مادر اگر که من شهید شدم و خبر شهادت مرا به شما گفتند.هیچگونه ناراحتی نداشته باشید بلکه صبور باشید، چرا که دشمنان از ناراحتی و بی طاقتی شما خوشحال می شوند.خداوندا! اولین قربانی گردان خود باشم زیرا با شهادت افراد گردان تحمل دیدن روی پدر و مادر آنها را ندارم.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - شهید محمدولی پیامی در سال ۱۳۳۸ در خانواده ای متدین در شهرستان هرسین که به دارالمومنین معروف بود بدنیا آمد. وی دوران طفولیت و خردسالی را درآغوش گرم خانواده اش تحت نظرپدر و مادری اهل مسائل اسلامی پشت سر گذاشت.اودر مدت تحصیل در دوره ابتدایی و راهنمایی دانش آموزی با وقار و مؤدب بود.رابطه تنگاتنگی با مسجد داشت که همجوار منزلشان بود.
 
دوری از پُز مقام و مسئولیت

زمانی که شهید عزیز از طرف مسئولین وقت سپاه به فرماندهی بسیج منصوب شد، تا زمان اطلاع خانواده و اقوام شاید نزدیک به دو سال گذشته بود. در گوشه و کنار می شنیدیم که مسئول بسیج است تا اینکه یک روز به سپاه رفتم. نزدیک ظهر بود. بعد از نماز که قصد خوردن نهار را داشتند، دیدم چند نفر از نیروهای تحت امر ایشان گردش جمع شده بودند و از او سوال می کردند و ایشان راهنمایی می کردند.

به هیچ وجه کسی احساس نمی کرد که ایشان مسئول یا فرماندهی باشد از لحاظ لباس و رفتار و گفتار و برخورد با سایر نیروها، ایشان حتی بخود اجازه نمی داد که لباس مقدس سپاه که منقش به آیه قرآنی بود را به تن بپوشاند سوال کردند چرا؟ در جواب گفته بود: قداست این لباس بالاتر از این حرفهاست و پوشیدن آن برایم سخت و در حد من نیست. همیشه می خواست خانواده و آشنایان و همشهریان ندانند که آیا او پاسدار رسمی است یا بسیجی. مادرش از او پرسیده بود. می گویند: مسئول نیروهای بسیجی هستی صحت دارد؟ گفته بود نه من هم توی آشپزخانه پوست پیاز و سیب زمینی می گیرم این حرفها را باور نکن.
 
مابه شهداء نیازمندیم و شهداء به ما نیازی ندارند  
«خاطره «حلقۀ وصال»


در سال ۱۳۶۲ به همراه جمعی از جان برکفان تحت عنوان «طرح لبیک» به فرماندهی شهید محمدولی پیامی در قالب گردان«صف» به منطقه جنگی چنگوله اعزام شدیم با وجودی که اکثر ما آموزش لازم راکسب نکرده بودیم چه شبهایی را که در زیر باران گلوله های دشمن، صبح کردیم و چه روزهایی را که با گرسنگی به سربردیم. فرمانده ما نیز همانند همه فرماندهان بی ادعای زمان جنگ از تواضع و متانت و شجاعت کم نظیری برخوردار بود.

در شبی از شبها که همه در کانالها و سنگرها پنهان شده بودیم تا از تیررس گلوله ها و ترکش خمپاره ها در امان باشیم، شهید پیامی از کانال بیرون آمده بود و گویی که بوی وصال فردا را هم اکنون استشمام می کرد، زیر لب نغمه دیدار را زمزمه می کرد. فردای آن شب شهید پیامی خمپاره ای آورده بود جهت تقویت نیروها که در پشت تپه ای آن را آزمایش می کردند.ناگهان صدای انفجاری توجۀ همه را به خود جلب نمود، شتابان به آن سو دویدیم، نفس ها در گلو حبس شده بود وقتی به تپه رسیدیم پیکر پاره پارۀ شهید پیامی را دیدیم که غرق خاک و خون گشته بود. قضیه را پرسیدیم از این قرار بود که شهید چند نارنجک و خشاب گلوله به کمر بسته بود که پیک وصال حلقۀ یکی از نارنجک ها را درانگشت عروس جهاد و شهادت کرد و او را به حجلۀ دیدار وصال محبوب روانه کرد.

 زندگینامه شهید:


شهید محمدولی پیامی در سال ۱۳۳۸ در خانواده ای متدین بدنیا آمد. وی دوران طفولیت و خردسالی را در آغوش گرم خانواده اش تحت نظر پدر و مادری اهل مسائل اسلامی پشت سر گذاشت.

اودر مدت تحصیل در دوره ابتدایی و راهنمایی دانش آموزی با وقار و مؤدب بود. رابطه تنگاتنگی با مسجد داشت که همجوار منزلشان بود. در نمازجماعت و مراسم عزاداری آقا امام حسین(ع) شرکت مستمر داشت. شیفته علما و روحانیت بود بخصوص آیات عظام آقا سیدمحمد نجفی، آقا شیخ محمد حسن حجتی و آقا شیخ فرج الله کاظمی(رضوان ا… علیهم) بود. در آغاز جریانات نهضت خونبار اسلامی به رهبری امام راحل(ره)شهید هم در تظاهرات و حرکتهای مردمی علیه رژیم منحوس پهلوی شرکت فعالانه داشت. اما از آنجایی که درخانواده ای مذهبی و پایبند به شرعیات و محب اهلبیت(علیه السلام) پرورش یافته بود علاقه شدیدی به یادگیری مبانی دینی و زندگی حضرات معصومین (علیهم السلام) داشت به همین سبب با جمع آوری نوارهای مذهبی خصوصا سخنرانی های خطیب شهیر و عالم نامی مرحوم حاج احمد کافی(ره) و نصب تصویر مبارک آن واعظ شهید در منزل که در آن ایام از طرف حکومت طاغوت جرم تلقی می شد روحیه بیداری اسلامی را در بزرگ و کوچک فامیل بوجودآورده بود و ارتباط بیشتر با روحانیت مبارز وانقلابی و کسب معرفت دینی و آ گاهی های لازم ومطالعه کتب مذهبی در همین راستا و دوری از جریانات التقاطی، به دنبال اطاعت از جریان اصیل نهضت اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) و روحانیت آگاه بودند و با چنین روحیه ای و بهره مندی ازفضای موجود از نسیم مبارزات حق طلبانه ملت مسلمان ایران در زمینه ایجاد آرامش و امنیت شهر و محل خود که در آن روزهای پر آشوب اولین دغدغه مردم انقلابی هرسین بود نهایت تلاش خود را همراه با برادر بزرگتر خود به کار برد و به گواهی دوست و آشنا در این خصوص سنگ تمام گذاشتند و عرصه را بر مخلین نظم و امنیت تنگ نموده و فرصت عرض اندام را از آنان گرفته بودند.

تا اینکه پس ازپیروزی انقلاب خونبار اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی(ره) و دستور شکل گیری هسته های اولیه اولیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سراسر ایران اسلامی و همچنین در این منطقه آن شهید عزیز نیز برای حفظ و حراست از دستاوردهای انقلاب خونبار اسلامی و تحکیم آرمانهای مقدس شهدا در خلال تحصیل عضو گشتهای افتخاری سپاه پاسداران شهرستان هرسین بودند و در امورات زندگی و امرا معاش از طریق کشاورزی دوشادوش پدر و برادر مشغول زراعت و همیاری آنان بود.

تا اینکه با اصرار مسئولین وقت سپاه به طور رسمی به استخدام سپاه در آمد و پس از دیدن آموزشهای نظامی۶ ماهه  در پادگان شهید منتظری، در سپاه هرسین مشغول به خدمت گردید. در سال ۱۳۶۰ به سمت فرمانده بسیج مستضعفین سپاه هرسین در آمد و در طول مدت فرماندهی بیشتراوقات به جبهه  سرکشی می کرد. در مدت فرماندهیش انسانی والامقام و متقی و اهل خدمت به نظام اسلامی و عاشق امام (ره) وادامه دهنده راه شهدا بود. از خصوصیات و صفات بارز شهید اهل جلسات دعا و زیارت و دوری از مجالس غیبت بود و عدم استفاده از امکانات و وسائل نقلیه سپاه جهت امورات شخصی در سر لوحه کارش بود.

با توجه به مسئولیت بسیج سپاه از طرف مسئولین وقت و توانمندی شهید به فرماندهی گردان صف طرح لبیک یاخمینی(ره) منصوب گردید پس از سازماندهی و آموزشهای لازم به نیروهای بسیجی هرسین در بهمن ماه سال ۱۳۶۲با نیروهای مردمی رهسپار جبهه ها گردید.

شهید گرانقدر ساعاتی قبل از عزیمت به جبهه به خانه می آمد و غسل شهادت می کند. فرمانده گردان صف پس از تحویل گرفتن محور عملیاتی«والفجر ۵ در منطقه چنگوله مهران» و گذشت مدتی حضور درخط مقدم جبهه و سرکشی و فرماندهی رزمندگان اسلام بر اثر ترکش خمپاره دشمن بدرجه رفیع شهادت می رسد.

این شهید در 12 اسفند سال 62 به رضوان الهی رسید.


  نفر دوم ایستاده از راست سردار شهیدمحمدولی پیامی


۲1- شهید پیامی - حاج آقا حصاری (امام جمعه وقت هرسین) ۳- بخشدار وقت هرسین



   شهدا را به قلبها بسپاریم نه به قبرها…
*بیستون نیوز