در آتش بس 2، شخصیت روانشناسی مشاور (که در نقش بیان کننده پیام اصلیِ محتوایی فیلم ظاهر گردیده است) به تکرار مشهوراتِ مدرنیستی در خصوص «اصل ترقی» می پردازد و مدعی می شود: «امروز به مدد رشد علمی و فرهنگی ساختار سلولی خانواده ،محوریت مرد از بین رفته است» فیلم آتش بس 2 با طرح مدعاهایی از این دست در واقع به ترویج مشهورات مدرنیستی در قاعد و مباحث اجتماعی و خانوادگی می پردازد. این فیلم بر همین اساس به مخالفت با مدیریت مرد در خانواده و مناسبات خانوادگی می پردازد و نوعی رویکرد فمینیستی را تبلیغ می کند.

مشرق- چندی پیش خبر اکران فیلم «آتش بس 2» با استقبال توأم با هیجان گرایش ها و نیروهای روشنفکریِ فعال در فضای رسانه های مکتوب و مجازی و طیف نئولیبرال های فعال در برخی شبکه های ماهواره ای فارسی زبان روبرو شد. در موارد مجریان خبر این شبکه ها ضمن اطلاع رسانی در خصوص اکران این فیلم، گویی در پی تشویق و ترغیب مخاطبان به استقبال از اکران آن و دیدن فیلم بودند.



فارغ از هیاهویی که به راه انداخته بودند، «آتش بس 2» فیلمی است در امتداد همان سینمای مروّج شبه مدرنیسمِ روشنفکرانه و فمینیستی، البته آتش بس 2 در استفاده از چاشنی فمینیسم (در مقایسه با برخی فیلم های دیگر خانم تهمینه میلانی) کمتر حالت افراطی دارد، و به لحاظ ساخت و فیلمنامه، از «آتش بس 1» او بسیار ضعیف تر است.

سینمای خانم میلانی نوعاً یک سینمای روشنفکریِ نئولیبرال-فمینیستی است،این ویژگی اصلی در آتش بس 2 نیز حضور دارد، اما دوز فمینیسم آن اندکی تعدیل گردیده است، میلانی در آتش بس 2 کوشیده است تا با استفاده از امکانِ سینما و با تکیه بر نوعی روانِ‌شناسیِ عوامانه popular psychology به آموزش برخی نکاتِ سبک زندگی سکولار-مدرنیستی، در روایت و ورژن version معاصرِ آن بپردازد. این روایت آموزشیِ سبک زندگی سکولاریستی، با استفاده از برخی آموزه های روانشناسیِ عوامانه، به صورتِ یک نسخه مروّج سبک زندگی شبه مدرنیستی برای مخاطب ایرانی، تحت عنوان فیلم سینمایی آتش بس 2 بر پرده سینما به نمایش در آمده است.

در این فیلم، فارغ از برخی بدیهیات که شخصیت روانشناسی مشاور فیلم به آنها اشاره می کند، در بقیه موارد و در واقع، جوهرِ سخن او آموزش نحوه تعامل مناسبات خانوادگی بر مبنای معیارهای مدرنیستی و در هیأت نوعی سبک زندگی غرب‌زده شبه مدرن برای مخاطبان بر پرده سینما است. به نظر می رسد که خانم میلانی می کوشد تا از بستری که روانشناسی مدرن برای ترویج مشهورات سکولار-مدرنیستی فراهم می کند، در برخی فیلم هایش استفاده نماید.

البته روانشناسی مدرن، نوعاً و ذاتاً مروّج ارزش های فرهنگی و برخی موازین و معیارهای اخلاقی و وجوهی از سبک زندگیِ مدرنیستی (به ویژه در مدلِ تأخر نیمه دوم قرن بیستمی آن) می باشد و این امر یکی از وظایف اعلام ناشده آن است. اما میلانی در دو فیلم آتش بس 1 و آتش بس 2 به نحوی صریح برخی تئوری های روانشناسی را وارد فیلم هایش کرده است، البته میلانی نمی کوشد تا این تئوری های روانشناسی اومانیستی را به گونه ای با تار و پود حوادث و ماجراهای فیلم پیوند زده و به صورت غیرمستقیم به مخاطب ارائه دهد، بلکه او به شکلی خام دستانه، در این دو فیلم کلاس آموزش روانشناسیِ عوامانه راه می اندازد و این ویژگی به خصوص در آتش بس 2 حالت بسیار تصنعی ای پیدا کرده است.



البته نوعی تفاوت میان آتش بس 1 و 2 در پرداختن به مباحث روانشناسی عامیانه وجود دارد، در آتش بس 1، میلانی کوشیده بود تا فرضیه موهوم و مبهم «کودک درون» را به عنوان مضمون اصلیِ رویکرد روانشناسانه مدنظر خود در فیلم وارد نماید (فعلاً مجال پرداختن به فرضیه موهوم و مبهم و وهم آلود «کودک درون» وجود ندارد) حال آنکه در آتش بس 2 سطحِ ترویج آموزه های روانشناسی عوامانه تنزل بیشتری پیدا کرده است و هیأت بیان برخی بدیهیات و مجموعه ای از دستورالعمل های روانشناختی اومانیستی مبتدی یافته است.

در آتش بس 2، شخصیت روانشناسی مشاور (که در نقش بیان کننده پیام اصلیِ محتوایی فیلم ظاهر گردیده است) به تکرار مشهوراتِ مدرنیستی در خصوص «اصل ترقی» می پردازد و مدعی می شود: «آدم هایی که چند صد سال پیش زندگی می کردند، محدود بودند... اما به مدد رشد علمی و فرهنگی ساختار سلولی خانواده پدید آمده و محوریت مرد را از بین برده است» فیلم آتش بس 2 با طرح مدعاهایی از این دست در واقع به ترویج مشهورات مدرنیستی در قاعد و مباحث اجتماعی و خانوادگی می پردازد. این فیلم بر همین اساس به مخالفت با مدیریت مرد در خانواده و مناسبات خانوادگی می پردازد و نوعی رویکرد فمینیستی را تبلیغ می کند.

روانشناسی مدرن به دلیل جوهر اومانیستی ای که دارد، فهمی خودبنیادانه از انسان دارد و همین تصویر خودبنیادانه موجب شده است که تصویر روانشناسی مدرن از بشر، تصویری غیرحقیقی و تحریف شده باشد، تصویری که حقیقت بشر را فراموش کرده و به غفلت برده است. روانشناسی مدرن، حقیقت انسان را فراموش کرده است و در مقام یکی از رشته های علوم متکثره انسانی، مروّج ارزش ها و معیارها و موازین اخلاقی و سبک زندگیِ سکولار (در مدلِ متأخر آن) بدل گردیده است.

تهمینه میلانی در آثار مختلف خود نشان داده است که تعلقات عمیق سکولار-روشنفکرانه دارد و در فیلم های مختلف خود به طُرُق متفاوت در مسیر ترویج مشهورات مدرنیستی کوشیده است. عالم روشنفکریِ میلانی به ویژه تحت تأثیر نوعی فمینیسمِ تندروانه شبه مدرن قرار دارد که در بسیاری از فیلم های او نقش محوری بر عهده دارد. آتش بس 1 و 2 نیز اگرچه از حال و هوای فمینیستیِ ذهنیت و جهان نگریِ میلانی، خالی نیست اما با تأکید خاص بر نوعی تلقی عوامانه از روانشناسی مدرن، از دیگر آثار او تا حدودی متمایز می گردد.



آتش بس 2، به عنوان یک فیلم سینمایی، در واقع اعلامیه ای در تبلیغ مدلِ زندگی سکولاریستی مدرن – شبه مدرن (در حالتِ بحران زده متأخر آن) است که به زبان روانشناسی صادر شده است. آتش بس 2 به عنوان یک فیلم سینمایی، ضعیف و ملال آور و ناموفق در برقراری ارتباط با مخاطب است، و به عنوان یک محصولِ روشنفکری، کوششی در ترویج نوع زندگیِ تقلیدی غرب زده شبه مدرن به تماشاگران ایرانی فیلم های سینمایی است. جالب است که روشنفکران نئولیبرالیست ایرانی که با شعار «هنرِ فاقد تعهد» و «معناگریزی در هنر» و «هنر غیرایدئولوژیک» گوش عالم را کر کرده اند، هرگاه که فرصتی می یابند (مثلاً با ساختن فیلم های سینمایی نظیر آتش بس 1 و 2 و آثار فمینیستی و...) به ترویج ایدئولوژی های اومانیستی و مدعاها و مشهورات مدرن و شبه مدرن می پردازند، و البته این نیز نمونه ای دیگر از ترفندهای توخالی و مدعاهای بی پایه و مغالطه ها و شگردها و شعبده هایی است که روشنفکران غرب زده در مسیر اغراض تهاجم فرهنگی و پیشبرد پروژه جنگ نرم به کار می برند.

* شاهرخ منفرد