران کلان دنیاى نفت و منابع زیرزمینىاند. امروز اینجور است: سیاست آنها این است که یک روز قیمت نفت تنزل پیدا کند. ناگهان شما مىبینید 20 دلار قیمت نفت تنزل پیدا کرد. تا دیروز مثلاً 105 دلار میفروختند، حالا باید 85 دلار بفروشند. اینها سیاستهاى جهانى است. کشورى که اقتصاد خودش را بسپرد دست سیاستگذاران و طراحان و برنامهریزان خارج از محدوده مصالح او، حال آینده آن کشور معلوم است. کشور باید با نیروى درونى اداره بشود... با ذخایر روى زمین یعنى استعدادهاى درونى ما، نیروى انسانى ما، هوش جوانان ما، با اینها باید اداره بشود. اگر این شد، هیچ قدرتى در دنیا قادر نخواهد بود که سرنوشت اقتصادى کشور را یا هر آنچه به اقتصاد کشور ارتباط پیدا میکند، در دست بگیرد و ملعبه خودش قرار بدهد. بنابراین باید دنبال علم و تحقیق رفت. این کار، کار لازمى است."
"سید مسعود میرکاظمی" وزیر سابق نفت و عضو کمیسیون انرژی مجلس نیز درباره کاهش یکباره قیمت جهانی نفت میگوید: "عوامل اقتصادی از عوامل مهم کاهش قیمت نفت است، اما عوامل اقتصادی نمیتواند به اندازهای تأثیرگذار باشد که قیمت نفت به سرعت از 115 دلار به 83 دلار کاهش یابد و مشخص است که اقدام، یک اقدام مدیریتشده و کاملا سیاسی است که بیشتر از عوامل اقتصادی توانسته بر کاهش قیمت نفت تأثیر بگذارد." این عضو کمیسیون انرژی تصور برخی مبنی بر مدیریت عربستان بر قیمت نفت در جهان را رد کرد و گفت: "اگر عربستان می خواهد قیمت گذاری نفت را در اختیار بگیرد، چرا آمریکا نیز دست به اقدام مشابه زده است، به گونه ای که آمریکا از سال 1986 به این سو بیشترین میزان عرضه نفت را داشته است و ذخائر نفت خود را نیز از 120 روز به 90 روز رسانده است؟ همه این اقدامات نشاندهنده کار سیاسی آمریکا و عربستان علیه ایران و روسیه است."
عضو کمیسیون انرژی مجلس با تأکید مجدد بر این که در کاهش قیمت نفت کار سیاسی شده و لازم است که با اقدامات سیاسی نیز با آن برخورد و پاسخ داده شود، اظهار داشت: "تشکیل نشست اضطراری اوپک یک مسأله روانی و سیاسی در سطح بین الملل است که می تواند کمکی باشد تا ایران بیش از این متحمل ضرر نشود." وزیر سابق نفت، با تأکید بر اینکه در قانون برنامه آمده است که باید وابستگی بودجه ای کشورمان به نفت کاهش یابد، تصریح کرد: "با توجه به اینکه در سیاست های ابلاغی مقام معظم رهبری تأکید شده است که حتی بودجه های عمرانی ما نیز نباید وابسته به نفت باشد، اما همواره از سوی دولت ها شاهد هستیم که لایجه بودجه نسبت به دوره های قبل بیشتر به نفت وابستگی دارد و در دولت کنونی نیز این وابستگی بودجه به نفت را شاهد هستیم.
قیمت نفت طی سه ماه گذشته حدود یک سوم کاهش پیدا کرده، این در حالی است که ما وارد فصل سرما می شویم و بر اساس قاعده، قیمت حامل های انرژی باید افزایش پیدا کند، برخی رسانه های اقتصادی مانند "وال استریت ژورنال" معتقد هستند که عربستان با افزایش تولید در تلاش است که قیمت نفت را کاهش دهد و انگیزه این کشور برای این کار، انگیزه های سیاسی است، برای فشار آوردن به کشورهایی مانند روسیه و ایران، لطفا توضیح دهید که چرا قیمت های نفت در حال کاهش است؟
این مسئله محدود به عربستان نیست و این موضوع را به تاثیر گذاری قدرت های بزرگ هم ربط میدهند. البته بدون تردید قدرت های بزرگ از تمام اهرم هایی که در اختیار دارند برای رسیدن به مقاصد شان بهره می گیرند، اما برای کشورهایی نظیر عربستان و ایران، داشتن اقتصاد تکمحصولی و وابسته به نفت مشکل کمی نیست، بلای جان این کشورهاست. شعار اقتصاد بدون نفت، به ویژه بعد از ملی شدن نفت در ایران، طنین خاصی داشت. اما یک دهه بعد دیدیم که رشد تولید این محصول در کشور شدت گرفت. در دهه قبل از انقلاب هم صحبت از متنوع سازی منابع درآمدی بود، اما همزمان، تولید نفت خود را به اوج رساندیم و به این وسیله وابستگی کشور را به نفت بیشتر کردیم. متاسفانه یک رقابت شدیدی هم بین برخی از کشورهای منطقه در مورد به اوج رساندن میزان تولید به وجود آمد. این رقابت با هیچ کشوری مثل رقابت با عربستان، شدید نبود و این مسئله موقعیتی را هم به آن ها داد تا با استفاده از منابع بسیار سرشاری که در اختیار آن ها بود، بتوانند تولید خود را افزایش دهند و توان تولیدی خود را به سطح بالایی برسانند.
زمان انقلاب توان تولید نفت عربستان بیش از 10 میلیون بشکه در روز بود. هم اکنون آن ها مدعی هستند که این سطح را تا حدود 12.5 میلیون بشکه افزایش داده اند، که به نظر من گزافه گویی است. احتمال این که سقف فعلی، خیلی با آن 10 میلیون و سقف گذشته فاصله گرفته باشد، زیاد نیست. با این همه شاید هیچ کشوری را هم نتوان در دنیا پیدا کرد که گرفتاری های عربستان در گذشته را تجربه کرده باشد. تجربه های تلخی که با بازی کردن با سطح تولید، حال چه افزایش میزان تولید یا کاهش آن، هر دو برای این کشور مشکل آفرین بوده است. بنابراین تجربه بسیار گسترده ای در این زمینه دارند و قطعا برای آن ها کاملا مشخص است که مشکلات زیاد است و رقابت شدیدا زیاد شده است. این رقابت هم از سوی رقبای مختلف در خارج از سازمان اوپک و هم داخل سازمان، از جمله عراق، که مدت ها تولید کمی داشتند و هم اکنون قضیه عکس شده است، وجود دارد. ایران هم برخی از گرفتاری های خود را با غرب حل کرده و امکان این که در آینده نزدیکی سطح بالاتری از تولید را داشته باشد زیاد است. ضمناً احتمال این که بعضی از دیگر تولید کنندگان نفت هم وضع مناسب تری را پیدا کنند و افزایش تولیدی داشته باشند، بسیار است. کشورهایی نظیر لیبی، نیجریه، سودان، یمن و سوریه در آینده ممکن است بتوانند به سطح تولید سابق خود بازگردند، یا حداقل افزایش تولیدی داشته باشند.
بنابراین من این عکس العمل عربستان را تا حدی طبیعی می بینم، با توجه به محدودیت هایی که عرض کردم آن ها دارند، و با تجربه ای که در گذشته کسب کرده اند که ثابت نگه داشتن قیمت در یک حد معقول یا حدی که مورد توجه تولید کننده است همیشه به راحتی تامین نخواهد شد، و این بازار است که تصمیم می گیرد و مسئله تنها مربوط به بخش عرضه نیست. این معادله دو سو دارد. یکی عرضه است و دیگری تقاضا. آن چیزی که هم اکنون در حال رخ دادن است و شما به درستی به آن اشاره کردید، این است که تغییر فصل تغییر سطح تقاضا را بدنبال دارد، اما آن چه که باید همزمان به آن توجه کرد این است که نیازها هم متاسفانه به دلیل شرایط نابهسامان اقتصادی در بیشتر کشورهای صنعتی، به طور کلی به صورت سابق نیست و رشد مصرف بسیار کمتر از گذشته است.
بخشی از آن به دلیل وضع بد اقتصادی است، بخشی دیگر به دلیل بهبود کارایی موتور هاست و استفاده بهینه ای که از سوخت ها می شود. بخشی دیگر به دلیل استفاده بیشتر از دیگر حامل های انرژی و از آن میان انرژی های جایگزین است که اخیراً خودی نشان داده اند و در نتیجه سهمی که نفت در گذشته در تامین انرژی جهان داشته، کاهش پیدا کرده است. در نتیجه عدم تعادلی در کل بازار به وجود آورده است که فشار زیادی بر قیمت ها داشته و باعث کاهش آن شده است. بنابراین کشورهای تولید کننده اگر بخواهند آینده نفتی درستی داشته باشند، طبیعی است که باید با دقت نظر به این قضیه نگاه کنند و یک سطح مطلوبی از تولید را برای خود انتخاب کنند.
کاهش قیمت نفت به طور ناگهانی بوده است. یک سوم قیمت نفت، طی سه ماه به نظر غیرمنطقی می آید. مسئله بعدی اینکه این کاهش قیمت نفت زمانی رخ داد که روسیه اعلام کرد که در فروش نفت و گاز خود تجدید نظر می کند که این خود می تواند عامل مهمی در عدم ثبات در عرضه و باعث افزایش قیمت نفت باشد، از سویی دیگر عربستان سعودی یکی از اعضای اوپک است، آیا قانونی وجود ندارد که افزایش و کاهش میزان تولید این کشور را کنترل کند تا به این وسیله شاهد نوسان های ناگهانی در قیمت نفت نباشیم؟
روسیه هم مانند سایر کشورهای تولید کننده قطعا از این کاهش قیمت نفت ضرر خواهد کرد، ولی فراموش نکنیم که تا 20 و چند سال پیش روس ها هم ابر قدرتی بودند و تنها توانمندی آن ها هم کسب درآمد از طریق نفت نیست. با این همه هر چند که در چند ماه گذشته قیمت نفت کاهش چشمگیری داشته، اما فعلا قیمت نفت روسیه بالای 80 دلار برای هر بشکه است و این سطح قیمت هنوز هم چیزی حدود 10 برابر قیمتی است که مثلاً در سال های میانی دهه 1980 دریافت می کردند. به علاوه، در آن زمان که قیمت نفت یک دهم قیمت های فعلی بود، روسیه با تمام مسئولیتی که برای حمایت از کلیه جمهوری های سابق شوروی داشت، یا حمایتی که از کشورهای اروپای شرقی می کرد یا ناچار بود انجام دهد، توانست امورات خود را بگذارند. اما واقعیت این است که امروز دیگر آن هزینه ها را هم ندارد. پس آن ها با مشتریان جدید و بزرگی نظیر چین، مطمئنا شرایط فعلی را با همه دشواری به راحتی می توانند پشت سر بگذارند، و به هر روی این کاهش قیمت هم به راستی به گونه ای نخواهد بود که روس ها را در مدت زمان کوتاهی به زانو دربیاورد.
اما در مورد سوال دوم شما، خیر در این مورد قانونی نیست، و هیچ کدام از اعضای اوپک مسئولیتی ندارند که برای همیشه در این سازمان بمانند و بر عکس هر زمان که خواستند می توانند از سازمان بیرون خارج شوند. مشکل اصلی سازمان این است که همه اعضا یک مطاع را برای فروش دارند، و به هر روی یک معجزه است که این سازمان توانسته بیش از نیم قرن هم دوام پیدا کند. کشورهای عضو باید کوشش کنند که اگر تنشی هم بین آن ها وجود دارد، این تنش را برطرف کنند. امید هم به این است. زمانی که دو کشور ایران و عربستان که در تولید نفت به راستی نقش کلیدی هم دارند با هم هماهنگ شوند، نتیجه بسیار مثبتی خواهد داشت. آخرین باری که ما این هماهنگی را دیدیم در سال 1997 بود، یعنی زمانی که آقای خاتمی، رئیس جمهور ایران بود و ایران فرصتی داشت که برگزار کننده جلسه کنفرانس کشورهای اسلامی باشد، ملک عبد الله پادشاه عربستان سعودی که در آن زمان ولیعهد عربستان بود، از این موقعیت بهره گرفت و به ایران سفر کرد و این سر آغاز یک همکاری بین ایران و عربستان شد که به سازمان اوپک توان بیشتری را داد و توانستند که قیمت ها را تثبیت کنند و منافع بسیار خوبی هم برای اعضای اوپک داشت. هم اکنون هم بسیاری از این مشکلات با مذاکره و همکاری بین دو کشور می تواند به نتیجه مثبتی برسد.
یکی از عوامل کاهش قیمت نفت که درباره آن صحبت کردیم، افزایش تولید عربستان است، چه دلایلی دیگری می تواند بر این کاهش موثر باشد؟
یکی از عوامل مهم به نظر من این اختلاف قیمتی است که بین قیمت های شاخص، بین نفت نیمه سبک غرب تگزاس در آمریکا و نفت شاخص اروپا (برنت که به میانگین قیمت نفت اوپک نزدیک تر است) رخ داده است. در گذشته قیمت نفت معمولا در آمریکا مقداری بالاتر بود، بعد ها این اختلاف برعکس و خیلی هم گسترده تر شد. یعنی بین 20 تا 25 دلار اختلاف بین قیمت نفت آمریکا و نفت برنت به وجود آمد.
علت اصلی، این بود که تولیدات داخلی آمریکا به سرعت در حال افزایش بود. تولید از سنگ های رسی یا دیگر منابع غیر متعارف نفت در گذشته یا غیر ممکن بود یا بسیار کم بود، اما الان با استفاده از فن آوری های جدید توانسته اند این مسئله را بهبود دهند. خطوط لوله و ساختار زیربنایی مناسب قبلاً وجود نداشت تا این تولیدات جدید را برای پالایش به پالایشگاه های خود آمریکا در مکان هایی مانند تگزاس یا لوئیزیانا برسانند و فراورده های آن را صادر کنند (چراکه صادرات نفت خام از آمریکا ممنوع است). به خاطر این محدودیت ها، قیمت نفت آمریکا به نسبت قیمت نفت برنت، کاهش خیلی چشم گیری داشت. الان کم کم این مسئله در حال تغییر است و با رساندن این نفت به پالایشگاه های یاد شده، اختلاف سطح بین دو شاخص تا حد زیادی از بین رفته است.
عامل دیگر این است که میزان هرزروی به دلایل مختلف در حال کاهش است. چون هزینه خرید یا قیمت نفت افزایش پیدا کرده است، طبیعی است که مردم دقت بیشتری در مصرف خواهند کرد و هرزروی کمتری خواهند داشت. اثر خوبی که قیمت های پایین نفت می تواند داشته باشد این است که سرمایه گذاری را کم کند، اگر میزان تولید کم شود یا ثابت بماند، مسلما قیمت نفت تدریجاً افزایش پیدا خواهد کرد. یعنی کسانی که هزینه های اکتشاف و توسعه و تولید نفت شان بیشتر از ایران و عربستان است، ناچار می شوند که آهسته آهسته از سرمایه گذاری های جدید در این زمینه ها بکاهند، اما چون بخش عمده ای از این سرمایه گذاری های نفتی در بخش اکتشاف و توسعه در گذشته انجام گرفته و الان فقط باید هزینه تولید را تامین کنند، تا زمانی که اتفاق ناگواری رخ نداده و شرکت ها ناچار نیستند که سرمایه گذاری هنگفت بیشتری انجام دهند تا تولید را ادامه دهند، به احتمال زیاد این تولیدات از رده خارج نخواهند شد و مدت ها طول خواهد کشید که ما این کاهش تولید را شاهد باشیم. یعنی الان قیمت ها آن چنان کاهش پیدا نمی کنند و تولید هم آن چنان کاسته نمی شود که باعث ایجاد تعادلی در قیمت بشود. اما اگر مشکلی اساسی برای چاه ها یا تاسیسات تولید نفت رخ دهد و مثلا در حوزه های نفتی آمریکا، به دلیلی ناچار شوند تعمیرات عمده و پر هزینه ای روی چاه ها انجام دهند، طبیعی است که آن زمان برای آن ها پیش بینی قیمت نفت در آینده اهمیت بیشتری خواهد داشت و با در نظر گرفتن این عوامل تصمیم می گیرند که چه باید انجام دهند. آیا در آن شرایط منطقی است که هزینه های اضافی را برای ادامه تولید انجام دهند، یا خیر؟
دیگر این که چون قیمت ها پایین خواهد بود، سرمایه گذاری های جدید در بقیه زمینه های اکتشاف و تولید هم با دشواری انجام خواهد گرفت. زمینه هایی را که مثلا در آمریکا فکر می شد گشایش بیشتری را ایجاد کنند و میزان تولید را بالا ببرند، نظیر بهره برداری از مناطق قطب شمال و یا استفاده از منابع عمده ای که در آب های عمیق خلیج مکزیک وجود دارد، بسیار پر هزینه هستند و اگر قیمت ها کاهش بیشتری پیدا کنند، احتمال این که این طرح ها بتوانند اقتصادی باشند به مراتب کمتر خواهد بود. بنابراین اگر کشورهایی مثل عربستان و ایران توان مقابله با قیمت های پایین تر فعلی را برای زمانی نسبتا طولانی داشته باشند، احتمال این که تولید کنندگان دیگر بتوانند با همان روند سابق فعالیت های نفتی خود را ادامه دهند به مراتب کمتر خواهد شد و کشور هایی نظیر عربستان و ایران قادر خواهند شد که تدریجاً بخشی از بازار از دست رفته خود را باز یابند.
اما در مجموع در سال های اخیر متاسفانه اوپک سهم خود را در تامین نفت جهانی به این خاطر که رشد جمعیت در بسیاری از کشورهای عضو سازمان زیاد بوده و همین طور بهبود وضعیت اقتصادی در بسیاری از این کشورها، به تدریج از دست داده است. یعنی نسبت به گذشته بخش به مراتب بیشتری از نفتی که در این کشورها تولید می شود در خود همان کشورها مصرف می شود، و این تولید کننده گان فرصت کمتری پیدا می کنند تا نفت بیشتری صادر کنند و یا حتی سطح صادرات نفت خود را ثابت نگهدارند. این معضلی است که متاسفانه تقریبا تمام کشورهای اوپک همیشه داشته اند و بعضی از آن ها مثلا اندونزی که در گذشته عضو مهم سازمان اوپک بود، به دلیل افزایش جمعیت، افزایش مصرف و کاهش میزان تولید عملا به یک وارد کننده نفت تبدیل شد. این مشکل را هم نمی توان نادیده گرفت و یا کم شمرد.
آیا چنین وضعیتی را می توان برای ایران متصور شد، چون در حال حاضر ما نفت خام می فروشیم، در آینده نه چندان دور یک مصرف کننده صرف شویم و نتوانیم صادر کنیم؟
این مسئله بستگی به چند عامل دارد. یکی این که ما بخواهیم به هرزروی فعلی ادامه دهیم یا خیر. اگر که قیمت های سوخت، اعم از بنزین، نفت و گازوئیل را بتوانیم افزایش دهیم، و به سطح بین المللی برسانیم، قطعا رشد سریع در مصرف را نخواهیم داشت و می توانیم آن بخش از نفت صرفه جویی شده را صادر کنیم. دوم این که تصمیم بگیریم که نفت را می خواهیم به همین صورت خام صادر کنیم، یا به آن ارزش افزوده بدهیم. یعنی این که از آن فرآورده پالایشگاهی درست کنیم، فرآورده های شیمیایی یا فرآورده های پتروشیمی تولید کنیم، تا هم اشتغال بیشتری در کشور ایجاد شود و همچنین بتوانیم با سطح بالاتری از قیمت آن را به فروش برسانیم و کسب درآمد بیشتری کنیم. بنابراین میزان هرزروی و میزان مصرف داخلی، میزان تولید و میزان صادرات همه در این روند تاثیر گذار هستند.
این به هر حال زمانی است که ما تنها به منابع شناخته شده موجود فکر کنیم. به عبارت دیگر اگر این فکر را کنیم که ما در آینده اکتشافی نخواهیم داشت، حتی در منابع موجود هم باید دید که آیا می توانیم روند بهتری در تولید از همین منابع را داشته باشیم، یا خیر؟ می توانیم درصد بیشتری از این منابع را استخراج کنیم، یا خیر؟ اگر این توانایی را بدست بیاوریم، طبیعی است که زمان طولانی تری را می توانیم از منابع شناخته شده بهره بگیریم، و احتمال این که آن فرصتی که شما راجع به آن صحبت می کنید، به زودی از دست ما برود، به مراتب کمتر خواهد شد و شاید به جایی برسد که به همین راحتی هم به آن شرایط و موقعیت نرسیم. مثلاً این که بتوانیم از سوخت های دیگر و انرژی های جایگزین استفاده شایسته تری بکنیم. بنابراین تمام این عوامل می توانند تاثیر گذار باشند و زمان قطعی را نمی توان مشخص کرد. می تواند 10 سال باشد یا می تواند 200 سال باشد.
طی سه ماه گذشته کاهش شدید قیمت ها اتفاق افتاده است، آیا امکان این که عربستان بتواند به یکباره افزایش تولید داشته باشد وجود دارد تا بتواند از این طریق باعث کاهش ناگهانی قیمت نفت شود؟
آن چیزی که بنده عرض کردم راجع به سطح تولید نبود، راجع به توان تولید بود. بنابراین آن چیزی که تولید می کنند مشخص است. اما واقعیت مسئله این است که صادرات آن ها در سه سال گذشته به پایین ترین سطح خود رسیده است. بخش عمده ای از آن به خاطر قیمت است، مسئله دیگر به دلیل افزایش میزان مصرف نفت، به ویژه در فصل تابستان است. جایی که گرما شدید است و ناچار هستند که تولید برق را افزایش دهند، چون محدودیت بسیار بالایی در میزان تولید گاز طبیعی دارند، که سوخت معمولی این نیروگاه ها می باشد، ناچار هستند از سوخت دیگری برای به کار انداختن این نیروگاه ها استفاده کنند، و در ماه های تابستان نه تنها فرآورده های پالایشگاهی مثل گازوئیل مصرف می کنند، حتی نفت خام را می سوزانند تا بتوانند برق مورد نیازشان را تولید کنند. به عبارت دیگر یک دلیل عمده در میزان کاهش صادرات به خصوص در ماه های تابستان در عربستان این است که مصرف داخلی آن ها به گونه چشم گیری افزایش پیدا می کند. بنابراین هم مشکلات اقتصادی و مسئله قیمت نفت را دارند، هم مشکلات افزایش مصرف داخلی دارند که صادرات را کم می کند و هم این که ناچار هستند که قیمت را کاهش دهند برای این که مشتری وجود ندارد. تنها راهی که می توانند این نفت را بفروشند این است که قیمت های بازار بی رونق فعلی را بپذیرند.
در گذشته برای کشورهای نفت خیز نظیر ایران و عربستان شرایط طوری بود که اگر می خواستند نفتی را در بازار بفروشند، ترجیح بر این بود که به سه قسمت تقسیم می شد، و حدوداً سه قسمت مساوی. یک سوم آن را به آمریکا می فرستادند که تا کنون همیشه بزرگترین جایگاه مصرف نفت بوده است. یک سوم آن را به اروپا می فرستادند که این بازار هم گسترده است. و یک سوم آن را هم عمدتاً به آسیا می فرستادند. این معادله بعد از انقلاب برای ایران کاملا دگرگون شد و بازار آمریکا عملا از دست رفت. بنابراین کوشش ایران این بود که آن دو بازار دیگر را تقویت کند و این کار با موفقیت انجام گرفت، تا این که تحریم های اقتصادی تشدید شدند و اروپا هم مشکلات بیشتری را برای ایران ایجاد کرد. بنابراین برای ایران محدودیت بیشتری ایجاد شد و ناچار بود آن چیزی را که می خواهد بفروشد و توان فروش آن را دارد، بیشتر در بازار آسیا معامله بشود. اما خوشبختانه بازار آسیا، نسبت به بازارهای اروپا و به طور کلی جهان صنعتی، بازار روبه رشدی است.
باید توجه داشت که کشورهای صنعتی رشد مصرف کمتری نسبت به کشورهای در حال توسعه دارند. ضمناً از توان مالی بهتری هم برای سرمایه گذاری در بهینه سازی مصرف سوخت و بهره گیری از انرژی های جایگزین بهره مند هستند. جایی مانند چین و هند که هم جمعیت بیشتری نسبت به کشورهای صنعتی دارند و هم این که الان فرصتی پیدا کرده اند که توسعه اقتصادی و صنعتی دهند، به هر روی رشد مصرف بسیار مناسبی دارند. پس بازار بسیار خوبی برای ایران به وجود آورده اند و در حال حاضر، ایران، روزانه چیزی حدود یک میلیون بشکه نفت تنها به این دو کشور صادر می کند. از سوی دیگر عربستان سعودی هم در چند ماه گذشته مشکل جدیدی پیدا کرده است. چون آمریکا به خاطر این که هم نیاز داخلی کمتری دارد، و مهم تر از همه وضع نا به سامان اقتصادی اش و این که رشد عرضه هم داشته است، یعنی با استفاده از منابع عظیم سنگ های رسی که در اختیار داشته، با سرعت بسیار چشم گیری در 7 سال گذشته روزانه چیزی حدود 4 میلیون بشکه توان تولید و میزان تولیدش افزایش پیدا کرده که رقم بسیار بالایی است.
در بین اعضای اوپک فقط یک کشور است که میزان تولیداتش از افزایش تولید هفت سال گذشته در آمریکا بالاتر است و آن هم عربستان سعودی است. بنابراین رقم بسیار چشم گیر است و این مشکل عمده ای است برای صادر کننده نفتی نظیر عربستان که سال های سال تامین کننده عمده نفت وارداتی آمریکا محسوب می شد. بازار اروپا هم به خاطر مسائل اقتصادی فراوانی که دارند، صادرات عربستان به آن منطقه را نیز دچار مشکل کرده است. بنابراین عربستانیها هم به بازاری توجه می کنند که ایران در سه دهه گذشته وابستگی بیشتری به آن داشته است و بخشی از رقابت با ایران مربوط به بازار هایی است که هر دو در آن رقابت می کنند.
ارزیابی شما از صنعت نفت ایران چیست؟
باید مشخص کرد که آیا درباره کل اقتصاد صحبت می کنیم یا در مورد نقش نفت در بودجه کشور. در کل اقتصاد شرایط چندان بد نیست. صندوق بین المللی پول 3 سال پیش به دنبال تحقیق گسترده ای که انجام داده بود گزارشی را منتشر کرد که نشان دهنده این بود که اقتصاد ایران در اوایل دهه 1960 معادل 40 درصد به نفت وابسته بوده است و در زمان انتشار گزارش این وابستگی به 10.5 درصد تقلیل پیدا کرده است. در این سه سال اخیر تحریم ها تشدید شده اند، میزان تولید نفت ایران پایین تر آمده، و میزان صادرات ایران کمتر از نصف شده است. بنابراین هرچند که در این مدت قیمت ها کمی تغییر پیدا کرده اند، ولی در مجموع آن چه که می توان گفت این است که نقشی که نفت در کل اقتصاد کشور دارد به مراتب از سه سال پیش هم کمتر شده است.
ضمناً، با عنایت به این مطلب که ایران تحریم های مالی شدیدی را دارد و قادر نیست که درآمدهایی را که از فروش نفت کسب می کند به راحتی از جایی به جای دیگر ببرد و از آن استفاده کند، نقش سازنده ای که فروش نفت در کل اقتصاد ایران دارد به مراتب از آن 10 درصد هم کمتر و چیزی حدود 5 درصد است. اما این نقش در بودجه مملکت به مراتب پر رنگ تر است. سال گذشته این وابستگی حدود 34 درصد بود. یعنی صادرات نفتی 34 درصد نیاز بودجه کشور را تامین می کرد. امسال به دلیل کاهش میزان صدور نفت با توجه به قیمت نفتی که در بودجه در نظر گرفته شده بود و 100 دلار برای هر بشکه بود، میزان وابستگی بودجه کشور به درآمدهای نفتی حدود 40 درصد شد.
اما الان چند اتفاق با هم رخ داده است. یکی این که در چند ماه گذشته قیمت نفت کاهش چشم گیری داشته است. اما باید توجه داشت که قیمت نفتی که در بودجه در نظر گرفته شده برای تمام سال است و چون در بخش عمده ای از نیمه اول سال قیمت هایی که ایران برای نفت دریافت می کرده است بالای رقم 100 دلار بوده است، باید میانگین را حساب کرد و در نظر داشت. با این همه کاهش یکباره ای را در چند ماه گذشته در قیمت تجربه کردیم ضمن این که تولید نفت ما نیز متاسفانه پایین تر از سطح پیش بینی شده بوده است. و همانطور که عرض کردم همه درآمدهای فروش نفت هم به خاطر محدودیت های تحریم در دسترس نیست. بنابراین تاثیر کاهش میزان قیمت نفت در شرایط فعلی در اقتصاد ما آن طوری هم که بسیاری فکر می کنند و بعضی از صاحب نظران جهان نیز انتظار دارند نمی تواند چندان جدی باشد. به هر شکل، شرایط با همه دشواری، خوشبختانه به گونه ای نیست که بتواند کشور را از پا در بیاورد.
اگر شما وزیر نفت ایران بودید، در خصوص همین بحثی که ما خام فروشی می کنیم و ممکن است مانند کشور اندونزی به مصرف کننده تبدیل شویم و از صادر کننده های اوپک خارج شویم، چه تدبیری را اتخاذ می کردید؟
کسی که مسئولیت اش مدیریت این وزارتخانه است، سعی اش بر این خواهد بود که کارهایی را انجام دهد که میزان تولید و درآمد را بالا ببرد. اما به راستی باید دید برای کشور چه راهکاری مفید تر است؟ آیا افزایش میزان تولید نفت یا افزایش میزان صادرات می تواند مشکل ما را در زمینه وابستگی اقتصاد کشور به نفت پایان و یا دست کم کاهش دهد؟ ایران در گذشته های دور همیشه با شعار اقتصاد بدون نفت جلو می رفته است. اقتصاد تک محصولی داشتن، مشکل بسیار دشواری است و گرفتاری های زیادی را به همراه دارد. لذا باید تا آن جایی که می توانیم خود را از این قضیه دور کنیم. عرض کردم که مسلما قدرت های بزرگ از تمام اهرم هایی که در اختیار دارند استفاده خواهند کرد. یکی از اهرم های مهمی که ما در اختیار آن ها قرار داده ایم، همین وابستگی اقتصادی مان به نفت بوده است، که هر طوری که هست باید از آن فاصله بگیریم.
راهکارهای زیادی برای این کار وجود دارد. ما باید کوشش کنیم صادرات غیر نفتی را بیشتر کنیم. این راه های مختلفی دارد. زمانی صحبت از افزایش صادرات قالی و زعفران و پسته مطرح بود، اما در دهه های اخیر ما توانسته ایم با استفاده از افزایش سریع تولید در بخش فرآورده های شیمیایی و پتروشیمی که ارزش افزوده قابل توجهی دارند، پیشرفت بسیار چشم گیری داشته باشیم. این راه را باید ادامه بدهیم.
مسئله فروش و یا رشد فروش گاز هم راهکار دیگری است برای افزایش صادرات غیر نفتی که می توانیم با گسترش چشم گیر در تولید بیشتر از منابع بسیار عظیم گاز داشته باشیم که در دنیا در رده نخست قرار دارد. این می تواند منبع درآمدی عظیمی برای ما باشد. صادرات گاز طبیعی می تواند کمک کند تا تمام فشار روی تولید و صادرات نفت نباشد. این کار از دو طریق می تواند انجام شود. یکی صادرات گاز طبیعی از طریق خط لوله یا فروش فراورده های گازی که باید با روش های دیگری صادر شوند.
صادرات برق هم روش دیگری است که از چند سال پیش معمول شده و صدور برق به عراق نمونه موفقی از این کاری است که انجام می شود و بسیار هم قابلیت گسترش دارد. برای نمونه پاکستان در آن سوی کشور نیز شدیداً به برق احتیاج دارد و ما به راحتی می توانیم در کنار برنامه های صدور گاز به آن کشور در مورد برق هم فعالیتی را آغاز کنیم.
مورد دیگر ارائه خدمات فنی است. این هم برای ایران راهکار جدیدی است. با این همه سال گذشته ایران 3 میلیارد دلار درآمد ارائه خدمات فنی به خارج از کشور را داشته است. با توجه به نیروهای کاردانی که در ایران داریم، این منبع بالقوه عظیم دیگری برای کسب درآمد است. به علاوه ما می توانیم صنعت توریسم را در ایران گسترش بدهیم. می توانیم ترانزیت و معاملات پایاپای را افزایش بدهیم. اما به راستی مهمتر از همه این ها گسترش بخش معدن است. ما در ایران چند هزار معدن داریم. سابقه چند هزار ساله تولید بومی از این منابع را هم داریم، که عمدتا هم از سوی بخش خصوصی. بوده. ضمناً این منابع بر عکس منابع نفتی در سراسر ایران پخش هستند. متخصصین فراوانی هم در زمینه معدن داریم. تعداد مهندسین معدنی که الان تنها در تهران زندگی می کنند، از تعداد متخصصین معدن در سراسر آمریکا نیز بیشتر است. این موقعیت کمی نیست و باید به گونه شایسته ای از آن بهره بگیریم.
بنابراین توانایی های بالقوه ای در زمینه هایی غیر از نفت هم داریم. لازم نیست که همه توان خودمان را فقط بر روی تولید نفت متمرکز کنیم. باید به منابع دیگر هم توجه داشته باشیم. نقشی را هم که قرار بود صندوق توسعه ملی داشته باشد نباید فراموش کنیم. به صورت تفکیکی باید به تمام این زمینه هایی که عرض کردم، توجه کنیم. در این صورت به نظر من بسیاری از مشکلات و دلواپسی های وزارت نفت هم می تواند به راحتی از میان خواهند رفت. بر عکس، اگر روش سابق را ادامه دهیم و وابستگی خود را به نفت کم نکنیم، شرایط قابل ادامه نخواهد بود.
در غرب، به ویژه در آمریکا بسیاری کوشش دارند اوپک را باعث همه و یا دست کم بخش عمده ای از گرفتاری های اقتصادی خود معرفی کنند، اما نخست این که قیمت نفت نمی تواند تنها عامل همه نا به سامانی های اقتصادی آن ها باشد. به علاوه، عامل اصلی غالب شوک های نفتی، اقداماتی بوده که از سوی اعراب و از آن میان اعضای عرب سازمان اوپک انجام گرفته و تعمیم دادن آن به همه اعضای این سازمان منصفانه نیست.
نمونه های بارز عملکرد اعراب و شوک های نفتی که به دنبال داشتند از این قرارند:
1) در جنگ سوئز در سال 1956 روزانه دو میلیون بشکه نفت از گردونه خارج شد، یعنی توان عبور دو میلیون بشکه به سوی بازارهای جهانی به خاطر بستن کانال سوئز محدود شد.
2) در جنگ 6 روزه سال 1967 باز این مسئله تکرار و محدودیت برای عبور دو میلیون بشکه نفت در روز ایجاد شد.
3) در تحریم نفتی اعراب که در سال 1973 اتفاق افتاد، هر چند که زمان این محدودیت کم بود و کل تولیدات آن ها را هم شامل نمیشد، ولی چیزی حدود 2.5 میلیون بشکه در روز از رده خارج شد و تاثیر بسیار طولانی مدتی بر بازار گذاشت.
4) مورد دیگر، حمله ای بود که عراق به ایران کرد و این درگیری بخش عمده ای از تولیدات هر دو کشور را تحت تاثیر قرار داد و روزانه بیش از 3 میلیون بشکه نفت را از رده خارج کرد. این مسئله هم تاثیر گسترده ای بر روی قیمت جهانی نفت داشت.
5) جنگ خلیج فارس هم که به دنبال حمله دوباره از سوی عراق علیه عضو دیگری از اوپک یعنی کویت اتفاق افتاد، و عکس العمل شدید غرب به آن یورش بود، باعث از رده خارج گشتن حدود 4.5 میلیون بشکه در روز شد.
نکته قابل توجه این است که این حرکات روندی را ایجاد کرده که روزانه از 2 تا 4.5 میلیون بشکه نفت را از رده خارج کرده و در صورت تکرار چنین اعمالی باید چشم به راه تاثیرات ناگوار تری بر معادله عرضه و تقاضا و در نتیجه افزایش سریع قیمت نفت و اثر به مراتب گسترده تر و مخرب تر آن بر اقتصاد جهانی بود. این نکته ای است که بد بختانه کمتر کسی به آن توجه کرده است.