کد خبر 409669
تاریخ انتشار: ۶ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۵:۰۹

حسن شمشادی خبرنگار واحد مرکزی خبر که به تازگی از ماموریت خود در سوریه به ایران بازگشته خاطرات خود و دیده ها و شنیده هایش از سفر به عراق و سوریه را مطرح کرد...

به گزارش مشرق، حسن شمشادی یکی از رزمندگان جبهه های نبرد حق علیه باطل است که پس از تمام شدن دوران دفاع مقدس جبهه های دیگری را در جهان اسلام برای ادای رسالت و دین خود به شهدا برگزید و داوطلبانه و با اشتیاق وافر در قالب خبرنگارعرصه مقاومت به خطرناک ترین کشورهای جهان برای خبرنگاران یعنی عراق و سوریه عزیمت کرد تا حقایقی را که در بلاد اسلامی می گذرد و توطئه های دشمنان قسم خورده اسلام را که برای دستیابی به اهداف خود از هیچ جنایتی رویگردان نیستند را به تصویر بکشد. وی اخیرا پس از پایان ماموریت خود در سوریه به ایران بازگشته است.

همکاری با صدا و سیمای قم، فعالیت های فرهنگی و قرآنی، همکاری در صداو سیمای خرم آباد و واحد مرکزی خبر، حضور در سوریه و عراق به عنوان خبرنگار از جمله فعالیت های حسن شمشادی در دوران سابقه خبری و رسانه ای وی بوده است.

خبرگزاری دفاع مقدس برای آشنایی با تجربیات و مجاهدت های حسن شمشادی خبرنگار واحد مرکزی خبر درعراق و سوریه و تحولاتی که با آنها از نزدیک برخورد داشته به گفت و گوی صمیمانه و تفصیلی پرداخته است که در زیر از نظرتان می گذرد:

 

عکس فوق مربوط به سال 66 در یکی از مناطق عملیاتی است



*: لطفا معرفی از خود داشته باشید و به سابقه حضورتان در دوران دفاع مقدس هم اشاره ای بفرمائید.

 

اولین سابقه حضور من در جنگ سال 61 بود که با اردوهای دانش ‌آموزی به آبادان، دزفول و خرمشهر رفته بودیم. در گلزار شهدای دزفول حاضر شدیم و در آنجا متنی با این عنوان «مردم لرستان با چشم گریان برای عرض تسلیت سوی خوزستان» آماده کرده بودیم که من می خواندم و بقیه هم آن را تکرار می کردند.

پس از آن سال 63 بنده یک سالی را برای تحصیل به قم آمدم و در آنجا در محله ای به نام محله "چهارمردان" قم در یک پایگاه بسیج جذب شدم. بعد از یک سال به خرم آباد برگشتم. سال 65 شوهر خواهرم در محور کردستان (تیپ ویژه شهدا) در جبهه هم رزم شهید محمود کاوه بودند. برای اینکه خانواده ایشان را به پادگانی که در مهاباد بود ببرم بار دیگر به منطقه جنگی رفتم. طی همان چند روزی که در آنجا بودم با شهید محمود کاوه آشنا شدم که با وجود اینکه این شهید سن و سال زیادی نداشت فردی تاثیر گذار و شخصیتی عمیق داشت.

بالاخره در سال 66 در تیپ 57 ابوالفضل ثبت نام کردم  و  به سقز که مقر تیپ 57 آنجا بود اعزام شدم. بعد از آنجا به بانه و کردستان عراق رفتم.

 

 

در آنجا ارتفاعاتی به نام  گرد رش بود که عملیات بیت المقدس 2 بهمن 66 هم آنجا صورت گرفت که تیپ 57 ابوالفضل هم مشارکت داشت.  (از بانه که به سمت مقر تیپ 57 می خواستیم برویم سرازیری بود که می رسیدی به یک رودخانه‌ای که روی آن پل نظامی زده بودند  که از آن رد می شدی و بعد از پیمودن 20 الی 25 کیلومتر می رسیدی به دل کوه به مقر تیپ 57 بود. کل این مسیر در تیر رأس دشمن بود ولی یک مسیری حدودا 2 کیلومتر سر بالایی بود که به آن سه راهی مرگ می گفتند که دقیقا تیر راس دشمن بود. که گذشتن از آنجا خیلی سخت بود. بیشتر بچه‌ها در آنجا شهید می‌شدند. )

سال 71 به خدمت مقدس سربازی در پادگان حضرت رسول کردستان رفتم که فرمانده گروهان، گردان و معاون تیپ شده بودم. بعد از اینکه از سربازی برگشتم به خاطر اینکه دوره‌های آموزشی قرآن کریم را گذرانده بودم به عنوان مربی قرآن در استانداری ، صدا و سیما، آب و فاضلاب و دادگستری لرستان در رمضان سال 71 مشغول به تدریس شدم.

 

 

*: ورودتان به عرصه خبر چگونه بود؟

بعد از اینکه ماه رمضان سال 71تمام شد، از طرف صدا و سیما دعوت به همکاری شدم و در همان سال در یک برنامه مذهبی رادیویی به عنوان گزارشگر شروع به کار کردم. بعد از چند سال کار کردن در رادیو، گزارشگر و مجری تلویزیون شدم. تا اینکه در سال 75 وارد بخش خبر تلویزیون لرستان شدم و تا اواسط 80 خرم آباد بودم. بعد از آن به صدا و سیمای قم به عنوان خبرنگار منتقل شدم.

* پرس: شما در دروان فعالیت خود در عرصه خبرنگاری ماموریت مهمی به عراق داشتید آن هم در زمان جنگ آمریکا علیه ملت عراق .نحوه اعزام شما به عراق چگونه بود ؟

سال 81 که زمزمه عراق و شورای امنیت بود ، به سازمان  آمدم و به مدیر کل خبر گفتم که آمریکا به عراق حمله خواهد کرد. و از ایشان خواستم  وقتی که آمریکا به عراق حمله کرد جزو اولین گروهی باشم که به عراق اعزام می شوم. مدیرکل گفت که اگر آمریکا به عراق حمله کرد به شما خبر می دهیم. بالاخره در اسفند 81 آمریکا به عراق حمله کرد. زنگ زدم به مدیر کل .. بعد از دو هفته تماس‌های پی در پی بالاخره از دفتر مدیرکل زنگ زدند و گفتند که می توانید به مرز عراق برا یپوشش خبری اعزام شوید.

بالاخره فروردین ماه‌ 82 با ماشین و تصویر بردار به سنندج اعزام شدیم. و از لب مرز به سنندج گزارش ارسال می کردیم و سنندج نیز آنرا به تهران ارسال می کرد.

در آن زمان گروهی به نام انصار السنة وابسته به القاعده که در کردستان عراق بودند که وقتی آمریکایی‌ها این گروه را مورد هدف قرار می داد عده‌ای از اعضای این گرو هک به سمت مرز ایران فرار می کردند که در نهایت بچه‌های سپاه آنها در دستگیر می کردند. بعد از 16 روز به تهران برگشتم.

***امام حسین واسطه رفتنم به عراق شد

شهریور 82 به دوباره به تهران آمدم و به مدیرکل گفتم که شما که به عراق  نیرو اعزام می کنید من را هم  اعزام کنید ولی به دلایلی من را اعزام نمی کردند بالاخره با تمام ناامیدی به قم برگشتم و در مسیر با امام حسین شروع به درد و دل کردم، گفتم آقا شما ما را نمی طلبید اگر شما بطلبید درست می شود! حالا که نمی طلبی منم نمیام! 6 ماه تمام پیگیری نکردم. تا اینکه در فرورین 83 شیفت نوروزی بودم که از تهران تماس گرفتند که پاسپورتت را آماده کن که می خواهیم شما را به عراق اعزام کنیم. فروردین 83 وارد عراق پس از صدام شدم و 31 شهریور 86 به ایران برگشتم.

: شما را به عنوان خبرنگار بحران می شناسند چون در بحرانی ترین کشورهای  دنیا عراق و سوریه حضورداشتید. مختصات عراق چگونه  بود یعنی بعد از اینکه عراق سقوط کرده و وارد فضای جدیدی شده بود واقعا کار در چنین کشوری چگونه بود؟

هشت سالی در عراق و سوریه بودم، این دو کشور مرگبارترین کشورهای دنیا برای خبرنگاران معرفی شدند. صدام سقوط کرده بود عده‌ای خوشحال و عده‌ای هم به خاطر اینکه قدرت و ثروت خود را از دست داده بودند، ناراحت بودند. خیلی‌ها هم آواره شده بودند و از سوی دیگر گروه‌های تروریستی هم دست به عملیات‌های انتحاری می زدند.

در آن زمان خبری از داعش و جبهه النصره نبود، اولین گروهی که در عراق شکل گرفت، القاعده بود که هدف اصلی آنها مبارزه با آمریکا بود. البته القاعده را هم خود آمریکایی‌ها درست کرده اند که حضور خود در عراق را توجیه کند. هر وقت که بحث خروج نظامیان آمریکا از عراق جدیتر می شد ناامنی در عراق افزایش پیدا می کرد.



*: فضای عراق برای خبرنگاران و رسانه ‌ها چطور بود آیا یک فضای جدید شکل گرفته بود؟

هر خبرنگاری که می خواست در عراق خبرنگاری کند اول باید خودش را در پادگان سبز به آمریکایی‌ها معرفی می کرد.

منطقه سبز یک منطقه بزرگی است، که در داخل آن پارلمان، نخست وزیری، وزرات خانه ، سفارت آمریکا و... قرار دادند که نفوذ به آن به خاطر تمام تجهزات امنیتی خیلی سخت و حتی غیر ممکن بود. که تنها چیزی توان نفوذ به آنجا را داشت خمپاره بود.
 
آمریکایی‌ها تمام مشخصات خبرنگاران را ثبت می کردند و بعد به آنها کارت می دادند که این کارت 3 الی 6 ماه اعتبار داشت. این برای آمریکایی ها معتبر بود ولی برای عراقی ‌ها زیاد اعتبار نداشت.

***خاطره تلخ از حرکت پشت سر کاروان آمریکایی ها

البته گاهی اوقات برای خود آمریکایی‌هم ملاک نبود. به عنوان مثال وقتی شما با ماشین در بغداد حرکت می کردید اگر کاروان آمریکایی‌ها در حال عبور از خیابان بود، شما باید توقف می کردید تا این کاروان رد شود. حتی پشت ماشین‌های آمریکایی نوشته شده بود که 100 متر از این ماشین فاصله بگیرید و هرکس که این فاصله 100 متری را رعایت نمی کرد کشته می شد. که بارها این اتفاق را ما از نزدیک دیدیم که سربازان آمریکایی کسانیکه این فاصله را رعایت نمی کردند به تیر بار می بستند.

خودم شاهد بودم که مرد عراقی فاصله ماشینش را با ماشین آمریکایی ها رعایت نکرد و به راحتی تیر باران شد.

***گزارش از زندان ابوغریب:

از تهران با من تماس گرفتند که باید از زندان ابوغریب گزارش تهیه کنید. با وجود خطرات زیاد تصمیم گرفتیم که به سمت زندان ابوغریب، برویم. مقابل زندان ابو غریب که رسیدیم. با توجه به حساسیتی که وجود داشت به تصویر بردار گفتم که فیلمبرداری نکند. از طریق مسیری که به درب زندان منتهی می شد خودم را به نگهبان رساندم و به سرباز آمریکایی گفتم که خبرنگار هستم می خواهم از زندان گزارش تهیه کنم. سرباز آمریکایی از من کارت خواست و گفت که از این خط جلوتر نیا که در صورت عبور از این خط توسط تک تیر انداز‌ها کشته می شوی. بعد از اینکه با فرمانده زندان موضوع را در میان گذاشت،  بر گشت گفت که که اجازه تهیه گزارش ندارید. کارت را گرفتم و برگشتم. ولی دوباره برگشتم تا اینکه شاید بتوانم گزارش را تهیه کنم ولی این دفعه سرباز عصبانی شد و گفت اگر هر اتفاقی برای شما  بیفتد مسئولیت آن با خودتون هست. برگشتم به تصویر بردار گفتم از این خانواده‌ها که جلوی زندان بودند فیلم بگیر.

وقتی تصویر بردار شروع کرد به فیلمبرداری از این خانواده ها، در همین لحظه دو خبرنگار کره‌ای و ژاپنی هم آمدند و شروع به فیلمبرداری کردند. وقتی این خبرنگاران رسیدند ما قوت قلب گرفتیم و شروع کردیم به مصاحبه گرفتن و تهیه گزارش از خانوادهای زندانیان که در مقابل زندان جمع شده بودند. در همین حال گروهی از مسوولان زندان که آمریکایی بودند از زندان خارج شدند و وقتی دیدند ما چند رسانه هستیم ودر حال فیلمبرداری ، نتوانستند  به ما حمله کنند بی سیم زدند و برگشتند چون خبرنگاران کره‌ای و ژاپنی هم آنجا بودند که ازهمدیگر فیلم می گرفتیم. در چنین حالتی نمی توانستند کاری بکنند. اگر حمله ای یا تیر اندازی صورت می گرفت یکی از این دوربین ‌ها این اتفاق را پوشش می داد.

 

*: جناب آقای شمشادی با توجه به اینکه شما هم کارشناس رسانه هستید و همچنین تحلیلگر هستید این مقاومت در عراق ظاهرا به اسم القاعده تمام شد. پس گروه‌های مجاهدین شیعه چه نقشی داشتند؟

بله مقاومت به اسم آنها تمام شد مهم‌ترین گروه شیعه که در آن زمان علیه آمریکایی‌ها فعال بود و آنها را محتل و اشغاگر می دانستند گروه مقتدا صدر بود. که از شهرک صدر شروع کردند و بعد به سمت کربلا و نجف رفتند. در نهایت هم در موضع ضعف تسلیم و قرارداد صلح را امضاء کردند.

*: فقط جریان صدر بود پس سپاه بدر چه نقشی داشت؟

چون بدنه تشکیلات حکیم و ... در حال ورود به ساختار حکومت و سیاست بودند به خاطر همین درگیر جنگ با آمریکایی‌ها نشدند. و این باعث ایجاد اختلاف با گروه مقتدا صدر شد.

*: اینها که وارد سازمان‌های امنیتی عراق شدند. چطور می شود که این سازمان امنیتی که دست این گروه‌ها که سابقه جهادی هم دارند که این ضعف امنیتی ارتش عراق باعث می شود که داعش وارد عراق شود؟

چون یک دست نیست و نفوذی در ارتش عراق زیاد است. وقتی مالکی می خواست همه اینها را یکدست کند مورد مخالفت قرار گرفت. البته تا آنجایی که توانست، یکپارچه سازی کرد. هنوز عراق بعد انهدام حکومت صدام از نفوذی‌ها پاکسازی نشده است. همین عوامل باعث شده که موصل و بقیه مناطق به دست داعش بیفتد.

*: اسامة بن لادن حتی یک مورد هم موضع گیری علیه شیعه نداشت ولی القاعده بعدا به جای مبارزه با آمریکا به مبارزه با  شیعه پرداخت آیا واقعا همین بوده است؟

بلی دقیقا همین است. هم اکنون خبرهایی است که سرکرده القاعده «ایمن الظواهری» قصد دارد این گروه را منحل کند تا اعضای این گروه به داعش و جبهة النصره ملحق شوند.

 

 

*: لطفا از نحوه اعزامتان به سوریه بگویید ؟

اعزام به دفاتر مختلفی به من پیشنهاد شد که موقعیت خوبی هم داشت اما قبول نکردم به پیشنهاد خودم خواستم که به سوریه برم.سیزده مهر 89 به سوریه منتقل شدم. از ساخت نیروگاه برق ایران در حومه جندر، دمشق و حمص گرفته تا کارخانه سایپا و ایران خودرو و ساخت سیلو و تونل و کانل و انتقال آب و ... را پوشش دادیم. تا اینکه اواخر اسفند حوادث سوریه در درعا کلید خورد.

*: چه شرایط و پیش زمینه ای وجود داشت که بیداری اسلامی در منطقه به انحراف کشاندند و آنرا به سوریه  انتقال دادند؟

***طرح فتنه برای سوریه طراحی شده بود

چند سال پیش یک اتفاقی در چند کشور عربی رخ داد هر اسمی که می خواهید بگذارید؛ بیداری اسلامی، بهار عربی، بیداری انسانی، انقلاب مردمی، کودتا. این زمینه‌ای شد که در سوریه چنین اتفاقی بیفتد. سوریه کشوری بود که چهل سال امن بود. طبیعی است وقتی یک حکومتی با هر شکلی ثابت بماند تعدادی موافق دارد و تعدای هم مخالف که آنها می گویند پس سهم ما چه می شود؟ این مخالفت‌ها اینطوری در این مدت جمع شده است. یکی دیگراز این عوامل سرکوب انقلاب اخوان در حمص زمان حافظ اسد بوده است که کشتار وسیعی در آن صورت گرفته است. این مقدمه‌ای برای ظهور بحران در سوریه  بود.

این مقدمات و مطالبات اجتماعی و سیاسی و تحولات کشورهای عربی باعث جرقه بحران سوریه شد. البته مورد دیگری هم وجود دارد و آن این است که سوریه قلب مقاومت و همسو با ایران و حزب الله لبنان است. این کشور با اسرائیل و لبنان هم مرز است. در ابتدای امر دستگاه امنیتی بشار اسد تدابیر امنیتی شدیدی را اتخاذ کردند که منجر به کشته شدن و زخمی شدن گروهی از معترضان شد. البته با مشاوره‌های ایران تا حدودی بشار اسد سعی کرد این اقدامات را اصلاح کند.

ترروریست ها در سوریه پروژه فتنه 88 ایران را به راه انداختند که خود شان مردم را می کشتند و می گفتند که نظام آنها را کشته است.علاوه بر این از تدابیر امنیتی ارتش و نیروی مسلح فیلم می گرفتند و به مردم نشان می دادند که این نظام با مردم به این شکل برخورد می کند.

 

 

*: لطفا از حال و هوای خبری در سوریه بگویید. از لحاظ امنیتی آنجا چه وضعیتی داشتید ظاهرا برای شما پرونده جداگانه ای باز کرده بودند؟

در سوریه داعش، جیش الحر و جبهه النصره برای بنده اختصاصی فایل باز کرده بودند. در عراق پرونده اختصاصی نداشتم. در سوریه به طور عام دیپلمات‌ها و خبرنگارهای ایرانی هدف بودند. در عراق خطر عام بود ولی در سوریه خطر هم عام بود و هم خاص. در عراق مکانی به نام مثلث مرگ ( محمودیه، لطیفیه و خالدیه) بود که این منطقه در فاصله 10 کیلومتری تا 50 کیلو متری بغداد قرار گرفته بود. کل این منطقه دست القاعده بود. به ما خبر دادند که در این منطقه 5 کامیون آمریکایی حامل تجهیزات را القاعده مورد هدف قرار داده است. برای تهیه گزارش رفتیم تا رسیدیم به اولین کامیون که در حال سوختن بود. به محض اینکه پیاده شدیم تا از این کامیون فیلم بگیریم یک ماشین با رنگ مشکی با سرعت به سمت ما آمد. یک نفر از ماشین پیاده شد و به سمت ما آمد و اسلحه را در زیر گلوی من قرار داد و گفت چه کسی به شما گفته است که بیایید فیلم بگیرید. از چه کسی اجازه گرفتید و از کجا آمدید؟ وقتی گفتم از تلویزیون ایران آمده ایم اسلحه‌اش را بیشتر فشار داد. وقتی شنید که از ایران آمده ایم شروع کرد به اینکه شما رافضی و شیعه هستید و ... . من گفتم که مگر شما اینها را نزدید. گفت چرا ما زدیم کار خوبی کردیم. من گفتم مگر اینها اشغالگر نیستند؟ آمریکایی‌ها چرا به کشور شما آمده اند؟ ما هم به خاطر این آمده ایم که نشان دهیم که آمریکایی‌ها اشغالگر هستند و آمده اند کشور شما را اشغال کردند. شما مقاومت هستید. بالاخره آرام شد و اجازه داد که فیلمبرداری کنیم و گفت که زود فیلم بگیرید و از اینجا بروید. بالاخره بعد از تحمل ترس و نگرانی موفق شدیم از پنج کامیونی که مورد هدف قرار گرفته بودند  گزارش تهیه کنیم.

 

مناطق تخریب شده در سوریه

*: آیا معترضان در سوریه  از همان اول اعتراضات خود دست به سلاح برده بودند؟

در ظاهر امر تظاهرات در سوریه مسالمت آمیز بود ولی در باطن به این شکل نبود.  بعد از اینکه مأموران امنیتی با چند نفر از معترضان شدیدا برخورد کرده بودند. در مسجد الاموی شهر درعا جنوب سوریه آقای شیخ احمد سیاسنة که خطیب آنجا بود در منبر خود فرمان جهاد داد و از همان‌جا تحصن و اعتراضات شروع شد. دو روز بعد از آن دوربین العالم در درعا مستقر شد و از شیخ احمد سیاسنة درمورد مطالباتشون مصاحبه گرفت. نکته قابل توجه در این مسجد وجود بیمارستان صحرایی بود که برای بحران پیش بینی شده آماده کرده بودند و این نشان می داد که پشت این تحصن‌ها  و اعتراضات کشت و کشتاری احتمالا صورت خواهد گرفت.

بعد از این تحصنات حدود 50 نفر از سران درعا نزد بشار اسد آمدند و مطالبات خود را با ایشان در میان گذاشتند که بشار اسد با مطالبات آنها موافقت کرد و دستور داد که ارتش و پلیس از شهر درعا خارج شوند و کنترل شهر را به دست آنها بسپارند. اما آنها استانداری و ساختمان پلیس را آتش زدند و هرکسی که از طرفداران نظام بودند گرفتند و قطعه قطعه کردند.

در تظاهرات مردمی در ظاهر هیچ اسلحه‌ای در دست مردم مشاهده نمی شد. پلیس و ارتش هم دخالت نمی کرد. ولی مردم را از پشت بام می زدند. همه این موارد توطئه و فتنه بود. در این میان شبکه ‌های خبری العربیه و الجزیره خبر های دروغ مخابره می کرد.

*: در چنین شرایطی بحران در سوریه  به چه سمت و سویی  پیش رفت؟

این بحران به سمتی کشیده شد که منجر به ریخته شدن خون طرفداران دو طرف شد. بعد از آن بزرگان بعث پیش بشار اسد آمدند و به ایشان گفتند نباید با این معترضان با مسالمت برخورد کنید باید همه آنها را نابود کنید. ولی بشار اسد مخالف این خشونت بود و می گفت که باید به مطالبات آنها گوش دهیم و اصلاحاتی را انجام دهیم. نخست وزیر سابق انگلیس درمصاحبه ‌ای گفته بود که بشار اسد اصلاح طلب ترین فرد در جهان عرب است. وقتی بشار اسد در سال 2001 سر کار آمد از این دوران، دوران بهار سیاسی سوریه یاد می شود.

بعد از اینکه چندین مورد بمب گذاری و ترور در دمشق صورت گرفت دوباره سران بعث به بشار پیشنهاد دادند که تدابیر امنیتی را شدت بخشد. دوباره اقدامات امنیتی در سوریه شدت گرفت.

*: طبق اخباری که از یک شهروند سوری مقیم ایران داشتیم الان داعش در1 کیلومتری حرم حضرت زینب است، از لحاظ امنیتی دمشق در شرایط خوبی قرار ندارد. چرا با وجود کمک‌های ایران و حزب الله هنوز سوریه به آن امنیت مورد توقع نرسیده است چه دلیلی وجود دارد؟ آیا این را می توان از ضعف‌های دولت بشار اسد به شمار آورد؟

چهار سال و یک ماه پانزده روز پیش تمام دنیا متحد شدند تا دولت بشار اسد در عرض چند هفته و چند ماه سقوط کند. ولی ما همچنان این دولت پا برجا می بینیم و بعد از این مدت سقوط نکرده است. البته ایران اجازه نداده است که دولت بشار اسد سقوط کند. حضرت آقا در نوروز 92 در مشهد گفتند که معادلات منطقه نشان دادند که حرف آخر را در منطقه آمریکا نمی زند برای محاسبات و معادلات منطقه‌ای قدرت های منطقه‌ای است که باید با آنها حرف زد و آنها تصمیم گیرنده هستند.
در سراسر دنیا اگر اکثریت مردم یک حکومتی را نخواهند هیچ قدرتی در دنیا نمی تواند آن حکومت را نگه دارد.  بزرگترین تجمع علیه بشار اسد درحمص پایتخت انقلاب سوریه برگزار شد حدود 70 هزار نفر از جمعیت 3میلیونی در این اعتراضات شرکت کردند. پس اکثریت نزدیک به 70 درصد مردم سوریه شخص بشار اسد را می خواهند.

 

 

*: تاثیر نیروهای مردمی در مقابله با تروریست ها در سوریه چگونه است پیشرفت جبهه های مردمی را چطور ارزیابی می کنید؟

در سال دوم بحران نیرو‌های مردمی در سوریه را ایران به راه انداخت.حرم حضرت زینب از تاسوعای 92 که عملیات کردند که تا 2 کیلومتر گروه‌های تروریستی مجبور به عقب نشینی کردن که تا کنون دو باربه آن حمله شده است. نیروهای مسلح در4 کیلو متری حرم هستند و داعش هم در7 کیلومتری قرار دارد.

گروه مسلح در سوریه بالای 100 گروه هستند. که قوی ترین آنها داعش، جبهة النصره و جیش الحر و بعد جیش المجاهدین و احرار الشام است.

*: در جبهه دشمن که محور شرارت است گروهای زیادی هستند. در محور مقاومت افغانی‌های مدافع حرم (تیپ فاطمیون) و پاکستانی‌ها (تیپ زینبیون)، این محور ژئوپلیتیکی شیعه را چگونه ارزیابی می کنید؟

امان از فاطمیون امان از فاطمیون مثل شیر جنگ می کنند. بچه‌های فاطمیون خیلی مظلوم هستند. بچه‌های خودمون هم مظلوم هستند. هرکس که الان در سوریه و عراق مخصوصا در سوریه درحال جنگ است مظلوم بودند و هنوزهم مظلوم هستند. مظلوم ترین آنها افغانی هستند.

 


 
*: در روز های گذشته اخباری را در خصوص تسلط داعش بر اردوگاه یرموک شنیدیم در حال حاضر این اردوگاه چه وضعیتی دارد؟

یرموک بزرگترین اردو گاه آوره گان فلسطینی در کل دنیا  است که حدود 160 هزار فلسطینی در آن زندگی می کنند. که حافظ اسد آنرا ایجاد کرد که از همه گروه‌های فلسطینی درآن زندگی می کنند. وقتی وضعیت یرموک به هم خورد حماسی‌ها با بقیه گروه‌های فلسطینی درگیر شدند بقیه گروهها چون ضعیف بودند حماس آنها را کنار زد و کنترل یرموک به دست گرفت. جیش الحر که درحجر الاسود بودند و جبهة النصره نیز به آنها ملحق شد. داعش حجر الاسود را آز آنها گرفت.  حجر الاسود دست داعش بود و یرموک هم دست حماس ، جبهة النصر و جیش الحر بود. بعد از دو سال که در تلاش بودند یرموک را به سمت مصالحه ببرند تا اینکه سلاح های خود را کنار بگذارند و کمک‌های مردمی به آنها برسد. همین عوامل باعث شد که  داعش احساس خطر کند و به یرموک حمله کند.

 

*: وضعیت مردم سوریه در دو شهر نبل و الزهراء که در محاصره است چگونه می باشد؟

نبل و الزهراء سه سال است که در محاصره است که یکبار محاصره‌اش شکسته شد ولی متاسفانه دوباره مورد محاصره قرار گرفت.

*: در دوران فعالیت خبری خود در سوریه با شرایط بحرانی روبرو بودید مواردی از آن را بازگو بفرمایید؟

اولین تهدید من از پروژه کشته سازی در سوریه شروع شد. عکس دختری را منتشر کردند که دولت سوریه این دختر را در تظاهرات دستگیر کرده و در اسید سوزانده است. شبکه خبری الجزیر یک هفته روی این خبر مانور می داد.

بعد از یک هفته تلویزیون سوریه از این دختر مصاحبه گرفت و معلوم شد که این دختر زنده است. من خبر تلویزیون سوریه را با لوگوی خود تلویزیون ضبط کردم و گزارشی تهیه کردم و در آن اشاره کردم که این همان دختری است که می گفتند دولت بشار اسد آنرا کشته است. بعد از اینکه 20:30این گزارش را پخش کرد همه سایت‌های معاند نظام این خبر را منتشر کردند که حسن شمشادی مامور اطلاعاتی، شکنجه گر و ... است. شمشادی خبرنگار ایرانی است که درسال 88 پروژه‌ ای  مثل آنرا در ایران انجام داده است و حالا دولت ایران ایشان را به سوریه فرستاده تا پروژه های اینچنینی را انجام دهد.

 

بعد از انتشار این خبر در ایران سایت‌های معاند نظام این خبر را ترجمه کردند که این خبرنگارمامور نظام است که پروژهای تبلیغاتی دست این خبرنگار است. از آنجا شده که مخالفان بشار سر ما جایزه گذاشتند. بلافاصله سایتی به نام شکاربسیجی خبر زد که ما این شخص را شکارکردیم. منم در صفحه شخصی خود خبر زدم که خدا را شکر ما را به اسم بسیجی شکار کردند.

***خاطره حلب و نجات معجزه آسا

تابستان 91 الجزیره خبر داد که دمشق سقوط کرده بعد از یک هفته ما به دمشق رفتیم و گزارش دادیم که دمشق سقوط نکرده است و نشان دادیم که این بازار دمشق و مردم آن است که در حال ادامه زندگی هستند. و دراین قسمت هم درگیری وجود دارد و اینها هم تک تیر اندازان هستند. ما با این گزارش جواب الجزیره را دادیم.

بلافاصله بعد از آن بحث سقوط حلب را مطرح کردند. برای تهیه گزارش به حلب رفتیم. در وسط حلب گزارش دادم که و اینک به حلب رسیدیم و اینجا میدان سعد الله جابری است و از این پس از اینجا برای شما گزارش می دهم. بعد از این گزارش خبر زدند که حسن شمشادی در حلب است و آنرا دستگیر کنید. البته قبل از اینکه گزارشم از حلب پخش شود خبر زدند که مزدور نظام بشار اسد در کمین گیر کرده و کشته شده است.

از دمشق با هواپیما به حلب رفتیم. گفتم باید داخل شهر برویم گفتند نمی شود و خطرنا ک است و ... 7 ساعت در فرودگاه ماندیم. می گفتند که شما ایرانی هستید و ما از شما خبر داریم که تروریست‌ها به دنبال شما هستند. به خاطر امنیت خودمون ما را در فرودگاه بازداشت کردند. بعد ازمدتی گفتند که تعدادی از بچه‌های ما می خواهند به داخل شهر بروند شما هم می توانید با آنها به شهر بروید.

با آنها به داخل شهر رفتیم  شهر خالی بود و خبری از مردم نبود. درهمان لحظه دیدیم که از در و دیوار گلوله به سمت ما می بارد. به تصویر بردار گفتم که دوربین را روشن کن و فیلم بگیر حتی اگر مردی. الحق و الانصاف تصویر بردار هم فیلم گرفت. گزارش دادم که اینجا حلب است ظاهرا آرام است ولی آرامشی زود گذر، به محض اینکه به مسیری دیگر پیچیدیم، از در و دیوار گلوله می بارید. تصویر بردارمون کات نکرده بود هنوز داشت فیلم می گرفت. من به راننده تاکسی گفتم که ما را به وسط شهر ببر. راننده تاکسی گفت امکانش نیست بلاخره راضی شد که ما را به وسط شهر برساند. به میدان سعد الله جابری رسیدیم. چون ما شب به این میدان رسیده بودیم و هنوز گزارش پخش نشده بود، خبر زدند که مزدور نظام را درسوریه به هلاکت رساندیم.

فردا گزارش ما پخش شد و دیدند که من در حلب هستم. خبر زدند که این مزدور بگیرید. من یک هفته در حلب ماندم. بعد از برگشتم فراخوان تروریست برای قتل من عمومی شد و گفتند که در هر جای دمشق او را دیدید بگیرید.

 

*** زندگی در سوریه جریان دارد

 



مردم سوریه را از نزدیک ملاحظه کردید اوضاع مردم سوریه را چگونه ارزیابی می کنید؟  

8 ملیون نفر درسوریه آواره داخلی و سه میلیون نفر آواره خارجی هستند. بقیه هم یا دروسط میدان درگیری هستند که هر لحظه امکان کشته شدن هست و یا در مناطق امن زندگی عادی خود را ادامه می دهند که احتمال حمله انتحاری و موشک و خمپاره زیاد است. البته در مناطق ناامن مردم عصبی، غمگین و افسرده هستند، نان برای خوردن ندارد و .... . من یک سری عکس‌هایی از سوریه دارم که نمی توان آنرا جایی منتشر کرد. یعنی تعدادی به خوشی های خود ادامه می دهند و عده‌ای هم از سرما و گرسنگی در حال هلاک شدن است. یعنی در کل در سوریه هم جور زندگی وجود دارد. از لحاظ میدانی در سوریه  اوضاع نگران کننده است. یعنی هرچقدر  از داعشی ها را در عراق بزنند آنها فرار می‌کنند به سوریه، از اردن، ترکیه وارد سوریه می شوند.