سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان می‌گوید ما به دنبال جنگ‌افروزی نیستیم، اما اگر طبل جنگ را بزنند، اهل جنگیم؛ معنی این پیام این است که به تصور خودشان توانسته‌اند پای خود را در یمن محکم کنند و وقتش شده برای ما عربده بکشند.

گروه بین‌الملل مشرق- موقعیت ژئوپلتیک یمن به‌رغم این‌که سرزمین خیلی غنی از لحاظ منابع طبیعی نیست، از اهمیت فوق‌العاده‌ای برخوردار است. اصولا موقعیت ژئوپلتیک این کشور باعث می‌شود نگاه ما به تحولات یمن بسیار جدی‌تر از اتفاقات سوریه و عراق و لبنان باشد. شرایط تحولات یمن به نحوی است که می‌تواند بسیاری از معادلات منطقه و وضعیت بازیگران منطقه‌ای را تحت تأثیر قرار دهد.

گروه بین‌الملل مشرق طی گزارشی به تحولات یمن از حمله ائتلاف عربی به رهبری عربستان تا آرمان تشکیل ناتوی عربی-اسلامی توسط محور غربی-عربی، چالش‌هایی که در این راه با آن مواجه هستند و از طرف دیگر "عربده‌کشی‌شان مقابل ایران" پرداخته است. گزارش قبلی مشرق درباره تحولات یمن از استعفای عبدربه منصور هادی تا آغاز حمله ائتلاف عربی به رهبری عربستان را می‌توانید از این‌جا بخوانید.


جنگنده رژیم صهیونیستی برای کمک به عربستان در جنگ با یمن به پرواز درمی‌آید

ارتش عربستان نیروی زمینی قدرتمندی ندارد. فقط موشک‌ها و اسلحه‌هایی را در اختیار دارد که سال‌های سال است آن‌ها را خریداری کرده است.‌ سرباز واقعاً جنگی و پای کار ندارند. خلبانن‌هایشان می‌توانند بیایند و یک منطقه را بمباران کنند و کسی هم دستشان به آن‌ها نرسد، اما اگر واقعاً می‌خواهند بجنگند، باید جانشان روی دست بگیرند علیه یک کشور دیگر حمله کنند که عربستان چنین نیروی زمینی را ندارد.

عربستان حداقل یک لشکر باید برای ورود به "حضرموت" و گرفتن محدوده آن تا "عدن" آماده کند. هم باید مبنای تجزیه و جنگ داخلی را شکل می‌دهد و هم جلوی پیش‌روی انصارلله را به سمت بقیه مناطق بگیرد. اگر چنین اتفاقی بیفتد، آن‌وقت ممکن است زیان‌های استراتژیکی که منتظرش هستند، از قبیل تجزیه بخش‌هایی از عربستان و آشوب در این کشور، رخ ندهد.

یکی از امیدهای عربستان از جنگ با یمن، این است که شاید آن‌ها را مجبور کنند دور میز مذاکره بنشینند و سعودی‌ها از این طریق بتوانند به آن‌چه که می‌خواهند برسند. لذا منصور هادی می‌گوید مذاکرات باید در ریاض صورت بگیرد. یا مثلاً پادشاه عمان می‌گوید عمان برای پذیرایی از مذاکرات آماده است. طرح‌های سیاسی گوناگونی برای یمن وجود دارد. الجزایری‌ها، عراقی‌ها و عمانی‌ها همه طرح داده‌اند.

عربستان که یمن را فقیر و ضعیف می‌خواسته، اکنون مشاهده می‌کند این کشور قدرت گرفته و برای استقلال خود تلاش می‌کند. بنابراین سعودی‌ها باید حمله می‌کردند و جلوی ضرر را می‌گرفتند، آن هم ضرری که ساده نبود، بلکه یک ضرر استراتژیک بزرگ بود. این اتفاق عربستان را مجبور کرد یک گزینه تلخ به نام حمله نظامی را به اجرا بگذارد. حکومت این کشور برای این حمله، هزینه زیادی داده است. سعودی‌ها آماده جنگیدن با کسی نبودند. سلاح‌ها و موشک‌هایشان را صرفاً خریداری کرده بودند تا به شرکت‌های اسلحه‌سازی کمک کنند و رانت‌خواری میان شاهزادگان ایجاد نمایند، اما آماده جنگ نبودند.

عربستان از آن‌جایی که توانایی جنگیدن را ندارد، می‌گوید این جنگ با منافع ما هم‌جهت است و بنابراین ما نقش نرم‌افزاری در این عملیات ایفا می‌کنیم. نقش استخباراتی داریم، یعنی به کشورهای دیگر می‌گوییم کجا را باید بزنند. عربستان، خود توانایی اقدام مستقیم و مستقل نظامی را ندارد و از این جهت به اسرائیل شبیه است.

هر دوی این‌ها می‌خواهند هم‌پیمانان دیگرشان را قربانی خود بکنند. به کشورها می‌گویند بیایید با هم ائتلاف تشکیل بدهیم، اما خودشان نمی‌خواهند مستقیم وارد درگیری شوند. دوست و شریکشان را سپر بلای خود می‌کنند. رژیم صهیونیستی نیز می‌گوید من توانایی مقابله با ایران را ندارم، اما برای این کار، عرب‌ها را علیه ایران متحد می‌کنم. لذا مشاهده می‌کنیم که عربستان به دنبال جذب پاکستان برای وارد شدن به جنگ علیه یمن است.

پاکستان فعلاً از مشارکت خود پرهیز کرده است، ولی می‌گوید ما از امنیت عربستان حمایت می‌کنیم. عربستان به دنبال نیروی زمینی پاکستان و مصر و اردن و امارات است، چون خودش از نیروهای هوایی برخوردار است. چرا پاکستان توان مداخله ندارد با این‌که وابسته به عربستان است؟ این کشور ملاحظه ایران را در نظر دارد. نواز شریف به عنوان کسی که با جناح‌های اسلام‌گرا در پاکستان رابطه دارد، به عمق استراتژیک ایران نیازمند است، لذا می‌بینیم به‌رغم میل خود، ناچار است که چنین موضعی بگیرد.


پاکستان می‌گوید به امنیت عربستان پایبندیم، اما در جنگ با یمن کمکی نمی‌کنیم

چرا نمی‌تواند وارد جنگ با یمن شود؟ مصر مشغول نزاعات خود با اخوان‌المسلمین است. صحرای سینا در دست نیروهای مختلفی است. امنیت مصر، حتی امنیت شهرهای آن، در دست ارتش است، اما ارتش نمی‌تواند در همه جای مصر مشغول مقابله با گروه‌های مختلف باشد. ضمن این‌که قاهره دچار مشکل اقتصادی هم هست. نمی‌تواند در حال حاضر برای خود جبهه جدیدی باز کند.

حتی آمریکا هم‌اکنون به این نتیجه رسیده که کل منطقه دارد از دستش خارج می‌شود. یمن که گفتیم یک ثروت ژئوپلتیک بسیار گسترده در خود دارد، اگر به دست انصارلله بیفتد، موجی می‌شود که تا ته منطقه ادامه پیدا می‌کند.‌ این روزها خبرها حاکی از آن است که آمریکایی‌ها می‌خواهند تئوری کسینجر در مورد چاه‌های نفت در خلیج فارس، یعنی اشغال نظامی چاه‌ها، را اجرا کنند. مهم‌ترین چیز در منطقه برای آمریکا، امنیت اسرائیل به اضافه نفت است. اگر نتوانند نفت و امنیت را نگه دارند، تمام معدلات منطقه برایشان به هم می‌ریزد و دست آمریکا از منطقه کوتاه می‌شود. یمن برای آمریکایی‌ها از همین لحاظ، اهمیت زیادی دارد.

یک سؤال مهم دیگر هم این‌جا مطرح می‌شود: چرا انصارلله جواب عربستان را نمی‌دهد؟ چون عربستان با کینه‌توزی وارد جنگ شده است، یعنی به هیچ‌کس رحمی نمی‌کند، همه مردم را به خاک و خون کشیده است و از همه نوع اسلحه سنگین استفاده کرده است. این جنایت جنگی علیه یمن است. انصارلله از این قضیه استفاده می‌کند. استفاده او از این قضیه به دست آوردن هم‌بستگی ملی مردم است. با این کار افکار عمومی مردم و منطقه را علیه عربستان تحریک می‌کند، اما دلیل مهم‌تر و مؤثرتر این است که انصارلله به دنبال این است که نیروهای داخلی را یکپارچه کند. اگر نتواند این کار را انجام دهد، حمله علیه عربستان پیامدهای دشواری به آن‌ها تحمیل خواهد کرد.

عبدالله صالح از لحاظ مذهبی، زیدی است و هم‌قبیله حوثی‌ها محسوب می‌شود. وی در گذشته به آل احمر پیوسته بود و با هم پایگاه اصلی قدرت یمن را تشکیل می‌دادند. صالح وقتی دید عربستان به عنوان یک مهره سوخته به او نگاه می‌کند،‌ به انصارلله پیغام فرستاد و به حوثی‌ها پیوست. لذا دیدیم انصارلله زمانی که از "صنعا" عبور کرد و خواست در استان‌های جنوبی پیشرفت کند،‌ خیلی راحت همه استان‌ها را تصرف کرد. قبیله آل احمر و قبیله صالح در این استان‌ها بودند. به خاطر همین هم الآن عربستان با عبدالله صالح بد شده است و می‌گوید دستش با انصارلله در یک کاسه است.

باید توجه کرد که انصارلله قطعاً قدرت پاسخ نظامی به عربستان را دارد، چه قدرت نظامی کلاسیک و چه غیرکلاسیک. شاید هیچ چیزی مانند هواپیما یا ناو نداشته باشد، اما موشک‌های زیادی دارد که اسکات هم در این مجموعه دیده می‌شود. کافی هست موشک‌های اسکات خود را به سمت بیابان‌های دبی نشانه بروند. با این اقدام، بورس دبی سقوط می‌کند. همچنین می‌تواند موشک‌هایش را در "الشرقیه" رها کند.

البته این‌ها صرفاً گمانه‌زنی درباره آینده تحولات است، در صورتی که اگر اوضاع به این جهت سوق پیدا کند، آمریکا به احتمال زیاد خودش وارد می‌شود و طرح کسینجر را اجرایی می‌کند. الآن هنر آمریکایی‌ها، نمد مالی آنهاست. خرد خرد و ملایم، می‌توانند آبراه را ببندند. اتفاقاً انصارلله هم هیأتی به مصر فرستاده‌اند تا خیال این کشور را از باب المندب راحت کنند. گفته‌اند هر کاری را حاضریم برای اطمینان دادن به شما انجام بدهیم. البته این بندر هم جزو گزینه‌های استراتژیک هست، اما انصارلله می‌داند چه کاری را چه زمانی انجام دهد. موشک‌های پیشرفته‌ای در دوران حکومت منصور هادی در اختیار ارتش یمن بوده است، موشک‌هایی که آمریکایی‌ها آن‌ها را به تازگی به ارتش داده بودند. در همین فاصله که منصور هادی تحت‌الحفظ بوده، همه آن‌ها را با خود برده‌اند.


انصارلله برای پاسخ دادن به عربستان، بیش از یک راه دارد

یک سؤال مهم دیگر این است که آیا انصارلله می‌تواند وضعیت عربستان سعودی را به خطر بیندازد؟ حوثی‌ها پاسخ‌های استراتژیک و غیراستراتژیک می‌توانند به تجاوزگری سعودی‌ها بدهند. همین الآن در شهر "القطیف" عربستان آشوب است، یعنی این کشور دچار مشکلات داخلی هم هست. کافی است یک موج جدی راه بیفتد و عربستانی‌ها را با مشکلی اساسی مواجه کند. باید توجه داشت که ملک سلمان یک فرد افراطی است و حمایت خود را از کل افراطی‌های منطقه اعلام کرده است.

وزیر دفاع کنونی عربستان بدون هیچ سابقه نظامی، به این سمت منصوب شده است و هیچگونه درک و تجربه نظامی ندارد. ممکن است حماقت‌هایی از خود نشان دهد. چه کسی زودتر از بقیه نگران می‌شود؟ "متعب" فرمانده گارد ویژه عربستان. متعب فردی اطلاعاتی و عاقل است، اما در رأس قدرت و مجموعه قدرت، وضع خوبی را ندارد. این‌ها نقاط ضعف استراتژیک سعودی‌ها هستند.

از طرف دیگر، انصارلله می‌تواند پاسخ غیراستراتژیک هم بدهد. خیلی راحت می‌تواند فضای جهانی را تحریک بکند. می‌تواند از جهت امنیتی بی‌ثباتی برای اسرائیل به وجود بیاورد.‌ با اقدامات پارتیزانی و هجوم‌های غافلگیرکننده می‌تواند پادگان‌های مرزی ‌آن‌ها را به چالش بکشد.‌ مثلاً مدتی قبل، عشایر سر مرز حمله کردند و چند نفر را کشتند و زخمی کردند.

عربستان و آمریکا هم این‌ها را می‌فهمند. این‌طور نیست که غربی‌ها صد در صد با سیاست و نگاه عربستان در یمن و کارهایی که دارد انجام می‌گیرد موافق باشند. به همین دلیل نیز سعودی‌ها از آمریکایی‌ها دلخور هستند. فکر می‌کنند که غربی‌ها و آمریکایی‌‌ها آن طوری که لازم است با آن‌ها همکاری نمی‌کنند. آمریکایی‌ها می‌گویند ما الآن هزاران مشکل داریم، ‌اگر یک سرباز برای کمک به شما بقرستیم و کشته شود، هزار جواب باید به دیگران پس بدهیم.

نکته‌ای که این‌جا قابل توجه است این‌که وحشی‌گری‌های عربستان، استفاده آن‌ها از سلاح‌های ممنوعه و نوع رفتارهای جنگ‌طلبانه این‌ها، می‌تواند به انصارلله کمک کند. می‌تواند موجب ایجاد انسجام داخلی در یمن شود. مثلاً ناسیونالیست‌های یمنی جزو کسانی بودند که تا قبل از حمله عربستان، به انصارلله اعتراض می‌کردند. حاضر بودند از منصور هادی حمایت کنند، ولی از جریان انصارلله حمایت نکنند. این قضایا موجب شد که که در کنار انصارلله قرار بگیرند. جنبش جنوب که جنبش چپ محسوب می‌شود، نیز به همین شکل با انصارلله همراه شد.

عربستان دلش می‌خواهد حمله زمینی را هرچه سریع‌تر شروع کند، چون منافع استراتژیک خود در این امر می‌بیند، اما ابزار آن را در دست ندارد. اما این معناش این نیست که به دنبال راه‌حل دیگری نیستند؟ اشتون کارتر وزیر دفاع آمریکا می‌گوید ما باید بین ائتلاف ضد داعش در عراق و ائتلاف سعودی در یمن پیوند ایجاد بکنیم تا از داخل آن یک ائتلاف ضدایرانی خارج شود. اگر چنین چیزی شکل بگیرد، از آن‌جا که ائتلاف ضد داعش عبارت است از چند ده کشور غربی، ممکن است از داخل آن یک نیروی زمینی حرفه‌ای‌تر خارج شود. ضمن این‌که مشروعیت جهانی هم پیدا می‌کند.


آمریکا کاملاً از جنگ عربستان علیه یمن حمایت می‌کند

با توجه به این‌که شرایط یمن مهم است و معادلات منطقه‌ای را به هم می‌ریزد، کشورهای غربی حاضرند هر کدام یک گروهان تعیین کنند به بگویند ما حاضر نیستیم 100 کشته بدهیم، اما 10 کشته را برای این کار می‌دهیم، چون ارزش استراتژیک دارد. قطعاً در آمریکا هم در دور بعدی که جمهورخواهان وارد حکومت می‌شوند و سیاست‌هایشان را اعمال می‌کنند،‌ واشنگتن به سمت افراطی شدن سوق می‌یابد. این اتفاق از چند سال پیش برنامه‌ریزی شده و آن‌ها به دنبال تشکیل یک ناتوی عربی در منطقه هستند که ماهیت و کارکرد آن برای شرایطی مشابه یمن است.

این چاقو برای ما در حال تیز شدن است. یک ناتوی ظاهراً اسلامی می‌خواهند تشکیل بدهند. امارات 30 سال است که با ناتو همکاری می‌کند، تا بتوانند بعداً در مقابل ایران بایستند. این اتفاق اگر اتفاق بیفتد، ممکن است انقلاب یمن به سرانجام نرسد. می‌تواند پیامدهای منطقه‌ای هم داشته باشد. شاید انصارلله مجبور شود قدرت را بار دیگر با مخالفان تقسیم کنند، همان‌طور که علی عبدلله صالح و منصور هادی ناچار شدند در یک دوره‌ای بپذیرند که این کار را بکنند.

سعود الفیصل وزیر خارجه عربستان می‌گوید ما به دنبال جنگ‌افروزی نیستیم، اما اگر طبل جنگ را بزنند، اهل جنگیم. معنی این پیام این است که به تصور خودشان توانسته‌اند پای خود را در یمن محکم کنند و وقتش شده برای ما عربده بکشند. معتقدند نصف راه را هم با تشکیل ناتوی عربی طی کرده‌اند و رسماً برای ما تهدید بزرگی شده‌اند.