آن سال، دیگر تجربه ی کافی بدست آورده بودند و اسامی افراد را از روی لیست می خواندند و حتی یک نفر نیز نتوانست از نیش سوزن آمپول در امان بماند. حتی بین بچه ها شایع شده بود که درصد مواد آمپول امسال، چند سی سی بیشتر از سال های پیش است. وقتی عراقی ها به آسایشگاه ما آمدند، همه بچه ها به حضرت علی اصغر متوسل شده، نجات خود را از آن دردانه کوچک امام حسین (ع) خواستند.
قلب پاک بچه ها و نام و برکت آن طفل خاندان پیامبر چنان اثر معجزه آسایی داشت که هیچ کدام از بچه ها – به جز یکی دو نفر که آنها بیماری کم خونی داشتند – تب نکردند. عراقی ها که می دانستند آمپول ها کار خودشان را خواهند کرد، دیگر به سراغ آسایشگاه ما نیامدند و ما با خیال راحت، آن شب، چراغ عزاداری حضرت حسین (ع) را روشن کردیم.
صبح که شد، دکترهای عراقی از جریان خبر دار شدند. آنها به آسایشگاه های دیگر رفتند و دیدند که تمام افراد آنها تب کرده و در جا افتاده اند؛ اما افراد آسایشگاه ما سرحال و قبراق هستند. بین خودشان بگو – مگویی شده بود که نگو! از طرفی تعجب کرده بودند و از طرف دیگر نمی توانستند قبول کنند که توسل به ائمه و خاندان عصمت، کار های نشدنی را شدنی می کند.
راوی: آزاده ابراهیم ایجادی / سایت جامع آزادگان