گروه بینالملل مشرق- نمایندگان کشورهای عربی روز دوشنبه (8 دی) در سازمان ملل، پیشنویس قطعنامهای موسوم به "پایان اشغالگری" رژیم صهیونیستی در اراضی فلسطین را تصویب کردند. مفاد این پیشنویس به تعیین فلسطین به عنوان پایتخت دو کشور فلسطین و اسرائیل، آزادی زندانیان فلسطینی، حل و فصل مسائل پیچیدهای مثل مسئله آبها و توقف عملیات شهرکسازی و دیوار حائل اشاره دارد. در پیشنویس قطعنامه همچنین بازگرداندن اراضی فلسطینی که از سال 1967 تاکنون در اشغال رژیم صهیونیستی است و دعوت به حل مسالمتآمیز اختلافات میان دو طرف طی یک سال آینده مطرح شده است. روز دوشنبه نسخهای از پیشنویس برای رأیگیری به شورای امنیت ارائه و میان اعضای این شورا پخش شد، اما رأیگیری درباره آن به روزهای آینده موکول شد.
محمود عباس، رئیس تشکیلات خودگردان فلسطین در جلسه کمیته مرکزی جنبش فتح درباره این قطعنامه گفت: "کمیته مرکزی جنبش فتح علیرغم تمامی تهدیدها و اعمال فشارهای چند جانبه، تأکید میکند که این پیشنویس را با چارچوب نهایی خود که ضامن حقوق و اصول مردم فلسطین است، به شورای امنیت ارائه میدهد تا قطعنامهای جهت پایان اشغالگریها بر اساس یک دستور کار مشخص صادر شود." عباس همچنین خاطرنشان کرد که کمیته مرکزی جنبش فتح بر ادامه مقاومت مردمی و تشدید آن علیه رژیم اشغالگر و اقداماتش که در راستای مصادره اراضی فلسطینیها، اشغال آنها به زور، ساخت و گسترش شهرکهای یهودینشین، و یهودیسازی قدس صورت میگیرد، پایبند است و به موازات آن، وارد جنگ سیاسی و دیپلماتیک در عرصه بینالملل میشود. وی تأکید کرد که جنبش فتح به حقوق ملی و قانونی مردم فلسطین و در رأس آن، حق بازگشت و تعیین سرنوشت و تشکیل کشور مستقل فلسطین به پایتختی قدس در مرزهای 4 ژوئن 1967 بر اساس راهکار تشکیل دو کشور پایبند است.
از سوی دیگر، بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم اسرائیل تعیین هر گونه ضربالاجلی را برای خروج نیروهای اسرائیلی از اراضی اشغالی رد کرد. رژیم صهیونیستی هر گونه بازگشت به مرزهای 1967 را نیز نمیپذیرد.
بامداد چهارشنبه طرح مذکور در شورای امنیت سازمان ملل متحد به رأی گذاشته شد و آمریکا با وجود اینکه طرح نتوانست حداقل رأی مثبت برای تأیید را کسب کند، باز هم آن را وتو کرد. این طرح پیشنهادی در رأیگیری شورای امنیت، 8 رأی موافق (اردن، چین، فرانسه، روسیه، آرژانتین، چاد، شیلی و لوکزامبورگ)، 5 رأی ممتنع (انگلیس، لیتوانی، نیجریه، کره جنوبی و رواندا) و 2 رأی مخالف (آمریکا و استرالیا) به دست آورد. واشنگتن دلیل وتوی طرح را عدم تأمین امنیت اسرائیل در آن عنوان کرد.
طرحی که در شورای امنیت مطرح شد و اسم آن را "پایان اشغالگری" گذاشتند، بسیار ویژه، حساس و پیچیده است، از این جهت که نوعی فریبکاری بزرگ هم در آن وجود دارد. قطعنامههایی در سازمان ملل و شورای امنیت و سازمانهای بینالمللی وجود دارد که همیشه اسرائیل را اذیت کرده است و در فشار گذاشته است. مثلاً قطعنامه مربوط به آوارهها، یا اراضی اشغالی که باید تخلیه شود، یا قطعنامههایی که به حقوق مردم تحت اشغال میپردازد. اینها همیشه اسرائیل را تحت فشار گذاشته و این رژیم همواره تلاش کرده است تا از شر اینها رها شود. در عین حال نمیخواسته هزینه فوقالعادهای را برای این کار بپردازد.
بر همین اساس، فرایندهای سازشی تحت عنوان "مادرید" و "اسلو" و مثل آنها از دهه 1990 شروع شد و مقولههایی مثل تشکیل دولت خودگردان و امثال آن را به وجود آورده است. این فرایندها یک سری امتیازات ویژه برای رژیم صهیونیستی دارد که این رژیم سعی میکند آنها را هر چه بیشتر به نفع خودش سوق بدهد. مثلاً حذف رویکرد نظامی از اساسنامه "فتح" که از طریق توافقنامه اسلو انجام میگیرد. اساسنامه اولیه فتح را خط میزنند و بعد عرفات، کلینتون و مقامات رژیم صهیونیستی اساسنامه اسلو را امضا میکنند. بنابراین اول عنصر نظامی را به صورت کاملاً رسمی کنار میگذارند، میگویند حتی اساسنامه را هم باید عوض کنید، مثل این است که شناسنامه خود را عوض کرده باشید.
رژیم صهیونیستی سعی میکند بگوید که اگر قرار باشد ما به دنبال یک راهحل سیاسی و سازشی باشیم، مسئله مقاومت در کل فلسطین باید تکلیفش مشخص شده باشد. لذا شما در طرح "پایان اشغالگری" این مسئله را خیلی واضح میبینید. فقط مشروعیت را در یک روند و راهحل سیاسی میبیند و میگوید راهحل غیرسیاسی مشروع نیست. این طرح در درون خودش نقاط متضاد دارد. با منشور سازمان ملل و قطعنامههای آن هم متضاد است. با "حق دفاع مشروع" تناقض دارد. تحت منشور سازمان ملل، ملت تحت اشغال حق دارد به هر وسیله ممکن برای رفع اشغالگری تلاش بکند، چه سیاسی، چه نظامی، چه حقوقی، چه رسانهای. به هر وسیلهای که تشخیص داد میتوان با آن اشغالگری را رفع کند، حق دارد به آن وسیله متوسل شود.
طرح پیشنهادی حتی با قطعنامه سال 1947 مجمع عمومی سازمان ملل موسوم به قطعنامه "تقسیم فلسطین" هم مخالف است. این قطعنامه اساس تشکیل رژیم صهیونیستی بود. در این قطعنامه گفتند که این مقدار سرزمین برای فلسطین و این مقدار برای اسرائیل، اما امروز به همین قطعنامه هم پایبند نیستند. مبنای خود را طرح تقسیم نگذاشتهاند، چون این هم از آن قطعنامههایی بود که اسرائیل را اذیت میکرد. نمیخواهند نصف فلسطین را به مردم این کشور بدهند. حتی مرزهای 67 را هم نمیخواهد بپذیرد. بنابراین میآید و یک قطعنامه جدید را درست میکند و میگوید قطعنامههای قبلی همه کنار گذاشته شوند و قطعنامه جدید مبنا قرار بگیرد. یعنی شما پذیرفتهاید به جای آنکه نصف فلسطین متعلق به مردم این کشور باشد، راجع به 20 درصد از آن مذاکره کنید و فقط هم 8 درصد از آن را به شما میدهند.
همین الآن میگویند شرط کمک اقتصادی برای بازسازی غزه این است که مقاومت کنار گذاشته شود و قول بدهید کاری نکنید که دوباره غزه را خراب کنیم. همه مطالبات نامشروع رژیم صهیونیستی و نگرانیهای امنیتی اسرائیل در طرح جدید آمده است. عملاً فلسطین را در قیمومیت نهادهای دیگر مثل سازمان ملل قرار دادهاند. میگویند شما حق داشتن ارتش را ندارید. در صورتی که اگر من دولت مستقل هستم، به کسی ارتباطی ندارد که ارتش داشته باشم یا نداشته باشم، یا این که میخواهم برای خودم فضای امنیتی تعیین کنم یا نه، اما الآن همه چیز در سیطره و مدیریت اسرائیل است.
مسئله حقوق مردم تحت اشغال هم هست. مردم فلسطین هیچ جایی ندارند که به آن مراجعه و اعتراض کنند، مگر مراجع و محاکم رژیم صهیونیستی. به جای اینکه بین دو طرف، یک طرف ثالثی بیاید و قضاوت کند، رژیم صهیونیستی هم خودش طرف مذاکرهکننده است و هم قاضی. مشکل اینجاست که اسرائیل که یک طرف مذاکره است، بر طرف دیگر مسلط است، نه تنها از جهت نظامی، بلکه از همه جهت. به فلسطینیها میگوید شما باید اینگونه رفتار کنید، حق ندارید از خود دفاع کنید، فقط میتوانید سازش کنید. حتی در نوع تفکر مقاومت و مبارزه هم بر طرف دیگر مسلط است. دلیلش این است که از نظر آنها، اصل بر اصالت صهیونیسم است.
شاید این سؤال پیش بیاید که چرا آمریکا با طرحی که کشورهای عربی و به خصوص اردن مطرح کردهاند، مخالفت میکند. طرح اخیر، تعدیل شده طرحی است که "ابومازن" برای پایان اشغالگری آورده بود. حتی همان طرح ابومازن را هم باز تعدیل کردهاند. این همه مراعات طرف اسرائیلی را کردهاند، اما باز هم طرح مورد موافقت قرار نمیگیرد، چراکه در نظر آمریکا و رژیم صهیونیستی، اصالت با اسرائیل است، با هیچکس دیگری نیست. اسرائیل میگوید چون اصالت با من است، تو هم هرچه در توافق با من به دست بیاوری، اصالت دارد، نه اینکه سازمان ملل به تو بگوید مثلاً تو میتوانی فلان سرزمین یا فلا حق را داشته باشی. فرضشان این است که فلسطین متعلق به اسرائیل است و فلسطینیها هیچ حقی ندارند که بخواهند بر اساس آن از اسرائیل چیزی طلب کنند.
ساختار و استخوانبندی این طرح اخیر، بر اساس طرح ملک عبدالله است که به تصویب اتحادیه عرب رسیده است. در آن طرح هم پایان اشغالگری مطرح شده بود. گفته بودند برای آن که بگوییم منازعه ما با شما پایان یافته، بیایید و اراضی توافقنامه سال 67 را به ما بدهید، قسمتی از قدس شرقی را هم به ما بدهید تا ما پایان منازعه را اعلام کنید. آن پایان منازعه، اکنون تبدیل شده به پایان اشغالگری.
طرح جدید، همه فرایندهای قبلی را که به نفع اسرائیل بوده، در خود جا داده است. مسائل جدیدی هم البته مطرح شده است. مثلاً میگویند، شما حق دفاع مشروع را نخواهید داشت، یعنی حقی که سازمان ملل به شما داده را خودتان از خودتان سلب میکنید. نمیگویند که سازمان ملل بر اساس موازین قانونی و قطعنامههای بینالمللی یک رأیی را صادر کند و هر دو طرف موظف شوند از آن اطاعت کنند. میگویند ما حکم میکنیم که هر چه اسرائیل گفت، همان باید انجام بشود، یعنی استخدام سازمان ملل برای اسرائیل و منافع آن.
در طرح پایان اشغالگری، روی یک روند انتقالی تدریجی و قیمومیتی تأکید شده است، دقیقاً همان چیزی که اسرائیل میخواهد. نمیخواهند بگویند که از امروز به بعد، این مقدار زمین برای شما و شما هم اسرائیل را به رسمیت بشناسید. میگویند این روند باید تدرجی باشد، یعنی من فعلاً وضعیت شما را همین شکلی که هست میگذارم و وضعیت خودم را بهتر میکنم، مثلاً شهرکسازی را گسترش میدهم. بعد از گذشت این مدت، اصل توافقی هم که انجام شده، زیر سؤال میرود. طرح اسلو هم همین اتفاق برایش افتاد. آنجا قرار گذاشتند که دولت مستقل فلسطینی سال 2005 به رسمیت شناخته شود. از آن قرارداد چه چیزی امروز باقی مانده است؟ تنها بندهایی که به نفع اسرائیل بود. مثلاً اسرائیل حق دارد به صورت یکطرفه استقلال خود را اعلام کند.
نکته مهم دیگری که هست اینکه هیچکدام از بندهای طرح جدید، ضمانت اجرایی واقعی ندارد، یعنی حقوقی داده میشود، اما ضامن اجرای آن خود، اسرائیل است. پس اصالت همچنان با رژیم صهیونیستی است که هم طرف دعواست و هم قاضی و هم ضامن اجرای حکم. حتی به آمریکا هم اجازه نمیدهند در امورشان دخالتی بکند، حتی در حد نظارت. زمانی که کلینتون قرار شد یک ناظر اطلاعاتی از طرف سیا به اسرائیل بفرستد، نتانیاهو نپذیرفت و حتی عصبانی شد و گفت: "اگر آمریکا بخواهد در امور اسرائیل دخالت کند، کاخ سفید را به آتش میکشیم."
طرح پایان اشغالگری نه تنها قطعنامه 1947 را قبول نمیکند، بلکه مرزهای 67 را هم که بعد از 20 سال گسترش اشغالگری تعیین شده بود، به رسمیت نمیشناسد و میگوید بر سر همین مرزها هم باید مذاکره کرد. جایی که شهرک ساختهاند، هیچگاه زمینش را به فلسطین نمیدهند، بلکه صحبت از "تبادل اراضی" میکنند. این تبادل اراضی اصولاً یک کلیدواژه اسرائیلی است به این معنا که هر کجا از اراضی فلسطینی که شهرکسازی شده، به ازای آن، از بیابانها و زمینهای بلااستفاده دیگر به فلسطینیها میدهیم. بعد، از همین استفاده میکنند و میگویند همانطور که اراضی را میتوان تبادل کرد، جمعیت را هم میتوان مبادله کرد، بنابراین فلسطینیهای درون سرزمینهای اشغالی را هم با همین ترفند و خیلی عادی و ظاهراً قانونی اخراج میکنند. اسرائیل میگوید من حاضر هستم تعدادی از شهرکها را تخلیه بکنم، اما به ازای افرادی که تخلیه میکنم و وارد مرزهای خودم میشوند، اعراب درون مرزهایم را هم به فلسطین میفرستم. این یکی از فریبکاریهایی است که در این طرح وجود دارد و نباید از نظر مخفی بماند.
دلیل اینکه همین طرح را هم وتو میکنند، این است که باز روند چانهزنی برای تعدیل بیشتر آن فراهم شود و بگویند این طرح نمیتواند امنیت اسرائیل را تأمین کند. وقتی میپرسید پس چه کار باید کرد، میگویند ایران باید تضمین کند که به اسرائیل کاری نخواهد داشت. سوریه باید ضمانت بدهد که ارتشش علیه اسرائیل کاری نمیکند. فلسطین باید این کار را بکند، دولتهای عربی باید این کار را بکنند و غیره. نتیجه این میشود که کشورهای عربی که قرار بوده به اسرائیل فشار بیاورند تا حقوق فلسطین تأمین شود، اکنون بر عکس شده و رژیم صهیونیستی به این کشورها میگوید برای آنکه امنیت من تضمین بشود، باید اول بروید سراغ ایران. پس علت رد این طرح توسط آمریکا، هم این است که فضایی برای چانهزنی ایجاد کنند و هم اینکه بتوانند جبههای علیه ایران و هر کشور دیگری تشکیل دهند که عضو محور مقاومت باشد.
روند موضعگیریها درباره این طرح هم شایان توجه است. ابتدا ابومازن طرحی را مطرح کرده است. سپس این طرح را اردن تعدیل میکند و یک سری امتیازاتش را به نفع اسرائیل تغییر میدهد. نهایتاً هم طرح را میفرستند به شورای امنیت. آنچه از نظر دولت فلسطین ارزش حقوقی میتواند داشته باشد، طرحی است که شورای امنیت تصویب کند. اینها راه دومی هم در نظر گرفتند و گفتند که اگر شورای امنیت طرح را رد کرد، با توجه به تأییدیه که از مجمع عمومی گرفتهایم، طرح را به دیوان کیفری میبریم و از مجراهای حقوقی یک طرحی را تصویب میکنیم تا بالأخره یک چیزی به اسم دولت فلسطین تشکیل شود. البته اشکالش این است که به هیچ عنوان الزامآور نیست. طبق منشور سازمان ملل تنها قطعنامهای لازمالاجراست که توسط شورای امنیت تصویب شده باشد. همه اینها در حالی است که اسرائیل مثل همه قطعنامههای قبلی، حتی مصوبههای شورای امنیت را هم به راحتی میتواند زیر پا بگذارد، چه برسد به این طرحهایی که الزامآور هم نیست.
لذا این روندی که الآن شکل گرفته و کشورهای عربی بر سر مسئله فلسطین با اسرائیل همکاری میکنند و روابط امنیتی با این رژیم برقرار میکنند، بسیار خطرناک است، چون اگر بعدها بین رژیم صهیونیستی و فلسطین یا حتی حزبالله لبنان درگیری به وجود بیاید، آن وقت دیگر فقط اسرائیل طرف درگیری نیست، بلکه کشورهای عربی هم که به موجب این توافقات با اسرائیل ارتباط برقرار کردهاند، با این رژیم در یک "بلوک" قرار میگیرند. همانطوری که ابومازن الآن به نام دولت خودگردان، منافع اسرائیل را تأمین میکند.
راه جلوگیری از تشکیل چنین بلوکی این است که جلوی این توافقات بین دو طرف گرفته شود. موضوع فلسطین نباید مبنای توافق میان اعراب و اسرائیل شود. ما وظیفه داریم از طریق رسانهها و فعالیتهای دیپلماسی عمومی اطلاعرسانی و افشاگری کنیم تا این دامی که پهن کردهاند، نتیجه ندهد. مهمترین کاری که باید انجام داد یک خانهتکانی در محور مقاومت است. حماس نمیتواند بگوید که ما با همه کشورهای عربی ارتباط داریم. همه کشورهای عربی صلاحیت این را ندارند که در صف مقاومت باشند. حماس هم باید مرزبندیهای خود را مشخص کند. اینکه جهاد اسلامی بخواهد با عربستان و قطر و کشورهای مشابه آنها ارتباط داشته باشند و خود را هم عضو محور مقاومت بدانند، این شدنی نیست و زمینه اقدامات نفوذی و خنثیکننده را درون محور مقاومت ایجاد میکند. ضمناً مقاومت باید فشار بر رژیم صهیونیستی را در عرصههای عملیاتی افزایش دهد و موازنه قوا را به نفع خود تغییر دهد.