کد خبر 403314
تاریخ انتشار: ۱۹ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۶:۵۰

شخصى در خواب شیطان را دید که تعداد زیادى افسار همراه خودش دارد ولى این افسارها مختلف است؛ بعضى از افسارها خیلى شل است، بعضى چرمى است و بعضى به صورت زنجیر. در میان اینها یک زنجیر خیلى کلفت و قوى‏ بود که خیلى‏ جالب بود.

به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ شیخ مرتضی انصاری چون آفتابی درخشان در آسمان فقاهت طلوع کرد و کثیری از دانشوران و عالمان از پرتو انوارش کسب فیض کردند و با مطالعه آثارش مدارج فضل و کمال را طی نمودند.



نسب شیخ مرتضی انصاری به جابر بن عبداللّه انصاری، از صحابه بزرگوار رسول خدا (ص) می‌رسد. ایشان در دزفول متولد شـده و تـا ۲۰ سـالگی نزد پدر خود تحصیل کرده، و آنگاه همراه پدر به عتبات رفته است و علمای وقت که نبوغ خارق العاده او را مشاهده کردند، از پدر خواستند که او را برنگرداند. او در عراق چهار سال تـوقـف کرد و از محضر اساتید بزرگ استفاده کرد آنگاه در اثر یک سلسله حوادث ناگوار، به وطن خـویش بازگشت. شیخ بعد از دو سال، بار دیگر به عراق رفت و دو سال تحصیل کرد و به ایران مراجعت نمود و تصمیم گرفت از محضر علمای بلاد ایران استفاده کند؛ لذا عازم زیارت مشهد شد و در کاشان با حاج ملا احمد نراقی، صاحب مستند الشیعه، و صاحب معراج السعادة، فـرزنـد ملا مهدی نراقی ملاقات کرد و آنگاه به مشهد رفت و پنج ماه تـوقـف نـمـود.



شـیـخ انـصـاری سـفـری بـه اصفهان و سفری به بروجرد رفته و در همه سفرها، هـدفـش مـلاقات اساتید و استفاده از محضر آنان بوده است. در حدود سالهای ۱۳۵۲ و ۱۳۵۳ برای آخـرین بار به عتبات رفت و به کار تدریس پرداخت. بعد از صاحب جواهر مرجعیت عامه یافت.

در مقام تحقیق و بررسی مشکلات فقه و اصول، شیخ مرتضی انصاری نه تنها از اقران خویش برتر بود، بلکه در تاریخ نظیرش کمتر دیده می شود. استادانش به تکریم و تجلیل از وی پرداخته و صاحب جواهر، اندیشه ها و تفکرات این شاگرد خود را به نحو تحسین برانگیزی قدر می نهاد.(1)

او طلایه دار دوره ژرف اندیشی در مسایل اجتهادی است که با اسلوب نوین و آرای عمیق خود، روح تازه ای در کالبد اجتهاد دمید و به بحثهای مزبور رونق و جلوه خاصی بخشید.(2) او از مجتهدان بنام شیعه است که از اواسط قرن سیزدهم به تدریس پرداخت و در سال 1266ق مرجع مطلق شیعه شد.(3)

شیخ انصاری را خاتم فقیهان و مجتهدان لقب داده اند. دو کتاب معروف «رسائل» و «مکاسب» او کتاب درسی طلاب حوزه علمیه است که از سوی علمای بعد از او، بر آنها حواشی متعدد نوشته اند.(4)

شهید آیت اللّه مرتضی مطهری می نویسد «... او [شیخ انصاری] از کسانی است که در دقت و عمق نظر بسیار کم نظیر است. علم اصول و بالتبع فقه را وارد مرحله جدیدی کرد. او در فقه و اصول ابتکاراتی دارد که بی سابقه است ...».(5)

دستخط مبارک شیخ انصاری، مشتمل بر اجازه اجتهاد و روایـتی که به آیة اللّه میرزا داوود، نجل حاج میرزا اسداللّه بروجردی داده اند و او را با القاب و عناوین فضل و کمال تعریف و توصیف نموده اند. (6)

*زندگینامه
نـام او شـیـخ مـرتضی فرزند محمد امین بن شمس الدین بن احمد بن نورالدین بن محمد صادق شوشتری دزفولی، یکی از نامورترین و پرآوازه ترین فقها و مراجع عالیقدر تقلید در عصرهای اخیر، و یکی از محقق ترین چهره های علمی و فقهی قرون متاخر به شمار می آید.

نـام پـرشـکـوه شـیـخ مـرتـضی انصاری، توام با نبوغ و ابتکار و تحول و دقت می باشد. او آغازگر و پـایـه گـذار اصـول نـویـنی در فقه و اصول جعفری است که در قرنهای اخیر به حق او را شایسته دریـافـت لقب خاتم الفقها و المجتهدین نموده است هر چند او در زندگی و حیات مادی و معنوی خویش پیراسته و منزه از هر نوع تظاهر و تفاخر بوده است و در تلاشهای علمی خود جز خدا و رضـایـت او و جـز پیشبرد احکام الهی، فکر و اندیشه دیگری نداشته است و به تعبیر شاگرد نـامـدارش، مـرحـوم آیة اللّه حاج میرزا حبیب اللّه رشتی، او تالی تلو مقام عصمت در علوم و اصول بود. (7)

نام مرحوم شیخ مرتضی با دو کتاب بسیار ارزنده: فرائد الاصول و المکاسب در اصول و فقه هـمـراه اسـت و بـا این دو اثر جاودان، نام خود را در پهنه معارف اصیل اسلام جاودانه کرده است، کـتـابـهایی که هم اکنون در دنیای دانش و معارف اسلامی اعتبار جهانی دارد و حوزه های علمیه چـنـدیـن سـال بـا درس و بـحث و تحقیق روی آن دو کتاب سرمایه گذاری نموده و وقت صرف می کنند.

*ولادت
او در هـیـجدهمین روز ماه ذیحجه به سال ۱۲۱۴، روز غدیر، روز اکمال دین واتمام نعمت در شهر قهرمان پرور دزفول از سلاله پاک یکی از اخلاف جابر بن عبداللّه انصاری صحابی نامدار پیامبر عـالیقدر اسلام (ص) پا به عرصه وجود نهاد و به مناسبت تولد در روز ولادت علی (ع)، نام مرتضی انصاری برای او انتخاب گردید.

پدرش شیخ محمد امین از مبلغین و مروجین شریعت مقدسه اسلام و مادرش دختر یکی از علمای محل و بانویی پرهیزکار و باتقوی در عصر خود، هر دو از اخیار و نیکان و صالحان بوده اند.

او در چـنـیـن خـانـواده ای چـشم به جهان گشود و رشد و بالندگی آغاز نمود و از همان دوران کودکی به فراگرفتن قرآن و معارف اسلامی پرداخت و به زودی آثار نبوغ و ذکاوت در او مشاهده گردید؛ پس از خواندن قرآن و ادبیات عرب به خواندن فقه و اصول پرداخت و در این دو رشته، آن چـنان استعداد و شایستگی نشان داد که حیرت همگان را برانگیخت و در عنفوان جوانی به درجه عالیه اجتهاد نائل آمد.

*خواب مادر شیخ انصاری، در شب تولد شیخ مرتضی

مادر شیخ مرتضی زنى متعبد و پارسا بود. او در شب ولادت شیخ در خواب دید که امام صادق علیه‌السلام قرآنى به او هدیه کرد و در تعبیر خواب او گفتند خداوند فرزند سرشناسى به تو خواهد داد.

از مادر شیخ مرتضی انصاری نقل شده که در ایام خردسالى، همواره بعد از وضو گرفتن به او شیر مى‌‏داد و بی وضو، فرزندش را شیر نداد.

*مرجعیت‏ شیخ انصاری
شیخ انصاری در نجف کرسى استادى داشت تا اینکه در سال 1266 هجرى قمرى، از طرف شیخ محمد حسن نجفی، صاحب جواهر به مرجعیت عامه رسید. صاحب جواهر در بستر مرگ دست شیخ را گرفت و گفت: این مرد بعد از من مرجع شما خواهد بود.

*ماجرای جالب پرهیز و فرار از مرجعیت دینی
شیخ با سعید العلماء مازندرانى در کربلا هم‏درس بود و او را بر خود ترجیح مى‏داد. به این سبب بعد از وفات صاحب جواهر از فتوا دادن خوددارى نموده، نامه‏‌‌اى به این مضمون به ایشان نوشت:

«هنگامى که شما در کربلا بودید و با هم از محضر شریف العلماء استفاده مى‏نمودیم، فهم تو از من بیشتر بود، حال سزاوار است به نجف آمده و این امر مهم را متکفل شوى.»

و سعید العلماء در جواب نوشت: «آرى، لکن شما در این مدت در آنجا مشغول به تدریس و مباحثه بودید و من در اینجا گرفتار امور مردم هستم و شما در این امر از من سزاوارتر هستى.»

شیخ انصاری پس از رسیدن این نامه به حرم مطهر حضرت على علیه‌‌السلام مشرف شد و از حضرت خواست که وى را در این امر مهم یارى فرماید.

از سال 1266 هجرى قمرى تا هنگام وفات شیخ، یعنى 15 سال تمام، ریاست حوزه علمیّه نجف اشرف در دست با کفایت او بود و عامه شیعیان جهان از وى تقلید مى‏‌کردند.

*مقام علمی
مـقـام عـلـمی او در حدی است که به حق و شایستگی تمام، او را خاتم الفقها و پایان دهنده و تـکـمـیـل کننده فقاهت لقب داده اند و او یک صد و پنجاه سال تمام است که بر جهان فقه و اصول و حـوزه هـای عـلمی شیعه حکومت و زعامت روحی و فکری دارد و اندیشه ها و ابتکارات او سرفصل تاریخی در فقه به شمار آمده و مستند فقها است.

او نـظـریـات ابـتکاری و ابداعی بی شماری در فقه و اصول به وجود آورد که می توان نظریه حاکم بـودن یکی از ادله بر دلیلهای دیگر در مبحث تعادل و تراجیح رااز نظریات مهم او به شمار آورد، و هـمـچـنـیـن بـهـا دادن شـایسته به عقل و خرد در شناخت حکم و قانون اسلام، و دیگر مبارزه با اخباری گری رایج آن روز بود، که شیخ ‌بزرگوار ما توانست با یک رشته از بیانات دقیق علمی در بـرابر آنها بایستد و آنان را متقاعد سازد، این امر از امتیازات بارز او به شمار می آید. او کوشید که به مـنـکـریـن اعـتـبار عقل در شناخت معارف و احکام اسلامی ثابت کند که ملازمه ای میان عقل و شـرع وجـود دارد و آنـچه را که عقل حکم می کند، شرع نیز حکم می کند و حکومت این قاعده در اغـلـب فتاوی و نظریات مرحوم شیخ، جلوه خاصی داد، منتهی باید خود عقل و آن قاعده فقهی مـورد ارزیابی قرار گیرد که عقل چگونه عقلی باشد و قاعده نیز کدام قاعده باشد؟

او با این روش مـتـیـن و مستحکم، اصول اخباری گری رایج آن روز را در هم کوبید و پایه ها و اصول مستحکمی بـرای فقه و اصول نوین بنیاد نهاد و مسیر اجتهاد را روشن و مبرهن نمود. او با این وسعت مشرب، باب اجتهاد و افتا و استخراج و استنباط احکام شرعیه فرعیه را از منابع و مصادر اولیه بازگشود و رمـز پـیـشرفت و ترقی مسلمانان را در مسیر اجتهاد و اعتقاد بر خویش در راه عمل به احکام الهی قرار داد.

*اخلاق و رفتار شیخ

شیخ انصاری (ره) نه تنها در فقاهت گوی سبقت را از دیگران ربوده بود، بلکه در عمل نیز نظیر و هـمـتا نداشت. او به مشکلات و امور مردم شخصا رسیدگی می کرد و از احوال طلاب و محصلین همواره جویا می شد و برای ترویج بیشتر از علوم دین، با بودن علما و طلاب در یکی از شهرستانها، اجـازه نـمـی داد سهم امام را از آنجا به جای دیگری ببرند و سفارش می نمود که در همان شهر به مصرف محصلین و طلاب برسانند.

نـقـل شـده است که:
شخصی خدمت شیخ رسید و به او گفت: فلان طلبه چای می خورد! (گویا در آن زمان چای به این صورت کنونی مرسوم نبوده و جز تشریفات به حساب می آمده است) و با این سخن می خواست سعایتی کرده باشد که شیخ حقوق آن طلبه را کم کند، ولی شیخ رو به او کـرده و گـفـت: خدا رحمتت کند که این مطلب را به من گفتی، و دستور داد تا اضافه بر ماهیانه آن طلبه، مخارج چای را نیز از بیت المال به وی بپردازند تا اینکه با راحتی و آسایش بیشتر به تحصیل خود ادامه دهد.

شـیـخ نـه تنها به طلاب حوزه رسیدگی می کرد، بلکه همواره به فکر فقرا و مستمندان نیز بوده است، و شبها همانند رهبر و مولایش امیر المؤمنین (ع) به خانه های مسکونی فقرا سر می زد و مواد غذایی بر دوش گرفته، در بین خانواده های مستمند و بیچاره تقسیم و توزیع می نمود.

در کـتـاب لؤلؤ الصدف چنین آمده است:
و اغلب عطایای آن مرحوم در سربوده، کثیری از فقرا معاش (حقوق) معین داشتند که همیشه سالانه و ماهانه به آنان می رسید و هیچ نمی دانستند از کـجـاسـت در وقـت سـحر بر در خانه فقرا می رفت با لباس مبدل، و صورت را ستر می کرد و به مـقـدار حـاجـت آنها مرحمت می فرمود و چون شیخ از دنیا رفت، معلوم شد آن مردی که بر درب منازل این مردم در اوقات غیرمتعارفه می آمده، آن مرحوم بوده است؛ او انصافا روی اسلام را سفید کرد.

نـوشـتـه انـد که یکی از یاران شیخ، نسبت به این کار انسانی وی (کمک به فقرا و مستمندان) از او ستایش و تمجید کرد؛ شیخ در پاسخ گفت: این وسیله فخر و کرامتی نیست، زیرا وظیفه هر فرد معمولی است که امانت را به صاحبش برساند و این وجوه هم حقوق فقراست که به عنوان امانت نزد من می باشد و من به صاحبانش می رسانم.

 *کرامات شیخ‏ انصاری
خواندن حمد توسط امام علی (ع) در گوش شیخ انصاری
یکى از شاگردان شیخ انصاری مى‌‏گوید: چون از مقدمات علوم و سطوح فارغ التحصیل گشتم، براى تکمیل تحصیلات به نجف اشرف رفتم و به مجلس درس شیخ انصاری درآمدم، ولى از مطالب و تقریراتش هیچ نفهمیدم. خیلى به این حالت متأثر شدم تا جایى که داشتم نا امید مى‏‌شدم.

بالاخره به حضرت امیر علیه‌السلام متوسل گشتم. شبى در خواب خدمت آن حضرت رسیدم و آن بزرگوار در گوشم «بسم الله الرحمن الرحیم» را قرائت نمود.

صبح چون در مجلس درس حاضر شدم درس را مى‏فهمیدم. کم کم جلو رفتم و پس از چند روز به جایى رسیدم که در آن مجلس صحبت مى‏‌کردم.

روزى از زیر منبر درس با شیخ بسیار صحبت کردم و اشکال گرفتم.

آن روز پس از ختم درس، شیخ آهسته در گوش من فرمود: آن کسى که «بسم الله» را در گوش تو خوانده است تا «و لا الضالین» را در گوش من خوانده. این بگفت و برفت.

من از این قضیه بسیار تعجب کردم و فهمیدم که شیخ داراى کرامت است زیرا تا آن وقت به کسى این مطلب را نگفته بودم.

*دیدن شیر درنده در منزل شیخ انصاری
در زمان شیخ انصاری، روزى شخصى از تنگى معاش براى دوستش سخن راند و گفت: اگر همراهى با من کنى در این باب فکر و تدبیرى اندیشیده‌‌ام.

گفت: بگو اگر اصلاح باشد تو را یارى کنم. گفت: در این روزها پول زیادى نزد شیخ مرتضى آورده‌‌اند. ما شبانه به خانه او رفته و آنها را آورده بین خود تقسیم کنیم.

من چون این بشنیدم او را منع کردم ولى سودى نبخشید. بالاخره با اصرار بسیار مرا با خود موافق نمود به این شرط که در بیرون منزل بایستم تا او برود و بیاید که من مباشر عملى نباشم.

چون پاسى از شب رفت به سراغ من آمد و به طرف منزل شیخ انصاری روانه شدیم و با تدبیرى وارد دهلیز بیرونى شدیم ولى من جلوتر نرفتم، دوستم از پله‌‌هاى بیرونى بالا رفت تا از پشت بام بیرونى به بام اندرونى درآید و از آنجا وارد خانه شده و دست به سرقت بزند.

مدتى نگذشته بود که با حالتى پریشان و شگفت‌آور نزد من آمد، سبب را پرسیدم گفت: چیزى را مشاهده کردم که تا خودت نبینى تصدیق من نخواهى کرد. گفتم مگر چه دیدى؟

گفت: از پله‌‌ها که بالا رفتم سایه‌‌اى در مهتابى بیرونى به نظرم آمد، وقتى از دیوار بیرونى بالا رفتم که خود را به پشت بام اندرونى برسانم ناگهان دیدم شیرى مهیب بر کنار بام اندرونى ایستاده و آماده حمله به من بود و هر چه بالاتر رفتم خشم شیر زیادتر می‌‌شد، قدرى تامل نمودم تا شاید علاجى پیدا کنم، ولى ممکن نشد، برگشتم.

به او گفتم: شاید ترسیده‌‌اى!

گفت: تا نبینى باور نکنى از پله‌‌ها بالا برو و نگاه کن، از پله‌ها بالا رفتم نزدیک بام اندرونى شیرى عجیب دیدم که از ترسش بدنم به لرزه درآمد. شیر نعره‌‌اى کشید. چون این خرق عادت را دیدیم، آن را از کرامات آن مرد بزرگ شیخ انصارى دانستیم و نادم و پشیمان برگشتیم.

زهد و تقوای شیخ انصاری
شهید مطهری می‌نویسد: شیخ در منتها درجه زهد زندگى مى‌‌‏کرده و واقعا این مرد از عجایب روزگار بوده است. اولا در همان رشته خودش که فقه و اصول است، محقق فوق‏‌العاده‏اى است؛ یعنى نظیر بوعلى سینا که در عصر و زمان خودش در طب و فلسفه نسبت به دیگران برترى داشته است، او هم نسبت به عصر خودش همین طور است.

در منتهاى پاکى و زهد و تقوا هم زندگى کرده، که وقتى مُرد تمام هستى و زندگى و دارایى او را که سنجیدند، هفده تومان بیشتر نشد. زندگى او تاریخچه‏‌هاى عجیبى دارد و بسیار مرد عاقل فهمیده باهوشى بوده است.

شیخ هرگز در وجوهات تصرف نمى‌‏کرده است. دخترش که به مکتب مى‏رفت (پسر نداشت، دوتا دختر داشت و این« سبط»‌‌ها از اولاد او هستند) خیلى گریه کرد و گفت: در مکتب بچه‌‏هاى دیگران وضع بهترى دارند و من غذا و لباسهایم خوب نیست.

شیخ خیلى متأثر شد. زنش گفت: آخر این همه سختى دادن که درست نیست، چرا اینقدر به ما سختى مى‌‏دهى؟!

شیخ گریه کرد و گفت: من دلم مى‌‏سوزد و نمى‏‌خواهم این طور باشد، ولى مى‌‏دانى این وجوهات چیست؟ (زنش داشت عمامه شیخ را مى‌‏شست) مَثَل این وجوهات براى ما که مى‌‏خوریم، مَثَل آبهاى این تشت است؛ یک آدم اگر خیلى تشنه باشد و از تشنگى بخواهد بمیرد، اگر بخواهد براى رفع تشنگى از این آبها بخورد چقدر مى‏‌خورد؟ همین قدر مى‌‏خورد که نمیرد. ما که از خودمان چیزى نداریم. اگر من از خودم دارایى داشتم حساب دیگرى بود، اما من از مال عموم زندگى مى‏‌کنم (آن وقت هم وضع عموم خیلى بد بوده است) و ناچارم این طور باشم.

خواب شیطان و زنجیری که برای شیخ انصاری بافته بود
در زمان شیخ انصارى، شخصى در خواب شیطان را دید که تعداد زیادى افسار همراه خودش دارد ولى این افسارها مختلف است؛ بعضى از افسارها خیلى شل است، طناب بسیار ضعیفى را به صورت افسار درآورده است، بعضى از آنها چرمى است و بعضى به صورت زنجیر، زنجیرهاى مختلفى که بعضى از آنها خیلى کلفت است. در میان اینها یک زنجیر خیلى کلفت و قوى‏ بود که خیلى‏ جالب بود.

از شیطان پرسید: اینها چیست؟ گفت: اینها افسارهایى است که به سر بنى‏آدم مى‌‏زنم و آنها را به طرف گناه مى‏‌کشانم.

گفت: آن زنجیر کلفت براى کیست؟ گفت: این براى یک آدم خیلى گردن کلفتى است. گفت: چه کسى؟ گفت: شیخ انصارى؛ اتفاقا دیشب زدم به سرش و چند قدم آوردم، ولى زد و آن را پاره کرد. بعد آن شخص گفت: حالا افسار ماها کجاست؟

شیطان گفت: شما که افسار نمى‌‏خواهید، شما دنبال من هستید! این افسار مال آنهایى است که دنبال من نمى‌‏آیند.

آن شخص صبح آمد خواب را براى شیخ انصارى نقل کرد. مثل اینکه شبى بوده که شیخ خیلى اضطرار پیدا مى‏‌کند و از پولى که بابت سهم امام بوده و فردا بایستى تقسیم مى‌‏کرده است، به عنوان قرض چیزى بر مى‏دارد. مى‏آید تا دمِ در، ولى پشیمان مى‌‏شود و بر مى‌‏گردد مى‌‏گذارد سر جایش.

شیطان که گفته بود زنجیر را زدم به سرش و او را چند قدم آوردم ولى پاره کرد و رفت، قضیه این بوده است‏.

همچنین شهید مطهری می‌نویسد: بیاییم جلوتر، برویم سراغ شیخ انصارى‏ ها. مى‏‌بینیم مردى که مى‏شود مرجع کُلّ فى الکلّ شیعه، آن روزى که مى‌‏میرد با آن ساعتى که به صورت یک طلبه فقیر دزفولى به نجف رفته هیچ فرق نکرده است.(8)

وقتى که مى‏‌روند خانه‏‌اش را نگاه مى‏‌کنند مى‌‏بینند مثل فقیرترین مردم زندگى مى‏کند. یک نفر به او مى‌‏گوید آقا تو خیلى هنر مى‌‏کنى، اینهمه وجوه به دست تو مى‌‏آید هیچ دست به آن نمى‌‏زنى.

مى‏‌گوید چه هنرى کرده‏‌ام؟ مى‏‌گویند هنر از این بالاتر! مى‌‏گوید: حداکثر کار من کار خرکچیهاى کاشان است که مى‌‏روند تا اصفهان و بر مى‏‌گردند. آیا خرکچیهاى کاشان که پول به آنها مى‌‏دهند که بروید از اصفهان کالا بخرید بیایید کاشان، هیچ وقت شما دیده‏‌اید که به پول مردم خیانت کنند؟

من یک امینم، حق ندارم [در مال مردم دست ببرم‏]. این مسأله مهمى نیست که خیلى به نظرتان مهم آمده.

آنچنان مقام مرجعیت یک ذره نمى‌‏تواند روح این مرد بزرگ را تحت تسخیر خودش قرار بدهد.

نظر امام خمینی (ره) درباره شیخ اعظم


امام خمینی در کتاب چهل حدیث از شیخ انصاری با تعابیر «علامه علماى متأخرین، محقق جلیل و جامع فضیلت علم و عمل، شیخ انصارى، رضوان اللّه تعالى علیه» نام می‌برد و در یکی از سخنرانی‌ها می‌فرماید:

«در کیفیتِ تحصیلِ علوم هم هر چه بروید سراغ تجملات- و ان شاء اللَّه نمى‏روید- از علومتان کاسته مى‏شود. آنهایى که این کتاب‏هاى قطور را نوشتند و پر ارزش را، زندگى‏شان یک زندگى طلبگى بوده، مثل شیخ انصارى و مثل امثال اینها؛ یک زندگى طلبگى بوده. آنها توانستند اسلام را در همه جهات حفظ کنند و فقه را به پیش ببرند و مسائل دینى را افزایش بدهند- یعنى فروع را- و آن کتاب‌‏هاى ارزشمند را عرضه کنند به مردم. براى اینکه، آنها ارزش را به این نمى‌‏دانستند که من خانه‏ام باید چه جور باشد، حالا سه تا اتاق داریم کم است، چهار تا. شما خیال مى‏کنید که اگر ده تا اتاق هم باشد کافى براى شما هست؟ خیر، اگر همه این دنیا را به یک کسى بدهند، کافى نیست‏.»

حاشیه نویسان محقق
در عـظـمـت علمی و نبوغ فکری شیخ مرتضی انصاری (ره) همین قدر کافی است که اطلاع پیدا نـمـائیـم تـا کنون بیش از ۲۰۰ نفر از علما و فضلا و دانشمندان و معاریف رجال اسلامی بر کتب و نـوشـتـه هـای او حـاشـیه و تعلیقه نگاشته اند و کتابهای تالیفی او به کرات در ایران، عراق و دیگر کشورهای اسلامی مورد تجدید طبع قرار گرفته است، به حدی که هم اکنون مواد غذای فکری طلاب و فضلای حوزه های علمیه و برخی از مجامع دانشگاهی و حقوقی را آثار او تشکیل می دهد و شـخـصـیـتـهای بزرگی مانند: آخوند ملا محمد کاظم خراسانی (صاحب کفایة الاصول)، سید محمدکاظم یزدی (صاحب عروه)، حاج میرزا حبیب اللّه رشتی، میرزا حسن آشتیانی، شیخ ‌محمد حسین کاشف الغطا، سید عبدالحسین شرف الدین، شیخ محمد جواد بلاغی،شیخ محمد حسن مامقانی و تعداد کثیری از علما و مجتهدین مبرز و نامدار که نام بردن آنها به درازا می کشد، بر آن حاشیه و تعلیقه دارند. آنان نوشته ها و تالیفات شیخ را اصل قرار داده و بر آن تعلیقه و تحشیه افرودند و نظریات او را مورد تجزیه و تحلیل و عمق نگری و ژرف انگاری قرار داده اند.

اساتید
شـیـخ بـزرگـوار مـا از مـحـضـر اسـاتید متعددی بهره جسته است که هر کدام نقش ویژه ای در اثرگذاری در روحیه او داشته اند که به بازگویی نام چند تن از آنان می پردازیم:

۱ ـ عموی بزرگوارش، آیة اللّه شیخ حسین انصاری (شاگرد صاحب ریاض، تا سن ۱۷ سالگی).
۲ ـ آیة الله سید محمد مجاهد (از شاگردان آیة الله وحید بهبهانی) او در سنین ۱۸ سالگی، دو سال تمام از محضر او بهره جسته است.
۳ ـ آیة الله شریف العلما مازندرانی کسب فیض از محضر او استدامه داشته است.
۴ ـ آیة الله ملا احمد نراقی (صاحب مستند الشیعه)، به مدت چهار سال تمام در کاشان.
۵ ـ آیة الله شیخ موسی کاشف الغطا فقیه عصر و نابغه دهر، به مدت یک سال تمام.
۶ ـ آیة الله شیخ علی کاشف الغطا، زعیم دینی و مرجع عالیقدر شیعه، به مدت ۵ سال.
۷ ـ آیة الله شیخ محمد حسن صاحب جواهر (مدت بسیار اندک محض تیمن وتبرک).

مجیزین شیخ
تعدادی از اساتید عالیقدر این مجتهد مبتکر و توانمند در بالا ذکر شدند، تعدادی نیز اجازه روایتی یـا اجـتهادی به شیخ واگذار نموده اند که اسامی چند نفر از اجازه دهندگان به وی در اینجا ذکر می شود:

۱ ـ آیة الله سید صدر الدین موسوی عاملی، اجازه روایتی داده اند که در آن کلمه افضل و اکمل قید شده بود.
۲ ـ آیة الله عارف سترگ، ملا احمد نراقی، اجازه روایتی مبسوطی عنایت کرده اند.
۳ ـ آیة الله شیخ محمد سعید قرجه داغی، اجازه نامه روائی جامع و مبسوطی در حق او صادر نموده اند.

شاگردان
در مـکـتب پربار و حوزه پربرکت تدریسی شیخ بزرگوار، شاگردان متعددی تربیت یافتند که هر کـدام از اسـتوانه های فقهی، و مجتهدین مسلم، کاوشگر دقیق ومحقق ارزشمندی بوده اند، چون محضر مبارک علمی او، مجتهد پرور محقق ساز واندیشمندنواز بود.

شـاگرد مستقیم شیخ بزرگوار در زمان حیات خویش بیش از هزار تن بوده است که از میان آنان شـخـصـیـتـهـای نـامی برجسته ای برخاسته اند که هر کدام در یک صقع از اصقاع جهان اسلامی مشعل دار فقه و فقاهت و زعامت روحی و حامل میراث انبیا و رسولان بوده اند؛ ما از تعداد کثیر این جمع، به ذکر اسامی چند تن از آنان بسنده می نمائیم:

۱ ـ آیة اللّه میرزا محمد حسن شیرازی، صاحب فتوای تحریم تنباکو.
۲ ـ آیة اللّه شیخ جعفر شوشتری، خطیب توانا و کاتبی پرکار و واعظ پرصلابت.
۳ ـ آیة اللّه حاج میرزا حبیب اللّه رشتی، صاحب بدائع الافکار، و رساله اجاره و غصب.
۴ ـ آیه اللّه سید حسین کوه کمری تبریزی، صاحب آثار و مثر فراوان و استادبزرگ حوزه نجف.
۵ ـ آیة اللّه شیخ محمد حسن مامقانی، صاحب ذرایع الاحکام فی شرح شرائع الاسلام و کتب دیگر.
۶ ـ آیة اللّه شیخ محمد کاظم خراسانی، صاحب کفایة الاصول که در تحقیق وتدقیق کم نظیر است.
۷ ـ آیة اللّه حاج میرزا محمد حسن آشتیانی، نماینده تام الاختیار مراجع نجف در تحم ریم تنباکو در تهران.
۸ ـ آیة اللّه میرزا ابوالقاسم کلانتر، صاحب تقریرات استاد خود، شیخ انصاری.
۹ ـ آیة اللّه حاج شیخ هادی تهرانی، مجتهد و دارای تالیفات متعدد فقهی وتفسیری.
۱۰ ـ آیة اللّه ملا حسین قلی همدانی، شاگرد شیخ و صاحب منظومه حاج ملا هادی سبزواری، عارف نامی.
۱۱ ـ آیة اللّه حاج میرزا حسین خلیلی تهرانی، مجتهد نامور و صاحب فتوای مشروطیت.
۱۲ ـ آیة اللّه شربیانی، مجتهد معروف آذربایجانی.
۱۳ ـ نـابغه نامی، سید جمال الدین اسدآبادی، بنیان گذار وحدت مسلمین ومبارز نستوه بر علیه استعمار خارجی.


آثار و تالیفات
آثار ارزنده و تالیفات گران سنگ و ارزشمندی از مرحوم آیه اللّه العظمی حاج شیخ مرتضی انصاری (ره) به یادگار مانده است که هر کدام نشانی از نبوغ، اجتهاد،دانش وسیع و تحقیق دقیق آن عالم ربـانـی مـی بـاشـد ما در این بخش به صورت اجمال به بازگویی برخی از آنها می پردازیم؛ جا دارد نـویسندگان و محققین حوزه علمیه وبنیان گذاران کنگره شیخ اعظم انصاری (ره) به تبیین و تـحـلـیـل آثـار قـلمی او نیز بنشینندو افکار نو و طرحهای ابتکاری شیخ را از لابلای این کتابها و رساله ها بیرون کشند و در اختیار حوزویان و دانشگاهیان کشور قرار دهند اینک لیست تالیفات آن بزرگوار:

۱ ـ المکاسب (فقه) شامل مکاسب محرمه، خیارات، و احکام عمومی معاملات.
۲ ـ فرائد الاصول (اصول) شـامـل مباحث الفاظ، امارات و اصول عملی این دوکتاب عالی ترین روشهای فقهی و اصولی را در اختیار پژوهندگان این دو علم قرارمی دهد.
۳ ـ رساله ای در تقیه.
۴ ـ رساله ای در رضاع و نشر حرمت آن.
۵ ـ رساله ای در قضا میت.
۶ ـ رساله ای در مواسعه و مضایقه.
۷ ـ رساله ای در عدالت.
۸ ـ رساله ای در مصاهره.
۹ ـ رساله ای در ملک اقرار.
۱۰ ـ رساله ای در تبیین قاعده لاضرر و لاضرار.
۱۱ ـ رساله ای در خمس.
۱۲ ـ رساله ای در زکات.
۱۳ ـ رساله ای در خلل صلوة.
۱۴ ـ رساله ای در ارث.
۱۵ ـ رساله ای در تیمم.
۱۶ ـ رساله ای در قاعده تسامح.
۱۷ ـ رساله ای در باب حجیت اخبار.
۱۸ ـ رساله ای در قرعه.
۱۹ ـ رساله ای در متعه.
۲۰ ـ رساله ای در تقلید.
۲۱ ـ رساله ای در قطع و جزم.
۲۲ ـ رساله ای در ظن.
۲۳ ـ رساله ای در اصالة البرائه.
۲۴ ـ رساله ای در مناسک حج.
۲۵ ـ حاشیه ای بر مبحث استصحاب.
۲۶ ـ حاشیه ای بر نجاه العباد (رساله عملیه).
۲۷ ـ کتابی در علم رجال (از وجیزه مجلسی بزرگتر است).
۲۸ ـ تالیفی در اصول الفقه.
۲۹ ـ حواشی بر عوائد نراقی.
۳۰ ـ حاشیه ای بر بغیه الطالب.
۳۱ ـ اثبات التسامح فی ادله السنن.
۳۲ ـ التعادل و الترجیح.
۳۳ ـ رساله ای در تقیه.
۳۴ ـ رساله ای در التیمم الاستدلالی.
۳۵ ـ رساله ای در خمس.

وفات
سرانجام این رجل علم و فضیلت و شخصیت عالیقدر، در سن ۶۷ سالگی به سال ۱۲۸۱ (مضمون آیه شریفه ظهر الفساد ۱۲۸۱) در ۱۸ جمادی الثانی، با انبوهی از مفاخر و نوشته ها و ذخائر فکری و معنوی که عموما در خدمت به اسلام بود، به دار باقی شتافت و جهان اسلام را در سوگ خود عزادار سـاخـت. هـنـگـام مرگ، دارائی این زعیم عالیقدر اسلامی، معادل هفده تومان رایج آن روز بود که همان مقدار هم مقروض بوده است.

جـسـم مطهر و مقدسش در جوار قبر حضرت مولی الموحدین امیر المؤمنین علی (ع) دفن شد و وصی گرامی او، حاج سید علی شوشتری بنا به وصیت شیخ بر جنازه او نماز گزارد.

پی نوشت:
1 ـ مجله پاسدار اسلام، شماره 25، ص70.
2 ـ ادوار اجتهاد از دیدگاه مذاهب اسلامی، آیت اللّه محمدابراهیم جناتی، ص379 ـ 380.
3 ـ خوزستان و تمدن دیرینه آن، ایرج افشار، ج دوم، ص583.
4 ـ آشنایی با علوم اسلامی (اصول فقه ـ فقه)، ج سوم، شهید مرتضی مطهری، ص102.
5 ـ خدمات متقابل اسلام و ایران، شهید مرتضی مطهری، ص498.
6 - آشنایی با علوم اسلامی ج۳، ص ۱۰۱-۱۰۲.    
7 - شخصیت شیخ انصاری، به قلم نواده اش.