به گزارش گروه تاریخ مشرق؛ سال گذشته در چنین روزهایی، فقید سعید مرحوم آیت الله سید محمدباقر موسوی شیرازی از عالمان پرآوازه و مجاهد مقیم در مشهد و فرزند مرحوم آیت الله العظمی سید عبدالله شیرازی، رخ در نقاب خاک کشید و خیل بزرگی از علاقمندان را به سوگ نشاند. اینک در سالروز ارتحال آن بزرگ و در بازشناسی منش علمی و عملی او، با برادر ارجمندش آیت الله سید محمدعلی شیرازی گفت وشنودی انجام دادهایم که نتیجه آن در پی میآید.
*به نظر شما کدام یک از ویژگیهای برادر ارجمندتان مرحوم آیتالله سید محمدباقر شیرازی بارزتر از سایر خصال ایشان هستند؟
به نظر بنده در میان ویژگیهای برجسته مرحوم اخوی دو ویژگی از همه مشخصتر بود: یکی جامعیت علمی و دیگری حساسیت عملی بر اجرای احکام اسلامی. ایشان غیر از تبحر در علوم رایج حوزه از قبیل فقه و اصول، در علوم غیر رایج حوزه مثل نجوم هم مطالعات وسیعی داشت و در این زمینه صاحب آثاری هم هست. البته علمای پیشین نظیر خواجه نصیرالدین طوسی و علامه حلی در نجوم مطالعاتی داشتند، ولی علمای متأخر کمتر به این مباحث توجه دارند. به اعتقاد بنده مطالعات وسیع و تبحر اخوی در این زمینه در برداشتهای فقهی ایشان هم تأثیر داشت. ایشان در نجف هم که بود نسبت به اقران خود برتری بارزی داشت و شخصیتی عالم و فاضل محسوب میشد.
از دیگر ویژگیهای برجسته ایشان، اهتمامی بود که نسبت به فریضه امر به معروف و نهی از منکر داشتند. البته پیش وبیش از همه، پدر بزرگوار ما مرحوم آیتاللهالعظمی سید عبدالله شیرازی نیز بسیار نسبت به این موضوع و شکسته شدن حدود الهی و مظالمی که بر مردم میرفت حساس بودند و تا حد امکان با آن مقابله میکردند. ایشان هم به پیروی از مرحوم والد این حساسیت را داشتند، صحبت میکردند و تذکر میدادند و در این باره هم بر اقران خویش فضیلت داشتند.
از راست آیات سید محمدباقر، سیدعبدالله و سیدمحمدعلی شیرازی
*سابقه فعالیتهای مبارزاتی ایشان به چه دوره ای برمیگردد؟ ویژگی فعالیتهای ایشان در این حوزه چه بود؟
ایشان در کنار مرحوم والد حرکت میکردند و مبارزاتشان مستقل از ایشان نبود. مرحوم آیتاللهالعظمی سید عبدالله شیرازی در شیراز، مشهد و نجف علیه ظلم و ستم حکام مبارزات گستردهای داشتند و مجاهدتهای ایشان در قضیه مسجد گوهرشاد در تواریخ گوناگون نقل شده است. مرحوم سید محمدباقر به عنوان فرزند ارشد ایشان، طبیعتاً بیش از دیگران تحت تأثیر منش و افکار پدر بودند و از ایشان تأثیر میپذیرفتند.
*پس از سفر به مکه و نیز ایران، ایشان دستگیر و زندانی شدند. علت چه بود؟
ایشان پس از سفر به مکه و سپس به ایران، هنگامی که به عراق برگشتند، چند روزی از تاریخ ویزایشان گذشته بود. بعثیها سر کار بودند و در این باره بسیار سختگیری میکردند. ایشان چون چند روز بیش از تاریخ انقضای روادید در خارج از عراق مانده بودند، مأموران تصمیم گرفتند ایشان را با همان هواپیمایی که از ایران به بغداد آمده بود برگردانند، اما متوجه میشوند ایشان فرزند ارشد آیتالله سید عبدالله شیرازی هستند و در نتیجه حربه خوبی برای فشار به مرحوم آقا پیدا کردند، مخصوصاً که آقا در آن روزها به مبارزات خود علیه بعثیها شدت و سرعت بیشتری بخشیده بودند. به هر حال ایشان را تحت عنوان «ورود متخلف» به زندان میفرستند و به خانواده هم خبر نمیدهند! بعداً از طریق افرادی از موضوع مطلع شدیم.
*چه مدت در زندان بودند؟
حدود دو ماه. چون در زندان از نظر جسمی ضعیف شده بودند و بیماریهای متعددی هم داشتند، ایشان را تحتالحفظ از زندان به بیمارستانی در کاظمین منتقل میکنند. مرحوم آقا تلاش فراوانی کردند ایشان را از زندان خلاص کنند، ولی چون نتیجه نگرفتند، به عیادت فرزندشان در کاظمین رفتند و تصمیم گرفتند تا فرزندشان آزاد نشده است، به عنوان اعتراض در آنجا اقامت کنند.
*آیا این اقدام ایشان نتیجه هم داد؟
خیر، این اقدام آقا باعث شد دستور دستگیری من هم توسط بعثیها صادر شود! البته قبل از آن ،برخی از استانداران که به روحانیت علاقه داشتند، برای آقا پیغام داده بودند ممکن است اصرار شما بعثیها را جریتر کند و دست به اقدامات شدیدتری بزنند.
*چرا میخواستند شما را دستگیر کنند؟
چون اغلب کارهای اجتماعی و سیاسی آقا توسط بنده اداره میشد.
*موفق شدند؟
خیر، بنده به محض اینکه متوجه شدم به بغداد رفتم و با اولین پرواز به اتفاق همسر و دختر دو سالهام از عراق خارج شدم و به کویت رفتم. اقامت کویت را هم داشتم و آنقدر آنجا ماندیم تا حسن البکر کودتا کرد و پروندههای قبلی تقریباً مختومه اعلام شدند و برگشتیم. مرحوم سید محمدباقر هم در این فاصله آزاد شده بودند.
*ظاهرا مهاجرت شما از عراق، از نظر زمانی به موضوع اخراج ایرانیان از این کشور هم مرتبط بوده است. از شرایط رانده شدگان در آن روزها ونیز واکنش مرحوم والد در این باره چه خاطراتی دارید؟
خاطرات که فراوانند، اما به یکی از آنها اشاره میکنم. قضیه بیرون راندن ایرانیها از عراق در سال 51 بسیار متأثرکننده بود. هوا سرد بود و باران شدیدی میبارید و بعثیها با کامیون به در خانه ایرانیها میآمدند و آنها را داخل کامیون میریختند و به مرز میبردند و رها میکردند. قبلاً هم به آنها اطلاع نمیدادند که دستکم مایحتاج اولیهشان را بردارند. روزی حدود ده کامیون پر از ایرانی را به این ترتیب تحویل مرز میدادند. از آنجا که تعداد این افراد زیاد بود، طبیعتاً نمیشد از آنها پذیرایی کرد و عده زیادی گرسنه مانده بودند. آیتاللهالعظمی شیرازی دستور دادند برای آنها غذای سادهای تهیه کنیم و هر چه زودتر به آنها برسانیم. یکی از اقوام گفت کودکان شیرخوار هم زیاد هستند و شاید به شیرخشک نیاز داشته باشند. ساعت دوازده شب بود و شیرخشک را هم فقط از داروخانهها میشد تهیه کرد. در آن ساعت شب واقعاً تهیه شیرخشک آن هم به تعداد زیاد کار بسیار دشواری بود. به هر حال این کار را کردیم و همراه با سایر اقلام فرستادیم. وقتی کامیوندارها برگشتند مشاهده کردیم مأموران عراقی در مرز آنها را حسابی کتک زدهاند.
این خبر که به ما رسید، با فرماندار نجف که با ما آشنایی خانوادگی داشت تماس گرفتیم و اعتراض کردیم شما از شمر و یزید هم بدترید که نمیگذارید آب و نان به دست مردم برسد. فرماندار ترجیح داد جلوی آقا جواب مرا ندهد و گفت فردا به حرم آقا امیرالمؤمنین(ع) بیا تا جوابت را بدهم. فردا رفتم و فرماندار آمد و از من گلایه کرد و گفت بار اتهامات سیاسی بیت آقا متوجه من است. برای اینکه بار خود را سبک کنم، گفتم بخشی از کارها را برادرم آسید محمدباقر انجام داده است، ولی آنها خوب میدانستند آسید محمدباقر در اینگونه موارد دخالت نمیکند.
*ماجرای بازگشت خود وبرادر ارجمندتان به همراه آیتاللهالعظمی شیرازی را بیان فرمایید؟ چه چیز زمینه ساز این حرکت شد؟
در سال 54 و در پی بیرون کردن ایرانیها از عراق، مرحوم آقا در اعتراض به این حرکت بعثیها فرمودند من هم به ایران میروم. از طرف حکومت آمدند که شما مرجع هستید و منظور ما شما نبودهاید، اما ایشان به شکل قطعی اعلام کردند از عراق خارج خواهند شد. در پی این تصمیم علمای بزرگ نجف از جمله آیتالله خوئی، آیتالله سید محمدباقر صدر و دیگران به دیدارشان آمدند...
*ظاهراً مرحوم اخوی شما هم، در آستانه مهاجرت، با امام ملاقاتی داشتند. پیام امام برای آیتاللهالعظمی شیرازی چه بود؟
بله، چون مرحوم آقا فرصت و امکان بازدید نداشتند، مرحوم اخوی آقا سید محمدباقر و دامادمان مرحوم شیخ احمد سعیدی نجفی را مأمور کردند که به بازدید بروند. مرحوم امام بهطور خصوصی به مرحوم اخوی گفته بودند: ساواک در ایران برای نفوذ در بیوت مراجع شیوههای گوناگون و پیچیدهای دارد و متأسفانه گاهی هم در این امر موفق بوده است! بعید نیست ساواک بخواهد از طریق نفوذ به بیت ایشان هم جایگاه ایشان را لوث کند، لذا از بیت ایشان مراقبت شدیدی کنید. بنده این توصیه حضرت امام را آویزه گوش خود کردم و هنگامی که در مشهد مستقر شدیم، سعی کردم همه امور سیاسی و اجتماعی ایشان را مثل نجف شخصاً به عهده بگیرم.
*و سخن آخر؟
در دنیای معاصر، اسلام و بهویژه تشیع زیر شدیدترین هجمههای فکری و فرهنگی قرار دارد. ماهوارههایی که علیه تشیع لجنپراکنی میکنند و روز به روز بیشتر میشوند. نهاد اصلی مسئول مبارزه با این شبهات حوزههای علمیه هستند و جامعه هم به شکلی سنتی از آنها توقع دارد. طلاب جوان باید با پیروی از سیره علما و مراجع بزرگ که سابقه مجاهدت و مبارزه با عوامل استکبار و حرکتهای معارض با اسلام و تشیع را دارند، روز به روز بر قدرت علمی خویش بیفزایند تا بتوانند تحلیل درستی از شرایط زمانه داشته باشند و به موقع جلوی انحرافات را بگیرند.