"سیزده" که همانند بخشی از آثار تاریخ سینما موضوعی از مبانی روانکاوی فروید را به تصویر کشیده مستلزم تفسیر مسئله ای است که این روانشناس ماتریالیست یهودی الاصل مطرح می کند و آن "عقده اودیپ" است.

گروه فرهنگی مشرق؛ زیگموند فروید و روانکاوی مدرن انسان شناسی مدرن را بر پایه جنسیت قرار داد. مبانی روانشناسی فروید عمدتا مبتنی بر عقده ی های جنسی است که دائما در انبار ضمیر ناخودآگاه انسان انباشت می شوند و به دلیل دستگاه سرکوب فرامن خواست های جنسی مسیر مستقیم ارضای خود را نمی یابند و لذا در صورت های مختلف با گرایشات به ظاهر بی ربط خود را بروز می دهند .
فروید در رساله  "تئوری جنسی" ظهورات مختلف عقده های سرکوب شده  جنسی را دسته بندی می کند. مسئله مهم اینجاست که فروید و همکارش ربکا کرافت با انتشار این رساله بسیاری از انحرافات بارز جنسی را نوعی گرایش طبیعی در تمایلات غریزی انسان تلقی نمودند و هیچگاه چاره ای برای خروج از آن نیافتند .


 سنت روانکاوی فروید در میان شاگردان او مورد تردید قرار گرفت . روانشناسانی چون یونگ ،آدلر ، هورنای در آثار خود و حتی در زمان حیات فروید بارها نظریه های او را مورد انتقاد قرار دادند و پس از آن با ظهور روانشناسانی چون جودیت باتلر و یا لکان سنت فرویدی را کاملا بی بنیاد قلمداد نمودند .
فروید کتاب معروف خود "تفسیر خواب" را در سال 1899 میلادی نوشت یک سال پیش از اختراع سینما لذا روندی که تاریخ روانکاوی مدرن که مبتنی بر ضمیر ناخودآگاه و رویا بود طی نمود خواسته یا ناخواسته پیوندی با سینما پیدا کرد و به نوعی سینما تصویر گر همین رویای فرویدی شد.مفاهیم و تئوری های روانکاوی از منظر فروید بسیار گسترده است لذا تشریح آن در حوصله ی این یادداشت نیست اما فیلم "سیزده" که همانند بخشی از آثار تاریخ سینما موضوعی از مبانی روانکاوی فروید را به تصویر کشیده مستلزم تفسیر مسئله ایست که این روانشناس ماتریالیست یهودی الاصل مطرح می کند و آن "عقده ی اودیپ" است . فروید این نظریه را در آثاری چون "تفسیر خواب" ، " تئوری جنسی" و مقاله ی "تحریم زنای با محارم" مطرح می کند.
به اعتقاد او "عقده ی ادیپ" مرحله ای در سیر تکاملی فرد که پیوند با جنسیت دارد است که در دوران بلوغ پسران رخ میدهد. در این دوران فرزند پسر قصد معشوق گزینی (شریک جنسی) دارد و او در نخستین گزینش اش مادر خود را برمیگزیند و در این حین پدر را مانعی بر سر این راه می انگارد لذا از او متنفر می گردد و حتی در آرزوی کشتن او سیر می کند .هسته ی مرکزی خواست  و تمایلات انسان در نزد فروید کشش جنسی (لیبیدو) است لذا این لیبیدو ست که فرد را در سیطره ی خود دارد و سر منشاء تمامی خواست ها و اهداف ش می شود و همین گرایش جنسی ست که در منظر فروید در مقام تصعید موجب آفرینش های ادبی و هنری نیز می گردد. بنابراین فروید هیچ جایگاهی برای گرایشات و حالات انسان که مبرا از عقده های جنسی باشد قائل نیست .




آنچه که در فیلم "سیزده" اتفاق می افتد منشا فرویدی دارد در این فیلم جوانی که بحران بلوغ جنسی را پشت سر می گذارد درخانواده دچار گسست می شود. مادر ، او و پدر را ترک می کند و پسر نوجوان به همراه پدر عصبی خود به زندگی شان ادامه می دهند.
پدر که چهره ای ظالمانه و هیبتی خشن دارد سر منشاء تنفر پسر است از این حیث عدم حظور مادر که قرار است در این مرحله گزینه نخستین در نسبت با شور و سودازدگی جنسی پسر باشد او را دچار فقدان می کند. این فقدان (نبود مادر) در نظام سلسله مراتبی تکامل جنسی پسر حل نشده باقی می ماند بنابراین مبدل به عقده ای می گردد که گریبانگیر پسر خواهد شد و تمامی رفتار ها و خواست هایش را تحت الشعاع قرار خواهد داد .
 مرحله ی بعدی در این سیر به ظاهر تکاملی فرویدی "دیگر گزینی" ست که بنا بر نظر فروید وقتی پسر از مرحله ی ادیپی سنین بلوغ می گذرد به دنبال معشوقه ی دیگری ست که جایگزین مادر شود فروید هیچگاه اشاره نمی کند که راه صحیح عبور از عقده ی ادیپ چیست و از طرفی ساختار اودیپی که او مطرح کرد آنچنان بر تاریخ ادبیات و هنر سیطره یافت که بسیاری نظام زبانی مدرن را نظامی ادیپ وار می دانند .وقتی شخصیت پسر در فیلم "سیزده" با آن زن ولگرد آشنا می شود لیبیدو گرایش به جایگزینی او به عنوان معشوقه ی مادر دارد لذا در منظر پسر آن زن میتواند خواست تصاحب مادر را در وی ارضا کند و لذا پسر گویا عاشق آن زن ولگرد گشته است.
از طرفی دیگر در همسایگی پسر نوجوان زنی ساکن است که که گویا پسر به او نیز تمایل دارد این تنوع طلبی در نزد پسر برآمده از بحران فقدان مادر در مرحله ی عقده  ی اودیپ بود که گویا حل نشده باقی ماند و لذا پسر را دچار آشفتگی جنسی نمود. فیلم "سیزده" و ساختار کاملا فرویدی آن نمایانگر افسارگسیختگی جنسی پسر به دلیل بحران عقده ی ادیپ است .او که خواهان جلب توجه و در نتیجه تصاحب آن زن ولگرد است برای دستیابی به هدف خود ابتدا پالتویی برای او می خرد و سعی دارد با برقراری رابطه ای عاشقانه او را تصاحب کند اما زمانی که با بی مهری زن مواجه می شود و همچنین رقیبی نیز می یابد کمر به نابودی زن می بندد لذا او را به آن مرد مواد فروش لو می دهد .
در واقع غریزه ی جنسی پسر که تکامل فروید را طی نکرده و در مرحله ی عقده ادیپ با فقدان مادر مواجه شده در ابتدا انگیزه ای برای خودکشی می یابد و این را میتوان در دیالوگ ابتدایی فیلم از زبان پسر به صورت تمثیلی یافت اما این انگیزه ی خودکشی در او مبدل به دیگرکشی می شود و موجب طغیان و شورش پسر در مواجه با بی توجه ای معشوقه اش می گردد .سکانس پایانی فیلم که نشانه ی اوج نیاز پسر به درک حظور مادر در نسبتی احساسی ست که تمثیل فرویدی از رویا پردازی های نفسانی پسر است .
در طول تاریخ سینما و همچنین ادبیات رویا پردازی درباره ی "عقده ادیپ" بسیار صورت گرفته است و این موجب پدید آمدن نوعی هرزه نگاری و پورنو گرافی شده است که با تابو سازی و تابو شکنی قصد ارضای بصری مخاطب را دارد به عنوان مثال در تاریخ سینما  آثاری چون "فارغ التحصیل" ساخته ی مایکل نیکولز ، "زمزمه قلب" ساخته ی لوئیس میل ، "لونا" ساخته ی برناردو برتولوچی و یا در ادبیات آثار چون "ادیپ شاه" نوشته ی سوفکلس ، " هملت " نوشته ی شکسپیر و یا برخی آثار اگوست استریندبرگ نیز نمایانگر ساختار ادیپی در مقام تصعید می باشند .
به طور کلی سیزده فیلمی تکراری و برآمده از تئوری عقده ی ادیپ است .
اگر نگرش فروید و حتی یونگ را در خصوص هنر بپذیریم مولفان آثار هنری با ساختار ادیپی با خلق چنین آثار خود به رویا پردازی های جنسی در خصوص میل سرکوب شده ی عقده ادیپ می پردازند و در مقام تصعید سعی در عبور از آن دارند .باید بدانیم تلقی فروید از انسان ، آمیخته با جهان بینی یهودی او ست و لذا تعریف او از انسان مدرن ساختار جنسی و غریزی آن را نمایان می سازد و هیچ مقام برای وجود انسان در ساحت حق تعالی و کمال در مسیر توصل به آن قائل نیست همین غفلت در علوم انسانی و روانشناختی غرب منجر به ظهور فیلسوفی چون هایدگر می شود که تاریخ فلسفه ی غرب را تاریخ نیست انگاری وجود می داند و آن را مسیری به بن بست رسیده تلقی می کند.

*مسعود قدیمی