در آنچه که ساخته شده است، کوچکترین نماد، آرایه‌ یا عنصری گویای مسجد بودن بنا، وجود ندارد و انحنائی که در سقف، جای گنبد نشسته است، شبیه کلاه کوچکی است که یهودیان در پشت سرهای خود سنجاق می‌کنند.

گروه گزارش ویژه مشرق - مسجد ولیعصر (عج) سرگذشت پرفراز و نشیب و عبرت آموزی دارد و از آنجا كه اين مسجد، مصداق و نماد تهاجم عمیق معماری مدرن و استیلای آن در معماری دوره اخیر است، نقد آن واجد اهمیت است. پیش از این که مسجد ساخته شود، در طول عملیات پی‌ریزی و ستونگذاری مسجد نیز مشرق در قالب مطلبی با عنوان «مسجدی که به پای تئاتر شهر ذبح شد» به نقد آن پرداخت و از بدعتی در ساخت مسجد گفت که معماری آن تعارضی ذاتی با مسجد دارد. اما افاقه نکرد و افسوس که مدیران شهری، پس از ساخت کامل آن و رویت حجم فیزیکی و فضاهای داخلی مسجد، از ساخت آن ابراز نارضایتی کردند و این روزها لزوم تغییر و اصلاح در فرم کالبدی آن را زمزمه می‌کنند.

در میان صاحبنظران، منتقدان و مدیران شهری، برخی بر تخریب کامل آن نظر می‌دهند و برخی دیگر نیز بر تغییر کاربری آن تاکید می‌کنند (که به دلیل وقف بودن زمین مسجد، این امکان وجود ندارد.) عده‌ای دیگر نیز رویکردی مسامحه‌آمیز را اتخاذ می‌کنند و رای بر کشیدن پوسته‌ای تزیینی و الحاق و کولاژ گنبد و مناره‌ به آن می‌دهند. به هر حال کار از کار گذشته است و حالا مسجد که قرار بود سنگری باشد برای حفظ ایمان جامعه، این روزها خانه‌ای است که به تسخیر معماری مدرن درآمده است و محل مناقشه‌ای است که شاید تصمیم نهایی آن، زمان طولانی را بطلبد و پس از سرگذشتی 33 ساله، بازهم در بلاتکلیفی بماند. شاید از اینروست که خودکرده را تدبیر نیست!

حکایت این مسجد از این قرار است که، در ضلع جنوبی پارک دانشجو زمینی به مساحت حدود 5000 متر مربع وجود داشت، مالکیت آن مورد اختلاف اهالی محل و شهرداری منطقه 11بوده و موقتاً به صورت پارکینگ مورد بهره برداری قرار می‌گرفت، بخشی از این زمین متعلق به مرحوم آقای مهندس مدد بود که وقف ساختن مسجد نموده بودند و اهالی محل با توجه به نداشتن مسجد محلی و ناهنجاریهای موجود در پارک فوق و اطراف تئاتر شهر، مصمم به ساختن مسجد در آن زمین بودند، اما شهرداری مایل به ساختن یک مجموعه تجاری و خدماتی بود.

از سال 1360، اهالی، ابتدا با برپا کردن یک چادر و سپس با مصالح بنائی و اسکلت فلزی یک مسجد موقتی ایجاد و به انجام مراسم مذهبی روزانه و سالیانه میپرداختند.

بعد از تلاش‌های مستمر اهالی و مراجعه مکرر به مسئولین کشوری، بالاخره در سال 1383، در زمان شهرداری محمود احمدی نژاد تصویب شد که در این محل یک مسجد و مجتمع فرهنگی دایر شود.

طراحی اولیه این مسجد به مرکز تحقیقات معماری اسلامی، دانشگاه علم و صنعت ایران و مدیریت عبدالحمید نقره‌کار، که دارای سابقه طولانی در طراحی مراکز مذهبی و زیارتی است، سپرده شد و طراحی آن به تصویب رسید. اما به توصیه برخی معماران، به‌ناگاه مدیران تصمیم بر تغییر طرح می‌گیرند و بدون دعوت از نقره‌کار و همکارانش برای دفاع از طرح خود، طرح اولیه را محکوم کرده و آن را به شرکت مشاور حرکت سیال فرم، (رضا دانشمیر و کاترین اسپیریدونوف) می‌سپرند. بعضی نیز در با رویکردی جنجالی و مغالطه آمیز، ناهماهنگی فرم بنا با تئاتر شهر را مطرح کرده بودند که در طرح اولیه اتفاقا بیشترین هماهنگی را از نظر جداره و ارتفاع داشت و تنها مناره و گنبد آن از کد ارتفاعی تئاتر شهر بلندتر بود.


قرار بود عبدالحمید نقره‌کار که سابقه‌ای طولانی در طراحی اماکن مذهبی دارد، مسجد ولیعصر را طراحی کند، اما به ناگاه اتفاق دیگری افتاد

پس از اعتراض کارشناسان معماری و فشار رسانه‌ها، برخی مدیران شهری که به دلیل ناهماهنگی بنا طرح قبل را رد کرده بودند، حالا دریافتند که طرح جدید بسیار ناهماهنگ‌تر شده و به نقطه‌ای سیاه در پرونده شهرداری بدل شده است. این پروژه حالا با اعتراض اعضای شورای شهر، و الزام مجریان به ارایه طرح اصلاحی جدید، از ابتدای سال جاری همچنان متوقف است؛ و پیمانکاران این پروژه همچنان منتظر دریافت طرح اصلاحی برای تغییرات معماری این مسجد هستند. جالب آنجاست که اعضای شورای شهر نیز صرفا فقدان گنبد و مناره برای مسجد را معضل می‌دانند و می‌گویند «مسجد بدون گنبد و مناره معنا ندارد». که این نیز فروکاست مسجد است به گنبد و مناره. خروجی این نگاه نیز مسجد را به فرمی عجیب و غریب‌تر بدل خواهد کرد و به اصطلاح عوام «شترگاوپلنگ» خواهد بود که شایسته شأن مسجد و خانه‌ی خدا نخواهد بود، چه برسد به آنکه مسجدی شاخص و الگو در قلب محور فرهنگی ام‌القرای جهان اسلام باشد.

در زیر به مقایسه و نقد معماری دو طرح اولیه و ثانویه (اجرا شده) این مسجد پرداخته می‌شود.


تشریح طرح اولیه مسجد ولیعصر


از آنجا که در دو محور مهم شمالی- جنوبی تهران، یعنی خیابان ولیعصر(عج)، از میدان تجریش، تا میدان راه آهن و محور شرقی – غربی تهران، یعنی خیابان انقلاب، از میدان امام حسین(ع) تا میدان انقلاب، هیچگونه نماد مذهبی شاخص در شأن پایتخت جمهوری اسلامی ایران وجود نداشت و از سویی دیگر شهرداری در آن زمان مایل بود در غرب تهران و نزدیک نهاد ریاست جمهوری، مسجد و مجموعه فرهنگی در مقیاس یک مسجد جامع، برای برگزاری مراسم ملی داشته باشد، بنابراین مقیاس این مجموعه، در حد یک مسجد جامع و مجموعه فرهنگی مرکز شهری، تعیین و مصوب شد.



با توجه به برنامه مصوب و مكان‌يابي موجود به تشریح نقشه‌های ارائه شده‌ طرح اولیه پرداخته می‌شود:

1- برای هم‌آهنگی با ساختمان تأتر شهر، ارتفاع ساختمان مسجد تا زیر گنبدخانه آن، با ارتفاع تئاتر شهر مساوی گرفته شد و بدنه آن شبیه تئاتر شهر طراحی شد، تا این دو ساختمان با یکدیگر هم آهنگ و مکمل بوده و در مجموع وحدت داشته باشند.

2- اکثریت قریب به اتفاق ساختمان‌های جنوبی زمین مسجد نیز، دارای هفت طبقه ديوار پشت كرده به ساختمان مسجد بود، بنابراین کم کردن ارتفاع عناصر نمادین مسجد، موجب بی توجهی به شأن اجتماعی مسجد و حفظ حرمت و حریم آن می‌گردید.

3- از آنجا که از منظر اسلامی، مفهوم عبادت و عبادتگاه، مهمترین عنصر در فضای شهری محسوب می‌شود[1]، بنابراین به صورت بدیهی، سردر مسجد، مناره‌ها وگنبدخانه مسجد، باید در طراز بالاتری از تئاتر شهر قرار می‌گرفت و بدین صورت نیز طراحی ‌شد.

4- برای تداوم و گسترش پارک دانشجو، خیابان عریض ضلع شمالی زمين، در جهت توسعه پارک و فضاي سبز پیش بینی و طراحی شد.

5- حل بخشی از مشکل پارکینگ در منطقه فوق و به پیشنهاد مسئولین شهرداری، سه طبقه پارکینگ در زیرزمین پیش بینی شد.

6- در طبقه همکف، در غرب زمین و کنار خیابان ولیعصر(عج)، شبستان آقایان و بانوان در دو طبقه طراحی شد، تا از خیابان مزبور و خیابان انقلاب، ساختمان این مسجد به عنوان یک نماد برجسته و شاخص مذهبی تجلی بیرونی داشته و فضای ذکر معنوی و الهی برای اهالی و رهگذران ایجاد نماید.

7- در قسمت شرق زمین و در کنار خیابان شرقی، مجموعه فرهنگی – خدماتی در چهار طبقه طراحی شد. طبقه همکف به صورت پیلوت با مبلمان آزاد و سیار، جهت برگزاری نمایشگاه های متنوع و در عین حال در مراسم خاص برای گسترش شبستان مسجد در نظر گرفته شد.

8- در طبقه اول کتابخانه، در طبقه دوم کلاسهای آموزشی و در طبقه سوم سالن اجتماعات و مراسم، پیش بینی و طراحی شد.

9- بین شبستان مسجد و مجموعه فرهنگی – خدماتی، حیاط نسبتاً بزرگی پیش بینی شد، این حیاط می‌توانست مزاحمت های همجواری را، میان فضای مسجد وفضاهای فرهنگی – خدماتی به حداقل ممکن برساند و در عین حال ضمن گسترش فضای سبز پارک دانشجو، با ایجاد سر درب ورودی جذاب و با شکوه پیوند مطلوب و مناسبی، بین این مجموعه و پارک فراهم نماید.

10- در طبقه منهای یک در زیر شبستان مسجد، فضای مناسبی برای فعالیتهای بسیج محلی و در زیر مجموعه فرهنگی – خدماتی و حیاط، سالن پذیرائی و آشپزخانه، چند واحد تجاری، وضوء خانه و سرویسهای بهداشتی طراحی شده بود.

11- در جهت سهولت رفت و آمد ماشین ها به پارکینگ و ایجاد واحدهای اداری و تحقیقاتی، مصوب شد یک قطعه خانه دو طبقه متروک، واقع در ضلع جنوبی زمین، که به خیابان جنوبی مجموعه نیز دسترسی داشت، خریداری وبرای ورودی و خروجی طبقات پارکینگ و ورودی قسمت اداری، تحقیقاتی و خدماتی از آن بهره برداری شود. ضمن آنکه ارتباط مضاعف و مناسبی با شبستانهای مسجد و مجموعه فرهنگی – خدماتی و حیاط مسجد نیز برقرار مینمود.

12- برای شبستان‌های مسجد سه ورودی پیش بینی شده بود، یک ورودی شاخص و معظم به سمت خیابان ولیعصر(عج)، یک ورودی عمومی در کنار حیاط مسجد، به سمت پارک و خیابان‌های اطراف و یک ورودی خدماتی در کنار قسمت اداری و سایر خدمات فرهنگی و هنری.

13- عملیات خاکبرداری و اجرائی مسجد، مطابق نقشه‌های ارائه شده، در اکثر قسمت‌ها تا طبقه همکف ادامه یافت، با این تفاوت که به دلیل اهمال شهرداری در خرید زمین جنوبی، بالاجبار قسمت اداری و تحقیقاتی مجموعه حذف و ورودی پارکینگ علی رغم توصیه‌ها و تذکرات مکرر این مشاور به خیابان شرقی منتقل شد.

در این مرحله و پس از تغییر شهردار تهران، کارفرما برای تسویه حساب به مشاور ابلاغ نمود، که عبدالحمید نقره‌کار و همکارانش نظارت ساختمان را بعهده بگیرد، اما در همان اثنا، به صورت نسبتاً محرمانه و بدون دعوت از نقره‌کار و همکارانش برای تشریح ایده‌ها و دفاع از اصول طراحی‌های انجام شده، غیاباً طراحی انجام شده و کار نیمه‌کاره، محکوم گردیده و کار به مشاور دیگری (حرکت سیال فرم) که فاقد هرگونه سابقه در طراحی مراکز مذهبی است سپرده شد.

طرح دوم:



ارزيابي اصول ارائه شده در طرح جدید مسجد ولیعصر(عج):

طرح جدید بر‌اساس پیش‌فرض‌ها و مبانی غربی و غیر‌اسلامی، پیش‌بینی و متأسفانه تبدیل به فرآیندی غیر‌قابل قبول و مغایر بدیهیات اولیه طراحی مسجد و اصول نظری و احکام عملی آن طراحی و اجراء شده است که به چند نکته آن اشاره می‌نمائیم.

ابتداء فرض شده است که ساختمان تئاتر شهر یک اثر تاریخی و میراث فرهنگی است و باید شأن تاریخی و فرهنگی آن حفظ و تا فاصله‌ای دور حریم آن حفظ شود.

اولاً تئاتر شهر، یک اثر تاریخی نیست و در سال 1346 یعنی فقط یازده سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و توسط علی سردارافخمی طراحی و با حمایت فرح پهلوی ساخته شده است و با چنین سابقه زمانی، یک ساختمان، اثر تاریخی محسوب نمی‌شود و نمی‌تواند در فهرست بناهای تاریخی بگنجد. این ساختمان صرفا یک بنای معاصر است.

دوم، این ساختمان اگر چه زیبایی و کاربری قابل احترام و فرم دلنشینی دارد، اما یک میراث فرهنگی نیست، زیرا این ساختمان از نظر سبک، متعلق به دوران فرانوگرائی غربی است و از الگوی معابد یونانی و رومی تقلید نموده است و هیچ شباهتی با آثار ساخته شده در تمدن ایرانی، چه قبل از اسلام و چه بعدا ز آن ندارد.


قوس‌های متقاطع و خارجی بنای تئاتر شهر، عناصری کاذب هستند، که در زیر سقف کنسول شده آن به سمت بیرون خم شده و نصب گردیده‌اند، تکرار چرخش این قوس‌ها، ساختمان را کاملاً برونگرا و تندیس‌گونه نموده است.

در معماری ایرانی دوران اسلامی، ساختمان‌ها کاملاً درون‌گرا هستند و صورت بیرونی بنا، لباسی است بر تن فضاهای داخلی ساختمان، یعنی به انسان و محل حضور و بهره‌برداری انسانها اصالت داده می‌شود نه به کالبد بنا و نمای ساختمان به صورت خود بنیاد؛ لذا برونگرائی در ساختمان‌سازی، نوعی صورت‌پرستی و بت‌سازی تلقی می‌شود.

در این نوع از الگوهای غربی، به ورودی انسان‌ها، توجه خاصی نمیشود و عملاً انسانها را در مقابل ساختمان منفعل و تماشاچی می‌نماید. در سنت اسلامی و در مجموعه بیت ا... الحرام، دو نماد معمارانه مثبت و منفی ارائه شده است، نماد مثبت خانه کعبه است که دارای حجمی منظم، وحدت بخش، درونگرا، سکون آفرین و مناسب حضور انسان در فضائی آرامش بخش، تفکر برانگیز، تمرکز آفرین، برای حضور قلب و عبادت است.

در نقطه مقابل، نمادهای منفی یعنی بت‌واره‌های سه‌گانه هستند (جمرات)، که احجامی توپر، برونگرا، متکثر و مجسمه گونه می‌باشند، در این نوع ساختمان، اصالت به کالبد بنا داده شده و ساختمان به جای وسیله خود هدف می‌شود به همین دلیل آنرا نماد تجلی شیطان بر حضرت ابراهیم(ع) قرار داده اند، زیرا شیطان آنچه را که مادی و زمینی است تزئین می‌کند و انسانها را فریب می‌دهد[2]، به همین دلیل در مراسم حج تمتع، حاجیان از وقوفگاه مشعر (محل شعور و بصیرت)، باید سنگ‌هائی بردارند و بر نمادهای فریبنده‌ای، که مزاحم تکامل انسان و انجام فرائض الهی هستند، پرتاب نمایند. در این سنت الهی، برخلاف رويكردي در معماري غربي (يعني فرماليسم) خود معمار بت و معماری بت‌سازی تلقی نمی‌شود، بلکه معمار و معماری هر دو وسایلي در جهت تأمین نیازهای مادی و بستر‌ساز نیازهای روحی انسانها می‌شوند.

سوم،‌ در معماری ایران دوران اسلامی، مهمترین عنصر خارجی بنا، درب ورودی آن است، که همچون طاق نصرتی سر برآورده و پر گشوده، نهایت تواضع و مهمان‌پذیری را برای ورود انسانها به داخل بنا، به نمایش میگذارند، اصالت را به انسانهای مخاطب و به فضای درونی ساختمان میدهند که محل بهره‌وری مخاطبین اصلی بنا است.

چهارم، در سنت و تمدن غربی است که ساختمان‌های مذهبی، اعم از معابد و کلیساها، کالبد خود را از بافت اطراف جدا نموده و با اشکالی که در یک محور و یا دو محور، قرینه می‌باشند، مانند مجسمه‌هائی، خود را به نمایش می‌گذارند.

با این پیش فرضِ غرب‌گرایانه است که طراح جديد مسجد تصور مي‌نمايد باید اطراف ساختمان تئاتر شهر را (که در دوران مدرن جای عبادتگاه را اشغال نموده است) پاک‌سازی نمود، و با اين پيش فرض مقلدانه، سر ساختمان مسجد را قطع مي‌نمايد و مي‌گويد كات! (cut)، تا این ساختمان مانند مجسمه‌ای خود بنیاد و بت‌واره، مورد نگاه از بیرون قرار گیرد و تماشاچیان را مسحور خود کند.


بخش قطع شده مسجد و نمایان شدن تئاتر شهر و فرود مسجد در مقابل آن مشخص است

اما در سنت و تمدن دوران اسلامی، ساختمان‌های اجتماعی و مذهبی، خود را از بافت اطراف جدا نمی کنند و با کمترین مزاحمت های همجواری، (به دلیل داشتن فضاهای باز داخلی)، هم آهنگ با هم بوده و مکمل یکدیگر می‌شوند. شاعر معاصر، سهراب سپهری به جذابیت این موضوع اشاره می‌کند- با مضمون بازارهای گرم مسلمان- این گرما، جذابیت و گیرائی به دلیل هم آهنگی و ترکیبِ با شکوه ساختمانهای اجتماعی، در کنار یکدیگر و مکمل یکدیگر است.

بنابراین، پیش فرض مطرح شده در مورد حذف سر و آستانه طرح قبلی (گنبد، منارها و سردرب ها) و سربه خاک سپردن آن در طرح جدید، پیش فرض غرب گرایانه، صورت پرستانه و با نگرش بت گونه به معماری و ساختمان است. این نگرش قطعاً مغایر دیدگاه اسلامی است، که همه چیز را برای تکامل انسان می‌خواهد. در این نگرش ساختمان وسیله است و نه هدف، معماری آبادکردن محیط زیست انسانها است، نه بت سازی و جلوه فروشی معمار و معماری.

پنجم، پیش فرض اشتباه دیگر، ایجاد تصور مغالطه‌انگیزی است درباره مرتفع دانستن ارتفاع طرح قبلی مسجد. در طرح اولیه، همانگونه که اشاره شد، ارتفاع بدنه ساختمان مسجد، هم ارتفاع بدنه خارجی تأتر شهر بوده و از نظر نمای خارجی نیز هم آهنگ با آن می‌باشد، عناصر معدودی از ساختمان، نظیر گنبد اصلی، منارها و سردر مسجد که با فاصله بعیدی از ساختمان تئاتر شهر، می‌باشد به میزان لازم و به عنوان یک نماد شهری و مذهبی، افراشته شده‌اند، تا مبتنی بر سنت اسلامی، عظمت و اولویت فضای عبادی مسجد نسبت به ساختمان‌های هفت طبقه مسکونی در اطراف آن و ساختمان تئاتر، حفظ شود. نه بالعکس ساختمان‌های مسکونی و تأتر نسبت به مسجد اولویت یافته و برجسته‌تر شوند. به اين نكته خداوند در سوره نور آيه 36 اشاره مي‌فرمايند: «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ»، در خانه‌هايي (مساجد و زيارتگاه‌ها) خداوند رخصت داده است كه آنجا رفعت يابد و در آن ذكر نام خدا شود و صبح و شام، تسبيح و تنزيه ذات پاك او كنند.

برخی از اشکالات طرح جدید:

پیش فرض های منحرف و مغالطه آمیز قبلی، باعث شده است، طرح جدید (موجود) دارای اشکالات اساسي، بنیانی و غیر قابل اغماض باشد، که به برخی از بدیهیات آن اشاره می‌گردد:

1- در سنت صنفی و اخلاق حرفه ای، هیچ معماری بدون فرصت دفاع و اطلاع از راهبردهای معمار اولیه، به خود اجازه ورود و دخالت در کار دیگری را نمی‌دهد، متأسفانه در این کار، کارفرما، کارناشناسان کارفرما و معمارجدید، با زیر پا نهادن ارزش‌های اخلاقی و حرفه‌ای، بدون اطلاع معمار اولیه، به صورت محرمانه، کاری مغایر اخلاق حرفه‌ای انجام داده‌اند.

2- در سنت اسلامی، چه از نظر محتوایی و چه از بعد کالبدی، هر کس مجاز به طراحی و ساختمان مسجد نیست، از نظر محتوائی، قرآن و احادیث معتبر به این نکته اشاره می‌نمایند[3] و از نظر کالبدی نیز، ایده‌های فضائی – هندسی – نمادها و آرایه ها و احکام مسجدسازی، دارای اصول و قواعد نظری و عملی است که بدون آشنایی و تجربه قبلی، کسی قادر به طراحی آن به صورت مطلوب نیست[4]. در این مورد، با توجه به سوابق و تجربیات معمار جدید، ارتباط ایشان با مفهوم عبادت اسلامی و تجربه مسجد سازی، در کارنامه نظری و عملی ایشان ملاحظه نمی شود و انتخاب ایشان برای این کار، نه توجیه فرهنگی و منطقی دارد و نه توجیه علمی و تجربی. این اشکال به انتخاب کنندگان این معمار وارد است و نه خود معمار!




3- معمار جدید در تحلیل مقطع شمالی – جنوبی تأتر شهر و طرح قبلی، با پیش فرض غلط بت گونه پنداشتن ساختمان تأتر شهر و حذف هر گونه ساختمان مکمل در اطراف آن، خطی مایل از زمین به سمت بدنه طرح قبلی مسجد می‌کشد و می‌گوید: cut (کات)، یعنی هر عنصری که بالای این خط است، باید بریده شود، (با این پیش فرض سر و دست‌های برافراشته مسجد را مانند گیوتین قطع می‌نماید) و سبک کار خود را عجولانه می‌یابد و می‌ گوید «سبک لنداسکیپ»، یعنی همه چیز در امتداد زمین یا زیرزمین باید قرار گیرد. چرا؟ چون ساختمان تئاتر، باید استیلا و سلطه بلامنازع بر همه عناصر اطراف خود داشته باشد، با این پیش فرض غلط، ساختمان جدید مسجد، بر اساس حیثیت و شأن درونی و حقيقي خودش طراحی نمی شود، بلکه مبتنی بر شأن اعتباري، فرضي در کالبد بیرونی تئاتر و به سمت آن، سر خود را بر زمین می‌گذرد و سجده می‌کند و سر ساختمان به زمین می‌چسبد.

در صورتیکه، در هستی شناسی اسلامی و در هنر و معماری آفرینش، اولاً هر ذره، سلول و هر عنصری، ضمن حفظ جایگاه، شأن و هویت مستقل خود، با سایر عناصر، تعامل تکاملی و مکمل برقرار می‌کند و بر این اساس نظامی احسن و پایدار برقرارمی شود و سیر از کثرت به وحدت، از ظاهر به باطن، از زمين به آسمان، از صورت به معنا، از دنیا به آخرت که مهمترین اصل در آفرینش هستی و در فلسفه هنر و معماری و شهرسازی دوران اسلامی است، تحقق می‌یابد.

ضمن آنکه مسجد، محل اقامه نماز است و خدواند خانه خود را، محل قیام انسان‌ها (جعل‌الله الكعبه قياماً للناس) قرار داده است و در سنت اصیل و ارزشمند ما، همه ساختمانها از زمین قیام نموده اند و در آسمان شکفته می‌شوند، به خصوص ساختمانهای مذهبی و زیارتی. مانند پیکر خود انسان، که کف پای او بر زمین قرار می‌گیرد، بدن از زمین قیام می‌کند و سر انسان در آسمان، شکوفا می‌شود.

4- طراحی مسجد جدید، در مجموع دارای هندسه‌ای سیال و موجی است، هندسه‌هاي سيال و موجي تقليدي است از هندسه‌هاي موجود در دامنه تپه‌ها، چراگاه‌ها و جنگل‌ها. این نوع هندسه، که فاقد محور و مرکز و سکون می‌باشد، مناسب ترین هندسه برای حواس پنج گانه و ادراکات حسی – غریزی و حیوانی انسانها و مناسب سیر در آفاق و عملکردهای مادی مانند راه‌هاي عبوري و پارك‌ها در فضاي شهري است. در نقطه مقابل هندسه های درونگرا، نظير خانه كعبه، كه قبله‌گاه مسلمين و سلول بنيادي در طراحي مساجد است دارای محور و مرکز، آنهم با مرکزیت خالی (نقطه پایه پرگار) مي‌باشد، اين مركز با حضور انسان و عملکرد اختیاری و آگاهانه او در فضای معماری، معنای اصیل خود را باز می‌یابد، اين نوع هندسه مناسب ترین ايده‌هاي فضايي هندسي، برای عملكرد دعا و نیایش، تفکر، حضور قلب و سیر در انفس انسان‌ها يعني عملكرد اصلي شبستان‌هاي مساجد( اقامه نماز و شنيدن سخنراني ) است.


پویایی فیزیکی و هندسی، مناسب سیر در عالم ماده و غرايز حيواني است، پویایی معنوی و روحانی انسان، با سکون و سکوت فیزیکی و هندسی آغاز می‌شود كه به مفهوم (فنای در بقا) در ادبيات عرفاني و مذهبي ما مطرح مي‌شود، این نوع هندسه، مقدمه تفکر، حضور قلب و نیایش است. در سنت اصیل معماری و شهرسازی دوران اسلامی، فقط راه ها و فضاهای عبوری دارای هندسه‌ای سیال، مواج و سیر در آفاقی هستند. سایر عملکردها و به طور خاص فضاهای مذهبی و فرهنگی نظير شبستان‌هاي مساجد، کاملاً درونگرا، دارای محورهای متقارن و تمرکز آفرین می‌باشند. به کار بردن هندسه سیال و سرگردان، آن‌هم در شبستان مسجد، یعنی حیوان پنداشتن انسان و طراحی چراگاه به جای نیایشگاه.

پيامبر اكرم(ص) مي‌فرمايند: مهم‌ترين اصل حاكم بر هنر معماريِ آفرينش را اصل عدالت، يعني قرار دادن هر چيز در جاي مناسب خود، مطرح مي‌نمايد[5]. يعني در معماريِ آفرينش، زمين هندسه مناسب خود و گياهان، حيوانات و پيكر انسان‌ها نيز، هندسه مناسب، عالمانه و با معناي خود را دارند؛ صورت‌ها و ظاهر عناصر طبيعي، پوچ، بي هدف و غايت نيستند، ظاهرها تجلي و نشانه باطن‌ها هستند.

5- طراحی یک ورودی حلزونی، سربسته، تاریک، خود پنهان، شبیه لانه‌ی حیوانات موذی و مضر برای یک مسجد، واقعاً از عمق بی خبری، از خود بیگانگی و بازیگری (کار لهو) و پوچی (کار لغو) آن حکایت می‌کند.


در سنت معماری و شهرسازی اصیل دوران اسلامی، برجسته‌ترین و شاخص‌ترین نمای خارجی مسجد، ورودی‌های آنها است، زیرا ساختمان برای ورود انسان است و باید جذاب، باشکوه و میهمان پذیر باشد، در معماری دوران اسلامی، ورودیهای مساجد، مانند طاق نصرتی از، نمازگزاران استقبال می‌کنند و با حفظ حریم خود از فضای بیرون، با وضوح، استحکام، آرامش وامنیت، مؤمنین را به فضاهای داخلی دعوت می‌نمایند (نمونه‌ای از این نوع ورودی در تصویر شماره 10 قابل مشاهده می باشد).

6- با بررسی آنچه از نمای بیرونی ساختمان و نقشه‌های موجود، دریافت می‌شود، کوچکترین نمادی، آرایه‌ای، عنصری که مشخص نماید این کالبد به چه منظوری ساخته شده است، قابل مشاهده نیست. گوئی در شهر انسان‌های گنگ، بی‌خبر، بی‌معنا و هدف، بدون جهت و غایت، در عالمی بی‌جهت پرسه می‌زنی. انحنائی که در سقف، جای گنبد نشسته است، به جای عمامه مسلمانان كه سر انسان را برجسته و شاخص مي‌نمايد، شبیه کلاه بسیار کوچکی است، که یهودیان در پشت سرهای خود سنجاق می‌کنند.

در معماری اصیل دوران اسلامی، کالبد خارجی هر ساختمان، تجلی عملکرد انسانی و درونی آن است، شهر گفتمان و تعاملی صادقانه، صمیمانه، روشن، با معنا و شعور با انسانها برقرار می‌کند، ساختمانها، نقاب بر چهره ندارند، مجموع ساختمان‌های یک شهر، همچون هنر و معماری آفرینش، همه عناصر آن آیه و نشانه هویت درونی خود و هویت نظام احسن، تکاملی، وحدت بخش و غایت مدار هستند. معماری و شهرسازی دوران اسلامی مانند معماری آفرینش نه تنها نیازهای مادی (حسی – غریزی) انسانها را تأمین می‌نماید، بلکه رشد معنوی و روحی انسانها را نیز، با هنر معناگرای خود، بسترسازی می‌کند. به طور مثال گنبد نمادوحدت، درونگرايي، سير در انفس و خودسازي در مفهوم عبادت اسلامي است و منارهاي سر برآورده، با هندسه دايره خود، نماد برونگرايي، دعوت از همه مخاطبين و نماد جامعه سازي در مفهوم عبادت از منظر اسلامي است.

7- پیکر خارجی بنا، سنگین، بسته، خاموش، غریب و شبیه نهنگ به گل نشسته و فاقد حیات است، این ساختمان بر خلاف سنت معماری و شهرسازی دوران اسلامی، نه تنها هیچگونه تعامل هم‌افزا و مکمل با ساختمان تئاتر شهر و سایر ساختمانها و به خصوص محیط طبیعی و سرسبز پارك ایجاد نمی‌نماید، بلکه عنصری اضافی، مزاحم، بیگانه و متروک به نظر می‌رسد که باید آنرا حذف نمود ( نکته اینکه طرح قبلي براي هماهنگي بيشتر با تئاتر شهر و پارك دانشجو، براندازي شد).

مساجد در فرهنگ و تمدن اسلامي، خانه های خدا و خانه های قیام معنوی و روحانی انسانها هستند و باید تجلی گاه اسماء و صفات جمال و جلال الهی باشند. مساجد دوران اسلامی، همچون قلبی طپنده، مادری مهربان، پدری با عظمت، همه اجزاء و عناصر معماری شهر را در آغوش می‌گیرند و پناهگاه جذاب و امن انسانها می‌شوند. نه عنصری مطرود، سربسته، خودکامه و جسدي در خود غرق شده.

8- آنچه از نقشه‌های موجود و قابل دسترس می‌توان دریافت، نشان می‌دهد که طرح ارائه شده فاقد بهره‌برداری از تجربیات عظیم معماری دوران اسلامي ایران است. معماري سنتي ما، هماهنگ با شرایط محیطی و اقلیمی است، در حالي‌كه طرح جديد فاقد پیش‌بینی تهویه‌های مطبوع و طبیعی (شمالی–جنوبی) و از کف به سقف و فاقد بهره‌برداری کافی از نور طبیعی و مناسب است، در مجموع فضاهای عملکردی و نیز سازه بنا، با حجم و کالبد بنا هم‌آهنگ و هم‌آوا نیستند و بر یکدیگر تحمیل شده‌اند و نیازها و عملکردهای متنوع و ضروری یک مسجدِ مرکز شهری، تأمین نشده است؛ ساختمانی است بسیار پرهزینه در ایجاد و نگهداری و بهره‌برداری، از نظر دستاوردهای جديد جهاني در علوم تجربی و مهندسی ساختمان در زمان معاصر، يعني معیارهای مهندسی ارزش و معماری پایدار، اين ساختمان کاملاً غیرعلمی، غیرمهندسی، بسیار پرهزینه و فاقد ارزش‌های پایدار در معماري و در ارتباط با محيط شهري و محيط زيست است.

دلايل ایجاد این نوع ضایعه‌های تأسف‌بار در بعضی از ساختمان‌های ملی و دولتی:

1 – تغییر غیرعلمی و غيرمنطقي امور با تغییر مدیران:

رقابت غیراخلاقی مدیران و مسؤولین اداری، اجرایی دولتی با برنامه و کار‌های مدیران قبلی، بدون رعایت مصالح اجتماعی و بیت‌المال و بدون رعایت حقوق مادی و معنوی مهندسان مشاور و بر خورد با آنها از مواضع غیر علمی و غیرحقوقی و قدرتمندانه، باعث تصمیمات زیانبار و تلف‌کردن نیروها و امکانات شده و می‌شود.

2- تقلید برخي از كارگزاران آموزشی و پژوهشی از فرهنگ و تمدن انحرافی غرب:

آنچنانکه طراح جدید مسجد می گوید، یکی از اساتید دانشگاه و مسؤولین با سابقه میراث فرهنگی، به مدت 7 ماه به ایشان مشورت داده و در نهایت کار ایشان را تأیید نموده است. به نظر میرسد مشکل اساسی ازفضاهای آموزشی و پژوهشی آغاز می‌شود، رویکرد ترجمه‌ای، خودباختگي و تقلید از فرهنگ غربی در روش‌ها و محتواهای درسی مشکل اصلی است.

با کمال تأسف باید گفت بعضی از اعضای هیأت علمی دانشگاه‌ها دچار جهل مرکب شده‌اند، نه فرهنگ معاصر غرب و رویکردهاي انحرافی آن را درست می‌شناسند و نه فرهنگ عمیق اسلامی را (و نه می‌دانند که نمی‌دانند). بحث تحول و ارتقاء علوم انسانی مطرح شده از طرف مقام معظم رهبری را، به خصوص در مباحث میان دانشی نظیر رشته‌های هنری، معماری و شهر سازي، باید بسیار جدی گرفت و با اصلاح سرفصل دروس، ایجاد منابع و محتواهای درسی، مبتنی بر فرهنگ اصیل اسلامی و برگزاری کارگاه‌های دانش‌افزایی، رویکرد ترجمه و تقلید از فرهنگ و تمدن انحرافی غرب را به صورت بنیادی از مراکز آموزشی و پژوهشی، دگر‌گون كرد. فاجعه از اینجا آغاز می‌شود که مسؤولین مربوطه، دو واحد درسی" حکمت هنر اسلامی " را كه مي‌توانست مبناي تحول ساير دروس باشد، از درس اصلی به درس اختیاری تبدیل نموده‌اند و عملاً باعث حذف اين درس بنيادي و نظري شده‌اند و در بعد عملی نيز اکثر دانشکده ها، حتی طراحی یک مسجد یا فضای مذهبی زیارتی را به دانشجویان ارائه نمی‌نمایند. بايد حكمت نظري و حكمت عملي اسلام را در محتواي دروس و روش‌هاي طراحي جاري ساخت و بر اساس آن‌ها فرايندهاي معماري و شهرسازي را ارزيابي نمود.

2- سپردن مدیریت‌ها به افراد غیر‌متخصص و غیر‌متعهد.

شهرداری تهران، برای توسعه و اجرای ساختمان‌های فر‌هنگی و هنری، شرکتی را ایجاد نموده که معلوم نیست خصوصی است یا دولتی، در این نوع شرکتها معلوم نیست بر اساس چه ضابطه و قانونی افراد انتخاب میشوند و حقوق و مزایا می‌گیرند، کارها براساس چه معیاری به كدام مهندسان مشاور و پیمانکاران سپرده می‌شود...؛ بدیهی است در چنین فضایی، احتمال هر نوع سوء استفاده و سوء مدیریت و ضرر و زیان به بیت المال، قابل پیش بینی است.

ضمن آنکه تنها تخصص مدیر آن مجموعه صرفا در تجربه سفرهای خارجی خلاصه می‌شود. بیان واقعیت فوق، پیش بینی هر نوع فاجعه مادی و معنوی را در اقدامات و ساختمانهای انجام شده محتمل می نماید. در حالیکه از ابتدای انقلاب تا امروز همه مسئولین نظام، رعایت دو بعد تفکیک ناپذیر تخصص و تعهد را در انتخاب مدیران اکیداً توصیه نموده اند. در حال حاضر متأسفانه اکثر مدیران دولتی و ملی، که در حوزهای معماری وشهرسازی كشور فعالیت می‌نمایند، نه تخصص معماری دارند و نه تخصص شهر سازی؛ بايد شعار شايسته سالاري مبتني بر تعهد و تخصص را در سطح كشور، به صورت جديدي تحقق‌پذير نمود.

4- لزوم نظارت جدی، نهادهای مسؤل بر طرح‌ها و اجرای آن‌ها:

نهاد‌های مسؤول در حوزه های مختلف و از جمله ساختمان‌های مذهبی نظیر سازمان رسیدگی به امور مساجد سازمان اوقاف، وزارت راه و شهرسازي، شورايعالي معماري و شهرسازي و سازمان نظام مهندسی کشور، باید از طریق قوانین و سازماندهی مناسب در انتخاب مشاورین، تأیید نقشه‌ها و نظارت بر اجرای صحیح آن حضور جدی‌تر و مؤثرتری داشته باشند.

با توجه به شرایط موجود آموزشی در دانشگاه‌ها و تهاجم بی‌امان رسانه‌ای و تبلیغاتی فرهنگ غربی (بخصوص برای دانشجویان) لازم است نظام مهندسی همانگونه که ابعاد علمی فارغ التحصیلان را مورد آزمون قرار می دهد، ابعاد فرهنگی و هنری آنها را نیز (بخصوص در مورد ساختمان‌هاي مذهبي) موردآزمون تخصصی قرار دهد تا در آینده شاهد آثار نابجا و نا‌شايست نباشیم. لازم است تا با اصلاح سرفصل دروس دانشگاهي و تأليف منابع و كتب اصيل اسلامي، از طريق اساتيد ذيصلاح براي فارغ‌التحصيلان و مهندسان مشاور قديم و جديد و كارشناسان و مديران اجرايي نهادهاي مربوطه، كارگاه‌هاي دانش‌افزايي و جلسات مباحثه و آزاد انديشي برقرار نمود.

5- شناخت جايگاه و شأن اعضاء شوراهاي اسلامي شهر و روستا:

جایگاه شوراهای اسلامی شهرو روستا هنوز برای مردم شناخته شده نیست. عناصر اصلی شوراهای شهر یا مستقیماً باید دارای تحصیلاتی در رشته‌های معماری و شهرسازی باشند و یا به نحو غیر مستقیم، از طریق رشته‌های دیگر با مباحث معماری، شهرسازی، عمران، مدیریت شهری، محیط زیست و مباحث فرهنگی - اجتماعی در شهراسلامی، آشنایی کامل داشته باشند و در عین حال در عمل نیز با تقوی و متعهد باشند تا در انتخاب شهرداران (به دور از جریان‌های سیاسی و منافع شخصی) کسی را انتخاب کنند که مظهر تخصص در حوزه معماری و شهر سازی بوده و در عمل متعهد به ارزشهای اخلاقی، علمی، حقوقی و فرهنگی باشد و صرفاً رویکرد اقتصادی و یا تبلیغاتی نداشته باشد.

6- متأسفانه بسياري از مديران و تصميم‌گيران ما، تفاوت گرايش معماري و شهرسازي را با گرايش‌هاي مهندسي نظير عمران، مكانيك، برق و غيره نمي‌دانند. معماران و شهرسازان به كل رشته معماري و شهرسازي، و جهت و غايت انساني آن توجه دارند و به همين دليل بايد احاطه كلي و نقش مديريت به مجموعه تخصص‌هاي جزئي نظير عمران و مكانيك و برق و غيره، كه هر كدام جزئي از رشته‌هاي فوق را سامان مي‌دهند داشته باشند، به همين دليل واژه‌ معماري در زبان انگليسي (architect) به مفهوم رئيس سازنده‌ها است. متأسفانه در كشور ما اغلب مديران مربوط به معماري و شهرسازي، فارغ‌التحصيل رشته‌هاي عمران و مكانيك و برق هستند.


نمایی از ورودی طراحی شده و در حال ساخت برای مسجد ولیعصر

7- لزوم رابطه متقابل، عالمانه و متعهدانه دانشگاه‌ها با مراکز قانونگذاری، برنامه ریزی و اجرایی:

متأسفانه اکثر رساله‌های دانشجویان تحصیلات تکمیلی و طرح‌های تحقیقاتی ملی و دولتی و مقالات به اصطلاح علمی پژوهشی، از بعد مسأله محور بودن، ضرورت و اولویت موضوع، روش تحقیق در مباحث میان دانشی (‌نظیر معماری و شهر سازی‌)، با نیازهای واقعی کشور و رویکرد فرهنگ و تمدن عمیق و اسلامی ما همراهی و هماهنگی ندارد.

رابطه نهادهای دانشگاهی با مراکز قانون‌سازی، برنامه‌ریزی و اجرایی، نهادینه و ساماندهی شده نیست. اشکال از دو طرف است، هم آموزش و پژوهش دانشگاه‌ها، اغلب کاربردی و در خدمت نیازهای کشور نیست و هم مراکز برنامه‌ریزی اجرایی، اهمیت لازم را به کار علمی تحقیقاتی نمی‌دهند.

باید رابطه‌ای مستحکم و منسجم بین دانشگاه‌ها ،اساتید متخصص و متعهد و ذیصلاح و مراکز قانون‌گزاری، برنامه‌ریزی و اجرایی برقرار شود تا فرهنگ و تمدنی در شأن اسلام و ایران را تحقق‌پذیر نماییم.


8- تشبه به کفار، یعنی تقلید از آثار بیگانه و مغاير ارزش‌های الهی و اسلامی،

تشبه به کفار، که در دین ما حرام است و باید از تقلید سبک‌های منحرف غربی، جداً اجتناب نمود. از آنجا که هستی‌شناسی معاصر غرب با محروم نمودن خود از كلام الهي و معصومين(س)، شناختي مادی و حسی- غریزی به انسان دارد و با غفلت از فطرت روحي، الهي و بالقوه او، انسان را در جبر غرایز حیوانی خود تعریف میکند، بنابراین از منظر معرفت‌شناسی و انسان‌شناسي دچار شکاکیت و نسبی‌گرایی شده است يعني در حوزه زیبایی شناسی و فلسفه هنر، دچار بی‌معیاری، نسبی‌گرايي و متغير و ناپایدار دانستن ارزش‌ها، اصالت‌ها و معیارهای حسن‌شناسی شده است. با اصالت بخشيدن به بعد بالفعل و حيواني انسان‌ها، عملاً فلسفه هنر و سبك‌هاي هنــري آن‌ها به همین دلیل آثار هنــری، تجلی صفـات حیوانی انسان، نظير (غضب و شهوت) و حداکثر كارهاي بيهوده (لغو) و بازی و بازیگوشی با فرم‌ها و اشکال(لهو و لعب) شده است، اين رويكرد ضد تكاملي موجب ايجاد سبك‌هايي پوچ‌گرا (نيهيليستي)، هرج و مرج طلب (آنارشيستي) و زشت‌گرا (اگيلينیسم) و ظاهر پرستي (فورماليستي )، در آثار هنری و معماری و شهرسازی شده است.

اين حديث امام علي(ع) را بايد به عنوان سلوك معماری، همواره در نظر داشت كه مي‌فرمايند: «مردم سه دسته‌اند، دانشمند الهى، و آموزنده‌اى بر راه رستگارى، و پشه‌هاى دست خوش، باد و طوفان و هميشه سرگردان، كه به دنبال هر سر و صدايى مى‌روند. و با وزش هر بادى حركت مى‌كنند؛ نه از روشنايى دانش نور گرفتند، و نه به پناهگاه استوارى پناه گرفتند»[6].


[1]. وماخَلَقْتُ الْجِنَّ وَالْإِنسَ إِلَّا لِيَعْبُدُونِ (ما جن و انس را خلق نکرده ایم، مگر برای عبادت) (سوره: الذاريات، آيه:56)[1]

[2]. ربّ بِمَآ أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ، إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِينَ. «پروردگارا به آنچه مرا گمراه نمودي، آنچه را كه زميني است تزئين مي‌كنم و همه را گمراه مي‌كنم، مگر بندگان مخلص تو را»(سوره: الحجر، آيه: 39)[2]

[3]. إِنَّمَا يَعْمُرُ مَسَاجِدَ اللّهِ مَنْ آمَنَ بِاللّهِ وَالْيَوْمِ الآخِرِ، « مساجد خدا را تنها كساني آباد مي‌كنند (مي‌توانند آباد كنند) كه ايمان به خدا و روز باز پسين داشته باشند». (سوره: التوبه، آيه: 18) [3]

[4]. پيامبر اكرم(ص) مي‌فرمايند: « اَلْعِلمُ إمامُ الْعَمَلِ وَالْعَمَلُ تابِعُهُ يُلهَمُ بِهِ السُّعَداءُ وَ يُحْرَمُهُ الأْشقياءُ» دانش پيشواى عمل و عمل پيرو آن است. به خوشبختان دانش الهام مى‏شود و بدبختان از آن محرومند. (الأمالى، طوسى، ص 488)[4]

[5]. پيامبر صلى ‏الله ‏عليه‏ و ‏آله : بِالْعَدْلِ قامَتِ السَّماواتُ وَ الاَْرْضُ. «آسمان‏ها و زمين، با عدالت، پا برجا مى‏مانند». عوالى اللآلى، ج ۴، ص ۱۰۳

.[6] امام علی علیه السّلام فرمودند: «اَلنّاسُ ثَلاثَةٌ: فَعالِمٌ رَبّاني وَ مُتَعَلِّمٌ عَلي سَبيلِ نَجاةٍ وَ هَمَجٌ رَعاعٌ اَتْباعُ كُلِّ ناعِقٍ يَميلونَ مَعَ كُلِّ ريحٍ لَمْ يَسْتَضيئوا بِنورِ الْعِلْمِ وَ لَمْ يَلْجَؤُوا اِلي رُكْنٍ وَثيقٍ». نهج البلاغه، قصار 147.


اسماعیل ارجمندی