کد خبر 404854
تاریخ انتشار: ۲۴ فروردین ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۶

ابوترابی از هر فرصتی استفاده می کرد تا پاسخ سوالی رادهد یا شبه ای را رفع کند. از جمله این موارد مسئله ولایت فقیه بود. او طلبه ها و مسئولان گروه های فرهنگی اردوگاه را جمع کرد و در چند جلسه درباره اعلمیت امام خمینی و ولایت فقیه و نظر فقها در این باره سخن گفت.

گروه جهاد و مقاومت مشرق: درهمان روزهای نخست ورود و حضور ابوترابی در اردوگاه موصل یک قدیم مشکلی در میان اسرا وجود داشت که موجب بحث و نظرهای متفاوت شده بود.

عراقی ها از آغاز سال۱۳۶۳نماز جماعت را ممنوع کرده بودند و اگر می دیدند نماز جماعتی در آسایشگاهی برپا است، اسرا را اذیت می کردند. از این رو عده ای موافق برپایی نماز جماعت بودند، هر چند که مورد شکنجه قرار می گرفتند و عده ای دیگر خلاف این نظر را داشتند. سرانجام برای خاتمه دادن به این بحث و جدل به ابوترابی رجوع کردند و او گفت: «نماز جماعت مستحب است. اگر بخوانیم یا نخوانیم، اشکالی ندارد.»

او در پاسخ یکی از اسرا که از موافقان برپایی نماز جماعت بود و این جواب برایش قانع کننده نبود، این گونه استدلال کرده بود: «به همان دلیلی که جهاد فی سبیل الله از اسیر ساقط می شود، به همان دلیل نماز جماعت نیز در صورتی که سبب آزار واذیت و از دست دادن سلامتی افراد شود، ساقط می گردد.» دیگر با این نظر نماز جماعتی که باعث دردسر اسرا شود برگزار نشد.

ابوترابی هنوز در درمانگاه موصل یک قدیم(موصل۲) بستری بود که ماه شعبان فرارسید. روزهای آغازین شعبان(۳شعبان) مصادف با ولادت امام حسین (ع)بود و او با اینکه نمی توانست در جمع دوستانش باشد، کوشید به درخواست آنها پاسخ دهد و کلامی برایشان بگوید. لبه سفید یک برگ روزنامه را برید و با حدیث «ان الحسین مصباح الهدی و سفینه النجاه» آغاز کرد و پس از بیان فضایل امام حسین (ع)به وظایف اسرا در اردوگاه پرداخت. و نوشته را به یکی از اسرا سپرد و گفت: «مسائل امنیتی را کاملاً مراعات نمایید و با احتیاط آن را تکثیر کنید تا در همه اتاق ها خوانده شود.» متأسفانه این نوشتار سیدعلی اکبر ابوترابی امروز در دست نیست.

چند روز از بستری شدن ابوترابی در بهداری گذشت و او کمی سلامتش را به دست آورد. به اتاق۱۶منتقلش کردند. در آنجا کاملاً تحت نظر بود و به همین دلیل سعی می کرد به اتاق های دیگر نرود تا برای کسی دردسر نشود. اما اسرای به اتاق او رفت و آمد می کردند. آن قدر که گاهی مجال نمی یافت استراحتی کند. وقتی که برخی به این مطلب اعتراض می کردند، می گفت: «من چطور به استراحت بپردازم [وقتی]که اسیری با بودن در کنار من خوشحال می شود و لحظاتی از غم های او کاسته می گردد.»

او تلاش می کرد اختلافات اردوگاه را از بین ببرد و دوستی و همیاری و همکاری را جایگزین آن کند. تمام هم و غم خود را این می دانست که فشار، چه از جانب عراقی ها وچه از جانب دیگر اسرای ایرانی، بر افراد اردوگاه کم شود. می گفت: «اگر انسانی از ما رنجیده می شود و به طرف عراقی ها می رود باید گونه ای با او صحبت کنیم تا دامن ما را مأمن خود بداند و به جای روی نمودن به دشمن به سوی ما بازگردد.»

ابوترابی از هر فرصتی استفاده می کرد تا پاسخ سوالی رادهد یا شبه ای را رفع کند. از جمله این موارد مسئله ولایت فقیه بود. او طلبه ها و مسئولان گروه های فرهنگی اردوگاه را جمع کرد و در چند جلسه درباره اعلمیت امام خمینی و ولایت فقیه و نظر فقها در این باره سخن گفت.

تلاش سید علی اکبر ابوترابی در هفته های آغازین حضورش در آسایشگاه ۱۶فقط صحبت و نصیحت و اندرز نبود. بلکه از نیمه دوم اردیبهشت۱۳۶۳با حمایت او فضای جلوی آسایشگاه ها به باغچه های کوچکی تبدیل شد اسرا در آنها سبزی می کاشتند.این ابتکار در ابتدا با کارشکنی عراقی ها روبه رو شد، اما با گذشت زمان و حتی در ابتدا دوران اسارت از طرف صلیب سرخ قوطی های بذر اصلاح شده گیاهانی چون فلفل و بادمجان و مخصوصاً سی-که آنجا با مخالفت عراقی ها رو به روشده بود-آوردند. در مورد سیر عراقی ها مخالفت می کردند. اما صلیب سرخ با این توجیه که اسرا بیماری رماتیسم می گیرند و با سیر می شود تا حدی جلوی این بیماری را گرفت، بذر سیر به اسرا داده بود.

ورزش نیز از ضروریاتی بودکه باید صورت می گرفت. فوتبال، والیبال، و بسکتبال وپینگ پنگ از جمله ورزش هایی بود که اسرا به صورت عمومی و آزاد می توانستند انجام دهند. «حاج آقا ابوترابی با آن سن بالایی که داشت، شاید هیچ کس در بازی پینگ پنگ روی دست او نبود. ورزش باستانی را بین بچه ها رواج داده بود و در پنهان بچه ها را به گسترش و شرکت در کلاس های رزمی تشویق می کرد.»

اما فوتبال بیشترین طرفدار را داشت. مسن ترها و حتی ابوترابی هم بازی می کردند. بیش از ۸۰تیم تشکیل شده بود و هر تیم هفته ای یک بار می توانست بازی کند.

آغاز فعالیت های ورزشی در آسایشگاه ۱۶اوایل خرداد۱۳۶۳بود. سید علی اکبر ابوترابی در آن روزها به جمع ورزشکاران گفت: «بسم الله الرحمن الرحیم. و اعدوالهم ما استطعتم من قوه...

امیدواریم آنچنان زندگی کنید که رهایی یافته از هوا و هوس، در سایه بندگی او باشید. قبل از هر چیز، اهم مسائل ما در زندگی یک چیز است و آن هم جلب رضایت حق تعالی و قرار گرفتن در خط بندگی است و در پایان کار به اینجا برسیم که: رضی الله عنهم و رضوا عنه. آیا دیدگاهی وسیع تر از این هم دارید که در پایان کار به اینجا برسیم؟[...] در این میان، علاوه بر وظیفه های فوق، فعالیت های دیگر را می توان در نظر داشت. یکی از وظایف ما سلامتی خودمان است که باید این مسئله رعایت شود و برای رودررویی با مشکلات، باید امکانات بیشتری را فراهم کنیم و باید مواظب باشیم که این امکانات را در جهت رضای حق قرار دهیم[...].»
*سایت جامع آزادگان